ویکتور کرید یک جهش یافته وحشی و بسیار خشن به نام سیبرتوث است. او یکی از اعضا یا همان سوژههای پروژه سلاح ایکس بود. او بزرگترین و اصلیترین دشمن ولورین به حساب میآید. برخلاف ولورین، سیبرتوث با غرایز اولیه خود کنار آمده است و آنها را در آغوش میگیرد؛ او بهراحتی افراد مختلف را به قتل میرساند و هیچ ترسی هم از این موضوع ندارد. به خاطر یک طلسم و جادو که توسط اسکارلت ویچ اشتباه انجام شد، سیبرتوث بهطور کلی عوض شد و برای مدت زمان خاصی، تبدیل به یک شخص قهرمانی شده بود.
شخصیت ویکتور کرید یا همان سیبرتوث یک کاراکتر شرور محسوب میشود که در کتابهای کمیکی که توسط شرکت مارول کامیکس منتشر میشود، حضور دارد. او معمولا با اعضای تیم مردان ایکس در ارتباط است و بهطور ویژه هم با ولورین مشکل دارد. این شخصیت توسط نویسندهای به نام کریس کلیرمونت و همچنین هنرمند و نویسندهای به نام جان بایرن خلق شده است. شخصیت سیبرتوث برای اولینبار در قسمت ۱۴ سری کتاب کمیک Iron Fist که در ماه اوت سال ۱۹۷۷ منتشر شده بود، ظاهر شد. سیبرتوث در ابتدا بهعنوان یک قاتل سریالی که هیچ قدرت خاصی هم نداشت به تصویر کشیده شده بود.
اما بعدها بهعنوان یک جهش یافته که دارای قدرتهای ابرانسانی و فوق بشری بود، ظاهر شد. مهمترین قدرت و توانایی او، سرعت بسیار زیاد او در زمینه بهبود آسیبها و زخمها، دندانها و پنجههای بسیار تیز و همچنین حسهای ابرانسانیاش است. او یک قاتل شرور و بیرحم محسوب میشود که جنازههای زیادی را پشت سر خود به جا گذاشته است. حال ممکن است این قتلها را به خاطر پولی که از کارفرماها میگیرد انجام دهد یا به خاطر لذت شخصی خودش. داستانها و دلایلی که باعث شده تا او با ولورین مشکل پیدا کند، مختلف و متنوع است.
علت دشمنی آنها اینگونه اعلام شده که ولورین و سیرتوث هر دو در یک زمان، در برنامه ابرسرباز سلاح ایکس که در ماجرای جنگ سرد جریان داشت، شرکت داشتند. در طی همین ماجرا، سیبرتوث، ولورین را بهعنوان رقیب خود میدید و از همان زمان هم او را دشمن خودش به حساب میآورد. از یک طرف ولورین اینگونه به تصویر کشیده میشد که مدام خصوصیات وحشیانه خودش را سرکوب میکرد. این در حالی بود که در طرف دیگر سیبرتوث اصلا این رفتار ولورین را قبول نداشت و تمام خصوصیاتش را با آغوش باز میپذیرفت؛ البته تا خط داستانی AXIS که در سال ۲۰۱۴ رخ داد.
از آنجایی که این شخصیت محبوبیت بسیار زیادی به دست آورد، علاوهبر کتابهای کمیک، در چندین انیمیشن سریالی و بازیهای ویدیویی حول محور اعضای تیم مردان ایکس ظاهر شده است. در ماه می سال ۲۰۰۸، مجله ویزارد لیستی از ۲۰۰ شخصیت برتر تاریخ کتابهای کمیک تهیه کرد و سیبرتوث را در رتبه ۱۹۳ آن قرار داد. علاوهبر این، در سال ۲۰۰۹ هم سایت محبوب آی جی ان لیستی از بزرگترین شخصیتهای شرور تاریخ کتابهای کمیک تهیه کرد که نام سیبرتوث در رتبه ۴۴ آن به چشم میخورد.
بهعنوان اتفاقات حال حاضر میتوان گفت که سیبرتوث بعد از یک مأموریت توسط اعضای تیم چهار شگفت انگیز دستگیر شد؛ او وظیفه داشت تا در طی این مأموریت به همراه میستیک و تاد، اطلاعاتی را از Damage Control بدزدد.
خاطرات سیبرتوث به خاطر دست کاریهای سازمانهای مخفی مختلفی مانند سلاح ایکس دستخوش تغییرات شده است. از طرف دیگر هم بخش زیادی از خاطراتی که در ذهن او وجود دارد و به نظر میرسد که در گذشته تمام آنها رخ دادهاند، اعتبار نسبتا زیادی ندارد و اصلا معلوم نیست که واقعی هستند یا خیر. قدرتمندترین و اولین خاطراتی که در ذهن ویکتور وجود دارد، مربوطبه پدرش است که در موقعیتهای مختلف زیادی به طرز وحشیانهای توسط او مورد آزار و اذیت قرار میگرفت؛ آن هم زمانیکه دست و پایش بسته و در زیرزمین خانهشان زندانی شده بود. یکی دیگر از خاطرات دوران کودکی ویکتور مربوطبه زمانی است که قدرتهای ابرانسانی و جهش یافتهای برای اولینبار خودشان را نشان دادند.
او به واسطهی همین قدرتها، در طی درگیری و کشمکشی که با برادرش بر سر یک تکه شیرینی داشت، او را به قتل رساند. یکی دیگر از خاطرات ویکتور شامل ولورین هم میشود؛ کسی که در آن برهه زمانی اصلا در یک جامعه کوچک از مهاجران و سرخ پوستان بلک فوت زندگی میکرد. یک روز، سیبرتوث بهدنبال ولورین گشت و ردِ او را در کانادا زد. زمانیکه سیبرتوث خود را به کانادا رساند، درست در روز تولد لوگان، عشق زندگیاش یعنی «سیلور فاکس» را به قتل رساند. همین اتفاق منجر شد تا یکی از نبردهای بسیار زیاد بین لوگان و سیبرتوث آغاز شود؛ نبردی که در آن، سیبرتوث به طرز وحشیانهای لوگان را مورد ضرب و شتم قرار داد.
سیبرتوث توانست در اولین برخوردش با ولورین، او را شکست دهد
بعد از آن سال، کرید دیگر این کار را تبدیل به یک سنت کرد که هر سال در روز تولد لوگان، ردِ او را بزند و با هدف مبارزه بزرگی با او، به سراغش برود. بعد از گذشت مدتی درنهایت سیبرتوث رسما تبدیل به شخصیت شروری شد که لباس مخصوص به خود را میپوشید. او در همین برهه زمانی با فردی به نام «کِنستریکتِر» متحد شد. این دو دوست بهعنوان مجریهایی برای منافع بزرگ جنایی و جنایتکارانه فعالیت میکردند. در طی همین برهه زمانی، کرید کم کم لذتهای بیمعنی خودش را آغاز کرد؛ به این صورت که برای مدتی انسانهای مختلف را تحت نظر میگرفت و بعد هم فقط به خاطر لذت، آنها را به قتل میرساند. همین کارها باعث شد تا بعد از گذشت مدتی، روزنامهها و رسانهها، به او لقب «اسلشر» را بدهند. کِنستریکتِر و سیبرتوث سرانجام مشارکت خود را منحل کردند. تقریبا یک بار هم سیبرتوث، کِنستریکتِر را تا آستانه مرگ پیش برد.
القاب و اسامی مستعار: ویکتور کرید، آقای کرید، اسلشر، Der Schlächter، قصاب، سیلور سیبرتوث، ببر، ولورین، لوگان کرید و سلاح 5.
تیمها: اونجرز 1595، اونجرز یونیتی اسکواد، انجمن برادری جهش یافتههای شرور، اگزایلز، اسب سواران آخرالزمان، Hounds، Human High Council، تیم ایکس، پک، لوپین، وی-لاکس، سلاح ایکس، سلاح ایکس-فورس، ولورینها، ایکس فاکتور، ایکس من و غیره.
متحدان: اسمبل، بیک، بردی، بلینک، بمب، بانی هیل، برنت جکسون، کلارا، کِنستریکتِر، سایبر، دیزی دوگان، دیوید ریچاردز، دامینیک فورچون، امیلی رند، فرانچسکا ترسک، گریدون کرید، هارپر سیمنز، هولو، جک او لنترن، کریون شکارچی، لیدی دث استرایک، لانگ شات، لوثر کرید، ام، مگنیتو، میمیک، مورف، مستر سینیستر، میستیک، نامورا، نایت کراولر، نایت مسک، امگا بلک، امگا رد، ریکی بارنز و غیره.
دشمنان: آبراهام کورنلیوس، الدو فرو، الکس پاور، امیکو کوبایاشی، انجل، آپوکالیپس، آرورا، اکسیس انی، بانشی، بارون بلاد، بیست بیوتیفول دریمر، بتا رد، بردی، بلک باکس، بلک کت، بلک پنتر، بلک ولف، بلک داگ، بلاد ویچ، بولت، بووم بووم، برین درین، برندون چمبرز، برایان لوگان، کیبل، کالیبان، کالیستو، کنون بال، کیپ کرو، کاپیتان آمریکا، کارول دنورز، کاتالیست، چیکن وینگز، کول چیس، کلوسوس، کِنستریکتِر و غیره.
همانطور که در ابتدای متن هم به آن اشاره شد، این شخصیت توسط نویسندهای به نام کریس کلیرمونت و همچنین هنرمند و نویسندهای به نام جان بایرن خلق شده است. شخصیت سیبرتوث برای اولینبار در قسمت ۱۴ سری کتاب کمیک Iron Fist که در ماه اوت سال ۱۹۷۷ منتشر شده بود، ظاهر شد. در ابتدا سیبرتوث به این منظور خلق شده بود تا یک شرور معمولی برای دنیای آیرون فیست باشد که هر از گاهی هم به خط داستانی او میآید. اما بعد از گذشت مدتی ماهیت او تغییر کرد و در طی خط داستانی کراساور Mutant Massacre که در سال ۱۹۸۶ چاپ شده بود، وارد کتابها کمیک تیم مردان ایکس شد. به همین ترتیب سیبرتوث تبدیل یکی از ابرشرورهای دنیای مارول شد.
در طی خط داستانی رویداد Avengers & X-Men: Axis، سیبرتوث یکی از ابرانسانهای قدرتمندی بود که بهطور کلی ازاینرو به آن رو شد؛ اتفاقی که باعث شد خوبها تبدیل به بد و همچنین بدها تبدیل به خوب شوند. با اینکه سایر ابرانسانهای قدرتمند بعد از مدت کوتاهی دوباره به همان شکل اصلی خودشان بازگشتند، اما این حالت در زندگی سیبرتوث طولانیتر از سایر شد. او به واسطهی همین اتفاق تبدیل به یک فرد کاملا جدید شد که قصد داشت تمام کارهای وحشتناکی را که خودِ سابقش انجام داده بود، درست کند. این شخصیت در ۳۰۸۸ کتاب کمیک ظاهر شده که در هیچکدام از آنها جان خود را از دست نداده است.
- تیم ایکس:
سرانجام کرید در یک تیم مخفی بالا رتبه سازمان سیا استخدام شد. این گروه که تیم ایکس نام داشت، وظیفه داشتند تا عملیاتهای سری خاصی را انجام دهند. ویکتور کرید در این تیم با افرادی مانند جان ریث (کسترل)، لوگان (ولورین) و دیوید نورث (ماوریک) همکار شده بود. در طی یک مأموریت، سیبرتوث که حسابی روانی شده بود، در طی یک نبرد علیه ابرسرباز روسی به نام امگا رد، یک دانشمند مهم را به قتل رساند. قتل انسانهای بیگناه در طی این مأموریتهای مختلف دیگر تبدیل به یک عادت برای او شده بود؛ چیزی که اصلا به مذاق همتیمیهایش خوش نمیآمد و آنها اصلا این رفتار او را دوست نداشتند. در طی این برهه زمانی، ویکتور به همراه یک جاسوس دیگر به نام «لنی زابر» صاحب یک پسر به نام «گریدون» شد.
بعدها مشخص شد که این جاسوس، درواقع جهش یافته تغییر شکل دهنده یعنی میستیک است که خودش را به شکل یک نفر دیگر درآورده بود. بعد از گذشت مدتی گریدون بزرگ شد و یک گروه مخالف جهش یافتهها ساخت و نام آن را Friends of Humanity گذاشت. گریدون در طی برهه زمانیای که برای ریاست جمهوری کاندیدا شده بود، توسط میستیک که از یک آینده جایگزین و متناوب آمده بود، به قتل رسید. بعد از گذشت مدتی، سیبرتوث برای برنامه سلاح ایکس استخدام شد تا یکی از سوژههای آزمایش باشد اما مشخص نبود که در پایان آیا او قدرت خاصی دریافت میکند یا خیر. البته که بعد از پایان یافتن این آزمایشها، خاطرات ویکتور تا حدودی دستخوش تغییرات شد. علاوهبر این هم مشخص که سیبرتوث بیشتر از همتای خود یعنی ولورین میتواند از قدرت تلهپاتی خود استفاده کند.
- قتل عام جهش یافتهها:
در این برهه زمانی، سیبرتوث بالاخره با یک دزد به نام «گامبیت» برخورد کرد. این دو نفر بلافاصله مبارزه خود را آغاز کردند اما طولی نکشید تا متوجه شدند که این دو اصلا تهدیدی برای یکدیگر ندارد و دشمن هم نیستند. بعدها، هنگام استخدام شرور نابغهای به نام میستر سینیستر، گامبیت گروهی از جهش یافتههای جنایتکار مختلفی را که با آنها در ارتباط بود (از جمله سیبرتوث)، جمعآوری کرد و نام این گروه را The Marauders گذاشت. این گروه نقش مهمی در ماجرای قتل عام جهش یافتهها داشتند. همین ماجرای مهم، باعث شد تا سیبرتوث و همچنین ولورین یک بار دیگر مقابل هم قرار بگیرند و با هم مبارزه کنند. سینیستر در طی این ماجرا، از چندین عضو از گروه The Marauders کلون به وجود آورده بود.
او قصد داشت که با انجام این کار، مطمئن شود که بعد از مردن اعضای اصلی این گروه، یک سری نوکر حلقه بهگوش که فقط به او وفادار هستند، خواهد داشت. او در طی انجام این کار متوجه شد که نمیتواند از سیبرتوث کلونی بسازد. با وجود این موضوع، سیبرتوث همچنان درکنار دیگر اعضای گروه The Marauders ماند؛ آن هم برای مدت زمان نامشخصی. اما بالاخره بعد از گذشت مدتی او این تیم را هم ترک کرد و دوباره به همان ریشههای اصلی خود بازگشت که کارهای مزدورانه انجام میداد. در طی برهه زمانیای که دوباره بهعنوان مزدور فعالیت میکرد، خود را بهعنوان شروری معرفی کرد که دشمن قهرمانان محسوب میشد و به مبارزه با آنها میپرداخت. او در طی همین مدت قهرمانانی مانند خانم مارول، لوک کیج، دردویل، ثور، اسپایدرمن و بلک کت را شکست داده بود.
علاوهبر این، در این برهه زمانی سازمان نینجایی هم به نام هند به سراغ سیبرتوث رفت و تا حدودی قدرتهای او را افزایش داد. سیبرتوث سرانجام بعد از گذشت مدتی به راههای فاضلابی و زیرزمینی رفت تا همان چند نفری را هم که از گروه Morlocks باقی مانده بود، به قتل برساند. کالیبان که یکی از اعضای باقیماندهی گروه Morlocks به حساب میآمد و از قبل زندگی خود را در گرو جهش یافتهی جاودانی به نام آپوکالیپس گذاشته بود، تصمیم گرفت که به سراغ سیبرتوث برود و او را شکار کند. در یک مبارزه وحشیانه و خشن، کالیبان که در گذشته فرد بسیار آرامی محسوب میشد، ستون فقرات سیبرتوث را شکست و او را به همان شکل رها کرد تا جان بدهد. از آنجایی که سیبرتوث هم فاکتور بهبودی بسیار سریعی داشت، خیلی زود آسیبهای ستون فقراتش درمان شد. اما بعد از درمان اصلا به سراغ کالیبان که قدرتهایش چندین برابر شده بود، نرفت.
- بازگشت به سلاح ایکس:
در این برهه زمانی، سیبرتوث به سراغ بزرگترین دشمن خود یعنی ولورین برگشت و این دو دوباره با اعضای گروه تیم ایکس متحد شدند. اتفاق شوکهکننده بزرگی در همین حین رخ داد و آن هم چیزی نبود جز اینکه ولورین و سیبرتوث متوجه شدند که سیلور فاکس درواقع سالم و زنده است. اما او تنها چیزی که از قبل به یاد داشت، نفرت بسیار زیادش نسبت به لوگان بود. درنهایت یک تلهپاتکننده به نام «فررو» کنترل ذهن کرید را در دست گرفت و او را مجبور کرد که سیلور فاکس را به قتل برساند؛ البته این بار بهصورت واقعی و کاملا حتمی. در طی همین دوره، او با افراد دیگری هم مانند کیبل و ربات سلاح ایکس یعنی «شیوا» هم مبارزه کرد. او در همین حین متوجه شد که با وجود چیزی که خودش باور کرده بود، او اصلا پدر ولورین به حساب نمیآمد.
- پسر سیبرتوث:
سیبرتوث در ابتدا یکی از شخصیتهای شرور معمولی داستانهای آیرون فیست بود. او یکی از اعضای گروه ابرقهرمانی انتقام جویان ۱۹۵۹ به حساب میآمد
مدت خیلی کمی بعد از ماجراهای خط داستانی قبلی، از آنجایی که سیبرتوث از عطش خون بسیار زیادی رنج میبرد، یک جهش یافته تلهپاتکننده به نام «بِردی» را استخدام کرد تا با انجام دادن چیزی که او آن را «درخشش» نام گذاشته بود، به سیبرتوث کمک کند تا تمایلات و خواستههای خودش را تحت کنترل بگیرد. حال این درخشش یک انفجار روانی بود که عطش خون سیبرتوث را از بین برد و درد خاطرات سرکوب شدهاش را بیحس کرد و بهنوعی از بین برد. همین موضوع به سیبرتوث اجازه داد تا برای مدت زمان کوتاهی بتواند کنترل خودش را بهطور کامل در دست بگیرد. در همین مدت، سیبرتوث توسط رهبر گروه هند یعنی «Matsuo» استخدام شد تا به امگا رد که بهتازگی دوباره به حرکت درآمده بود، کمک کند تا اعضای تیم مردان ایکس را شکست دهد.
در طی این مبارزه، یکی از اعضای تیم ایکس من یعنی سایلاک توانست سیبرتوث را تسخیر کند و کنترل او را به دست بیاورد. سایلاک با استفاده از همین توانایی خود توانست دوستان و همتیمیهای خود را آزاد کند. مدت کوتاهی بعد از این ماجرا، بردی توسط پسر سیبرتوث یعنی گریدون که حالا دیگر بزرگ شده بود، به قتل رسید. گریدون در طی این سالها، نفرت زیاد و عظیمی نسبت به جهش یافتهها پیدا کرده بود؛ البته بهویژه پدر خودش. سیبرتوث، گریدون را رها کرد و جان او را نگرفت. اما از آنجایی که دیگر درخشش از بین رفته بود و سیبرتوث دیگر آن را نداشت، حسابی روانش شد و دست به یک قتل عام بزرگ زد. طولی نکشید که این ماجرا به اوج خود رسید و سیبرتوث را در مقابل ماوریک قرار داد؛ نبردی که در آن سیبرتوث توانست پیروز میدان باشد. بعد از این نبرد، او از آنجا فرار کرد و ادعا میکرد که تنها ولورین میتواند کاری را که نیاز است، انجام دهد تا این کرید روانی را سر عقل بیاورد.
- حمله به اعضای مردان ایکس:
در این برهه زمانی ماوریک به سراغ اعضای تیم مردان ایکس رفت و در کشور ژاپن، یک تلهپاتکننده باستانی که از زمان بمباران هستهای که هیروشیما را نابود کرد، بیهوش بود، با آنها از لحاظ ذهنی ارتباط برقرار کرد. این تلهپاتکننده، اعضای تیم مردان ایکس را از وضعیت روانیای که کرید در آن قرار داشت، خبردار کرد. ظاهرا این وضعیت روانی کرید، به زمانی مربوط میشد که او یکی از ماموران سازمان سیا محسوب میشد. او در طی یکی از مأموریتهای خود، یک هدف، همسرش و یک پسر کوچک را به قتل رسانده بود. ظاهرا نگاهی که در چشمان این پسر بچه بود، از همان زمان بهدنبال کرید بود و هنوز هم رهایش نکرده بود. سرانجام طولی نکشید که سیبرتوث به رهبر اعضای تیم مردان ایکس یعنی چارلز اگزاویه حمله کرد.
زمانیکه اگزاویه به ذهن کرید نفوذ کرد، متوجه شد که تمام قربانیهایی که سیبرتوث آنها را به قتل رسانده بود، در ذهن این شرور باقی مانده بودند و او تک تک آنها را همیشه به یاد داشت. اگزاویه با دیدن این صحنه به این نتیجه رسیده بود که کرید قطعا برای انسانها و زندگی آنها ارزش قائل است و به همین علت، امیدی برای بهبود این جهش یافته وجود داشت. مدت زیادی نگذشت که سیبرتوث بهعنوان یک قاتل تحت تعقیب، در یک محیط هولوگرافیکی که در محوطه مؤسسه اگزاویه وجود داشت، زندانی شد. سیبرتوث که با دیدن این اتفاق بهشدت عصبانی شده بود، اما مجبور بود که این وضعیت را تحمل کند و با اعضای تیم بماند.
در طی مدت زمانیکه سیبرتوث در اسارت ایکس من و اگزاویه قرار داشت، به آنها کمک کرد تا با افرادی مانند «ایکس-کیوشنر» و نژاد «Phalanx» مبارزه کنند. در این برهه زمانی، کالیبان که از دست کنترل و نفوذ آپوکالیپس رها شده بود، یکی از اعضای تیم مردان ایکس یعنی «جوبیلی» را دزدید تا در عوض او بتواند سیبرتوث را به دست بیاورد. اما زمانیکه سیبرتوث به آنجا رسید و صورت کالیبان را نابود کرد، او تصمیم گرفت که هرچه زودتر از آنجا فرار کند و جان خود را نجات دهد. ولورین بعد از اینکه آدامانتیوم داخل بدنش را به خاطر مگنیتو از دست داد، تیم را ترک کرد. اما در این دوره دوباره بازگشت تا باری دیگر با دشمن خود روبهرو شود. در طی همین ماجرا، ولورین یکی از پنجههای خود را به درون مغز سیبرتوث فرو کرد.
سیبرتوث که حالا دیگر تغییر کرده بود و با آن آسیب مغزی دیگر نیازی به «درخشش» نداشت و تبدیل به فرد مهربانتری شده بود، برای مدتی زیر نظر یکی از اعضای تیم ایکس فورس یعنی «بومر» قرار داشت؛ بومر در طی این مدت از سیبرتوث مراقبت میکرد. سرانجام سیبرتوث هویت واقعی خود را نشان داد و عنوان کرد که در این مدت فقط وانمود میکرد که درمانده و ناتوان است. به همین دلیل به بومر حمله کرد. از طرف دیگر سایلاک خیلی زود جان این جهش یافته جوان را نجات داد و از چاقوی روانگردان خود استفاده کرد تا سیبرتوث را متوقف کند. بااینحال، این چاقو دیگر تاثیری روی سیبرتوث نداشت؛ آن هم به خاطر آسیب مغزی بود که ولورین به وجود آورد. این اتفاق و آسیب مغزی باعث شده بود تا او دربرابر حملات تلهپاتیکی، ردیابی و کنترل مقاوم باشد. او که قصد داشت این کار سایلاک را با کشتنش جبران کند، با اعضای تیم مردان ایکس برخورد کرد. آنها بالاخره توانستند این شرور را متوقف کنند.
- تیم ایکس فاکتور:
او بعدها به یاد آورد که برادرش را تنها بر سر یک تکه شیرینی کشته است
بعد از اینکه سیبرتوث توسط مردان ایکس دستگیر شد، به زندان «دکتر والری کوپر» برده شد تا در همانجا بماند. این دکتر هم برای اطمینان از وضعیت سیبرتوث، یک گردن بند مهار کننده و انفجاری به او بست و او را مجبور کرد تا بهعنوان یکی از اعضای تیم ایکس فاکتور که زیر نظر و حمایت دولت فعالیت میکردند، همکاری کند. او در مأموریتهای مختلف زیادی به دیگر اعضای تیم کمک کرد. او حتی تلاش کرد تا در این برهه زمانی ارتباط «احساسی» خود را دوباره با میستیک برقرار کند. با اینکه برقراری ارتباط آنها نسبتا بعید بود اما آنها تصمیم گرفتند که به «وایلد چایلد» کمک کنند و او را آموزش بدهند. بعدها کرید اعتراف کرد که او در اصل یک مامور «خفته» بوده است. او وظیفه داشت تا در طی ماموریتی، آن مورد از اعضایی را که در تیم ایکس فاکتور بودند و دولت قادر به کنترل آنها نبود، از مسیر خارجشان کند. او درنهایت از آنجا فرار کرد و دوباره به همان کارهای مزدورانهی خود بازگشت.
- زندگیهای جدید:
به خاطر یک سری شرایط خاص و البته نامعلوم، سیبرتوث در این برهه زمانی توانست آن آلیاژ آدامانتیوم را در داخل اسکلت و پنجههای خودش به دست بیاورد. در طی همین ماجرا، او توسط آپوکالیپس ربوده شد تا در تحقق خواستههایش به او کمک کند. آپوکالیپس قصد داشت تا سیبرتوث را در طی مبارزهای مقابل ولورین قرار دهد که درنهایت بتواند او را تبدیل به یکی از اعضای گروه Horseman of Apocalypse یعنی دث بکند. در این نبرد، ولورین توانست پیروز میدان باشد که به همین خاطر، آپوکالیپس آدامانتیوم را از سیبرتوث گرفت و آن را وارد بدن ولورین کرد. کرید که حسابی از این شکست خود عصبانی بود، به گروه جدید انجمن برادری جهش یافتههای شرور که میستیک هدایتش را برعهده داشت، پیوست. کرید به دیگر اعضای این تیم که دیگر خود را با نام انجمن برادری خطاب میکردند، کمک کرد تا در طی یک مأموریت، سناتور رابرت کلی را ترور کنند و از بین ببرند.
- سلاح ایکس:
بعد از گذشت مدتی، سیبرتوث مجبور شد تا به یکی از اعضای برنامه سلاح ایکس که دوباره در حال راهاندازی و برگزاری بود، تبدیل شود؛ برنامهای که در آن قدرت فیزیکی سیبرتوث از لحاظ ژنتیکی تقویت شد، فاکتور بهبودی او سرعت بیشتری پیدا کرد و استخوانها و پنجههای او باری دیگر با آلیاژ آدامانتیوم ادغام شدند. سرانجام سیبرتوث دوباره از این برنامه فرار تا باری دیگر به سراغ همان کارهای مزدورانه خودش برود. در یک مقطع زمانی، او با چندین شخصیت شرور دیگر همکاری کرد تا محل دقیق Identity Disc را پیدا کنند؛ یک پایگاه داده که هویتهای مخفی تمام قهرمانان در آن ثبت شده بود. هرچند بعدها مشخص شد که این ماجرا فریبی بیش نبود.
بعدها، سیبرتوث درحالیکه در کشور کانادا بود، با جدیدترین «وندیگو» به همراه «ساسکواچ» برخورد کرد. آنها اعتقاد داشتند که کرید مقصر اصلی قتل تمام انسانهایی بود که چند وقت اخیر در آن محدوده رخ داده بود. کرید در وضعیتی دیده شده بود که تلههای مختلفی را جا میگذاشت و بهطور مرموزانهای رفتار میکرد. ظاهرا این کارهای او بهنوعی یک بازی ذهنی بودند که با وندیگو به راه انداخته بود، پیش از اینکه در جهت کشتن او تلاش کند. مدت زیادی طول نکشید که در نبرد بین سیبرتوث و وندیگو آغاز شد. در طی این مبارزه، هر دوی آنها به درون دریای قطب شمال افتادند؛ به طوری که ساسکواچ تصور کرد که هر دوی آنها جان خود را از دست دادهاند. بعد از یک نبرد ترسناک و شدید در آبهای قطب شمال، سیبرتوث با پنهان شدن وندیگو توانست پیروز این میدان باشد.
- انجمن برادری:
بعدها سیبرتوث بهعنوان یکی از اعضای انجمن برادری که دوباره تشکیل شده بود، به مؤسسه اگزاویه حمله کرد. در این برهه زمانی، «بلک تام کسدی» رهبری گروه را برعهده داشت. علاوهبر سیبرتوث افراد دیگری هم مانند «مامومکس»، « Avalanche»، « Exodus» و قهرمانانی مانند « ناکترن» و جاگرنات در این گروه حضور داشتند. لازم به ذکر است که جاگرنات و ناکترن بهصورت پنهانی و نفوذی در این گروه حضور داشتند. بعد از یک مبارزه که بین انجمن برادری و تیم مردان ایکس رخ داده بود، ولورین ادعا کرد که سیبرتوث را به قتل رسانده است و بقایای او را در سرتاسر محیط مؤسسه پخش کرده است. اما احتمالا بلک تام با استفاده تواناییهای خاصی که داشت، توانست مقدمات احیا و بهبودی سیبرتوث را فراهم سازد.
- با تیم ایکس من:
در این برهه زمانی کرید متوجه شد که یک گروه مرموز متشکل از ابرانسانهای مختلف که با نام The Children شناخته میشوند، بهدنبال او هستند. به همین دلیل او تصمیم گرفت که از دست این گروه جدید هم فرار کند. دلایل آنها برای تعقیب سیبرتوث در آن مقطع زمانی مشخص نبود اما دو نفر از آنها که « Sangre» و « Serafina» نام داشتند، همه جا بهدنبال کرید بودند و همیشه بلافاصله ردش را میزدند. Sangre یک مولد و ژنراتور منحصربهفرد را فعال کرد که میتوانست بخش زیادی از شهری را که در آن قرار داشتند از بین ببرد و تمام ساکنان آن را هم به قتل برساند؛ البته به جز یک دختر کوچک که سرافینا از عمد از او محاظت کرد تا به واسطهی این جریان نابودی از بین نرود. آنها قصد داشتند تا با زنده نگه داشتن این دختر بچه، یک نفر را باقی نگه دارند که شاهد تمام این ماجراها باشد. مدت زیادی طول نکشید که سیبرتوث با دو تن دیگر از اعضای گروه The Children کرد که آنها هم «آگوجا» و «فوئگو» نام داشتند.
علی رغم ولورین، سیبرتوث با تمام وجود غریزههای درونیای را پذیرفته و اصلا هیچ مشکلی با وحشیگریها و خشونت بسیار زیاد درونیاش ندارد
این دو عوض بلافاصله بعد از دیدن سیبرتوث به سمت او حملهور شدند و بهطور موقت فاکتور بهبودی او را از کار انداختند. بااینحال، سیبرتوث باز هم توانست از آن وضعیت فرار کند. او تنها کاری که توانست انجام دهد، این بود که اواخر همان شب خودش را به مؤسسه اگزاویه رساند و بهدنبال یک پناهگاه میگشت. مدت زیادی نگذشته بود که مشخص شد، اعضای گروه The Children به این دلیل بهدنبال کرید هستند که او تمامی آنها را دیده بود و از همین طریق به هویت واقعیشان پی برده بود. زمانیکه روگ، کسی که رهبری تیم را در آن زمان برعهده داشت، از اصل ماجرا خبردار شد، یک نوع Nano-Sentinels را به خون سیبرتوث تزریق کرد. بعد از انجام این تزریق، آنها سیبرتوث را هم با خود به مبارزه با اعضای گروه The Children بردند.
این ترکیب به شکلی بود که اعضای تیم The Children اصلا نمیتوانستند آن را کشف و از آن به نفع خودشان استفاده کنند. در طی همین نبرد، موقعیتی پیش آمد که جان سیبرتوث به خطر افتاد اما کنون بال به کمکش رفت و جانش را نجات داد. سیبرتوث برای اینکه به خاطر کمک کنون بال به او پاداشی بدهد و کمکی بکند، یک سری اطلاعات مهم و درونی به او داد و گفت: «به محض اینکه سر خود را برگردانی، مردی». بعد از اتفاقی که در Providence رخ داد، کرید از تیم مردان ایکس فرار کرد اما در میان اقیانوس آرام، با کیبل برخورد کرد.
- تکامل:
در این برهه زمانی، بعد از اینکه ولورین به عمارت ایکس بازگشت، سیبرتوث تصمیم گرفت تا دشمنی و رقابت خود را با او از سر بگیرد و دوباره نبرد خود را با او آغاز کند. از همین رو، خیلی زود نبردی بین ولورین و سیبرتوث آغاز شد که در طی آن، ولورین توانست سیبرتوث را از درون یک پنجره به بیرون پرتاب کند. در طی این مبارزه، ولورین مدام به زمانی فکر میکرد که سیبرتوث، سیلور فاکس را کشته بود (ظاهرا). او به یاد آورد که سیبرتوث عبارت «Quod sum eris» را به زبان آورده بود و زمانیکه ولورین از او معنی این عبارت را پرسید، او توضیح داد که این عبارت یعنی «من همان چیزی هستم که تو قرار است تبدیل به آن بشوی». ولورین بعد از این ماجرا حسابی کنترل خود را از دست داد و بعد از اینکه به سیبرتوث لقب دیوانه را داد، مشت خود را محکم به درون گلوی سیبرتوث فرو کرد.
کرید که از این اتفاق عصبانی شده بود، به ولورین اعلام کرد که اگر پنجههای خود را از داخل گلویش بیرون بیاورد، او قلب دشمنش را از داخل سینه بیرون میکشد. ولورین هم اصلا به حرف سیبرتوث اهمیتی نداد و پنجههای خود را با فشار بیشتری وارد گلوی دشمنش کرد. مدتی بعد از این ماجرا که ولورین هوشیاری خود را از دست داده بود، به هوش آمد و متوجه شد که روی سقف بلک برد با غل و زنجیر بسته شده است. او بلافاصله بعد از متوجه شدن موقعیت خود، زنجیرها را باز کرد و در کمال تعجب متوجه شد که سیبرتوث در حال خلبانی و راندن این جت است. به همین ترتیب ولورین خیلی زود وارد کابین خلبان شد و شروع به خفه کردن سیبرتوث، به وسیله یکی از همان زنجیرها کرد. همین اتفاق باعث شد تا جت آنها سقوط کند.
بعد از سقوط این جت، هر دوی آنها خیلی زود از میان خرابهها و آتشهایی که شعله کشیده بود، بیرون آمدند و درحالیکه زخمها و آسیبهای آنها در حال بهبود یافتن بود، یک بار دیگر مبارزه خود را آغاز کردند. آنها بلافاصله توسط یک رعد و برق از یکدیگر جدا شدند. این رعد و برق به وسیله یکی از دوستان و همتیمیهای سابق ولورین یعنی استورم که حالا تبدیل به ملکه واکاندا شده بود، به وجود آمد. مدت کوتاهی بعد از این اتفاق، سیبرتوث دستگیر و در کاخ سلطنتی واکاندا به زنجیر کشده شد. او مدام در این مدت از ولورین، استورم و بلک پنتر شکایت میکرد. سیبرتوث خیلی زود توانست این زنجیرها را بشکند و به سمت جنگل فرار کند. البته بخت باز هم با او یار نبود و بلک پنتر به محض خبردار شدن از فرار او، دنبالش رفت. بلک پنتر خیلی زود خود را به سیبرتوث رساند و این دو مبارزه خود را آغاز کردند. سیبرتوث در این نبرد برتری به دست آورد و پنتر را با گرفتن گردن او، از روی زمین بلند کرد. او کاملا آماده بود که یک ضربه کشنده روی پنتر انجام دهد اما ولورین ناگهان در آنها ظاهر شد و دست راست سیبرتوث را قطع کرد.
- مرگ:
بهتازگی یک عملیات مخفیانه که تحت فرمان فرد مرموزی به نام «رومیِلِس» بود، هوش و نبوغ سیبرتوث را تا حد زیادی کاهش داد. به طوری که او دیگر تبدیل به موجود حیوانی و وحشی شده بود. او اصلا نه توانایی استدلال و فکر کردن داشت و نه توانایی استفاده از زبان و صحبت کردن. بعد از اینکه سیبرتوث، «فرال» را به قتل رساند، ولورین دشمن خونیاش را تحت تعقیب قرار داد و ردِ او را زد. ولورین به محض اینکه به سیبرتوث رسید، با شمشیر موراماسا به سمتش حمله کرد؛ شمشیری که با بخشی از روح خود ولورین درست شده بود. این شمشیر علاوهبر اینکه از دوام و استقامت بسیار بالایی برخوردار بود، توانایی به وجود آوردن زخمهایی را داشت که تا حد زیادی کارایی و فایده یک فاکتور بهبودی سریع را از بین میبرد. سیبرتوث در ابتدا در مقابل ولورین و شمشیر او مقاومت کرد اما بعد از گذشت مدتی وضعیتش به قدری بد شده بود که نفوذ و کنترل رومیِلِس را شکست و از ولورین خواست تا او را به قتل برساند. لوگان بعد از شنیدن این درخواست با خوشحالی آن را قبول کرد، سر سیبرتوث را برید و جسدش را همانجا و در برف رها کرد. بااینحال، بعد از گذشت مدتی دوباره کرید کاملا زنده و سلامت دیده شد. به طوری که یک کار و مأموریت جدید را از کلاب هل فایر برعهده گرفته بود. او وظیفه داشت تا براساس این مأموریت، زندگی ولورین را که در مدرسه جین گری برای جهش یافتهها بود، تبدیل به «جهنم» کند.
- بازگشت به ژاپن:
با اینکه سیبرتوث در اولین برخورد توانست ولورین را شکست دهد، اما لوگان از اشتباه خود درس گرفت و توانست در یکی از برخوردهایشان سیبرتوث را شکست دهد
همانطور که بالاتر هم عنوان شد، سیبرتوث توانست از مرگ بازگردد اما هنوز هم مشخص نیست که چگونه این اتفاق رخ داد. او بعد از بازگشت به زندگی، به ژاپن رفت و در تلاش بود تا بین باندهایی که رقیب یکدیگر محسوب میشدند، جنگ بزرگی به راه بیاندازد. او استخدام شده بود تا فردی به نام «آقای تاکناکا» را که رهبر یاکوزا به حساب میآمد، به قتل برساند. به همین دلیل سیبرتوث، او را از داخل یک جت به بیرون پرتاب کرد. هنوز مدت زیادی نگذشته بود و درحالیکه کرید در یک فرودگاه در شهر لس آنجلس قرار داشت، با دیگر اعضای باند یاکوزا برخورد کرد. آنها قصد داشتند تا کاری کنند که با یکدیگر به یک توافق دو طرفه برسند. اما سیبرتوث اعلام کرد که اگر وقت تلف کند، یک ملاقات مهم را از دست میدهد. به همین دلیل این اعضای یاکوزا را به قتل رساند.
کرید تصمیم گرفت تا پیش از اینکه به سمت محل ملاقات خود برود، یک تله هم برای لوگان کار بگذارد و او را دوباره اذیت کند. اما او توانست از این تله جان سالم به در ببرد، خودش را آزاد کند و به سراغ سیبرتوث برود. این دو نفر به محض اینکه یکدیگر را دیدند، مبارزه خود را آغاز کردند؛ آن هم درحالیکه کرید یک جت پک روی کمر خود داشت و همین موضوع باعث شد تا او با سرعت روی زمین سقوط کند. آنها میان اعضای باند یاکوزا، هند، «سیلور سامورای» جدید و همچنین دختر ناتنی ولورین روی زمین افتادند. لوگان بهعنوان اولین قدم تلاش کرد تا به سراغ دختر رفت که او را نجات دهد و حتی در همین حین هم سیبرتوث را درید. خیلی زود آسیبهای کرید بهبود پیدا کرد و او به سراغ سیلور سامورای رفت و او را گرفت.
بعد از گذشت مدتی مشخص شد که او در اصل با میستیک و «مایند نینجاز» همکاری میکرده است. به همین ترتیب سیبرتوث بلافاصله کنار میستیک ایستاد تا از او حمایت کند؛ این در حالی بود که خود میستیک بهطور مداوم در ناحیه صورت به سمت ولورین شلیک میکرد و دست نمیکشید. مدت کمی بعد از این ماجراها، سیبرتوث تصمیم گرفت که دیگر به بخش بعدی نقشه خود برود. از همین رو، او به همراه مردی که استخدامش کرده بود، یعنی «آزوما گودا»، از آنجا فرار کرد و قصد داشت با انجام این کار، جنگی بین باند هند و یاکوزا به وجود بیاورد. با اینکه گودا نقشه اصلی و استادانه خودش را افشا کرد و گفت که میخواهد تبدیل به یک فرمانروای «نامرئی» برای کشور ژاپن بشود، اما به نظر میرسید که سیبرتوث خیلی با او همراه نیست و نقشههای مخصوص به خودش را دارد.
او اجازه داد تا ولورین از بخش امنیتی گودا عبور کند و بعد از این کار، آنها را تنها گذاشت تا لوگان کار نهاییاش را انجام دهد و گودا را به قتل برساند. بعد از این ماجراها، کرید به سراغ میستیک رفت و او را از دست «لرد دث استرایک» نجات داد و بعد از آن هم پیشنهاد خود را به دث استرایک ارائه کرد. هر سه نفر آنها به جلسهای که میان سران باقیماندهی شرق آسیا برگزار شده بود، رفتند. این سران باقیمانده در نظر داشتند تا تصمیماتی را درباره آینده توکیو بگیرند. به همین ترتیب سیبرتوث، بعد از اینکه به همراه میستیک و لرد دث استرایک به آنجا رفت، خود را بهعنوان فرمانروای «نامرئی» جدید شرق آسیا معرفی کرد. بعد از این کار هم باقی سران حاضر در این جلسه را به قتل رساند.
- تولد دوباره سیبرتوث:
در این خط داستانی، ولورین به سراغ «Cloak» رفت تا او را که در بالای ساختمان امپایر استیت با زنجیر بسته شده بود، نجات دهد. کلوک به لوگان گفت که سیبرتوث «دَگِر» را گرفته است. از همین رو لوگان به محلی بازگشت که باقیماندهی جسد کرید را در آنجا خاک کرده بود و متوجه شد که این بقایا هنوز در همانجا قرار دارند. آنها بلافاصله به کابینی رفتند که سیبرتوث سالها پیش، سیلور فاکس را به قتل رسانده بود. آنها در آنجا، دگر را پیدا کردند که توسط رومیِلِس دستگیر و زندانی شده بود. ولورین در کشور کانادا بهدنبال ساختمان مخصوص به برنامه سلاح ایکس گشت و متوجه شد که یک ارتش متشکل از تعداد زیادی کپی دقیق از سیبرتوث در مخازن مخصوصی قرار دارند.
در همین لحظه، لوگان مورد حمله ویکتور کرید واقعی قرار گرفت. مدت زیادی طول نکشید که کپیهای سیبرتوث به سراغ لوگان رفتند و کرید فرصت خوبی برای فرار کردن پیدا کرد. بعد از این ماجراها، لوگان با خواهر دوقولوی رومیِلِس یعنی «ریمِس» متحد شد. آنها با هم به کشور ایتالیا رفتند تا کرید و رومیلس را متوقف کنند. ویکتور در آنجا از رومیلس که درون یکی از مخازن سلاح ایکس قرار داشت، محافظت میکرد اما به طرز وحشیانهای توسط لوگان کنار زده شد و نقشههای آنها بهطور کلی از بین رفت.
- اعدام نهایی:
سیبرتوث یک سنت و قرار برای خود در نظر گرفته بود؛ اینکه هر سال زمان تولد ولورین، او را پیدا کند و حسابی او را مورد آزار و اذیت قرار دهد
زمانیکه جنسیس در یک سفر و اردوی مدرسهای بود، سیبرتوث به همراه «بلاب» به سراغ او رفتند و او را ربودند. میستیک به همراه «دیکن» و همچنین دیگر ویکتورهای موجود، نسخه جدیدی از انجمن برادری جهش یافتههای شرور را تشکیل دادند و آن را هدایت کردند. ویکتور و دیکن هم در همین مدت، «ایوان» را سوار یک آر وی کردند تا با یکدیگر به دور کشور بچرخند. آنها در تلاش بودند تا ایوان را مجبور کنند که انسانهای بیگناه را به قتل برساند یا حداقل آنهایی را بکشد که آنها هم بهطور متقابل قصد کشتن دیکن و ویکتور را داشتند تا به این ترتیب، آنها را متوقف کند. ایوان در ابتدا بهشدت در مقابل این خواسته مقاومت میکرد و اصلا آن را انجام نمیداد. البته لازم به ذکر است که ویکتور تا به این لحظه، هنوز دیکن را هم کنترل و از او سوءاستفاده میکرد.
در همین لحظهها، اعضای تیم Uncanny X-Force هم به پایگاه آنها که در زیر آب قرار داشت، رسیدند. از همین رو، بلافاصله لوگان به سمت ویکتور رفت و به طرز وحشیانهای او را مورد ضرب و شتم قرار داد. دیکن و لوگان برای آخرین بار مقابل یکدیگر قرار گرفتند و به مبارزه پرداختند؛ نبردی که لوگان مجبور شده بود تا پسر خودش را به قتل برساند. در همین لحظه، ویکتور از درون سایهها بیرون آمد و نشان داد که او برنامه داشت تا کاری کند که لوگان پسر خود را به قتل برساند و در تمام این مدت، هر دوی آنها را بازی داده بود. جنسیس بعد از شنیدن این حرفها تقریبا ویکتور را به قتل رساند اما توسط لوگان متوقف شد. همین اتفاق به کرید اجازه داد تا فرصت مناسب برای فرار پیدا کند و خیلی سریع از آنجا برود.
- All New X-Men:
در این برهه زمانی، سیبرتوث تا حد زیادی به میستیک کمک کرد تا نقشهی خود را علیه اعضای تیم مردان ایکس عملی کند. او حتی تا جایی پیش رفت که مقدمات دستگیری خود را فراهم کرد تا بلکه به این طریق بتواند به زندان The Raft برود. او قصد داشت تا با دسترسی و نفوذی که دارد، یکی از زندانیان به نام «ریگن وینگرید» را که با نام مستعار «Lady Mastermind» هم شناخته میشد، از آنجا فراری بدهد. میستیک این زندانی را نیاز داشت؛ به همین ترتیب او را فراری داد تا به این طریق، او را به تیم خود بیاورد. تیم مخصوص سیبرتوث و میستیک درست بعد از تشکیلشان در یک ماجرای بزرگ سرقت از بانک شرکت داشتند. میستیک اعلام کرد که دوست دارد یک روزی شهر مادریپور را برای خودش بخرد.
درست در همین برهه زمانی، اعضای تیم مردان ایکس از نقشهی تیم میستیک باخبر شدند. به همین ترتیب، زمانیکه آنها با فردی به نام «مادام هایدرا» وارد معامله شده بودند، به آنها حمله کردند تا بلکه این نقشه را متوقف کنند. همین حمله باعث شد تا ولورین و سیبرتوث باری دیگر مقابل یکدیگر قرار بگیرند و با هم مبارزه کنند. این دو درنهایت عقبنشینی کردند تا نبرد آنها بیشتر از این ادامه پیدا نکند. اما این کار اصلا به این معنی نبود که آنها نقشهی خود را برای تسخیر و تسلط شهر مادریپور متوقف میکنند.
- AXIS و وارونگی:
در خط داستانی AXIS، سیبرتوث یکی از آن شرورهایی بود که مگنیتو آنها را استخدام کرد تا در مبارزهای که علیه رد اسکال و تیم جدید او یعنی Stark Sentinels داشت، کمکی بکنند تا بتواند در این نبرد پیروز شود. در ابتدا، هم سیبرتوث و هم میستیک اصلا تمایلی به اینکه پاسخ مثبت به درخواست مگنیتو بدهند، نداشتند. بااینحال، زمانیکه مگنیتو واقعیت را برای آنها آشکار کرد، تصمیمشان تغییر کرد و قبول کردند که در این نبرد درکنار مگنیتو ظاهر شوند؛ ظاهرا مگنیتو به این دو گفته بود که رد اسکال در صورت قدرت گرفتن، نهتنها تهدیدی برای قهرمانان و همچنین آمریکا محسوب میشود، بلکه برای مادریپور، کشور جزیرهای که آنها ادارهاش میکردند، خطراتی را به وجود خواهد آورد.
بعد از موج وارونگی خاصی که توسط اسکارلت ویچ، دکتر استرنج و دکتر دووم به وجود آمد و همه چیز را به هم ریخت، کرید هم مانند دیگران به یک نسخه برعکس خود یعنی یک شخصیت قهرمانی، تبدیل شد. ناگهان با به وجود آمدن این وضعیت، سیبرتوث به خاطر تمام کارهای وحشتناکی که در گذشته انجام داده بود، بهشدت احساس پشیمانی داشت. از همین رو یکی از نسخههای لباسهای کلاسیک و قدیمی ولورین را بر تن کرد و تصمیم گرفت که دیگر تبدیل به یک قهرمان بشود. لازم به ذکر است که در پایان این خط داستانی، سیبرتوث یکی از معدود شخصیتهایی بود که در همان شکل برعکس شده باقی ماند و مثل دیگران به نسخه اصلی خودش بازنگشت.
او با میل و خواستهی قلبیاش، خودش را به مقامات تحویل داد و تسلیم مجازاتش شد. از همین رو آخرین باری که او دیده شد، در زندان بود که به تاثیر ولورین روی زندگیاش و همچنین بهترین نحو تقلید کردن از این شخصیت فکر میکرد. درحالیکه او در زندان به سر میبرد، هم دولت ایالات متحده و هم اعضای تیم انتقام جویان متوجه تحولات بزرگ و مهمی که در سیبرتوث به وجود آمده بود، شدند و به این نتیجه رسیدند که در حقیقت او تبدیل به یک فرد جدید شده است. بعد از این ماجراها، او آماده شد تا برای مدتی به تیم Avengers Unity Squad بپیوندد. اعضای این تیم در مقابل تکامل عالی و همچنین اولتران که بهتازگی بازگشته بود، ایستادند و مبارزه کردند.
با اینکه تمام اعضای این تیم قهرمانانی میدانستند که سیبرتوث به خاطر ماجرای وارونگی دیگر تبدیل به یک فرد کاملا جدید شده است، اما باز هم نمیتوانستند بهطور کامل به او اعتماد کنند. از همین رو، او مدام از طرف اعضای مختلف این گروه، تحت فشار و آزار قرار میگرفت. مدتی بعد از این ماجراها، یکی از ماموران سازمان شیلد به نام «فیل ادسیت» در عمارت مخصوص تیم انتقام جویان ظاهر شد و در تلاش بود که کرید را پیدا کند. روگ برای او توضیح داد که کرید زمانیکه عمارت بیرون انداخته شده بود، هیچ آدرسی از خود به جا نذاشت که کسی بتواند دنبال او برود.
- پیوستن به تیم مردان ایکس مگنیتو:
بعد از خط داستانی AXIS، زمانیکه دیگر همه شخصیتها به همان نسخه اصلی خودشان بازگشته بودند، سیبرتوث یکی از معدود افرادی بود که برای مدت نسبت بیشتری در همان نسخه خوبش باقی مانده بود
بعد از ماجراهای خط داستانی جنگهای مخفی، سیبرتوث که هنوز در همان قالب قهرمانی و برعکسشدهی خود بود، به گروه مردان ایکس که مگنیتو آن را تشکیل داده بود، پیوست. در طی خط داستانی جنگ داخلی دوم، سیبرتوث برای سایلاک اعتراف کرد که خیلی با روشهای مگنیتو موافق نیست و مشکلاتی با آنها دارد. او اعلام کرد که فقط به این دلیل در این تیم حضور دارد که تنها مگنیتو است که او را میخواهد و تا حدودی از حضورش استفاده میکند. در طی مدت زمانیکه او در این تیم حضور داشت، یک رابطه عاشقانه و البته نفرتانگیز با یکی از اعضای گروه به نام «Monet» برقرار کرد که مدام قصد داشت از او محافظت کند.
زمانیکه این دو در عمارت حضور داشتند، با برادر مونه یعنی «Emplate» برخورد کردند. نبرد و درگیری بین آنها به وجود آمد که تقریبا در پایان این ماجرا، Emplate خود را با مونه ادغام کرد و باعث شد که مونه هم جهش خون آشامی او را دریافت کند و بهنوعی نفرین شده شود. Emplate به خواهر خود اخطار داد که اگر میخواهد Emplate برادر خوبی برای او باشد و این مصیبت و بدبختیای که به آن دچار شده بود، مخفی نگه دارد، باید با از خون او، خود را تغذیه کند. سیبرتوث که در تمام این مدت در آنجا حضور داشت و شاهد همه این اتفاقات بود، به مونه قول داد که راز او را مخفی نگه میدارد و او هر زمان که بخواهد میتواند از او تغذیه کند و عطشش را از بین ببرد.
این تغذیه کردنها فوقالعاده کرید را ضعیف میکرد. زیرا مونه با انجام این کار، فاکتور بهبودی، قدرت پنجهها و همچنین سرعت کرید را به سمت خود جذب میکرد. همینطور که زمان میگذشت، کرید به مرور احساس میکرد که اثرات آن وارونگی در حال از بین رفتن است و نسخه قبلی شخصیتش یا همان خودِ قبلی او در حال پدیدار شدن است. در طی همین مدت، برخی از غریزهها و خصوصیات وحشیانهی او در حال بازگشتن بودند و همین موضوع بهشدت خود سیبرتوث را به ترس و وحشت انداخته بود. او فکر میکرد که باید تبدیل به یک چیز متفاوت بشود؛ چیزی به غیر از آن دروغی که درباره خودِ وارونهشدهی خودش وجود داشت و در عین حال هم چیزی به غیر از آن حیوان وحشی و هیولایی که بود. بعد از اینکه تیم مردان ایکس مگنیتو منحل شد و بهطور کل از هم پاشید، سیبرتوث به همراه مونه به یک ماجراجویی جدید رفتند تا در طی آن کرید در بهتر شدن مونه به او کمک کند.
- سلاح ایکس (سال ۲۰۱۷):
مدتی بعد از ماجراهای خط داستانی قبل، سیبرتوث از مونه جدا شد تا به جنگل برود و در آنجا زندگی کند. اما طولی نکشید که «Old Man Logan» به سراغ او رفت و او را استخدام کرد تا به تیمش بیاید. سیبرتوث قرار بود تا درکنار «دومینو»، «وار پث»، Old Man Logan و همچنین لیدی دث استرایک به مبارزه با نسخه جدیدی از برنامه سلاح ایکس بپردازد. این چهار نفر بعد از اینکه تیم خود را تشکیل دادند، نام سلاح ایکس را روی خود گذاشتند و تبدیل به تیم شکارچیان مقیم عمارت ایکس شدند. آنها قصد داشتند که این نسخه جدید برنامه را متوقف کنند. آنها درکنار یکدیگر توانستند در مأموریت خود موفق عمل کنند. به همین ترتیب آنها نسخه جدید این برنامه را که توسط «ویلیام استرایکر» هدایت میشد، متوقف کردند و یکی از سوژههای آن یعنی «سلاح اچ» را آزاد کردند.
اعضای این تیم برای مدت زمان خاصی درکنار یکدیگر فعالیت کردند و موفق هم بودند. اما این وضعیت خیلی طولانی نشد. زمانیکه سلامتی لوگان به خطر افتاده بود و دیگر مثل قبل قدرت فعالیت کردن نداشت و از طرف دیگر هم وار پث اصلا نمیتوانست به سیبرتوث اعتماد کند، اعضای تیم از هم جدا شدند و تا مرز منحل شدن پیش رفتند. اما لوگان سرانجام توانست وظایف رهبری را به ویکتور بدهد. لوگان اعتقاد داشت که کرید میتواند در شرایطی خوب و مناسب، تبدیل به یک فرد عالی شود. در همین برهه زمانی، تیم یک مأموریت جدید به دست آوردند تا امگا رد را شکست دهند و متوقف کنند. اما زمانیکه امگا رد متوقف شد، سیبرتوث تصمیم گرفت که او را استخدام کند. سیبرتوث قول داده بود که به او کمک کند و برای یک بار هم که شده، رفتار خوبی با او داشته باشد. سیبرتوث در قدم بعدی پیشروی تجارت خود، به امگا رد کمک کرد تا انتقام خود را از برادرش یعنی «وسیلی» بگیرد و دولت فاسد او یعنی S.I.C.K.L.E را هم نابود کند.
- سلاح ایکس فورس:
در طی ماجرای حملهشان به S.I.C.K.L.E. دومینو یک نام جدید برای تیم در نظر گرفت و دیگر آنها خود را با عنوان سلاح ایکس فورس خطاب میکردند. آنها خیلی زود موفق شدند که برادر امگا رد یعنی وسیلی را شکست دهند. بعد از این اتفاق، فردی به نام «Zaslon» بهعنوان رهبر جدید، کنترل S.I.C.K.L.E. را در دست گرفت. او بعد از در دست گرفتن کنترل این سازمان و مجموعه، سیبرتوث و همچنین دیگر اعضای این را دوستان کشور روسیه خواند و اعلام کرد که آنها همیشه دوستانی را در آنجا خواهند داشت که در صورت نیاز، میتوانند از آنها کمک بگیرند. وار پث بعد از اینکه با سیبرتوث برخورد کرد، دیگر تصمیم گرفت تا فعالیتهای خود را مبنی بر متوقف کردن او و همچنین اینکه بخواهد دیگر اعضای گروه را نسبت به اینکه او فرد خوبی نیست متقاعد کند، کنار بگذارد.
از همین رو، وار پث به همراه لوگان که دیگر به بستر بیماری افتاده بود، تصمیم گرفتند آنجا را ترک کنند و بهدنبال زندگی خود بروند. لوگان تصور میکرد که کرید دیگر تغییر کرده است و قلب او در جای درستی قرار دارد. کرید این موضوع را برای اعضای تیم روشن کرد که آنها قرار است بیشتر از هر چیزی روی مأموریتهای مزدورانه تمرکز کنند. بعد از این کار، او اعضای تیم خود را با Foreigner آشنا کرد؛ بعدها مشخص شد که او درواقع میستیک بوده است و او مأموریتهای اعضای این گروه را انتخاب میکرد. برای هفتهها، این تیم به خوبی و با موفقیت کار میکردند و مأموریت اخیر آنها باعث شده بود تا بتوانند پول بسیار زیادی را به دست بیاورند. دومینو کاملا آماده بود که بعد از به دست آوردن درآمد بزرگ خود، تیم را ترک کند. اما متوجه شد که مأموریت جدید آنها در حقیقت نجات دادن فردی به نام مونه سنت کورکس بود. به همین ترتیب تصمیم گرفت که با اعضای تیم بماند و این مأموریت را هم انجام دهد.
- بازگشت استرایکر:
بعد از اینکه آنها با موفقیت توانستند مونه را از دست فرقه «منتالو» نجات دهند، با ددپول برخورد کردند و به مبارزه با او پرداختند؛ کسی که برای منتالو و فرقه او کار میکرد. سیبرتوث توانست با موفقیت به ددپول رشوه بدهد و کاری کند که او جبهه خودش را تغییر و به سمت آنها بیاید. در طی همین ماجراها مشخص شد که رهبر واقعی این فرقه در اصل یک سایبورگ به نام ویلیام استرایکر بوده است. از همین رو اعضای تیم مبارزه خود را با او آغاز کردند اما درنهایت منجر به این شد که آنها هم به همراه یک سری جهش یافته که از لحاظ ذهنی کنترل میشدند، دستگیر شوند. سیبرتوث در اوج و بحبحه مبارزه با زندانیان دیگر، یک نقشه به ذهنش رسید. او تصمیم داشت که براساس این نقشه، با استفاده از Nuke Pills خودشان، همه را آزاد کنند و در آخر هم منتالو، فرقه او و همچنین استرایکر را شکست دهند.
نویسندگان فیلمنامه فیلم X-Men Origins: Wolverine در نظر داشتند که در داستان خلاقیتهایی را به خرج دهد و سیبرتوث را بهعنوان برادر ولورین که مدت زیادی از یکدیگر دور بودند، به تصویر بکشند
در پایان این ماجرا، با اینکه استرایکر کشته شد، اما به پیمان خود با شیطان اشاره کرد و گفت که روزی دوباره بازخواهد گشت. در همین میان، سلاح ایکس فورس تصمیم گرفتند که این نبرد را به جهنم ببردند و آن را ادامه بدهند اما کسی را نیاز داشتند که بتواند آنها را به جهنم ببرد. به همین ترتیب، آنها به سراغ فردی به نام «Azazel» رفتند و از او درخواست کمک کردند. او در ابتدا از دیدن میستیک خیلی خوشحال شد اما زمانیکه همراه او سیبرتوث را دید، فوقالعاده حس حسادتش برانگیخته شد؛ علاوهبر ارتباطی که بین آنها وجود داشت، آنها صاحب یک فرزند هم شده بودند. در طی مدت زمانیکه Azazel در حال مبارزه با تیم سلاح ایکس فورس بود، به این موضوع اشاره کرد که وارونگی کرید و کارهای خوبی که او انجام داده، اصلا تاثیری نداشته و او خود به خود در حال رفتن به جهنم است.
Azazel معتقد بود که تمام آن کارهای خوبی که کرید انجام داد، هیچ تاثیری در کم شدن گناهانش نداشته است. زمانیکه کرید این حرفها را شنید، فوقالعاده عصبانی شد و تصمیم گرفت که او هم Azazel با صحبت درباره میستیک اذیت کند و حسابی آزارش بدهد. همین بحث و جدلها باعث شد که Azazel هم در مقابل خشمگین شود و کرید را به جهنم بفرستد.
- در اعماق جهنم:
در این خط داستانی کرید در یک بیمارستان به هوش آمد و در آنجا با فردی به نام «خانم دوورن» که با لقب «Many Face» هم شناخته میشد، ملاقات کرد. خانم دوورن یکی از اعضای مورلاکها محسوب میشد که کرید آنها را در ماجرای قتل عام نابود کرده بود. خانم دوورن اعلام کرد که کرید هیچ بیمهای ندارد و وارونگی و تغییرات او اعتبار بسیار کمی را برایش به ارمغان آورده است. اما او میتواند هزینه درمان خود را در دوره بسیار طولانیای پرداخت کند. کرید فکر میکرد از آنجایی که دیگر تبدیل به فرد خوبی شده، به جهنم تعلق ندارد اما هوشیاری او خیلی طولانی نشد و دوباره از حال رفت. بعد از گذشت مدتی، کرید با صدای یک مرد که فریاد میکشید، به هوش آمد. این مرد بهگونهای فریاد میزد که کرید وسوسه شده بود تا او را به قتل برساند اما خیلی زود متوجه شد که این مرد در حقیقت پسرش یعنی گریدون است.
از همین رو، کرید پسر خود گریدون را با خودش از آنجا برد و او را باری دیگر با اعضای تیم پیوند داد و متحد کرد. جالب است بدانید که این تنها خودش نبود که بهلطف Azazel، سر از جهنم درآورده بود. میستیک از سیبرتوث خواست تا پسرش گریدون را رها کند اما ویکتور اصلا تمایلی به انجام این کار نداشت و قصد داشت که پسرش را در زندگی خودش نگه دارد. درست در همین لحظه، آنها با فردی به نام «ماردوک کوریوس» برخورد کردند. این فرد نهتنها تلاش نکرد که مقابل آنها بایستد و متوقفشان کند، بلکه حتی محل دقیق استرایکر را هم به آنها نشان داد. آنها متوجه شدند که هرچه زودتر باید استرایکر را از بین ببرند؛ بهخصوص پیش از تولد دوبارهاش. در دنیای زندهها، منتالو در تلاش بود تا با استفاده از افراد باقیمانده در فرقهاش، کاری انجام دهد که استرایکر را بازگرداند؛ حتی اگر مجبور میشد، حاضر بود اعضای فرقهاش را هم قربانی کند. ویکتور که ازطریق یک درگاه خاص در حال مشاهده این اتفاقات بود، به اعضای تیم خود دستور داد تا به سراغ Azazel بروند و ازطریق تلهپورت، به اسپن بروند. آنها قرار بود زودتر خود را به منتالو برسانند و او را متوقف کنند که یک وقت موفق به انجام کارهایش نشود. خود کرید هم قرار بود در جهنم، با استرایکر دستوپنجه نرم کند.
- ظهور دوباره هیولا:
ویکتور همچنان مبارزه خود را با استرایکر ادامه داد تا بلکه او را شکست دهد. اما درنهایت منتالو که قدرتش تا حد زیادی افزایش پیدا کرده بود، توانست تیم ویکتور را شکست دهد. از همین رو ویکتور تصمیم گرفت که آنجا را ترک کند. ویکتور با منتالو روبهرو شد و برای حل کردن این مشکل بزرگ، تصمیم گرفت که عقل و هوش خود را از دست بدهد، هیولای درونش را آزاد کند تا بلکه به این طریق بتواند جلوی حملات ذهنی و روانی را بگیرد. از آنجایی که منتالو تا حدودی توسط سیبرتوث شکست خورده بود و احساس ضعف میکرد، به وسیله اسلحه دومینو، به سمت سیبرتوث شلیک کرد. همین شلیک گلوله باعث شد تا سیبرتوث به درون آن چاله قربانی بیفتد و از همین طریق هم آخرین مرحله تولد دوباره استرایکر انجام شود.
دث استرایک هم برای اینکه انتقام سیبرتوث را بگیرد ضربه کشنده و وحشتناکی را به سمت منتالو پرتاب کرد. این در حالی بود که مونه بالای سر ویکتور، برای از دست دادن او گریه و زاری میکرد. ویکتور که دوباره به جهنم وارد شده بود، توانست با موفقیت استرایکر را بکشد و سرش را از بدنش جدا کند. او با انجام این کار اعلام کرد که اگر قرار باشد خود را برای کسی قربانی کند، ترجیح میدهد که آن فرد پسر خودش باشد. بعد از این اتفاق، گریدون به سمت دنیای زندهها کشیده شد و قرار بود که به آنجا برود. در همین حین هم سیبرتوث پسر خود را تماشا میکرد و خوشحال بود که توانست به قول خود عمل کند و پسرش را نجات دهد. اعضای تیم سلاح ایکس فورس شاهد تولد دوباره و احیای گریدون بودند. میستیک در این لحظه به این موضوع اشاره کرد که سیبرتوث مسئول این اتفاق است اما مونه اصلا توجهی نکرد و تنها میخواست بداند که چه بلایی سر سیبرتوث آمده است.
در جهنم و دنیای مردگان، ماردوک به سراغ سیبرتوث که در یک وضعیت حیوانی و وحشیانه قرار داشت و تنها میتوانست از خود صدای غرش در بیاورد، رفت. در ابتدا، ماردوک تصور میکرد که منتالو در اصل ویکتور را به این روز انداخته است و حتی به این موضوع هم فکر کرد که چگونه میتواند این مسئله را درست کند و او را به همان شکل سابق خود بازگرداند. ماردوک که اصلا دوست نداشت ویکتور را در این وضعیت روحی و روانی که دچار مشکل بود، اذیت کند و شکنجهاش بدهد، تصمیم گرفت که در شرایط بهتری او را از آنِ خود کند. از همین رو ماردوک درگاهی را باز کرد، ویکتور را آزاد کرد و او را به سمت دنیای زندهها فرستاد. ویکتور به سرعت وارد جنگلهای ساسکاچوان شد. این در حالی بود که ماردوک به او گفت که خود واقعیاش را بپذیرد و با انجام همین کار، راهش را به سمت جهنم پیدا کند.
- یک دنیای جدید:
بعد از یک مدت نامعلوم، جهش یافتهها توانستند اقامت کراکوآ را به دست بیاورند. جهش یافتهها در این سرزمین توانستند ملت مخصوص به خود، با قوانین و زبان ویژهای را به وجود بیاورند، جا از تمام مردم سرتاسر دنیا. در این برهه زمانی، ویکتور دوباره به همان انجمن برادری بازگشت اما به نظر میرسید که در شرایط و وضعیت دوستانه خوبی با اعضای تیم مردان ایکس قرار دارد. زمانیکه او توسط اعضای گروه چهار شگفت انگیز دستگیر شد، سایکلاپس برای سیبرتوث پا پیش گذاشت و دستور داد که براساس قوانین حاکم بر سرزمین جهش یافتهها یعنی همان کراکوآ، باید او را آزاد کنند. اما اعضای چهار شگفت انگیز اصلا حاضر نبودند که بعد از جنایات انجام شده، کرید را آزاد کنند. سایکلاپس برای مدت کوتاهی با این موضوع مشکل داشت اما درنهایت به اعضای این گروه اجازه داد که کرید را نگه دارند. بااینحال، موضوع به همینجا ختم نشد و سایکلاپس اعلام کرد که بعدا آنها به این مشکل رسیدگی میکنند و کارشان باز هم به یکدیگر گیر میکند.
سیبرتوث یکی از جهش یافتههایی محسوب میشود که قدرتهای طبیعی و ذاتی زیادی دارد. البته این قدرتها به واسطهی برنامه سلاح ایکس و همچنین گروههای مختلف دیگر، تا حد زیادی پیشرفته شدهاند. قدرتهای او تا حد زیادی شبیه به قدرتهای ولورین است. درست همانند ولورین، یکی از تواناییهای اصلی سیبرتوث فاکتور بهبودی بسیار سریع و پیشرفته او است. این فاکتور بهبودی میتواند گوشت و اندامهای نابود شده و همچنین استخوانهای شکسته را درست در عرض چند دقیقه بهبود ببخشد. علاوهبر این، جالب است بدانید که همین فاکتور بهبودی پیشرفته، سرعت روند پیری سیبرتوث را هم تا حد زیادی کند کرده است.
در حال حاضر عمر سیبرتوث مشخص نیست. اما وایلد چایلد با اطلاعاتی که به نمایندگی از رومیلس به ولورین داده است، نشان داده که هر دوی آنها در زمان گلادیاتورهای رمی، در کولوسئوم با هم مبارزه میکردند. لازم به ذکر است که فاکتور بهبودی بسیار پیشرفته سیبرتوث باعث میشود تا او دربرابر هرگونه سم و مواد مخدری مصون باشد. همین فاکتور بهبودی باعث شده تا او یک استقامت ابرانسانی هم داشته باشد و به او کمک میکند تا دربرابر خیلی چیزهایی که انسانهای معمولی اصلا قادر به تحمل کردن آنها نیستند، مقاومت کند. علاوهبر موارد ذکر شده، کرید حسهای شنیداری، بینایی، چشایی و بویایی فوقالعاده پیشرفتهای هم دارد.
تنها چیزی که در زندگی سیبرتوث ادامه دارد و هنوز همانند همان شکل اول خودش است و تداوم دارد، نفرت بسیار زیاد او نسبت به ولورین است
او میتواند اشیائی را که در نقطه بسیار دوری قرار دارند ببیند و حتی اشیاء نزدیک را هم با وضوح بسیار بالایی میبیند؛ چیزی که انسانهای معمولی اصلا قادر به دیدن آنها نیستند. جالب است بدانید که سیبرتوث درست همانند گربهها در تاریکی مطلق هم همچنان قدرت بینایی خود را دارد و میتواند بهصورت واضح همه چیز را ببیند. حس بویایی او به قدری پیشرفته و قوی است که او را قادر میسازد که افراد را با بویی که میدهند پیدا کند و رد آنها را بزند؛ حتی اگر هم زمان بسیار زیادی گذشته باشد یا آن بو با فاکتور دیگری پوشانده شده باشد. علاوهبر این، حس شنوایی سیبرتوث هم فوقالعاده حساس است.
میزان قدرت و پیشرفتگی این حس آنقدر زیاد است که سیبرتوث میتواند تقریبا هر صدایی را در فواصل زیاد، حتی تا بیشتر از ۳ مایل را هم بشنود؛ البته این موضوع کاملا به سطح صداهای آن محیط هم دارد و میتواند این میزان را کم یا زیاد کند. قدرت فیزیکی سیبرتوث به مراتب خیلی بیشتر و فراتر از یک انسان معمولی است. زیرا فاکتوی بهبودی او بلافاصله آسیبهای عضلات را ترمیم میکند و در مدت زمان بسیار کمی هم اسید لاکتیکی را که به وجود میآید و باعث خستگی ماهیچهها میشود، از بین میبرد. بالاترین حد قدرت فیزیکی سیبرتوث اصلا تا به امروز تایید نشده است. علاوهبر این، اصلا مشخص نیست که قدرت فیزیکی او چند بار و تا چه حد توسط برنامه سلاح ایکس و همچنین گروههای دیگر افزایش و پیشرفت کرده است.
لازم به ذکر است که سیبرتوث بهجای ناخن انگشتهای دست و پای خود، پنجههایی سه اینچی دارد که به روشی مشابه مدل لیدی دث استرایک قابل گسترش و بزرگ شدن هستند. او همچنین یک سری دندانهای نیش و همچنین استخوانهای حیوان مانندی دارد که مانند پنجههای او از مادهای تشکیل شده که چندین برابر نسبت به استخوان انسانها محکمتر و قویتر است. حال مشخص نیست که علت این موضوع به خاطر ماندگاری شدید استخوانهایش است یا خیر. زمانیکه آلیاژ آدامانتیوم با استخوانهای سیبرتوث ترکیب شده بود، سرعت فاکتور بهبودی او را تا حد زیادی کاهش داده بود و همین موضوع باعث شد تا کارایی این توانایی فوقالعاده، بهشدت پایین بیاید.
بااینحال، همین آلیاژ آدامانتیوم با وجود کاهش سرعت فاکتور بهبودی، استحکام اسکلت، استخوانها، دندانها و پنجههای سیبرتوث را فوقالعاده افزایش داد و تقریبا غیرقابل شکستن کرد. وحشیگری و عطش طبیعی سیبرتوث برای انجام کارهای خشونتبار در طی این سالها، افزایش و پیشرفت بسیار زیادی داشت؛ آن هم با آموزش و تربیت گروههایی مانند سازمان سیا، سلاح ایکس، هند و دیگر سازمانهایی که سیبرتوث را در اختیار داشتند. کرید با وجود ظاهر بسیار خشن و وحشیانهای که دارد، فوقالعاده در زمینه تاکتیکها و طراحی استراتژیهای مختلف، نابغه و باهوش است. بعد از ضربه بسیار محکمی که ولورین در طی یک حادثه به لوب پیشانی سیبرتوث وارد کرد، باعث شد تا او دربرابر هرگونه حمله و دستکاری تلهپاتیکی مصون باشد.
در انتها به چند مورد از انیمیشنها و بازیهایی اشاره میکنیم که شخصیت ویکتور کرید/سیبرتوث در آن حضور داشت:
- انیمیشن سریالی X-Men: The Animated محصول سال ۱۹۹۲ تا ۱۹۹۷ با صداپیشگی دان فرانکس
- انیمیشن سریالی X-Men: Evolution محصول سال ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۳ با صداپیشگی مایکل داناوان
- انیمیشن سریالی Wolverine and the X-Men محصول سال ۲۰۰۹ با صداپیشگی پیتر لوری
- انیمیشن سریالی The Super Hero Squad Show محصول سال ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۱ با صداپیشگی چارلی ادلر
- انیمیشن سریالی Ultimate Spider-Man محصول سال ۲۰۱۲ تا ۲۰۱۷ با صداپیشگی پیتر لوری
- فیلم X-Men محصول سال ۲۰۰۰ با بازی تایلر مین
- فیلم X-Men Origins: Wolverine محصول سال ۲۰۰۹ با بازی لیو شرایبر
- بازی Marvel Puzzle Quest محصول سال ۲۰۱۳ تا ۲۰۱۶
- بازی Marvel: Contest of Champions محصول سال ۲۰۱۴
- بازی Lego Marvel Super Heroes محصول سال ۲۰۱۳ با صداپیشگی تراویس ویلینگهام
- بازی Marvel Heroes محصول سال ۲۰۱۳ با صداپیشگی نیل کاپلان
- بازی Ultimate Marvel vs. Capcom 3 محصول سال ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۷