معرفی شخصیت دکتر استرنج، جادوگر عالی رتبه

معرفی شخصیت دکتر استرنج، جادوگر عالی رتبه

در این قسمت از سری مقالات معرفی شخصیت‌های کتاب‌های کمیک، به سراغ بزرگترین جادوگر عالی رتبه دنیای کمپانی مارول کامیکس و موسس گروه مدافعان یعنی دکتر استرنج می‌رویم.

در این مقاله ما قصد داریم پیش از اینکه به سراغ مقدمه و اطلاعات دکتر استرنج برویم، ابتدا نقل قولی را از او برای شما بیان کنیم:

من قدرت بیشتری نیاز دارم. من دوست داریم توانایی این را داشته باشم که جهان‌ها را جابه‌جا کنم و آنها را از پایه و اساس، تکان بدهم. من می‌خواهم آنقدری در دستانم قدرت داشته باشم که سیاره‌ها را از آسمانشان جدا کنم و آنها را در آسمان جدیدی قرار دهم.

دکتر استیون استرنج یک جراح بسیار حرفه‌ای و بااستعداد، اما عجیب و غریب و خودخواه به حساب می‌آمد.در برهه‌ای از زمان، دکتر استرنج دچار یک سانحه تصادف اتومبیل شد و در این حادثه، دستان او تا حد زیادی آسیب دید. او به دنبال فردی به نام «انشنت وان» می‌گشت تا این فرد، آسیب‌های دستان او را بهبود و شفا دهد. در عوض، انشنت وان، دکتر استرنج را به گونه‌ای تربیت کرد و آموزش داد که او در نهایت تبدیل به استاد هنرهای عرفانی و عالی‌ترین جادوگر زمین شد.

دکتر استیون وینسنت استرنج یک شخصیت ابرقهرمانی ساختگی و تخیلی به حساب می‌آید که در کتاب‌های کمیکی که توسط کمپانی مارول کامیکس منتشر می‌شود، حضور پیدا می‌کند. این شخصیت توسط طراحی به نام استیو دیتکو و نویسنده‌ای به نام استن لی خلق شده است. شخصیت دکتر استرنج اولین بار در قسمت ۱۱۰ سری کتاب کمیک Strange Tale، که در ماه جولای سال ۱۹۶۳ منتشر شد، حضور یافت. دکتر استرنج به عنوان جادوگر عالی رتبه و همچنین اولین و اصلی‌ترین محافظ زمین در برابر تهدیدات عرفانی و جادویی ظاهر شده است و خدمت می‌کند. این شخصیت از داستان‌های جادوی سیاه و همچنین Chandu the Magician الهام گرفته شده است. کاراکتر دکتر استرنج در طی دوران نقره‌ای کتاب‌های کمیک خلق شده است. هدف از خلق دکتر استرنج این بود که یک شخصیت کاملا متفاوت با کاراکترهای دیگر و همچنین دارای سبک‌هایی عرفانی و جادویی به دنیای مارول کامیکس آورده شود.

دکتر استرنج ابتدا در یک داستان پنج صفحه‌ای معرفی شد و گذشته‌ی او برای چندین ماه یک راز بود. او از سال ۱۹۶۳ یکی از شخصیت‌های کلیدی و مهم مارول به حساب می‌آمد

همانطور که بالاتر هم به این موضوع اشاره شد، در برهه زمانی خاصی دکتر استرنج یک جراح بسیار خوب و سرشناس به حساب می‌آمد اما بعد از یک حادثه رانندگی دست‌های او به‌شدت آسیب دید به طوری که توانایی جراحی او را تحت تاثیر قرار داده بود و دیگر نمی‌توانست همانند قبل به حرفه دوست داشتنی‌اش بپردازد. او برای بهبود این شرایط و همچنین شفا دادن دستانش کل دنیا را گشت تا راهی برای این کار پیدا کند؛ تا اینکه با انشنت وان آشنا شد. بعد از اینکه او تبدیل به یکی از دانش آموزان این جادوگر عالی رتبه پیر و قدیمی شد، در طی دوران تحصیل خود، هم در رشته‌های هنرهای عرفانی و همچنین در هنرهای رزمی هم فعالیت می‌کرد. دکتر استرنج در همین حین که تبدیل به یکی از دانش آموزان بسیار خوب و بااستعداد شده بود، اطلاعات بسیار زیادی هم درباره طلسم‌های خیلی قدرتمند مطالعه می‌کرد. دکتر استرنج در تجهیزات اختصاصی خود، دو وسیله‌ی عتیقه‌ی فوق‌العاده ارزشمند دارد؛ ردای شناور و همچنین چشم آگاموتو. این دو وسیله، قدرت بیشتری را به این جادوگر اعطا می‌کنند. در میانه‌ی این راه پر پیچ و خم، استرنج دوست بسیار خوب و پیشخدمت اختصاصی‌ای به نام «وانگ» داشت که کمک زیادی به او می‌کرد. علاوه بر تمامی موارد نام برده شده، استرنج تعداد زیادی از اشیاء عرفانی طبقه بندی شده هم داشت. بعد از گذشت مدتی، او در عمارتی به نام «Sanctum Sanctorum» که در شهر نیویورک واقع شده، ساکن شد. مدتی بعد، استرنج توانست عنوان جادوگر عالی رتبه یا همان «Sorcerer Supreme» را به‌دست بیاورد و قرار بر این بود تا او هم از جمله افرادی باشد تا از زمین در مقابل تهدیدات و خطرات پیش رو، محافظت کند.

در سال ۲۰۰۸، مجله ویزارد، شخصیت دکتر استرنج را در رتبه هشتاد و سوم لیست ۲۰۰ شخصیت بسیار بزرگ تاریخ کتاب‌های کمیک قرار داد. بعد از آن، یعنی در سال ۲۰۱۲ هم مجله خبری آی جی ان، این کاراکتر را در رتبه سی و سوم لیست ۵۰ عضو برتر تیم انتقام جویان قرار داد. او همچنین در لیست ۱۰۰ قهرمان برتر کتاب‌های کمیک مجله آی جی ان، در رتبه هشتاد و سوم قرار دارد. شخصیت دکتر استرنج علاوه بر کتاب‌های کمیک، در انواع مختلف رسانه‌ای هم حضور داشته است. او همچنین در دنیای سینمایی مارول هم ظاهر شده و در چندین اثر از این دنیای سینمایی، ایفای نقش کرده است. از جمله اتفاقات اخیری که برای این شخصیت رخ داده، می‌توان به بازگشت دوباره‌اش به تیم «Illuminati» و تبدیل شدن به یکی از اعضای آن، اشاره کرد.

Doctor Strange

استیون استرنج زمانی که هنوز یک کودک و نوجوان به حساب می‌آمد، آرزوی این را داشت تا در آینده تبدیل به یک دکتر شود. استیون بزرگترین فرزند خانواده به حساب می‌آمد. او در سال ۱۹۳۰، آن هم زمانی که پدر و مادرش یعنی یوجین و بورلی استرنج در حال گذراندن تعطیلات خود در شهر فیلادلفیا بودند، به دنیا آمد. زمانی که او هنوز یک کودک ۱۱ ساله بود، به خواهر کوچکترش «دانا» که زخمی شده بود، کمک کرد تا زخم‌های او را مداوا کند. همین اتفاق، تجربه‌ی بسیار خوب و تاثیرگذاری برای استیون به حساب آمد و باعث شد که به رشته‌ی پزشکی علاقمند شود و تصمیم بگیرد که بعد از فارغ التحصیلی در دبیرستان، به دانشکده پزشکی برود. در همین حین، زمانی که استیون تنها ۱۹ سال سن داشت، نتوانست خواهرش را از غرق شدن نجات دهد و در همین محدوده سنی، او دچار مشکلات زیادی شد. با این حال، او توانست در سنین کم، خیلی زود دوران تحصیل خود را در دانشکده پزشکی به پایان برساند و بعد از آن تبدیل به یک جراح مغز و اعصاب فوق‌العاده موفق شود.

طولی نکشید که استیون استرنج توانست استعداد و توانایی عجیب و غریبی را در زمینه‌ی مورد علاقه‌ی خود به همگان نشان دهد. به همین دلیل، خیلی زود او توانست به ثروت و معروفیت بسیار زیادی دست پیدا کند. با این حال، این شهرت و معروفیت، اخلاق‌های بدی را در او بیدار کرد. به همان اندازه‌ای که استیون روز به روز معروف‌تر و موفق‌تر از قبل می‌شد، به همان اندازه هم مغرور و متکبر می‌شد. در نهایت همین موضوع باعث شد که او بیش از پیش از خانواده‌اش دور شود و اعضای این خانواده با هم احساس بیگانگی کنند. علاوه بر این اتفاق، این اخلاق‌های بد استیون باعث شد تا ارتباط او با یکی از مترجم‌های سازمان ملل به نام «مدلین رول» هم به هم بخورد؛ فردی که پیش از این، استیون به او پیشنهاد ازدواج داده بود. بعد از گذشت مدتی، استیون آنقدر از همه دور و به نوعی تبدیل به یک آدم منزوی و خودخواه شده بود که اصلا حاضر نشد تا به ملاقات پدر خود برود؛ حتی در زمانی که او در بستر مرگ به سر می‌برد. برادر کوچکتر او یعنی «ویکتور استرنج» تا حد زیادی او را سرزنش کرد و زمانی که به سمت ترافیک می‌دوید، کشته شد. بعد از این اتفاق ناگوار، استیون جسد برادر خود را درون محفظه برودتی و فریزری قرار داد. در مدت زمان خیلی زیادی بعد از این اتفاق، استیون تلاش کرد تا از راه‌های جادویی، برادر خود را باری دیگر به زندگی بازگرداند اما در عوض او را با طلسم خون آشامی ترکیب و او را تبدیل به یک خون آشام کرد.

Doctor Strange

با این حال، زندگی به همین منوال نگذشت و یک سانحه رانندگی که باعث شد عصب‌های دست او به حد زیادی آسیب ببیند، همه چیز را برای استیون استرنج تغییر داد. بعد از این جریان غم‌انگیز، او دیگر قادر به انجام هیچ عمل جراحی‌ای نبود و مجبور بود تا کار مورد علاقه‌اش را کنار بگذارد. با این وجود، باز هم حاضر نبود که تبدیل به یک دستیار یا مشاور شود. در عوض تصمیم گرفت که تمام پول‌های خود را تلف کند، دور دنیا بچرخد و به دنبال راه درمانی برای دستان از بین رفته‌ی خود باشد. یک روز، او در رابطه با یک شخصیت عرفانی به نام انشنت وان که در تبت قرار داشت، شایعه‌هایی شنید. استرنج که امید زیادی به این راه درمانی داشت، آخرین منابع داخلی و خارجی باقی مانده‌ی خود را به کار گرفت و با اشتیاق و امید زیادی به دنبال این شخصیت عرفانی گشت تا اینکه در نهایت قلعه‌ی انشنت وان برای او پدیدار شد. در ابتدا، زمانی که این پیر باستانی حاضر نشد تا دست‌های استیون را درمان کند، او به‌شدت عصبانی و خشمگین شد. اما بعد از گذشت مدت بسیار کمی، زمانی که انشنت وان مورد حمله قرار گرفت و واقعیت نیروهای جادویی مقابل چشمان استیون پدیدار شد، این عصبانیت جایش را به شگفتی و حیرت‌زدگی داد.

سحر و جادو آنقدر برای او درد به وجود آورده که او مجبور شد تا یک هیولا خلق کند؛ هیولایی که دردهای او را جذب کند

در همین حین، استیون استرنج متوجه شد که فرد حمله کننده، کسی نبود جز «بارون موردو»، شاگرد اصلی انشنت وان. او کسی بود که این حمله را برنامه ریزی و اجرا کرده بود و همچنان قصد داشت که نقشه‌های شیطانی خود را در جهت نابود کردن عارفان قدیمی پیش ببرد تا قدرت‌های بیشتری را به‌دست بیاورد. در طی همین جریانات، او متوجه اصل قضیه شد و خوب و بد را به خوبی شناخت. او متوجه شد که انشنت وان، نیرویی برای انجام کارهای خوب بوده است به همین دلیل خواسته‌های خود را دیگر کنار گذاشت، تلاش‌هایش برای برگرداندن قوت قبلی دستانش را رها کرد و تصمیم گرفت که خود را وقف دنیای جادویی بکند. او تصمیم داشت تا جایی که می‌تواند تلاش خود را بکند و نقشه‌ها شیطانی موردو را از بین ببرد. با انجام این کار، استیون استرنج توانست خود را به انشنت وان ثابت کند؛ به کسی که تمامی این اتفاقات و حقایق درست همانند روز برایش روشن و واضح بود. بنابراین، از آنجایی که دکتر استرنج خود را درون راهی قرار داده بود که در پایان آن تبدیل به جادوگر عالی رتبه جدید بعد زمین می‌شد، دشمن مرگباری به نام بارون موردو پیدا کرده بود.

القاب و اسامی مستعار: دکتر استیون استرنج، استاد هنرهای عرفانی، جادوگر عالی رتبه، استاد جادوی سیاه، کاپیتان یونیورس، دکتر استیون سندرز، وینسنت استیونز، استرنج، استیون سندرز، رد رجا، شرلوک، استیورینو، داک دالرز، چشم، کشیش سیاه و کلانتر استرنج.

خویشاوندان: یوجین استرنج (پدر، مرحوم)، بورلی استرنج (مادر، مرحوم)، ویکتور استرنج (برادر، ظاهرا مرحوم)، دانا استرنج (خواهر، مرحوم)، کلیا (همسر)، سوفیا استرنج (دختر)، اومار (مادر زن)، اورینی (پدر زن) و دورمامو (دایی اومار).

تیم‌ها: انتقام جویان، کشیش‌های سیاه، مدافعان، Doc Fantastic and his Five for the Future، Illuminati، اینفینیتی واچ، پسران نیمه شب، انتقام جویان جدید، نایت استاکرز، انتقام جویان یاغی، مدافعان مخفی، جادوگران عالی، مقاومت، وی-لاکس، شوالیه‌های نهایی و غیره.

متحدان: آرکوس، ادم کراون، ادم کاد-مان، ادم وارلاک، افتر لایف، آگاموتو، الکس پاور، آلن استیونز، آلوین دنتون، آماندا پاین موریسون، آمبارا، انشنت وان، اندرو کیل، اندرومدا، انجل، آپالا، آرتور، اتلز، آگست وو، بارون موردو، بیست، بتا ری بیل، بورلی استرنج، بیل برینکلی، بلک بولت، بلک کت، بلک کرو، بلک نایت، بلک پنتر، بلید، بلینک و غیره.

دشمنان: ادریا، افتر لایف، الاریک، امفارون، انیتینگ من، آرکون، آرتور ناگان، استرید موردو، آگست مسترز، آواریش، بالور، بارون موردو، بسیلیسک، بیاندر، بی-بیست، بلک هول، بلک سوان، بلک هیث، بلک اوت، بورگو، بریلیانت وان، برادر رویال، کاپیتان اولترا، چاندو، سایرس بلک، دث استاکر، دکتر دووم، دکتر اختاپوس، دامینی، دورمامو و غیره.

Doctor Strange
همانطور که در ابتدای متن هم به آن اشاره شد، شخصیت دکتر استرنج توسط نویسنده‌ای به نام استن لی و هنرمندی به نام استیو دیتکو خلق شده است. او اولین بار در سال ۱۹۶۳ و در قسمت ۱۱۰ سری کتاب کمیک Strange Tales ظاهر شده است. این دو هنرمند دنیای کمیک، به گونه‌ای درباره این کاراکتر صحبت کردند که به نظر می‌رسد ایده اصلی آن متعلق به دیتکو بوده است. او در سال ۲۰۰۸ اینگونه نوشت:

در ابتدا، من طرح اولیه یک داستان پنج صفحه‌ای را برای استن لی بردم که همراه آن یک داستان تک صفحه‌ای در رابطه با ایده‌ام درباره یک شخصیت کاملا جدید و متفاوت بود که تا به آن روز چنین شخصیتی در دنیای متنوع مارول کامیکس وجود نداشت. شخصیت من در همانجا نام دکتر استرنج را به خود گرفت زیرا قرار بود برای اولین بار در سری کتاب کمیک Strange Tales ظاهر شود. این شخصیت در ۳۹۲۱ کتاب کمیک حضور داشته و تنها در قسمت ۴ سری کتاب کمیک Secret Wars به نام All the Angels Sing, All the Devils Dance جان خود را از دست داده است. همچنین لازم به ذکر است که این شخصیت در تاریخ ۱۸ نوامبر سال ۱۹۳۰ به دنیا آمده است.

Doctor Strange

بعد از چندین سال آموزش و تمرین، استرنج باری دیگر به شهر نیویورک بازگشت. او تبدیل به یک مشاور عرفانی شده بود و در آن برهه زمانی دیگر ارتباطات خود را با جامعه ابرقهرمانی آغاز کرد. بعد از اینکه تیم چهار شگفت انگیز شکل گررفت و بسیاری از ابرقهرمان‌ها در این جامعه پدیدار شدند، دکتر استرنج توانست با اسپایدرمن، رابطه‌ی دوستی‌ای را برقرار کند. اسپایدرمن به دکتر استرنج کمک کرد تا گروهی از مردم از یک بعد دیگر را نجات دهد. بعد از این اتفاق، اسپایدرمن به دکتر استرنج پیشنهاد داد که این اتفاق را از حافظه آنها پاک کند و اصلا خاطره‌ای از این تجربه ناراحت کننده نداشته باشند. با این حال، این کار به آن معنی بود که آنها به طور کل قهرمان خود و کاری را که برای آنها انجام شده است، فراموش می‌کنند. از طرف دیگر، با اینکه به خاطر حقه بازی‌های لوکی، ثور و دکتر استرنج وارد مبارزه‌ای با یکدیگر شدند اما طولی نکشید که اتحاد خوبی بین آنها برقرار شد و آنها به مبارزه با خدای شرارت رفتند.

در طی این چند سالی که دکتر استرنج نقش نگهبان جادویی و عرفانی بعد زمین را برعهده داشته، افراد خیلی زیادی با او دشمن شده‌اند و به خونِ او تشنه هستند. در میان دشمنان خوب و قابل توجه دکتر می‌توان به «درد دورمامو»، «شوما-گوراث»، «آندایینگ وانز» و «نایتمرز» اشاره کرد. اولین مبارزه‌ای دکتر استرنج و همچنین دورمامو زمانی اتفاق افتاد که این حاکم نیمه خدای بسیار قدرتمند که بر بعد تاریک حکومت می‌کند، در تلاش بود تا زمانی که قدرت انشنت وان کاهش پیدا کرد، به زمین حمله کند. زمانی که استرنج از موضوع با خبر شد، مجبور بود تا به مبارزه با دورمامو، آن هم در بعد تاریک، برود. با اینکه تا حد بسیار زیادی توسط این موجود شبه خدا ناتوان و ضعیف شد، اما در نهایت توانست مشکلات و خطرات خیلی زیادی را برای دورمامو به وجود بیاورد که حتی بخش زیادی از بعد تاریک به خطر انداخت. استرنج در نهایت توانست از قدرت‌های خود نهایت استفاده را بکند و دشمنان خود را شکست دهد و در نهایت بتواند به هدف خود دست پیدا کند.

Doctor Strange
بعد از این اتفاقات، دکتر استرنج و دشمن نیمه خدایی خود یعنی همان دورمامو، در برهه زمانی‌ها و شرایط مختلف با یکدیگر مبارزه‌های متفاوتی را انجام دادند. تا به امروز، دورمامو یکی از بی‌رحم‌ترین، کینه‌توزترین و قدرتمندترین دشمنان استرنج به حساب می‌آید. در طی همین ماجراجویی بود که دکتر استرنج با فردی به نام «کلیا» آشنا شد؛ یک زن عارف زیبا اما کاملا بی‌تجربه که دختر «اومار»، خواهر دورمامو با حساب می‌آمد. کلی بعد از گذشت مدتی تبدیل به اولین شاگرد دکتر استرنج و بعد از آن هم، عشق او شد.

دکتر استیون استرنج در یکی از ماجراجویی‌های خیلی عجیب و غریب خود، با نیروهای شیطانی شوما گوراث مبارزه کرد؛ یک موجود باستانی لاوکرافتیان که میل و طمع زیادی نسبت به تصرف زمین داشت. او از مسافت بسیار دوری قصد داشت زمین را به تصرف خود در بیاورد و آن را کنترل کند. حال این بار قصد داشت تا برای رسیدن به این هدف شیطانی خود، از ذهن بسیار قدرتمند مربی مورد علاقه‌ی دکتر استرنج یعنی انشنت وان استفاده کند. با اینکه این موضوع خیلی استرنج را آزار می‌داد و مدام در تلاش بود تا این نقشه را خراب کند، اما در نهایت چاره‌ای جز اطاعت از معلمش برایش باقی نماند. دکتر استرنج در نهایت مجبور شد که حرف معلمش را گوش کند و او را به قتل برساند تا از نقشه‌ی شیطانی شوما گوراث که قصد داشت قتل عامی را در دنیا به اجرا در بیاورد، جلوگیری کند. بعد از این اتفاق، انشنت وان به جایی رسید که با موجودی به نام «اترنیتی» ترکیب و بعد از آن، تبدیل به یک موجود شد. این در حالی بود که دکتر استرنج بعد از این اتفاق، جایگاه و لقب جادوگر عالی رتبه را به‌دست آورد.

Doctor Strange

  • جادوگر عالی رتبه و مدافعان:

گروه مدافعان زمانی به وجود آمد که دکتر استرنج تصمیم گرفت تا تیم عجیب و غریبی متشکل از هالک، «نیمور» و بعد از مدتی سیلور سرفر را به وجود بیاورد. این چهار شخصیت قدرتمند و قوی به طریقی توانستند با یکدیگر کار کنند و کم کم به مرور زمان، تیم فوق‌العاده و ابرقهرمانی‌ای را با نام مدافعان به وجود آوردند. این تیم با این هدف ایجاد شد تا با خطرهای شیطانی که قصد داشتند دنیا را تصرف کنند و تحت کنترل خود در بیاورند، به مبارزه بپردازند. در این برهه زمانی، خطری که دنیا را تهدید می‌کرد در قالب موجوداتی که با نام آندایینگ وانز شناخته می‌شدند، ظاهر شده بود. این موجودات توسط رهبر شیطانی و باستانی‌ای به نام «نیملس وان» هدایت و رهبری می‌شد و تیم مدافعان می‌بایست با این موجودات مبارزه می‌کردند.

اعضای تیم مدافعا در این برهه زمانی به مبارزه با تهدیدها و خطرهای بسیار زیادی، هم ماوراء طبیعی و هم تیم‌هایی با اعضای زیاد، رفتند. بعد از گذشت مدتی این تیم ابرقهرمانی دستخوش تغییراتی شد و اعضای جدیدی به آن اضافه شدند. در نهایت تیم مدافعان متشکل بود از شخصیت‌های غیرمعمولی و فراانسانی‌ای مانند سیلور سرفر، «هل استورم»، «اووِر مایند»، «والکری»، «نایت هاوک» و «هل کت».

  • دراکولا و فرمول مونتسی:

در یکی دیگر از خط داستانی‌هایی که توانایی‌های چشمگیر و فوق‌العاده‌ی جادوگر عالی رتبه به نمایش گذاشته شده بود، دکتر استرنج به مبارزه با خودِ دراکولا رفت تا حتی حداقل برای برهه زمانی خاصی، جهان را از شرِ او و همچنین طاعون وحشیگری و خون آشامی نجات دهد. زمانی که چندین نفر از نقشه‌ی دکتر استرنج با خبر شدند، تصمیم گرفتند که در این کار به او کمک کنند. دکتر استرنج توانست با همراهی وانگ و چندین تن از شکارچیان خون آشام یعنی «هانیبال کینگ»، «بلید» و «فرانک دریک» تیکی را تشکیل دهد و به مبارزه با این شروران برود. دکتر استرنج به سراغ خود دراکولا رفت تا حواس او را پرت کند. این در حالی بود که بقیه اعضای تیم در تلاش بودند تا فرمول و طلسم مونتسی را که در «دارک هولد» قرار داشت، فرا بخوانند و تقریبا تمامی خون آشام‌های دنیا از جمله دراکولا را نابود کنند.

 

با اینکه این طلسم باعث شد تا بخش بسیار زیادی (تقریبا تمام) از خون آشام‌های دنیا نابود شوند، اما به دنبال آن، منجر به این شد تا تعدادی از افرادی که جان خود را از دست داده بودند، احیا شوند و باری دیگر به زندگی بازگردند. با این حال، دکتر استرنج تمامی آنها را به جای دیگری فرستاد تا خطری را برای انسان‌های روی کره زمین به وجود نیاورند.

  • دستکش آهنی بینهایت:

واکین فینکس یکی از کاندیدهای مهمی به حساب می‌آمد که می‌توانست نقش دکتر استرنج را ایفا کند. جالب است بدانید که بندیکت کامبربچ تقریبا جزو آخرین گزینه‌های این لیست بود

در این خط داستانی، دکتر استرنج به مبارزه با شخصیت‌هایی رفت که می‌توانست تهدیدها و خطرهای زیادی را برای بعد زمین به وجود بیاورد. در این برهه زمانی، استرنج به مبارزه با موجودات کیهانی‌ای مانند «In-Betweener» رفت. او در مبارزه و کشمکش قدرتی‌ای که بین کلیا، اومار و دورمامو رخ داده بود و آنها در تلاش بودند که تسلط و کنترل بعد تاریک را در دست بگیرند، شرکت کرد. او همچنین به قهرمانان دیگر پیوست و در مقابل تانوس قرار گرفت تا اجازه ندهد که تانوس برای رسیدن و دست یافتن دستکش آهنی بینهایت موفق شود. علاوه بر موارد ذکر شده، دکتر استرنج توانست در میان افرادی که نام جادوگر عالی رتبه را به دوش می‌کشیدند، پیروز شود؛ افرادی مانند «سالومه»، اولین جادوگر عالی رتبه زمین و «شانزار»، جادوگر عالی رتبه یک بعد دیگر. با اینکه دکتر استرنج ابتدا این درخواست‌ها را به خاطر وظایفی که به عنوان محافظ عرفانی و جادویی زمین داشت، نپذیرفت اما در نهایت به درون یک جنگ ۵۰۰۰ ساله که مقابل « Trinity of Ashes» ایجاد شده بود، کشیده شد. قرار بر این بود که در جبهه‌ی مقابل، به «Vishanti» کمک کند. مشخص نیست که دقیقا به خاطر ماهیت و طبیعت جادویی که استرنج در آن مبارزه می‌کرد، بود یا به خاطر قدرت ذاتی‌ای که درونش وجود داشت، اما با اینکه این جنگ مدت بسیار زیادی به طول انجامید، همه تصور می‌کردند که او تنها به مدت چند ماه دنیا و بعد خود را رها کرده است. جالب است بدانید که مقدار خیلی کمی هم به سن خود دکتر استرنج اضافه شد.

  • مدافعان مخفی و پسران نیمه شب:

با اینکه دکتر استرنج دیگر تا این خط داستانی یک نیروی بسیار قدرتمند برای اهداف خوب به حساب می‌آمد و چندین بار به تنهایی زمین و حتی جهان را از نابودی نجات داده بود، اما به این نتیجه رسیده بود که بهتر است قهرمانان باری دیگر به یکدیگر بپیوندند و دور هم جمع شوند. او خودش همین کار را برای تیم مدافعان انجام داد و باری دیگر آنها را گرد هم آورد؛ با این تفاوت که این بار نام گروه خود مدافعان مخفی قرار داد. این گروه ابرقهرمانی شامل فهرستی از قهرمانان در حال تغییر بود که به نظر می‌رسید کاملا برای این کار و شغل مناسب هستند. دکتر استرنج همچنین نقش بسیار مهمی را در شکل گیری گروه ابرقهرمانی دیگری به نام پسران نیمه شب برعهده داشت؛ این تیم با یک تهاجم بیگانه‌ای و همچنین دیگر موجودات اسرارآمیز مبارزه داشته‌اند.

  • تشکیل دوباره‌ی مدافعان و اوردر:

در این خط داستانی، دکتر استرنج همچنان نشان می‌داد که علاقه‌ی بسیار زیادی نسبت به تکبر و غرور دارد. همین موضوع باعث شد، تیم مدافعان یعنی نیمور، هالک، سیلور سرفر و خود دکتر استرنج که باری دیگر به یکدیگر پیوسته بودند، تقریبا تحت کنترل فردی به نام «Yandroth» قرار بگیرد و تلاش کنند که کل دنیا را تصرف و در نهایت آن را کنترل کنند. Yandroth این چهار عضو ابرقهرمان را توسط یک طلسم ظاهرا قدرتمند و غیرقابل شکستن، کنار یکدیگر آورد. این طلسم آنها را مجبور می‌کرد تا هر زمانی که یکی از تهدیدهای زمین ظاهر شدند، آنها درست به همان مکان تله پورت کنند. این طلسم همچنین باعث شد تا خودخواهی و کج خلقی آنها افزایش پیدا کند؛ از آنجایی که آنها به طور طبیعی دارای این خصوصیات بودند، به همین دلیل افزایش آنها قابل توجه بود. آنها اصلا تمایلی به این کار نداشتند زیرا هر زمان که این طلسم اشاره می‌کرد که خطر جدیدی پدیدار شده، آنها می‌بایست تمام وظایف و مسئولیت‌های دیگر خود را رها می‌کردند تا به این تهدید رسیدگی کنند. در عوض این چهار نفر تصمیم گرفتند که گروه اوردر را تشکیل دهند؛ گروهی که قرار بود بر دنیا کنترل کند و با انجام این کار و همچنین جلوگیری از به وجود آمدن خطرهای جدید، آن را به جای امن‌تری تبدیل کنند. از آنجایی که این تصمیم با عقاید دیگر قهرمانانی که روی زمین وجود داشتند مغایرت داشت، به همین خاطر آنها مدام با این چهار عضو مخالفت و برخی اوقات مبارزه می‌کردند. به نظر می‌رسید که این چهار نفر، قدرت این را دارند که در مبارزه‌های خود پیروز شوند اما طولی نکشید که آنها متوجه شدند، Yandroth از طریق روش‌های عرفانی و جادویی، آنها را تا حدودی تحت کنترل خود گرفته و زمانی که آنها عصبانی می‌شوند و کارهای خشونت‌بار انجام می‌دهند، Yandroth قدرتی را که در آنها تولید می‌شود به سمت خود می‌کشد تا به این وسیله و به همراه قدرت یک خدا، خود را به زندگی بازگرداند و احیا شود.

Doctor Strange

با اینکه آنها بعد از این جریان، نقشه‌های خود را منحل کردند و از یکدیگر جدا شدند، اما اصلا حاضر نشدند که خود را مقامات و مسئولان فانی تسلیم کنند تا آنها وظیفه‌ی قضاوت را برعهده بگیرند. با این حال، دکتر استرنج به سراغ «گایا» رفت و او را قانع کرد تا اجازه دهند که این چهار نفر، با کمال میل به او خدمت کنند. بعد از این اتفاق، طلسمی که روی آنها قرار داده شده بود، شکست و از بین رفت.

  • جنگ داخلی و هالک جنگ جهانی:

در این خط داستانی مشخص شد که دکتر استرنج یکی از اعضای تیم Illuminati به حساب می‌آمد؛ یک گروه از ابرقهرمانان که در تلاش بودند تا در رابطه با بزرگترین خطر و تهدید دنیا صحبت کنند و خودشان این تهدیدها را حل کنند. بعد از اتمام جریانات خط داستانی جنگ داخلی، دکتر استرنج تبدیل به یکی از اعضای تیم انتقام جویان جدید شد؛ البته دکتر استرنج در خود جریانات جنگ داخلی دستی نداشت. بعد از این شکل‌گیری، تیم برای اولین ماموریت خود به کشور ژاپن رفتند و دکتر استرنج هم آنها را همراهی کرد اما در طی این ماموریت به حد زیادی آسیب دید و مجروح شد. در طی دومین ماموریت، آنها وظیفه داشتند تا باند «هود» را شکست دهند به همین دلیل دکتر استرنج مجبور بود تا از جادوهای قدرتمند زیادی استفاده کند تا این باند را شکست دهد.

قدرت‌های عرفانی او تقریبا نامحدود هستند و بدن او یک سلاح زنده به حساب می‌آید. زمانی که هالک دستان او را شکست، او بخش زیادی از قدرت‌هایش را از دست داد

پیش از رویداد هالک جنگ جهانی، استرنج یکی از اعضای تیم Illuminati به حساب می‌آمد و یکی از کسانی بود که به تبعید هالک رای داد. زیرا این شخصیت گرایش زیادی نسبت به نابودی و خراب کردن داشت. زمانی که هالک بازگشت و در خواست کرد تا تمام کسانی که او را تبعید کردند یا به این موضوع رای دادند، پیشِ او بروند، استرنج به ذهن او نفوذ کرد تا به طریقی او را آرام کند اما هالک می‌دانست که قرار است این اتفاق بیوفتد. از آنجایی که او تمام مدت از این موضوع خبر داشت، به همین دلیل توانست این فرصت را به‌دست بیاورد و دستان استرنج را بشکند تا به این ترتیب، او دیگر نتواند از توانایی‌های جادویی خود استفاده کند. استرنج کاملا ناامید و مستاصل شده بود به همین دلیل یک شیشه کوچک که دارای ذات و ماهیت «زوم» بود، نوشید؛ شیطان بسیار قدرتمندی که یک بار با او روبه‌رو شده بود. زمانی که استرنج و هالک به مبارزه با یکدیگر رفتند، کم کم استرنج در حال پیروز شدن در این مبارزه بود اما طولی نکشید که او متوجه شد، زوم به مرور زمان روی اعمال او تاثیر می‌گذارد و اقدامات او را تحت الشعاع قرار داده است. درست زمانی که به این موضوع پی برد، توسط هالک شکست خورد و بعد از آن هم توسط خودش زندانی شد.

  • Strange No More:

در این خط داستانی، استرنج دیگر تیم انتقام جویان جدید را ترک کرد زیرا مدام این احساس را داشت که تا حد زیادی از جادوی سیاه استفاده کرده است. او اعتقاد داشت که باید دوباره تحت آموزش در استفاده از سحر و جادوی خوب و روشن قرار بگیرد. در پایان، او در انجام وظایفی که به عنوان جادوگر عالی رتبه داشت، شکست خورد و در نهایت همین موضوع باعث شد تا این عنوان از روی او برداشته شود. با توجه به همین موضوع، او دیگر نمی‌توانست ردای شناور و همچنین چشم آگاموتو استفاده کند. در عوض، او به دنبال این رفت تا جادوگر عالی رتبه جدید را پیدا کند. دکتر استرنج امیدوار بود که جادوگر عالی رتبه جدید، فرد خوبی باشد و قدرت‌های خود را در جهت اهداف نیک استفاده کند نه بد. اولین نفری که دکتر استرنج به ملاقات او رفت، «ویکن» بود اما در همانجا، توسط هود مورد حمله قرار گرفت. او با کمک ویکن توانست از دست آنها فرار کند و به سرعت به سراغ اعضای تیم انتقام جویان جدید رفت و از آنها درخواست کمک کرد.

Doctor Strange

آنها به همراه یکدیگر به سراغ «هل استورم» رفتند. براساس حرفی که دکتر استرنج به جادوگر عالی رتبه جدید زد، مثل اینکه در طی مسیر رسیدن به آنجا، چشم آگاموتو با شدت زیادی درخشیده و بعد از آن ناپدید شده است. در همین حین، هود در حال مبارزه کردن با هل استورم بودند اما زمانی که یک بازیکن جدید به میدان آمد، مبارزه متوقف شد؛ آن هم کسی نبود جز «برادر وودوو» که ردای شناور و همچنین چشم آگاموتو را در اختیار خود داشت. جادوگر عالی رتبه جدید!

  • سلطنت تیره:

بعد از خط داستانی قبلی که دکتر استرنج به همراه متحدان و دوستان خود با اعضای هود و همچنین دورمامو مبارزه کرد، به وودوو پیشنهاد داشت، از آنجایی که عنوان جدیدی را به‌دست آورده، تحت آموزش او قرار بگیرد؛ پیشنهادی که وودوو آن را پذیرفت. بعد از گذشت مدتی، در خط داستانی سلطنت تیره، آیرون من تلاش کرد تا اطلاعات مربوط به ابرقهرمانان را پنهان کند تا «نورمن آزبورن» نتواند به آنها دسترسی داشته باشد. علاوه بر این کار، او ذهن خود را هم از تمامی آن اطلاعات پاک کرد. همین موضوع باعث شد که او به طور کامل هوش خود را از دست بدهد و بعد از اینکه کمی توسط آزبورن کتک خورد، به کما رفت. دوستان و متحدان آیرون من چندین بار تلاش کردند تا او را احیا کنند و به حالت قبل بازگردانند. در نهایت زمانی که در این کار شکست خوردند، از استرنج درخواست کمک کردند. او به ذهن استارک سفر کرد و با کمی تلاش توانست او را از رویایش بیرون بکشد و کاری انجام دهد تا او قبول کند که همان آیرون من است. زمانی که او کاملا در وضعیت ضعیفی به سر می‌برد، «گوست» سر رسید و قصد داشت که استارک را به قتل برساند. زمانی که استرنج از این موضوع با خبر شد، خیلی زود از طلسم خود بیرون آمد و به مبارزه با گوست رفت اما در این مبارزه تا حد زیادی آسیب دید. بعد از این جریانات، طولی نکشید که آیرون من به هوش آمد و با استفاده از تکنولوژی‌های خودش، گوست را به نقطه‌ی دیگری فرستاد.

برای برهه زمانی خاصی، استرنج ماسکی را می‌پوشید که تمام چهره او را می‌پوشاند

بعد از اینکه آزبورن در نهایت نقشه‌های خود را کشید و به سرزمین آزگارد حمله کرد، استیو راجرز توانست جایگاه قبلی آزبورن را به‌دست بیاورد و استرنج را دعوت کند تا باری دیگر به تیم انتقام جویان بپیوندد. زمانی استیو راجرز این پیشنهاد را به استرنج داد، او پیشنهاد او را پذیرفت. زمان خیلی کمی بعد از اینکه او به تیم پیوست، نیروی شیطانی‌ای که استرنج و دیمین هل استورم را تسخیر کرده بود، به دکتر وودوو حمله کرد و در تلاش بود تا با زور، چشم آگاموتو را از آنِ خود کند. این شیء عرفانی، خودش را به عمارت تله پورت کرد اما توسط همان نیرویی که از طرف لوک کیج به سمت آیرون فیست رفته بود، تعقیب می‌شد. این منبع حمله، بعد از اینکه یک ارتش شیطانی را رها کرد و بعد از آن آیرون فیست را بود، خود را به شکل انشنت وان درآورد اما بعد از اینکه رفتارها و اقدامات او کمی غیرطبیعی و غیرمعمول به نظر آمد، مشخص شد که او، خودِ آگاموتو است. او ادعا کرد که Vishanti مرده‌اند و او حالا چشم خود را می‌خواهد و قصد دارد آن را برگرداند. اعضای تیم انتقام جویان این چالش را از طرف او پذیرفتند و شخصیت ولورین را با تمام قدرت‌های ترکیب شده‌ی خودشان یکی کردند که در انتها، او به مبارزه با آگاموتو برود. در پایان، وودوو از قدرت چشم استفاده کرد و ظاهرا هم خودش و هم آگاموتو را به قتل رساند.

  • انتقام جویان و مردان ایکس:

در این برهه زمانی، دکتر استرنج نقش نسبتا مهم و تاثیر گذاری را در مبارزه‌ی بین تیم انتقام جویان و همچنین تیم مردان ایکس، آن هم در هنگام بازگشت فینکس فورس به زمین، ایفا کرد. دکتر استرنج در قلمرو لیمبو «مجیک»، به مبارزه با او رفت اما از آنجایی که قدرت‌های جادوگر عالی رتبه را دیگر نداشت، در نهایت توسط او شکست خورد و پیروزی نرسید. مجیک از همین موضوع به نفع خود استفاده کرد و خود را به شکل دکتر استرنج درآورد. بعد از این کار، او اعضای تیم مردان ایکس را به جای دیگری تله پورت کرد تا از دستگیری قریب الوقوع آنها توسط تیم انتقام جویان جلوگیری کند. بعد از اینکه نیروی فینکس پنج تن از اعضای مهم و قابل توجه مردان ایکس را قدرتمند کرد، اعضای تیم انتقام جویان شرایط مبارزه و پیروزی را بسیار سخت دیدند و تصمیم گرفتند که از آنجا فرار کنند.

زمانی که درگیری‌ها بین اعضای تیم مردان ایکس و همچنین انتقام جویان به وجود آمد، ما شاهد این هستیم که دکتر استرنج سعی می‌کند تا با توانایی‌های جادویی و عرفانی خود، کمک‌هایی را به متحدان خود برساند؛ کمک‌هایی مانند استفاده از توهم‌های اسکارلت ویچ برای ترساندن پنج عضو دارای نیروی فینکس و همچنین تله پورت کردن تیم به جای دیگری و دور کردن آنها از مبارزه‌های یک طرفه. زمانی که آخرین حمله به سمت سایکلاپس اتفاق افتاد، دکتر استرنج از Crimson Bands of Cyttorak استفاده کرد تا نماد فینکس را گرفتار و اسیر کند. این در حالی بود که چارلز اگزاویه تلاش کرد تا از لحاظ ذهنی به دانش آموز سابق خود حمله کند. زمانی که ساکلاپس آزاد شد، استرنج هم تصمیم گرفت تا مبارزه‌ای که علیه او شکل گرفته، همکاری کند.

Doctor Strange

  • نبرد نهایی با تیم انتقام جویان:

در این خط داستانی، «دنیل درام» باری دیگر بازگشت و دنبال راهی بود تا انتقام خود را از دکتر استرنج و اعضای تیم انتقام جویان بگیرد. او اعتقاد داشت که آنها در جلوگیری از مرگ برادر وودوو کم کاری کرده‌اند و نتوانستند جلوی این اتفاق را بگیرند. در این برهه زمانی، برای دکتر استرنج پاپوش درست شد به طوری که همه تصور می‌کردند، او ویکتوریا هند را کشته است. همین موضوع باعث شد تا سازمان شیلد برای انجام اقدامات لازم، به سمت عمارت انتقام جویان حرکت کند. پیش از اینکه استرنج بتواند یک بار برای همیشه با دنیل درام وارد مبارزه شود و او را شکست دهد، دنیل توانست چند تن از اعضای تیم انتقام جویان را تسخیر و آنها را مجبور کند که به مبارزه با استرنج بروند. از آنجایی که او توانست در این مبارزه پیروز شود، موفق شد باری دیگر همان عنوان جادوگر عالی رتبه خود را به‌دست بیاورد و اشیاء قدیمی و مخصوص خود را پس بگیرد. مدت کمی بعد از این اتفاق، دکتر استرنج تیم انتقام جویان را ترک کرد.

  • Time Runs Out:

بعد از اتفاقات خط داستانی قبلی، دکتر استرنج به صورت پنهانی همکاری و فعالیت خود را با تیم Illuminati ادامه داد. اعضای این گروه باری دیگر در کنار یکدیگر جمع شدند تا با کمک هم، از تهاجم‌های مولتی ورسی و چند جهانی که دنیای خودشان را تهدید می‌کرد، جلوگیری کنند. در طی همین برهه زمانی، چند تن از راهبان با استرنج تماس گرفتند و از او خواستند تا به کمک دختر آسیایی جوانی به نام «شاهزاده فان» که توسط یک موجود شیطانی بسیار قدرتمند تسخیر شده بود، بیاید. زمانی که استیون به سراغ این دختر آمد، متوجه شد که بدون کشتن فان نمی‌تواند شیطان درونش را شکست دهد به همین دلیل به این شیطان پیشنهاد داد تا خودش میزبان جسمی جدید او باشد، به این شرط که شیطان این دختر جوان را رها کند. این موجود بعد از گذشت مدتی و در طی مبارزه‌ی تیم Illuminati با «Great Society» آشکار کرد و نشان داد. همین موضوع باعث شد تا استرنج از خود بی خود شود و به طرز وحشیانه‌ای تعداد زیادی از قهرمانان را به قتل برساند.

بعد از رخ دادن این اتفاقات ناگوار، دکتر استرنج و بقیه اعضای تیم Illuminati توسط کاپیتان آمریکا، با عنوان فراری برچسب زده شدند و مجبور شدند پا به فرار بگذارند. بعد از گذشت مدتی استرنج ناپدید شد اما طولی نکشید که باری دیگر به عنوان رهبر جدید «کشیش‌های سیاه پوست» بازگشت.

  • جنگ‌های مخفی:

استرنج توانایی این را دارد تا با استفاده از جادو، چندین کلون از بدن خود ایجاد کند تا به جای او مبارزه کنند

زمانی که مولتی ورس به خاطر تهاجم‌ها نابود شد و دکتر دووم از قدرت «بیاندرز» استفاده کرد تا Battleworld را ایجاد کند، استرنج برای بیش از ۸ سال، تبدیل به کلانتر و همچنین دست راست دووم شد. استرنج با احترام و وفاداری کامل به دووم خدمت می‌کرد تا اینکه بعد از گذشت مدتی متوجه شد، چند تن از دوستان قهرمانش که آقای شگفت انگیز و بلک پنتر هم جزو آنها بودند، از آن تهاجم‌های اخیر جان سالم به در برده‌اند. دکتر استرنج بعد از پی بردن به این موضوع و همچنین گفتگو با دوستان خود، دوباره همان طبیعت قهرمانانه درونش زنده شد. به همین دلیل، زمانی که آنها با دووم برخورد کردند، استرنج دوستان و متحدان خود را به مکان امنی تله پورت کرد. اما خودش نتوانست از این اتفاق جان سالم به در ببرد زیرا دووم به خاطر این مخالفت و خیانت به‌شدت عصبانی شد و استرنج را کشت.

  • دکتر استرنج کاملا جدید و آخرین روزهای جادو:

بعد از اتفاقات و جریاناتی که در خط داستانی جنگ‌های مخفی رخ داد، استرنج در طی بازسازی مولتی ورس و بازگرداندن دوباره‌ی آن، احیا شد و دوباره به زندگی بازگشت؛ با این تفاوت که تمامی خاطرات او از اتفاقاتی که در Battleworld افتاد، پاک شده بود. دکتر استرنج بعد از احیا، باری دیگر مدافع عرفانی و جادویی بُعد خود شده بود.

در این برهه زمانی، طلسم‌های استرنج همانند قبل کار نمی‌کرد و برخی اوقات باعث می‌شد که او با شکست مواجه شود. با این حال، طولی نکشید که او متوجه شد، سحر و جادویی که درون این بعد و دنیای آن وجود دارد، در حال مردن و از بین رفتن است. او بعد از کمی تلاش و گشت و گذار متوجه شد که منبع این اختلال، چیزی نیست جز «Empirikul»؛ یک گروه از عاشقان و ستایشگران علم که منحرف شده‌اند و قصد دارند که تمامی سحر و جادو‌هایی را که در سطح مولتی ورس وجود دارد، از بین ببرند. حال در این برهه زمانی، آنها به سمت بعد استرنج راه پیدا کرده بودند و حال قصد داشتند جادوی دنیای او را از بین ببرند. همین موضوع استرنج را مجبور کرد تا هر جایی را که می‌تواند بگردد و هرچه قدر که می‌تواند، منابع باقی مانده‌ی جادویی را پیدا کند. دکتر استرنج تصمیم داشت تا با انجام این کار، به مبارزه با Empirikul برود و آنها را شکست دهد. در نهایت استرنج توانست Empirikul و همچنین نهضتی را به راه انداخته بودند، شکست دهد. اما دیگر قدرت او همانند قبل نبود و وضعیت جادویی مولتی ورس در شرایط خوبی قرار نداشت.

Doctor Strange

  • استاد جادوگری:

دکتر استرنج که استاد هنرهای عرفانی است، یکی از قدرتمندترین جادوگران دنیا به حساب می‌آید. دکتر استرنج از انرژی عرفانی طلسم‌ها و افسون‌هایی که به وجود می‌آید، یا قدرت موجودات الهی استفاده می‌کند تا نیروهای دنیا را دستکاری و کارهایی را با استفاده از آنها انجام دهد. او قدرت‌های خود را از اشیاء عرفانی مانند آگاموتو، سایتوراک، آیکان، اشتور، رگادور و واتووم می‌گیرد و می‌تواند از این انرژی‌ها برای طلسم و افسون خواندن استفاده کند. او همچنین شیء عرفانی و جادویی دیگری از جمله ردای شناور دارد که می‌تواند با استفاده از آن پرواز کند. چشم آگاموتو شیء باستانی‌ای به حساب می‌آید که نور آن برای خنثی کردن جادوی شیطانی به کار می‌رود. کتاب ویشانتی یک کتاب سحر و جادو است که درون خود حجم زیادی از دانش‌های مختلف در رابطه با جادوی سفید را دارد. همچنین گوی آگاموتو هم یک توپ کریستالی است که برای روشن بینی استفاده می‌شود.

علاوه بر توانایی‌های جادویی که استرنج دارد، در زمینه‌های مختلف هنرهای رزمی که دوره‌هایی را دیده است؛ ورزش‌های رزمی‌ای مانند جودو. او همچنین نشان داده که مهارت و تخصص بسیار زیادی در استفاده از سلاح‌های جادویی متعددی مانند شمشیرها، میله‌ها و تبرها دارد. همانطور که بالاتر هم به این موضوع اشاره شده است، اپیش از اینکه دستان دکتر استرنج به حد زیادی آسیب ببیند، او یکی از حرفه‌ای ترین و بهترین جراحان مغز و اعصاب به حساب می‌آمد.

شخصیت اترنیتی، قادر مطلق دنیای مارول، دکتر استرنج را به عنوان «قدرتمندرین جادوگر کیهان» توصیف کرده است. او از سال ۱۹۷۳ (همزمان با مرگ انشنت وان) تا به امروز، عنوان جادوگر عالی رتبه را در اختیار دارد؛ البته اگر وقفه به وجود آمده و برهه زمانی سال ۱۹۹۲ تا ۱۹۹۵ که او این لقب را از دست داده بود، در نظر نگیریم. او یک بار دیگر، در سال ۲۰۰۹ این عنوان را رها کرد اما باری دیگر در سال ۲۰۱۲ آن را به‌دست آورد؛ این اتفاق در زمانی رخ داد که او ثابت کرد، حتی بدون داشتن این عنوان هم حاضر است از دنیای خود محافظت کند.

Doctor Strange

تعداد زیادی از قدرت‌های دکتر استرنج برگرفته از توانایی او در دستکاری کردن انرژی عرفانی محیط دنیای مارول است. دکتر استرنج با استفاده از این توانایی می‌تواند کارهای بسیار زیادی را انجام دهد. معمولا او از این توانایی در جهت حملات پر انرژی استفاده می‌کند؛ حملاتی که می‌تواند دارای انرژی خیلی کم یا انرژی‌ای در حد نابود کردن یک سیاره داشته باشد. او همچنین از این توانایی در جهت تغییر شکل، دورجنبی، تله پورت کردن، سپرهای محافظتی و غیره استفاده می‌کند.

علاوه بر موارد ذکر شده، دکتر استرنج همچنین می‌تواند انرژی نسبتا نامحدود موجودات تقریبا عرفانی و همچنین غیر عرفانی را بگیرد و طلسم‌ها و افسون‌های خود را قدرتمند کند. او با استفاده از این توانایی می‌تواند خود و طلسم‌هایش را تا چندین برابر قدرتمند سازد. دکتر استرنج کاملا توانایی این را دارد تا قدرت‌هایی را که با نام «جادوی سیاه» خطاب می‌شوند، استفاده کند. البته او تمایل دارد تا تنها در شرایط کاملا اضطراری و ضروری آنها را به کار بگیرد نه در هر شرایطی. با اینکه او به ندرت این کار را انجام می‌دهد، اما جالب است بدانید که استرنج می‌تواند حتی قدرت یک موجود کیهانی یا نیمه خدایی را هم جذب کند. دکتر استرنج پیمانی با اترنیتی بسته است که این پیمان تا حدودی به او اجازه می‌دهد تا به اندازه‌ای که انشنت وان و افراد مشابه قبل از او زنده بودند، زنده بماند و زندگی کند.

  • اشیاء جادویی:

در یک خط داستانی، دکتر استرنج چشم چپ خود را از دست داد و دورمامو در حفره‌ی چشم او جا گرفت. لازم به ذکر است که دشمنان زیادی تا به امروز بدن او را تسخیر کرده‌اند

همانطور که بالاتر هم به این موضوع اشاره شد، زمانی که فردی عنوان و لقب جادوگر عالی رتبه را کسب می‌کند، تعداد زیادی از اشیاء جادویی بسیار قدرتمند را هم به‌دست می‌آورد. دکتر استرنج هم از این قائده مستثنا نیست. دو مورد از اشیاء جادویی‌ای که همه ما آن را می‌شناسیم، چشم آگاموتو و ردای شناور است. چشم آگاموتو شیء به حساب می‌آید که کاربردهای بسیار زیادی مانند توانایی ذهنی دکتر استرنج را تا حد زیادی گسترش می‌دهد، استرنج با استفاده از آن می‌تواند سفرهای درون بُعدی داشته باشد، نوری از خود ساطع می‌کند که تمام فریب و نیرنگ‌ها را از بین می‌برد و همچنین یک لعن و طلسم برای موجودات شرور است. این شیء به عنوان یک طلسم محافظتی و موارد دیگر عمل می‌کند. با اینکه دکتر استرنج این کار را به ندرت انجام می‌دهد، اما او می‌تواند از این وسیله به عنوان یک سلاح تهاجمی تقریبا غیرقابل نابودی استفاده کند. درست همانند میولنیر که سلاح مخصوص ثور به حساب می‌آید، چشم آگاموتو هم فقط توسط افرادی قابل استفاده است که از نظر اخلاقی واقعا ارزشمند و لایق باشند. ردای شناور، دست سوم دکتر استرنج به حساب می‌آید. این ردا به افکار او پاسخ می‌دهد و به آنها واکنش نشان می‌دهد، دور دشمنان او می‌پیچد و آنها را گرفتار می‌کند. این ردا همچنین به دکتر استرنج اجازه می‌دهد که پرواز کند یا روی هوا شناور باشد. این ردا تقریبا غیرقابل نابود شدن است و همچنین در شرایط مختلف، از دکتر استرنج در برابر حملات محافظت می‌کند.

استرنج شیء دیگری هم به نام گوی آگاموتو دارد. این گوی به نوعی یک توپ کریستالی فوق‌العاده قدرتمند است که به استرنج اجازه می‌دهد تا در هر نقطه‌ای در هر قلمرویی یا هر بعدی حضور دارد، بتواند روشن بینی ادراکی داشته باشد. از جمله اشیاء قدرتمند و جادویی دیگری که دکتر استرنج دارد می‌توان به کتاب ویشانتی، کتاب قطور دارک هولد و Wand of Watoomb اشاره کرد. محل سکونت او Sanctum Sanctorum نام دارد و در محله دهکده گرینویچ شهر نیویورک قرار دارد. این مکان هم به نوعی قوانین طبیعی و فضایی را نقض می‌کند و هم از قدرت محافظتی جادویی برخوردار است. همین دو مورد باعث می‌شود که این مکان، خودش تبدیل به یک شیء قدرتمند و جادویی شود. دکتر استرنج اخیرا به تسخیر سنگ روح درآمده است.

Doctor Strange

در انتها به انیمیشن‌ها، فیلم‌ها و بازی‌هایی اشاره می‌کنیم که شخصیت دکتر استرنج در آن حضور داشت:

  • انیمیشن سریالی Spider-Man and His Amazing Friends محصول سال ۱۹۸۱ تا ۱۹۸۳
  • انیمیشن سریالی Spider-Man: The Animated Series محصول سال ۱۹۹۵ تا ۱۹۹۸ با صداپیشگی جان ورنن
  • انیمیشن سریالی The Incredible Hulk: The Animated Series محصول سال ۱۹۹۶ تا ۱۹۹۷ با صداپیشگی موریس لامارچ
  • انیمیشن سریالی The Super Hero Squad Show محصول سال ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۱ با صداپیشگی راجر رز
  • انیمیشن سریالی Ultimate Spider-Man محصول سال ۲۰۱۲ تا ۲۰۱۷ با صداپیشگی جک کولمن
  • انیمیشن سریالی Hulk and the Agents of S.M.A.S.H. محصول سال ۲۰۱۳ تا ۲۰۱۵ با صداپیشگی جک کولمن
  • انیمیشن Marvel Disk Wars: The Avengers محصول سال ۲۰۱۴ با صداپیشگی یاسونوری ماسوتانی
  • انیمیشن سریالی Avengers Assemble محصول سال ۲۰۱۳ تا کنون با صداپیشگی جک کولمن
  • فیلم Dr. Strange محصول سال ۱۹۷۸ با بازی پیتر هوتن
  • انیمیشن Doctor Strange: The Sorcerer Supreme محصول سال ۲۰۰۷ با صداپیشگی برایس جانسون
  • فیلم Doctor Strange محصول سال ۲۰۱۶ با بازی بندیکت کامبربچ
  • فیلم Thor: Ragnarok محصول سال ۲۰۱۷ با بازی بندیکت کامبربچ
  • فیلم Avengers: Infinity War محصول سال ۲۰۱۸ با بازی بندیکت کامبربچ
  • بازی The Amazing Spider-Man vs. The Kingpin نسخه سال ۱۹۹۲ و ۱۹۹۳
  • بازی Marvel: Ultimate Alliance محصول سال ۲۰۰۶ با صداپیشگی جیمز هوران
  • بازی Ultimate Marvel vs. Capcom 3 محصول سال ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۷ با صداپیشگی ریک پاسکوالون
  • بازی Marvel vs. Capcom: Infinite محصول سال ۲۰۱۷ با صداپیشگی لیام اوبریان
منبع زومجی
اسپویل
برای نوشتن متن دارای اسپویل، دکمه را بفشارید و متن مورد نظر را بین (* و *) بنویسید
کاراکتر باقی مانده