جدیدترین قسمت بازی The Council گره‌های داستان را یکی پس از دیگری باز می‌کند و ما را در دوراهی‌های زیادی معلق نگه می‌دارد. با بررسی این بازی همراه زومجی باشید.

برای یک بازی داستان‌محور، با اینکه همواره خط داستانی مهم‌ترین شاخصه محسوب می‌شود و اصلی‌ترین نقش را در کشش مخاطب به سمت خودش ایفا می‌کند، اما ممکن نیست که بدون در نظر گرفتن سایر فاکتورهای حیاتی، بتوان اثر مناسب و درخور توجهی ساخت که مخاطب پس از پایان رضایت کاملی از آن داشته باشد و برای ضعف‌هایش حسرت نخورد، چرا که بازیکن قرار نیست پایه‌های مختلف بازی را جداگانه ببیند و همه آن‌ها را در قالب یک اثر درهم تنیده شده تجربه می‌کند و طبیعی است که ضعف‌های نقاط مختلف روی همدیگر تاثیرگذار خواهند بود. بازی The Council با اینکه در سه قسمت ابتدایی خود همیشه پیچش‌های دور از انتظار و جذابی را در داستانش ایجاد می‌کرد، اما در قسمت چهارم با نمایشی قوی‌تر، هیجان‌ها را برای مشاهده آخرین پرده از بازی به‌شدت افزایش می‌دهد. قسمت چهارم بازی در واقع همان جایی است که باعث می‌شود حسرت بخوریم که چرا چنین قصه جدید و جذابی به حدی اسیر مشکلات گرافیکی و فنی شده است که به روایت داستان هم صدمه وارد می‌شود و بازی نمی‌تواند حس و حال واقعی کاراکترهایش را به بازیکن منتقل کند. The Council درست مثل فیلمی می‌ماند که به جز یک فیلم‌نامه هیجان‌انگیز و مجذوب‌کننده، اجزای قابل تحسین دیگری در اختیار ندارد.

شروع قسمت چهارم با نشان دادن غار مخفی که در آخرین لحظات قسمت قبلی موفق به حل معمایش شده بودیم، خیلی شما را معطل نمی‌کند و سریعا سراغ اصل ماجرا می‌رود. سرعت بالای بازی در پیش‌برد داستان یکی از مهم‌ترین ويژگی‌هایی است که در قیاس با قسمت‌های دیگر به چشم می‌آید که خوبی‌ها و بدی‌های خودش را دارد. در قسمت چهارم از لحاظ داستانی به هیچ وجه با بخش خسته‌کننده‌ای روبرو نخواهید شد و داستان همیشه هیجان بالای خودش را حفظ می‌کند. روبرو شدن با هر شخصیت و برقراری هر دیالوگی در این قسمت، پرده از رازهای بزرگی میان روابط بین اعضای مختلف ساکن در قلعه مورتیمر برمی‌دارد و مهم‌تر از همه این‌ها، اطلاعات شوکه‌کننده‌ای را درباره هویت لویی برملا می‌کند که حالا او را در چشم بازیکن به کاراکتری قدرتمندتر تبدیل می‌کند. کاراکتری که حالا توانایی‌های برجسته‌ای در اختیار دارد که نحوه استفاده او از این قابلیت‌ها برای همه تعیین‌کننده خواهد بود.

The Council

در این قسمت، کمی از هیاهوی سیاستمداران فاصله می‌گیریم و بیشتر روی کاراکتر لویی و گذشته‌ای که از آن بی‌خبر است متمرکز می‌شویم

هشدار: ادامه متن بخشی از داستان بازی را برملا می‌کند.

در حالی که پس از اتفاقات قسمت قبلی و تقسیم شدن سیاستمداران حاضر به دو گروه مختلف، انتظار داشتیم در این مرحله با عواقب انتخاب خود روبرو شویم، اما این قسمت با متوقف کردن تمام رویدادهایی که در این مدت در حال رخ دادن بود، روی سه شخصیت سارا، لویی و مورتیمر متمرکز می‌شود، گذشته را کالبدشکافی می‌کند و به روایت یک داستان کاملا شخصی می‌پردازد. قسمت چهارم با پیچ و تاب‌های جالبی که به داستان می‌دهد، مشخص می‌کند روابط میان این سه کاراکتر بسیار نزدیک‌تر از چیزی است که فکرش را می‌کردیم. افرادی که همه از یک خانواده هستند و همه از قدرت‌هایی فرابشری برای جلوبردن اهداف‌شان استفاده می‌کنند، اما اینکه شما برای تحقق هدف‌های کدامیک گام بردارید، مسئله‌ای است که به انتخاب خودتان بستگی دارد و بازی هم سعی می‌کند بدون در اختیار گذاشتن سرنخ‌های اضافی، انتخاب را برای‌تان سخت‌تر کند و عواقب همه کارهای دو قسمت اخیر را به آخرین اپیزود بکشاند. البته یکی از نگرانی‌هایی که پس از پایان اپیزود چهار در وجود ما تولید می‌شود، نسبت به تعداد بالای کاراکترهایی است که سرنوشت همه آن‌ها به آخرین قسمت از بازی موکول شده است و اینکه آیا اپیزود آخر می‌تواند به شکل قابل‌قبولی تمام خطوط داستانی به وجود آمده را به پایان ببرد یا نه، یکی از چالش‌های تیم سازنده برای اپیزود بعدی است.

با وجود اینکه قسمت چهارم ریتم خوبی دارد، اما کارهایی که در این اپیزود انجام می‌دهیم دقیقا چیزی مشابه قسمت سوم است. در قسمت پیشین، جدا از حل کردن یک پازل بزرگ، ما وظیفه داشتیم تا رای یکی از اعضای گروه مقابل را به نفع تیم خود تغییر دهیم و این کار را با صحبت با شخصیت موردنظر به انجام رساندیم. حالا در قسمت چهارم هم اگر از بخش‌هایی که در مورد لویی است صرف‌نظر کنیم، باز هم شما از سوی مورتیمر مامور می‌شوید تا این بار از طریقی دیگر رای اعضا را تغییر دهید و مشکل اینجا است که باز هم نتیجه این کار به قسمت بعدی موکول می‌شود. اینکه دقیقا بخشی از سناریو قسمت قبلی دوباره با ظاهری نسبتا جدید در این قسمت هم استفاده شود، ایراد اصلی داستان اپیزود چهارم است که تا حدودی جذابیت‌های دقایق پایانی بازی را کاهش می‌دهد. در واقع سازندگان می‌توانستند به جای پیاده کردن یک ایده کاملا تکراری، سراغ دیگر خطوط داستانی بازی بروند اما تصمیم گرفتند تا برای ایجاد یک کلیف‌هنگر هم که شده، راهی فرسوده را طی کنند.

The Council

افزایش شناخت ما از لویی باعث می‌شود او توانایی‌ها و قابلیت‌های جدیدی به‌دست آورد که گیم‌پلی بازی را گسترده‌تر از قبل می‌کند

یکی از خوبی‌های قابل‌توجه قسمت چهارم این است که افزایش شناخت ما از کاراکتر لویی، باعث افزایش قابلیت‌ها و توانایی‌های او هم می‌شود. در واقع سازندگان همگام با عمیق‌تر کردن شخصیت‌پردازی کاراکتر اصلی، گیم‌پلی را هم یکی دو قدم جلوتر برده‌اند که برای یک بازی داستان‌محور بسیار ارزشمند است. پس از اینکه برای ما ثابت می‌شود لویی خواسته یا ناخواسته، موجودی فراتر از یک انسان است، وقتش فرا می‌رسد تا چند چشمه از قدرت‌هایش را امتحان کنیم. خواندن ذهن سایر کاراکترها در حین برقراری ارتباط با آن‌ها، المان جدیدی است که به گیم‌پلی بازی اضافه می‌شود و به‌شدت هم به کارتان می‌آید؛ به‌ویژه در Confrontation ها که امکان انتخاب گزینه درست را بالاتر می‌برد. البته این قدرت هم محدودیت‌هایی دارد و شما نباید در مقابل مورتیمر یا دیگر افرادی که از خانواده خودتان هستند و به نوعی یک موجود فراانسانی محسوب می‌شوند و درجه برتری نسبت به شما دارند، از این توانایی استفاده کنید، چراکه آن‌ها متوجه شده و شما را فریب خواهند داد. بازی حتی از این هم جلوتر می‌رود و اجازه ورود به ذهن دیگر شخصیت‌ها و کنترل کامل آن‌ها را نیز در اختیار شما قرار می‌دهد، اما این یکی چیزی نیست که شما هر موقع و روی هر کاراکتری که بخواهید، امکان استفاده از آن را داشته باشید و در طول این قسمت نیز بیش از یک‌بار مهلت استفاده از این توانایی جدید به لویی داده نمی‌شود. با این حال، استفاده از این قابلیت جذاب‌تر از هر قدرت دیگری است و تسلط شما را روی تغییر دادن مسیر داستان بیشتر می‌کند.

اضافه شدن این توانایی‌های جدید باعث شد تا جای خالی معماها در این قسمت چندان احساس نشود، اما مشکل اینجا است که سرعت بازی به قدری بالا بود که اصلا گیم‌پلی مجالی برای نشان دادن خود نداشت. درست است که ما شاهد پیشرفت و گسترده‌تر شدن سیستم گیم‌پلی بازی بودیم، اما چندان فرصتی برای استفاده از این قابلیت‌های جدید برای ما فراهم نمی‌شود و فقط در حد امتحان کردن و یادگرفتن نحوه استفاده این قابلیت‌ها، می‌توانیم از آن‌ها بهره ببریم. در کنار این، مورد دیگری که بدجوری ما را در حین تجربه بازی در محیط‌های تو در تو سردرگم می‌کند، عدم مشخص شدن دقیق مقصدها روی نقشه است. برای مثال در یکی از مراحل که شما باید به دیدار یک کشیش ایتالیایی به نام پیاجی بروید، اول از همه به اتاقش سر می‌زنید، ولی وقتی که می‌بینید او در اتاقش نیست، شما می‌مانید و یک قصر پر از سوراخ سنبه که باید در به در دنبال کاردینال پیاجی بگردید. همین موضوع باعث می‌شود تا گاهی اوقات The Council آن ریتم خوبش را از دست بدهد.

The Council

مشکلات فنی همچنان تاثیر مخربی روی دیگر بخش‌های بازی دارد

یکی از قوانینی که بازی در هر قسمت رعایتش می‌کند، معرفی مکان‌ها و لوکیشن‌های جدید از کاخ مورتیمر است که در این قسمت نیز ادامه پیدا می‌کند و این‌بار شاهد یک غار زیرزمینی عجیب هستیم که شبیه به یک گورستان باشکوه و قدیمی است و مهم‌تر از همه، نیزه‌ای که از این غار برمیداریم، احتمالا نقشی مهم در قسمت پایانی بازی خواهد داشت و بعید نیست که انتخاب اشتباه در این قسمت، تاثیری مستقیم و شاید جبران ناپذیر در اپیزود پنجم داشته باشد. چرا که به گفته سارا، اگر نیزه را به درستی انتخاب کرده باشیم، تنها سلاحی است که می‌تواند یک موجود فرابشری را از میان بردارد. بنابراین اگر در پایان کار مبارزه‌ای در میان اعضای این خانواده مرموز رخ بدهد، قطعا برگ برنده اصلی در دست لویی خواهد بود.

با این حال، ایرادی که همیشه پای ثابت این بازی بوده است، در این قسمت هم حاضر است و اتفاقا بسیار بیشتر از قبل هم خودنمایی می‌کند. پیش‌تر در قسمت اول نیز به انیمیشن‌های ضعیف کاراکترها اشاره کرده بودم که به هیچ وجه نمی‌تواند احساسات شخصیت‌ها را به تصویر بکشد و همه چیز به صدای کاراکتر و صداپیشه‌اش بستگی پیدا می‌کند، اما در این قسمت و در جریان دیالوگ‌هایی که میان لویی و سارا و همچنین مورتیمر برقرار می‌شود، اصولا باید شاهد حالت‌های احساسی مختلفی از سوی شخصیت‌ها باشیم و با اینکه صدای کاراکترها هم این مسئله را تایید می‌کند، اما چهره افراد حاضر در بازی درست مثل یک ماسک از پیش نقاشی شده ثابت است و به زور تغییری را می‌توان در آن احساس کرد و همین هم ضربه بزرگی به داستان بازی می‌زند و اجازه نمی‌دهد که تاثیرگذاری‌اش از یک حد مشخص بالاتر برود.

The Council

بیشتر مشکلات بازی The Council جزو آن دسته از ایراداتی هستند که راه علاجی برای‌شان وجود ندارد و بعید است که در قسمت پایانی شاهد بهبود انیمیشن‌ها یا برطرف شدن دیگر مشکلات آن باشیم. تنها چیزی که می‌توانیم از قسمت پنجم آن طلب کنیم، ارائه یک پایان‌بندی قوی و قابل‌قبول برای داستان بازی و هرکدام از کاراکترهای آن است. اگر بازی بتواند پایان‌های مختلفی را ارائه دهد و به انتخاب‌های شما به ویژه در دو قسمت سوم و چهارم ارزش قائل شود، قطعا می‌تواند به اثر درخور توجهی تبدیل شود. قسمت چهارم نشان داد که سازندگان خلاقیت بالایی در پیچ و تاب دادن به داستان دارند و باز هم می‌توانند ما را غافلگیر کنند. هر چند که بی‌توجهی‌شان به برخی از بخش‌های گیم‌پلی قابل چشم‌پوشی نیست اما قسمت چهارم را می‌توان از لحاظ محتوای داستانی بهترین قسمت بازی تا این لحظه قلمداد کرد. اپیزود بعدی قطعا نمی‌تواند ناجی The Council لقب بگیرد، اما با توجه به المان‌های مختلفی که در دو بخش گیم‌پلی و داستان به آن اعطا شده است، پتانسیل بالایی در اختیار دارد تا کل مجموعه را به عنوان یک اثر خوب و باارزش به پایان برساند. 

این بازی روی پلتفرم پی‌سی بررسی شده است. 


منبع زومجی

The Council Episode 4

بازی The Council با وجود همه مشکلاتی که از ابتدا تا به اینجای کار داشته است، همچنان توانسته تا داستانش را در سطح بالایی نگه دارد و کماکان بزرگ‌ترین برگ‌برنده‌اش را از دست نداده است. بازی در این قسمت با تمرکز بیشتر روی کاراکترهای اصلی، حقایق جذابی را برای ما برملا می‌کند و از طرفی هم گیم‌پلی The Council نیز همگام با پرداخت بهتر شخصیت‌های پیشرفت می‌کند و گسترده‌تر می‌شود. با این حال، برخی مشکلات بزرگ فنی باعث می‌شود تا بازی نتواند از همه پتانسیل خود به خوبی استفاده کند.
مهرداد خیاط محمدی

7

نقاط قوت

  • + پیچش‌های جذاب داستان
  • + روایت سریع که از خسته‌کننده شدن بازی جلوگیری می‌کند
  • + پرداخت بهتر و دقیق‌تر شخصیت‌ها
  • + اضافه‌شدن المان‌های جدید به گیم‌پلی

نقاط ضعف

  • - مشکلات فنی در انیمیشن‌های کاراکترها
  • - عدم مشخص‌کردن مقصد روی نقشه
  • - بخشی از سناریو قسمت چهارم مشابه قسمت سوم است
اسپویل
برای نوشتن متن دارای اسپویل، دکمه را بفشارید و متن مورد نظر را بین (* و *) بنویسید
کاراکتر باقی مانده