بهترین های سینما و تلویزیون سال 2017 از نگاه زومجی

بهترین های سینما و تلویزیون سال 2017 از نگاه زومجی

دوشنبه, ۱۱ دی ۱۳۹۶ ساعت ۱۷:۰۱

در سومین بخش از بهترین‌های زومجی در سال ۲۰۱۷، این بار به سراغ اعلام برندگان بهترین فیلم و سریال سال ۲۰۱۷ می‌رویم.

یکی از تفاوت‌های اصلی مراسم بهترین‌های سال 2017 زومجی، اضافه شدن بخش سینما و تلویزیون به آن است. در سالی که گذشت، علاوه بر اینکه فیلم‌های بسیار خوبی اکران شد، زومجی نیز نگاه ویژه‌ای به این بخش از سرگرمی انداخت و با نوشتن مقاله‌های تخصصی مختلف و تهیه و تولید برنامه هفتگی فریم، سعی کرد این بخش از دنیای سرگرمی را با جدیت بیشتری پوشش دهد. به همین دلیل، تصمیم گرفتیم که در جوایز بهترین‌های امسال، بهترین فیلم و بهترین سریال را نیز انتخاب کنیم. همچنین شما می‌توانید در قسمت انتهایی هر بخش، از طریق نظرسنجی گزینه مدنظر خودتان را انتخاب کنید. در نظر داشته باشید که نتایج نظرسنجی تمام بخش‌ها، روز جمعه ۱۵ دی ماه اعلام خواهد شد. این شما و این هم فهرست برندگان بهترین‌های سینما و تلویزیون سال ۲۰۱۷ از نگاه زومجی:

بهتری های سال ۲۰۱۷ بهترین فیلم لوگان

بهترین فیلم: Logan

مقاله مرتبط

امسال، سال خیلی خوبی برای سینما بود و با نگاهی به نامزدهای بهترین فیلم‌های ۲۰۱۷ زومجی، به یاد نماها و لحظات و سکانس‌هایی می‌افتیم که احتمالا حالاحالا‌ها آنها را فراموش نخواهیم کرد. شاید بعضی از آنها را هیچ‌وقت فراموش نخواهیم کرد. ۲۰۱۷ پر بود از فیلم‌های نوآورانه‌ای که غیرمنتظره ظاهر شدند. «داستان یک روح» (A Ghost Story) روایتگر همان ماجرای آشنای یک روح سرگردان اما این‌بار از نگاه مُرده بود. امسال، سالی بود که جوردن پیل با «برو بیرون» (Get Out) نگاه ریزبینانه‌ی اجتماعی/سیاسی‌اش را به ژانر وحشت آورد و فیلمی ساخت که از نظر بسیاری از کارشناسان دنیا، سنگ‌بنای جدیدی برای این ژانر محسوب می‌شود. امسال سالی بود که مت ریوز با «جنگ برای سیاره‌ی میمون‌ها» (War for the Planet of the Apes) فیلمی ساخت که برخلاف چیزی که عنوانش فریاد می‌زند، بیشتر از اینکه درباره‌ی «جنگ» و «حمله» و «کشت و کشتار» و «گلوله» باشد، درباره‌ی آه و اشک و وحشت فلج‌کننده‌ و گلِ صورت‌رنگی لای موهای یک دختربچه بود.

امسال سالی بود که ادگار رایت با «بیبی راننده» (Baby Driver) فقط اکشن‌های اتوموبیل‌محور کلاسیک دهه‌ی هشتادی را با قدرت به سینما برنگرداند، بلکه آن را با افزودن معجون موسیقی به تار و پودش، آپدیت کرد. امسال کریستوفر نولان و «دانکرک» (Dunkirk) را داشتیم که در حرکتی تجربه‌گرایانه فیلمی ساخته است غیرنولانی. امسال «اوکجا» (Okja) را از نت‌فلیکس داشتیم. یکی از آن فیلم‌های اسپیلبرگی که این روزها نسلشان منقرض شده است، اما بونگ جون-هوی کره‌ای نشان داد که ساخت فیلم‌های منحصربه‌فرد کار خودش است. امسال فیلم ترسناک غیرمعمول «خریدار شخصی» (Personal Shopper) از اولیویه آسایاسِ فرانسوی را داشتیم که آن را «مدرن‌ترین و بروزترین «گوست استوری» سینما نامیدیم». تیلور شریدان این‌بار علاوه‌بر نویسندگی، به عنوان کارگردان، «ویند ریور» (Wind River) را جلوی دوربین برد که یکی از تکان‌دهنده‌ترین و بهترین سکانس‌های تیراندازی سال‌های اخیر را تحویل‌مان داد. کیانو ریوز با «جان ویک ۲» (John Wick 2) بهمان نشان داد که کشتن چند نفر با یک مداد همان‌قدر که هایپ شده بود خفن است. روایت داستان عاشقانه‌ی آشنایی و ازدواج کمیل نانجیانی و امیلی گوردون توسط «بیمار بزرگ» (The Big Sick)‌ به کمدی رومانتیک خلاقانه و صمیمانه‌ای تبدیل شد. راستی، دارن آرنوفسکی را داشتیم که با «مادر!» (Mother) فیلم ترسناکی تحویل‌مان داد به درازا و گستره‌ی دنیا و تاریخ که هیولاهای قاتلش خود ما هستیم.

جایزه‌ی بهترین فیلم ۲۰۱۷ زومجی اما به «لوگان» (Logan) می‌رسد. ساخته‌ی وسترن/آخرالزمانی جیمز منگولد، «شوالیه‌ی تاریکی» جدید سینما بود. موافقت فاکس بعد از موفقیت «ددپول» برای ساخت فیلمی جمع‌و‌جور و مستقل که فقط و فقط روی وولورین تمرکز می‌کرد این فرصت را به سازندگان داد تا عصاره و جوهر‌ه‌ی این شخصیت و تاریخی که او در طول ۱۷ سال از دنیای سینمایی افراد ایکس از خود بر جای گذاشته بود را شخم زده و بیرون بکشند. نتیجه فیلمی است که وولورین را در وولورینی‌ترین حالتش به تصویر می‌کشد. نه تنها حالا دست وولورین باز است تا با خیال راحت از چنگال‌هایش برای جر واجر کردن دشمناش استفاده کند، بلکه حالا با وولورین پیر و خسته و افسرده و از کار افتاده‌ای طرفیم که در مرکز یک داستان جدی و پراحساس قرار گرفته است. تاریکی و وحشت و بی‌رحمی فیلم نه در بدن‌هایی که یکی پس از دیگری تکه‌تکه می‌شوند، بلکه در احساساتِ قوی آن ریشه دارند. نتیجه سرانجام فوق‌العاده‌ای برای وولورین محسوب می‌شود. از یک طرف روانشناسی و خصوصیات شخصیتی این کاراکتر را بررسی می‌کند و روح درهم‌شکسته‌ی زیرِ استخوان‌‌های آدامانتیومی‌اش را لخت می‌کند و هم اجازه می‌دهد تا عطش چنگال‌هایش برای خون را سیراب کند. «لوگان» فقط سرانجام و خداحافظی باشکوهی با وولورین و هیو جکمن نبود. این فیلم حکم پایان دوره‌ای از فیلم‌های ابرقهرمانی و آغاز دوره‌ای جدید را داشت. سینما امسال نماهای به‌یادماندنی زیادی تحویل‌مان داد، اما اگر از همین حالا از جاودانه شدن یکی از آنها مطمئن باشیم، نمایی از قبری در زیر سایه‌ی درختی است که صلیب بلای سرش، «ایکس» است.

بهترین های فیلم و سریال Stranger Things

بهترین سریال: Stranger Things

امسال را می‌شود یکی از بهترین سال‌های دنیای تلویزیون دانست. زمانی که در آن هم سم اسماعیل با یکی از اپیزودهای فصل سوم اثر پیچیده و پرشده از کامپیوترش که انگار قصد متوقف شدن را ندارد، با ساخت قسمتی که پیدا کردن کات‌هایش ناممکن بود دستاورد فنی بزرگی را تقدیم مخاطبان کرد و هم Twin Peaks با بازگشت عالی‌اش یک بار دیگر توانست دل طرفداران قدیمی خود و صد البته بینندگانی جدید را به دست آورد. تازه این‌ها، بخش کوچکی از سال پربار تلویزیون در ارائه‌ی آثاری ارزشمند به شمار می‌روند. چون از یک طرف امسال آثار شناخته‌شده‌ای همچون The Leftovers و اسپین‌آف خواستنی یکی از بزرگ‌ترین سریال‌های تاریخ یعنی Better Call Saul را داشتیم که با فصل‌های تازه‌شان ترکاندند و هم تازه‌واردهایی مثل The Handmaid's Tale را دیدیم که بدون شک معرکه بودند. خلاصه در این سال، برای هر مخاطبی و هر سلیقه‌ای، آثاری برای لذت بردن آماده شده بودند و همه‌چیز برای باور کردن بزرگی تلویزیون در روزهای اخیر، کافی بود.

این وسط، جایزه‌ی برترین سریال سال از نگاه زومجی به فصل دوم Stranger Things، ساخته‌ جذاب نت‌فلیکس تعلق می‌گیرد. ساخته‌ای که هم در داستان‌گویی و خلق شخصیت‌هایی تازه عالی است و هم به سبب جذابیت بالایی که داشت، مخاطب خود را وادار به تماشای رگباری اپیزودهایش می‌کرد. در عین آن که خیلی‌ها فکر می‌کردند ممکن است برادران دافر در فصل دوم ساخته‌ی فانتزی و دوست‌داشتنی‌شان نتوانند چیزی در حد و اندازه‌ی هشت قسمت نخست سریال‌شان را ارائه کنند، فصل دوم Stranger Things دقایق پرشده از داستان‌های جذابی را تحویل‌مان داد که حتی بعضا دست فصل نخست را هم از پشت می‌بستند. چرا که سازندگان در این فصل با یاد گرفتن از اثر خودشان و فیلم‌هایی شناخته‌شده و بزرگ، ارجاعات بیشتر و بیشتر به فرهنگ عامه‌ی دهه‌ی هشتاد میلادی و کمک گرفتن از قصه‌گویی‌های رازآلود، هم در خلق اتمسفر جذابی که اجازه‌ی رها شدن مخاطب از قصه را نمی‌داد موفق شدند و هم در روایت بهتر داستان نسبت به قبل، به دستاوردهایی انکارناپذیر رسیدند.

خلاصه در فصل دوم Stranger Things، شاید در تمام لحظات شاهد سریال فوق‌العاده‌ای نبودیم و داستانی را نگاه کردیم که بعضا با افت‌هایی نیز مواجه می‌شد اما در کل، موقع تماشای این ۹ اپیزود، در برابر سریالی قرار گرفتیم که می‌شد از حجم بالایی از نکات حاضر در ثانیه‌های آن لذت برد. به گونه‌ای که محمدحسین جعفریان در پایان‌بندی نقد خود از فصل دوم این سریال دوست‌داشتنی نوشت: «بازی‌ها عالی هستند، کارگردانی‌ها زیبا به نظر می‌رسند و قصه‌گویی‌ها با همه‌ی کمبودهایشان، در اوج به سر می‌برند. نتیجه‌ی هم این است که در زمانی که اصولا به خاطر مشغله‌های زیادم قرار بود تقریبا هر روز یک اپیزود از فصل دوم سریال را تماشا کنم، خودم را در حالی پیدا کردم که پس از دو روز، تماشای هر ۹ قسمت آن را به پایان رسانده بودم. این‌ها یعنی جذابیت، هنوز هم مهم‌ترین لغتی است که می‌شود دنیای Stranger Things را با آن توصیف کرد».

منبع زومجی
اسپویل
برای نوشتن متن دارای اسپویل، دکمه را بفشارید و متن مورد نظر را بین (* و *) بنویسید
کاراکتر باقی مانده