نویسنده: سارا مرتضوی
// جمعه, ۲۴ آذر ۱۳۹۶ ساعت ۱۷:۰۱

تاریخچه جوکر: مرگ خاندان - قسمت اول

در این قسمت از تاریخچه جوکر در کمیک‌بوک، اولین حضور این شخصیت در سری کمیک‌‌های نیو ۵۲ کمپانی دی‌سی را بررسی می‌کنیم، حضوری که خونین‌بارتر از دفعات قبل است!

بالاخره به سری کمیک‌های نیو ۵۲ کمپانی دی‌سی رسیدیم. داستان شکل‌گیری این مجموعه را البته که شما بهتر از من می‌دانید؛ روزی اعضای کمپانی دی‌سی که حوصله‌شان سر رفته بود تصمیم می‌گیرند تغییری در شرایط ایجاد کرده و کمی سرگرم شوند. برای همین هم طی اقدامی انقلابی، تمام سری‌های دنباله‌دار خود را متوقف کرده و از نو شروع به نوشتن آن‌ها می‌کنند.

البته سر رفتن حوصله تنها دلیل اعضای کمپانی دی‌سی نبوده. درواقع آن‌ها قصد داشتند به خواننده‌هایی که تازه می‌خواستند خواندن مجموعه‌های آن‌ها را آغاز کنند، کمکی کرده باشند؛ خواننده‌هایی که ممکن بود بابت طولانی بودن سری قبل، کلاً قید این‌کار بزنند. این شد که کمپانی دی‌سی پنجاه و دو اثر خود را تحت عنوان مجموعه نیو ۵۲ از آغاز شروع به نوشتن کرد. در این میان البته آرک‌های بتمن طبق معمول قوی‌ترین آرک‌های این مجموعه و در عین حال جذاب‌ترین آن‌ها بوده است.
این را هم بگویم مرگ خاندان که قصد داریم در این مطلب سراغش برویم، اولین آرک داستانی بتمنِ نیو ۵۲ نیست. پیش از رویارویی با جوکر، بتمن در آرک داستانی محفل جغدها، درگیر نبرد با سازمانی مخفی می‌شود که این نبرد و عواقب آن چیزی حدود ۱۲ جلد طول می‌کشد. پس از آن و در جلد ۱۳ از مجموعه جدید بتمن، داستان مرگ خاندان آغاز می‌شود. نویسنده این داستان نیز مانند داستان محفل جغدها همان اسکات اسنایدر است که در کنار گِرگ کاپولو طراح مجموعه، نسخه‌ای خونین و دیوانه‌وار از جوکر را خلق می‌کنند. جوکری که دیوانه بازی‌هایش بیش‌ از هرچیزی آدم را یاد داستان «شوخی کشنده‌» آلن مور می‌اندازد؛ اگرچه اشارات بی‌شمار این داستان به مینی‌سری شوخی کشنده هم در این یادآوری بی‌تاثیر نبوده است.

در «مرگ خاندان» جوکر پس از غیبتی طولانی باری دیگر به گاتهام بازمی‌گردد، اما این‌بار نقشه‌های دیوانه‌واری در سر دارد.

آرک اصلی مرگ خاندان درواقع ۳۳ جلد کمیک مختلف از خط داستانی‌های مختلف را شامل می‌شود. هرچند اگر تنها به خط داستانی اصلی بتمن نیز بسنده کنید (یعنی بتمن ۱۳ تا بتمن ۱۷) بازهم کلیت داستان را متوجه خواهید شد. اما برای پی بردن به تمام جزئیات ماجرا، چاره‌ای ندارید جز این‌که تمام این ۳۳ جلد را مطالعه کنید. برای آن‌که مقاله طولانی نشود، من به همان کمیک‌های بتمن بسنده کرده‌ام؛ البته پیش ازآن سراغ جلد اول کمیک‌های کارآگاهی سری نیو ۵۲ رفتم تا فقط بدانیم که چه بلایی سر صورت جوکر آمده و چرا نسخه جوکر نیو ۵۲ علاوه بر ترسناکی همیشگی‌اش، انقدر عجیب و غریب شده است! 

در این داستان جوکر پس از غیبتی طولانی، چیزی حدود یک‌سال، باری دیگر به گاتهام بازمی‌گردد و این‌بار سعی می‌کند همان نقشه‌های قدیمی‌اش را البته با شکل و شمایلی جدید از نو در این شهر پیاده کند. (البته این شگرد زیبای اعضای کمپانی دی‌سی بوده که در جریان شروع خط داستانی جدید، اشاره‌ای به گذشته هم کرده باشند، چرا که درنهایت پیشینه‌ی هیچ‌یک از کاراکترها تغییری نکرده و صرفاً این کمیک‌ها هستند که از اول نوشته می‌شوند.) به‌همین دلیل هم این داستان پر است از ارجاعات مختلف به اولین حضور جوکر در کمیک بوک. پیشنهاد می‌کنم اگر داستان پیدایش جوکر را فراموش کرده‌اید، بروید و نگاهی دوباره به آن بیاندازید و بعد خواندن این داستان را شروع کنید..

Death of the Family

بتمن نیو ۵۲: مرگ خاندان (Batmna New 52: Death of the Family)
قسمت اول

صد و چهارده قتل طی شش سال؛ یعنی سالی نوزده قتل! و من می‌تونم ثابت کنم همه این‌ها کار خودش بوده؛ حتی اگه هیچ دادگاهی حرفمو باور نکنه. زن‌ها، بچه‌ها، مردها. (مرگ بر اثر) خفگی، اصابت گلوله، قطع شدن سر و البته گاز سمی خنده‌آور. روش انتخابی اون هربار فرق می‌کنه..

این‌ها جملات بتمن بود در وصف جوکر. حالا چه شده که بتمن دارد سابقه درخشان جوکر را برای خودش مرور می‌کند؟

ماجرا این‌بار با پیدا شدن سروکله‌ی قاتلی سریالی در گاتهام سیتی آغاز می‌شود. قاتلی که عادت دارد اعضای بدن و بخش‌هایی از صورت قربانیانش را برای خودش بردارد! به‌خاطر میزان بیمار بودن این قتل‌ها، شاید اگر ماهم جای بتمن بودیم به اولین نفری که شک می‌کردیم، جوکر بود. جالب آنجاست که این قاتل سریالی مرموز قبل از کشتن تعدادی از قربانیانش، با آن‌ها تماس تلفنی گرفته و آخرین تماس هم همین پانزده دقیقه قبل بوده است. این تنها سرنخی است که بتمن تا این لحظه به‌دست آورده و حالا نیز با پیگری این تماس، محل احتمالی مخفی شدن قاتل را پیدا کرده است؛ گویا تماس‌ها همگی از اتاق مُتلی خارج از شهر گرفته شده و بتمن هم حالا در راه همان‌جاست..

Death of the Family

اما در اتاق این متل چه خبر است. در این اتاق جوکر را می‌بینیم که برهنه کف زمین افتاده، انگار که از هوش رفته باشد. فردی با نقابی عجیب و غریب که بیش‌تر شبیه یک تکه پوست است که روی صورت کشیده باشند، روی جوکر خم شده و خطاب به او می‌گوید: «ببخشید آقای جوکر، می‌دونم شما انتظار دیدن منو نداشتید، اما به من دستوراتی داده شده.. قرار بود شماهم در جریان باشید.» جوکر با یک حرت سریع، به مرد حمله کرده و با دندان، گلوی او را پاره می‌کند. با تمام این احوالات، مرد به صحبت‌هایش ادامه می‌دهد: «فقط اجازه بدید اینم بگم آقای جوکر.. من از طرفدارای شمام.. طرفدار پروپاقرص شما...» جوکر که گویا زیادی از این تعریف خوشحال شده، به سمت مرد حرکت کرده و در حالی که با چاقو ضرباتی پشت سرهم به بدن او وارد می‌کند، می‌گوید: «خب پس اجازه بده اسمم رو برات امضا کنم.»

Death of the Family

در همین حین بتمن از پنجره اتاق وارد صحنه می‌شود. البته که کمی دیر شده و بازهم مقتولی دیگر روی دستش مانده است. جوکر پس از دیدن بتمن، به‌سرعت با ایجاد انفجاری از این مهلکه فرار می‌کند. در این گیر و دار، بتمن دختربچه‌ای را در اتاق متل پیدا کرده که از ترس گوشه‌ای پنهان شده است و با دیدن بتمن خطاب به او می‌گوید: «نذار جوکر منم بکشه.» در همین حین نیروهای پلیس هم سر می‌رسند و بتمن که از طرفی ناچار به درگیری با آن‌ها و از طرف دیگر نگران نجات جان دختربچه است، رد جوکر را گم می‌کند.

بتمن در راه بت‌کیو، مشاهداتش را مرور می‌کند: «دارم سعی می‌کنم بفهمم جوکر اونجا برهنه چیکار می‌کرده، یعنی همیشه قبل از اینکه کسی رو بکشه اول لباساشو در میاره؟ قربانی کی بود؟ تا اونجایی که تونستم با دوربینم ببینم انگار یه ماسکی از جنس گوشت رو صورتش کشیده بود، شایدم پوست؟»

Death of the Family

کمی بعد کمیسر گوردون را می‌بینیم که کنار بت سیگنال ایستاده و منتظر بتمن است. طولی نمی‌کشد که سر و کله بتمن هم پیدا می‌شود. گوردون به بتمن اطلاع می‌دهد مقتول، درواقع عموی آن دختربچه‌ی یازده ساله‌ای بوده که در اتاق متل پیدا کرده‌اند. علاوه بر این‌ها دختربچه از میان حرف‌های جوکر و عمویش شنیده که گویا جوکر در مکانی بالای داروخانه‌ی راسکو ساکن است. بتمن بلافاصله کمیسر گوردون را به مقصد این آدرس ترک می‌کند، اما او هم مثل ما خوب می‌داند که کاسه‌ای زیر نیم‌کاسه است. جوکر به همین راحتی‌ها محل اختفایش را به کسی لو نمی‌دهد و اگر هم لو دهد، حتماً که هدف خاصی از این‌کارش داشته. اصلاً‌چرا دختربچه را نکشته؟ شاید از قصد می‌خواسته اعترافات او به گوش کسی برسد!

Death of the Family

با رسیدن به داروخانه‌ی راسکو، بتمن نیروهای پلیس را می‌بیند که قبل از او به آن‌جا رسیده‌اند و حالا قصد دارند وارد مخفی‌گاه احتمالی جوکر شوند. بتمن ساختمان را دور زده و از پنجره‌ی پشتی، جوکر را می‌بیند که بی‌حرکت روی صندلی نشسته است. از طرفی دیگر نیروهای پلیس هم از راه‌پله در حال نزدیک شدن هستند. با این‌که بتمن مطمئن است یک جای کار می‌لنگد، اما چاره‌ای هم جز مشاهده آن‌چه که در حال رخ دادن است ندارد. حالا نیروهای پلیس وارد خانه شده‌اند و جوکر را می‌بینند که روی صندلی و پشت به آن‌ها نشسته. همه چیز در کسری از ثانیه اتفاق می‌افتد؛ سر عروسکی که قرار بوده جوکر باشد، از بدنش جدا شده و روی زمین پیش پای نیروهای پلیس می‌افتد. سر عروسک منفجر شده و ساختمان در آتش می‌سوزد.. طبق معمول جوکری در کار نبوده و بازهم پلیس در دام افتاده ‌است..

Death of the Family

بتمن نگاهی به میان جمعیتی که اطراف ساختمان جمع شده‌اند می‌اندازد و بله، در فاصله‌ای نه چندان دور جوکر را می‌بیند که در حال دور شدن است. بتمن با خود می‌گوید: «من همیشه به خودم یاد دادم در شرایط بحرانی، دنبال نکته انحرافی باشم. توی این شرایط اونایی که بی‌گناهن، اولین کاری که از روی غریزه انجام می‌دن، پیدا کردن یه مکان امنه. بعد (که مطمئن شدن خطری تهدیدشون نمی‌کنه) کنجکاو می‌شن. بعد از خودشون می‌پرسن اصلاً این کار درستیه که من وایسم و این فاجعه رو تماشا کنم؟ اما، اما اونی که گناهکار اصلیه فقط یه کار می‌کنه، فرار!»

بتمن، جوکر را تا قطار شهری دنبال کرده و در این‌جا درگیری سختی بین این دو نفر شکل می‌گیرد. درنهایتِ این درگیری‌ها، بتمن و جوکر به سقف ساختمانی می‌رسند. نبرد و درگیری بین این دو نفر روی سقف ساختمان کماکان ادامه پیدا می‌کند،  اما در لحظه آخر، بتمن موفق می‌شود جوکر را از ساختمان به پایین پرتاب کند.

Death of the Family

این را دیگر همه خوب می‌دانیم که جوکر نمرده. بتمن او را کَت بسته به تیمارستان آرکام برده و به دکتر آرکام تحویلش می‌دهد، چرا که می‌دانیم به عقیده‌ی بتمن، جوکر بیماری است که می‌تواند درمان شود..

به تیمارستان آرکام برویم، جایی که جوکر خودش را به خواب زده تا شر دکترها و پرستارها را از سرش کم کند. به محض خروج آن‌ها، کسی به درب سلول جوکر می‌کوبد. درب سلول به آرامی باز شده و تازه‌واردی که صورتش را نمی‌بینیم، از لای درِ نیمه‌باز خطاب به جوکر می‌گوید: «تو تونستی» جوکر هم متواضعانه پاسخ می‌دهد: «بهت گفتم که خودمو به اینجا می‌رسونم. ازت خواستم این‌کارو اینجا انجامش بدی، چون که دیگه نمی‌خواستم یکی از اعضای خانواده‌ات رو برای این‌کار بفرستی. منظورم همون آخرین نفریه که مجبور شدم بُکشمش. بهت گفتم من بهترین فرد رو می‌خوام، این یعنی خودِ تو تنها کسی هستی که می‌تونه به من دست بزنه.» تازه وارد پاسخ می‌دهد: «اونی که کشتیش پسرم بود.. اون بهترین آدمم بود. مطمئن بودم از کارش خوشت می‌اومد.»

Death of the Family

جوکر که سر حرف خودش ایستاده می‌‌گوید: «پوف.. اینا قوانین منه. می‌تونی بفهمی این قوانین چقدر مهمن؟» تازه وارد در جواب می‌گوید: «اوه، بله. من کاملاً متوجهم. و این دقیقاً همون چیزیه که من به خاطرش همیشه ستایشت کردم. برای همینه که طرفدار پروپاقرصتم.» جوکر پس از شنیدن تعریف و تمجیدها، می‌گوید:‌ «خوبه. پس بهتره زودتر شَرش رو بکنیم، دال میکر» تازه وارد که حالا فهمیدیم کسی نیست جز همان دال میکر (عروسک‌ساز)، قاتل سریالی‌ای که بتمن به خیال خود فکر می‌کرده جوکر باشد، کلام آخر را به زبان می‌آورد: «باشه، پس فقط گفته باشم که این کار خیلی درد داره.»

در نمای آخر و در پنلی تمام صفحه، تصویری خیره‌کننده را می‌بینیم: پوست صورت جوکر با میخ به دیوار سلول آویزان شده است!

Death of the Family

(درواقع جوکر مدت‌ها پیش از این، از دال میکر خواسته بوده که پوست صورتش را جدا کند، کاری که به هر حال دال‌میکر در آن مهارت خاصی دارد. اما دال‌میکر به جای خود، پسرش را به سراغ جوکر می‌فرستد، جوکر که به قول خود طبق قوانینش همیشه بهترین‌ها را می‌خواهد، پسر دال‌میکر را کشته و حالا در تیمارستان آرکام خود را به تیغ جراحی او می‌سپارد! نتیجه، پوست صورتی است که با مهارت تمام کنده شده و حالا روی دیوار سلول جوکر به چشم می‌خورد.)

مدت‌ها از این حادثه می‌گذرد، جوکر از آن روز به بعد غیبش زده و پوست صورت او حالا به عنوان مدرک جرم در اداره پلیس گاتهام نگهداری می‌شود. در عین حال چند وقتی است اوضاع گاتهام کمی آشفته شده و پشت هم اتفاقات عجیب و غریبی می‌افتد. از بارش شدید باران و بالا آمدن بی‌سابقه سطح آب رودخانه گرفته تا به‌دنیا آمدن توله شیری دو سر در باغ‌وحش گاتهام! این اتفاقات باعث شده همه شروع به خیال‌بافی کنند و بازار شایعات و خرافات حسابی گرم شود، شایعاتی که به‌نظر می‌رسد کمیسر گوردون را هم نگران کرده باشند.

Death of the Family

به همین مناسبت کمیسر گوردون را در حال صحبت با همکارش هاروی بولاک می‌بینیم. گوردون بگی نگی می‌ترسد حق با مردم باشد و این اتفاقات شوم، همگی نشان از مصیبتی عظیم در آینده داشته باشند. پس از این صحبت‌ها، کمیسر گوردون و هاروی به اداره پلیس بازمی‌گردند، باران کماکان در حال باریدن است.

در همین حین، ماشینی روبه‌روی اداره پلیس توقف می‌کند. شخصی از این ماشین در حال پیاده‌شدن است. با آن‌که تنها یکی از پاهای او در تصویر دیده می‌شود، بازهم یک حسی به آدم می‌گوید این شخص کسی نیست جز جوکر..

Death of the Family

به اداره پلیس وارد می‌شویم. کمیسر گوردون و یکی دیگر از همکارانش در حال صحبت هستند که ناگهان برق‌ها قطع می‌شود و سرتاسر ساختمان در تاریکی فرو می‌رود. گوردون، حاضرین را تا راه افتادن ژنراتورها که تنها چند ثانیه طول می‌کشد، به آرامش دعوت می‌کند. با وصل شدن دوباره‌ی برق، کمیسر گوردون چشمش به هیبت ایستاده‌ی فردی در چارچوب در می‌افتد: «نه، تو دیگه نه..» در همین لحظه باری دیگر برق‌ها قطع می‌شود. حالا دیگر حضور جوکر در اداره پلیس به همه ثابت شده، اوضاع حسابی بهم ریخته و هرکس در جهتی در حال فرار است.

Death of the Family

جوکر شروع به صحبت کرده و طبق معمول حین انجام ماموریتش لطیفه‌ای هم برای حضار تعریف می کند: «یه روز یه دلقک وارد بار می‌شه..» و بنگ! اولین قربانی روی زمین می‌افتد. با هربار شروع مجدد هر لطیفه، جوکر یکی از نیروهای پلیس را به قتل می‌رساند. کماکان همه جا تاریک است و چشم، چشم را نمی‌بیند. گوردون در این میان کورمال کورمال به‌دنبال جوکر است. بعد از کشتن چندین نفر، حالا جوکر لطیفه‌ی دیگری را شروع کرده است: «یه روز یه دلقک وارد اداره پلیس می‌شه و دنبال پوست صورتش می‌گرده.» گوردون از جوکر می‌خواهد دست از سر همکارانش بردارد و به‌جای آن‌ها سراغ او بیاید.

Death of the Family
البته مسلم است که جوکر هیچ‌وقت اسباب‌بازی‌هایش را دور نمی‌اندازد، به همین دلیل هم خطاب به گوردون می‌گوید:

اوه جیمی. باشه. می‌دونم زیاده‌روی کردم. تو این مدت که نبودم دلم برات خیلی تنگ شده بود! می‌تونم بگم همون‌قدری که دلم برای اون تنگ شده! البته به زودی می‌بینمش، اون کارت منو داره. تو سرحال به نظر میای، باربارا هم همین‌طور.. جفت‌تون خیلی سالم به نظر میاین. اما باید اعتراف کنم ازت ناامید شدم، گوردو. این همه تلاش می‌کنی که باربارا بهت افتخار کنه، آخرشم می‌ری و همه‌شو خراب می‌کنی. تو یه چیزایی رو قایم می‌کنی...آره.. تو یه چیزایی رو قایم می‌کنی. مثل اون پاکت آخر سیگار! اونی که توی آپارتمانت قایمش کردی.. تو اون مخفی‌گاه آخری که باربارا هیچ‌وقت نمی‌تونه پیداش کنه.. هیشکی نمی‌تونه. زیر تختت، لای اون سیم میما.. بعضی شبا اون زیر دراز می‌کشم و به حرفایی که تو خواب می‌زنی گوش می‌کنم. چیزای ناراحت کننده‌ای که می‌گی.. نمی‌دونی بعضی وقتا چقدر دلم می‌خواد دستامو از اون زیر بیارم بالا و ...


گوردون چندین بار پشت سرهم و بی‌هدف شلیک می‌کند. چراغ‌ها روشن می‌شوند، اثری از جوکر نیست. بتمن بالای سر گوردون ایستاده و به چهره وحشت‌زده‌ی او خیره شده است. گوردون مستقیم به سراغ پوست صورت جوکر می‌رود، اما پوستی درکار نیست..
Death of the Family

به بت‌کیو و نزد بتمن و آلفرد می‌رویم. بتمن به آلفرد اعتراف می‌کند به‌دلیل طولانی شدن مدت غیبت جوکر، در دل امیدوار بوده که شاید شر او برای همیشه از سرشان کم شده باشد. آلفرد کمی وحشت‌زده به‌نظر می‌رسد، هرچه باشد او نیز جوکر را به خوبی بتمن می‌شناسد. در این میان دیمین وین، پسر بتمن نیز به جمع آن‌ها اضافه می‌شود. دیمینِ کله شق‌ اما جوکر را دستِ کم گرفته، به نظر او جوکر در برابر دال‌میکر شکست خورده و پوست صورتش را از دست داده است و این نشانه‌ی ضعف جوکر است. (دیمین نمی‌داند که جوکر این کار را داوطلبانه انجام داده!) به نظر او یک‌سال غیبت جوکر، به‌خاطر همین شکستش بوده و حالا جوکر نسبت به قبل ضعیف‌تر شده است. اما بتمن که طبق معمول منطقی‌تر از همه است، می‌داند که در این یک‌سال غیبت، مطمئناً جوکر بیکار ننشسته، علاوه بر این‌ها بتمن خوب می‌داند که جوکر خودش خواسته دال‌میکر این بلا را سرش بیاورد و عقیده دارد جوکر با رها کردن پوست صورت خود در سلول تیمارستان، قصد داشته پیامی را به بتمن منتقل کند. تنها چیزی که بتمن هنوز نمی‌داند ماهیت این پیام است!

Death of the Family

کم‌کم باقی اعضای تیمِ بتمن نیز از بازگشت جوکر باخبر می‌شوند. همان‌طور که بتمن در حال تعریف ماجرا برای نایت‌وینگ، رِد رابین و البته بت‌گرل است، ناگهان تصویر جوکر روی نمایشگر بت‌کیو ظاهر می‌شود. خیلی زود پی‌ می‌بریم که درواقع جوکر فرد دیگری را جلوی دوربین نشانده و تنها حرکت دست‌ها و صدایی که به گوش می‌رسد، به جوکر تعلق دارد. جوکر این‌بار نیز پیامش را به وضوح به گوش مردم گاتهام می‌رساند: «شهردار گاتهام نیمه‌شب امشب به قتل می‌رسد.» پس از گفتن پیامش، جوکر به مغز فردی که روبه‌روی دوربین قرار گرفته بود شلیک می‌کند.   

اما این فرد بی‌گناه که قربانی نمایش جوکر شد چه کسی بود؟ بتمن به اطلاع همه می‌رساند که این فرد، جان کلاریج، پسر هنری کلاریج بود. هنری کلاریج اولین فردی بود که جوکر در گاتهام به قتل رساند و حالا بعد از یک سال غیبت که باری دیگر به گاتهام بازگشته، پسر هنری کلاریج را کشته است. به نظر بتمن این تکرار و بازآفرینی وقایع از طرف جوکر، حتماً دلیل خاصی دارد. اعضای تیم به بتمن پیشنهاد کمک می‌دهند، اما بتمن پیشنهاد آن‌ها را رد می‌کند؛ به عقیده‌ی او این قضیه تنها به خودش و جوکر ربط دارد...

Death of the Family

نیمه شب فرا می‌رسد. گوردون، نیمی از نیروهای پلیس گاتهام را در اتاق شهردار جمع کرده، علاوه بر این‌ها بتمن هم در ساختمان حضور دارد. به نظر می‌رسد همه‌چیز تحت کنترل است. گوردون به سراغ بتمن که در آسانسور پنهان شده می‌رود، کماکان بتمن مورد مشکوکی پیدا نکرده. گوردون از فرصت استفاده می‌کند و داستان «کارت جوکر» را از بتمن می‌پرسد: «منظورش چی بود وقتی گفت تو کارت تماسش رو داری؟ منظورش پوست صورتش بود؟» بتمن پاسخ می‌دهد: «نمی‌دونم، جیم.» گوردون در حال بازگشت به اتاق شهردار است که ناگهان بتمن از آسانسور خارج شده و به سمت اتاق می‌دود. متاسفانه بازهم دیر به حقه‌ی جوکر پی‌برده‌اند، این‌بار جوکر به جای کشتن شهردار، نیروهای پلیس حاضر در اتاق را کشته است!

Death of the Family

جوکر برای کشتن نیروهای پلیس، از سمی با ترکیب دوتایی استفاده کرده بود. نیمی از این سم را پیش از این در لباس افراد پلیس قرار داده و نیمه دیگر را که نیمه‌ی فعال‌کننده‌ی سم است در ماده پاک‌کننده زمین که برای تمیز کردن اتاق شهردار از آن استفاده می‌شد، حل کرده بود. به همین دلیل با ورود نیروهای پلیس به اتاق شهردار، این سم فعال شده و بعد از مدتی تمام افراد حاضر در اتاق، در حالی‌که لبخند معروف جوکر روی صورت‌شان نقش بسته بود، کشته می‌شوند.

البته بتمن نکته‌ی دیگری را نیز در این سم پیدا کرد، علاوه بر ترکیبات معمول سم‌های جوکر، سه ماده آسپیرین، کلورین و اتان نیز در این سم به‌خصوص به چشم می‌خورد. بتمن با کنار هم قرار دادن سه حرف اول این مواد، به پیام جوکر پی می‌برد. جوکر در واقع بتمن را به همان مکان قدیمی آشنایی‌شان، یعنی کارخانه تولید مواد شیمیای (A.C.E) دعوت کرده بود!    

Death of the Family

«منتظرت بودم رفیق قدیمی» بتمن وارد کارخانه شده و حالا جوکر که نقاب ردهودش را برسر گذاشته، با این جملات به استقبالش می‌رود. جوکر ادامه می‌دهد:

فکر کردم این‌جا برای شروع دوباره جای خوبی باشه. این کارخونه، این اتاق، این محفظه‌ها. همون جایی که تو منو پرت کردی پایین و باعث شدی پوست صورت قدیمیم از بین بره. جایی که باعث شدی پوست واقعیم رو ببینم.. ها ها.. چقدر دلم برات تنگ شده بود بتس.. برای خود واقعیت. برای اونی که زیرِ.. برای همینم بود که رفتم. می‌دونی، نمی‌تونستم این دلتنگی رو بیش‌تر از این تحمل کنم. اما حالا اینجام، ازت می‌خواد که بیای و با من بازی کنی، قبول می‌کنی؟ قبول می‌کنی مثل قدیما باهام بازی کنی؟

در همین لحظه بتمن ناگهان پی می‌برد آن‌که زیر نقاب است، جوکر نیست! بتمن به سمت فرد نقاب‌پوش شیرجه می‌زند، در همین حین چکشی بزرگ از ناکجا آباد با او برخورد کرده و او را به داخل محفظه‌ی مواد شیمیایی پرتاب می‌کند. فرد نقاب‌پوش به صحبت‌هایش ادامه می‌دهد. در این صحبت‌ها که از زبان جوکر و با صدای او پخش می‌شود، جوکر بارها تکرار می‌کند که این‌بار برگشته تا خودِ واقعی بتمن را پیدا کند؛ نسخه‌ای از بتمن که به عقیده‌ی او با مرور زمان از بین رفته و حالا بتمنی ضعیف جای او را گرفته است. جوکر عامل اصلی ضعف و کُندی بتمن را هم‌دستان و اطرافیانش می‌داند و حالا هم قصد دارد با نابود کردن تک تک این افراد، بتمن را باری دیگر به روزگار اوجش بازگرداند.

Death of the Family

در همین حینی که جوکر در حال سخنرانی است، بتمن نیز کف محفظه‌ی مواد شیمیایی که در حال پر شدن است، گیر کرده. با اتمام سخنرانی، فردی که قراربوده جوکر باشد، کلاه قرمز رنگ خود را از سر برداشته و ما صورت هارلی کوئین را می‌بینیم. صدای جوکر هم تا به حال داشته از داخل همین کلاه پخش می‌شده. بتمن فریاد می‌کشد: «هارلی! می‌دونم تو اون بالایی» هارلی، در حالی‌که صورتش ناراحت به نظر می‌رسد، خطاب به بتمن می‌گوید: «اون مثل قبل نیست، بتس. اون مستر جی من نیست... و بلایی که قراره سرت بیاره.. نقشه‌اش.. من نمی‌تونم..» بتمن فریاد می‌کشد: «اون کجاست هارلی؟ به من بگو!»

Death of the Family

 اما جوکر واقعاً کجاست؟ به عمارت وین می‌رویم. آلفرد صدایی از پشت در شنیده و رفته تا ببیند چه خبر است. با باز کردن در، توله شیر دوسر عجیب و غریبی که به‌تازگی در باغ وحش گاتهام به‌دنیا آمده بود را روی زمین می‌بینیم. کمی بعد صدایی آشنا از پشت سر آلفرد به گوش می‌رسد: «عه این کوچولو اینجاست. همه‌جارو دنبالش گشتم.» آلفرد به آرامی روی خود را برمی‌گرداند. صدا متعلق به کسی نیست جز جوکر! جوکر چکشی را بالا برده و بر سر آلفرد می‌کوبد..

Death of the Family

دوباره به بتمن بازمی‌گردیم. هارلی بعد از انجام ماموریتش مکان را ترک کرده و حالا بتمن در ته محفظه مواد شیمیایی که دیگر تقریباً پر شده، گیرافتاده است. درنهایت اما بتمن موفق می‌شود با منفجر کردن محفظه، خود را نجات دهد. به محض رهایی، بتمن پیامی را به تمام نزدیکانش ارسال کرده و از آن‌ها می‌خواهد حسابی حواس خود را جمع کنند، چرا که حالا جوکر به‌دنبال تک تک آنها نیز هست!

بتمن به بت‌کیو بازگشته و به خیال خود در حال صحبت با آلفرد است، اما هر چه منتظر می‌ماند جوابی نمی‌شنود. بتمن کل عمارت را به‌دنبال آلفرد زیر و رو می‌کند، اما نخیر، هیچ اثری از آلفرد پنی‎‌ورث در عمارت وین نیست. در جریان این جست‌وجوها، بتمن نوار کاستی را کف یکی از اتاق‌ها پیدا می‌کند. با پخش شدن نوار، صدای جوکر به گوش می‌رسد. جوکر، خطاب به بروس وین می‌گوید: «امیدوارم از این‌که پیشخدمتت رو قرض گرفتم ناراحت نشده باشی. دارم یه جشن مخصوص برای همونی که خودت می‌دونی ترتیب می‌دم و شنیدم آلفرد توی میزبانی بهترینه» صدای آلفرد هم از دور به گوش می‌رسد که دائم از بروس وین عذرخواهی می‌کند. آلفرد خیال می‌کند جوکر چشمانش را بسته، چرا که همه‌جا را سیاه می‌بیند. اما جوکر توضیح می‌دهد که چشم‌بندی در کار نیست و او درواقع آلفرد را با آمونیاک کور کرده و با کمال افتخار هم اضافه می‌کند که بازهم این کار را تکرار خواهد کرد، چون‌که لذت‌بخش است! پیش از آن‌که بروس از شدت عصبانیت عقل خود را کاملاً از دست دهد، نوار تمام می‌شود..

Death of the Family

کمیسر گوردون از زمانی که جوکر آن لطیفه‌ی ترسناک را در اداره پلیس برایش تعریف کرده، مشکل خوابیدن پیدا کرده است! چرا که نه؟ چه کسی می‌تواند با فکر این‌که ممکن است جوکر هر لحظه سراغش بیاید یا این‌که از آن بدتر، وقتی که خوابی ناگهان زیر تخت و در نزدیک‌ترین جای ممکن به تو دراز کشیده باشد، بخوابد و خواب آرامی هم داشته باشد؟ به هر حال کمیسر گوردون که از آن آدم‌هایش نیست و حالا هم حسابی نگران و ترسیده، روی تخت خود نشسته است. بتمن سرزده به سراغش می‌رود و به آرامی اسمش را صدا می‌زند: «جیم» گوردون که حسابی غافلگیر شده به طرفش اسلحه می‌کشد، معلوم است که در حال خودش بوده و متوجه ورود بتمن نشده است. متاسفانه این‌بارهم قرار است بتمن با خبرهای خود حال گوردون را از این که هست، خراب‌تر کند. بتمن برای او شرح می‌دهد که چطور شب گذشته جوکر پیشخدمت بروس وین را دزدیده و قصد دارد از او به عنوان میزبان در میهمانی‌اش استفاده کند. گوردون خطاب به بتمن می‌گوید:

«آلفرد پنی‌ورث؟ انگار این دفعه جوکر برای هیشکی استثنا قائل نشده، نه اینکه تا حالا خیلی هم استثنا قائل می‌شده! این دقیقاً همون‌چیزیه که راجع به این دیوونه بیش‌تر از هرچیزی آزارم می‌ده. وقتی پای بقیه جنایتکارها در میونه، همیشه می‌شه یه منطقی برای کاراشون پیدا کرد، یا یه انگیزه. فقط کافیه کاراگاه زرنگی باشی تا بتونی حرکت بعدی اون‌هارو حدس بزنی. اما در مورد اون (جوکر).. تنها کاری که می‌تونیم بکنیم واکنش نشون دادنه.. وایسیم و ببینیم هدف بعدیش کیه..»

سخنرانی زیبایی بود، اما متاسفانه این حقیقت تلخ کار را سخت‌تر می‌کند، چراکه هدف بعدی جوکر خود کمیسر گوردون است! بتمن نوار ضبط شده‌ای را که در خانه پیدا کرده بود، نشان کمیسر می‌دهد و می‌بینیم که در گوشه این نوار، نام گوردون نوشته شده است. از آن‌جایی که هیچ شرکت تولید نوار کاستی با این نام و نشان وجود ندارد، بی‌شک منظور جوکر اشاره به نام طعمه بعدی‌اش بوده.

Death of the Family

مسلماً در چنین شرایطی بتمن از گوردون می‌خواهد که با او به مخفی‌گاه امنی بیاید و مسلماً کمیسر کوردون با او مخالفت می‌کند! شوخی که نیست، همین تازگی‌ها نوزده نفر از نیروهایش را از دست داده و حالا هم نمی‌خواهد در چنین شرایط بحرانی‌ای خود را پنهان کرده و نیروهایش را تنها بگذارد. هرچند که به‌زودی معلوم می‌شود تمام این چک و چانه‌ها بی‌فایده بوده و جوکر از قبل کار خودش را کرده است، کمیسر گوردون ناگهان به سرفه افتاده و طولی نمی‌کشد که سرتاپایش غرق در خون می‌شود. خوش‌بختانه بتمن به سرعت او را به بیمارستان منتقل کرده و به این ترتیب کمیسر گوردون از مرگ نجات پیدا می‌کند.

چرا جوکر سراغ آلفرد آمده و او را انتخاب کرده؟ نکند از هویت واقعی بتمن باخبر است؟

حالا بتمن و نایت‌وینگ خارج از اتاق گوردون ایستاده و در حال صحبت هستند. بتمن اصرار دارد سایر اعضای گروه غیر از نایتوینگ، نباید از ماجرای دزدیده شدن آلفرد باخبر شوند، چراکه عقیده دارد آن‌ها نمی‌توانند احساسات خودشان را کنترل کنند و ممکن است دست به کار احمقانه‌ای بزنند. این درست همان چیزی است که جوکر منتظر آن است. در این بین اما نایت‌وینگ به موضوع جالبی اشاره می‌کند، چرا جوکر سراغ آلفرد آمده و او را انتخاب کرده؟ نکند از هویت واقعی بتمن باخبر است و آلفرد را نیز به عنوان یکی از نزدیکان بتمن دزدیده باشد؟ بتمن اما سعی می‌کند موضوع را به قول معروف ماست‌مالش کند، به همین دلیل در جواب نایت‌وینگ می‌گوید از آن‌جایی که جوکر از رابطه‌ی بین بروس وین و بتمن و همکاری بین آن دو باخبر است، شاید به همین دلیل است که آلفرد را انتخاب کرده. (ناگفته پیداست بتمن خودش هم از جوابی که داده زیاد مطمئن نیست.)

Death of the Family

همان‌طور که پیش از این هم گفته شد، بتمن عقیده دارد جوکر در حال بازآفرینی وقایع اولین روزهای حضورش در گاتهام و اولین رویارو‌یی‌هایش با بتمن است، البته این‌بار سعی دارد همان کارهار را به شکل برعکسش انجام دهد. به همین تریتب هم بتمن موفق شده اقدام بعدی جوکر را حدس بزند و طبق محاسبات او، جوکر به احتمال زیاد قصد دارد مخزن آب شهر گاتهام را مسموم کند. از آن‌جایی که وقت زیادی برای‌شان باقی نمانده، بتمن نایت‌وینگ را سراغ کانال‌های آب می‌فرستد و خودش هم عازم مکان مخزن اصلی آب شهر می‌شود.

در راه رسیدن به مقصد، بتمن نبود آلفرد را بیش از هر زمان دیگری احساس می‌کند، چرا که همیشه عادت داشته بین ماموریت‌هایش با او صحبت کند. درست است که بتمن دوست دارد فکر کند به این دلیل قبل از انجام هرکاری با آلفرد تماس می‌گرفته که خیال او را بابت سلامتی خود راحت کند، اما خودش در دل خوب می‌داند که این‌ها همه بهانه‌ست و تنها دلیل او از این تماس‌ها، شنیدن صدای آلفرد بوده. حالا، زمانی که بتمن بیش‌ترین نیاز را به آلفرد دارد، آلفرد بینوا در چنگال جوکر اسیر شده و بتمن بیش از هرچیزی خود را مقصر این حوادث می‌داند.

Death of the Family

اگر اولین مقاله از این سری را به‌یاد داشته باشید، مقاله‌ی که در آن به اولین حضور جوکر در کمیک بوک اشاره کردیم، باید یادتان باشد که بتمن و جوکر اولین بار روی یک پل باهم دیدار می‌کنند. داستان از این قرار بود که جوکر پس از کشتن یکی از قربانیانش، سوار ماشین خود شده و فرار می‌کند، بتمن نیز به ماشین او آویزان شده و او را تا مکان پلی دنبال می‌کند. در این مکان، زد و خوردی بین آن دو شکل می‌گیرد که در نهایت جوکر موفق به شکست بتمن و فرار از مهلکه می‌شود. در اولین رویارویی این دو شخصیت، این بتمن بوده که شکست خورده و در کمال سادگی با خود فکر می‌کرده بالاخره حریفی لایق و شایسته خودش پیدا کرده است.

از این رو بتمن به این نتیجه رسیده که شاید این‌بار هم جوکر در مکان همان پل قدیمی منتظرش باشد. البته که درست هم فکر می‌کرده؛ با نزدیک‌شدن به مقصد، بتمن از دور جوکر را می‌بیند که وسط پل بی‌حرکت ایستاده و گویی منتظرش بوده است: «سلام عزیزم» جوکر با گفتن این کلمات به استقبال بتمن می‌رود. بتمن که حوصله مسخره‌بازی‌های همیشگی جوکر را ندارد، ترجیح می‎‌دهد برود سر اصل مطلب: «پنی‌ورث کجاست؟»

Death of the Family

جوکر اما در جواب، خودش را لوس کرده و می‌گوید: «چی؟ نمی‌خوای بغلم کنی؟ ماچم کنی؟ حتی نمی‌خوای یکی از اون بت‌رنگاتو پرت کنی طرفم؟» بتمن در جواب به ریموتی که جوکر در دستش گرفته اشاره کرده و می‌گوید: «تو یه ریموت تو دستته. منتظری کوچیک‌ترین حرکتی کنم تا سم رو وارد آب مخزن کنی. دفعه قبلم همین اتفاق افتاده بود دیگه؟» جوکر از آن‌که می‌بیند بتمن خاطرات مشترک آن‌ها را هنوز به یاد دارد، حسابی ذوق کرده است. بتمن اما کماکان اصرار دارد: «داستان چیه جوکر؟ این‌کارا برای چیه؟» جوکر با لَوندی پاسخ می‌دهد: «می‌بینی؟ همش فکرت دنبال کاره. کار کار کار. برای همین این دفعه خودم ترتیب همه کارارو دادم تا بتونیم با خیال راحت دو کلوم باهم صحبت کنیم. رو در رو (اشاره‌ای به صورت جدیدش کرده و اضافه می‌کند) در رو!» بتمن اما از صحبت‌های جوکر هیچ سر در نمی‌آورد.

Death of the Family

جوکر بیش‌تر توضیح می‌دهد:

ببین، خب معمولا این‌طور پیش می‌ره که تو تصمیمت رو سریع می‌گیری، می‌خوای حرکت بعدیت رو انجام بدی، درسته؟ می‌خوای اون بت‌رنگی که پشتت قایم کردی رو پرت کنی طرفم. و واایی، می‌خوره بهم و من زخمی می‌شم، اوخ. اما باید خیلی سریع باشی، چون اگه نجنبی من دکمه رو فشار می‌دم! و آب رو سمی می‌کنم! بعدش تو با اون رفیق کوچولوت تماس می‌گیری.. همونی که قدیما اسمش رابین بود.. نایت‌وینگ... درسته؟ و بعد لوله‌های آب و (نایتوینگ باهم) منفجر می‌شن!

(حین صحبت‌های جوکر، نایت‌وینگ را می‌بینیم که به محل لوله‌های آب رسیده و پیش از آن‌که بتواند بتمن را از وضعیت خودش باخبر کند، انفجاری رخ می‌دهد.) جوکر ادامه می‌دهد:

بعدش ما باهم درگیر می‌شیم. تو شهرو نجات می‌دی و از این‌کارا. اما من می‌رم سراغ یه سری دیگه از آدما. همونایی که آب رو قبل از رسیدن به مخزن اصلی شهر پمپاژ کرده بودن. منم که از جای اونا باخبرم می‌رم سراغشون و گیرشون میندازم.

حالا جوکر از بتمن می‌خواهد که نگاهی به پایین و داخل آب بیاندازد. بتمن در کمال تعجب تعدادی زیادی جنازه معلق در آب می‌بیند، جنازه‌ افرادی که جوکر پیش از این ترتیب کشتن‌شان را داده است. با دیدن این صحنه، بتمن که کنترل خود را از دست داده به سمت جوکر حمله می‌کند، اما جوکر بلافاصله با فشار دادن دکمه‌ی کنترلی که در دست داشته، بتمن را طناب‌پیچ کرده و اسیر می‌کند.

Death of the Family

حالا که جوکر ترتیب همه کارها را از قبل داده، دیگر زمان آن است که بنشینند و باهم صحبت کنند. جوکر گلویی صاف کرده و ادامه می‌دهد:


«می‌خواهم حرفامو تو بیسیم پلیس بگم که باقی اعضای گروهتم بشنون. خب همتون اونجایید دیگه؟ دارید گوش می‌دید؟ خوبه.. برای این‌که من می‌دونم شماها کی هستید. همه‌تون، بتمن و خانوادش، پشت اون ماسک‌ها! درسته. من هویت مخفی شماهارو می‌دونم. من اسمتون رو هم می‌دونم. آدرس‌تونم بلدم...هی، حتی می‌دونم از چه شامپویی استفاده می‌کنید. شماها یه مشت آدم قلابی هستین، آدمای ساختگی. مثل رفیقت گوردون. اون به نظر قوی میاد، اما در اعماق وجودش آدم ضعیفیه. اون برای همه‌چیز دل می‌سوزونه، برای این شهر، برای نیروهاش، برای دخترش.. یه آدم درب و داغون و متظاهر.. البته که منم فقط داشتم باهاش بازی می‌کردم. (این‌ها همه اشاره به بلایی دارد که جوکر در کمیک شوخی کشنده بر سر گوردون و دخترش باربارا آورده است.) اما باقی شماها.. من سراغ تک‌تکتون میام. برای این‌که آدم بده‌ی واقعی شماهایین. تبهکارای واقعی شماها هستین. شماهایین که پادشاه عزیز منو نابودش کردید.. خودشم اینو خوب می‌دونه. اون می‌دونه دارید چه بلایی سرش میارید. برای همینه که یه رازی رو از شماها مخفی نگه داشته، یه رازی که فقط بین خودمو و خودشه. رازی که باعث شده همه‌چیزو بفهمم و برم توی اون کتاب بنویسمش. همون کتابی که از پوست خفاش درست شده و توی اون غار کوچولویی که همتون توش قایم می‌شینه.»

بتمن فریاد می‌کشد: «داری دروغ می‌گی!»

Death of the Family

جوکر ادامه می‌دهد:

«اوه، دارم دروغ می‌گم؟ باشه حالا می‌بینیم. اما خب بذارید یه چیزی رو به شما پرنده‌ها و خفاش‌های کوچولو بگم..تا هفتاد و دو ساعت دیگه، همه شما می‌میرید! اما نکته‌ی جالب این‌جاست، بتمن اونیه که شماهارو می‌کشه!»

Death of the Family

 ادامه داستان در مقاله بعدی..


منبع Zoomg
اسپویل
برای نوشتن متن دارای اسپویل، دکمه را بفشارید و متن مورد نظر را بین (* و *) بنویسید
کاراکتر باقی مانده