نویسنده: علیرضا قاسمی
// دوشنبه, ۲۲ آبان ۱۳۹۶ ساعت ۱۹:۰۱

۱۲ راز بزرگ بدون پاسخ فیلم های مارول

در این مطلب نگاهی به ۱۲ معمای بزرگ بدون پاسخ فیلم‌های کمپانی مارول خواهیم داشت که باعث ایجاد شکاف‌هایی در طرح دنیای سینمایی مارول شده است. 

بدون شک، افرادی که در مارول استودیوز فعالیت می‌کنند، کار پیچیده‌ای دارند تا داستان‌هایی که اغلب به صورت جداگانه نوشته شده و پیش از این با یکدیگر ارتباطی نداشته‌اند را به هم مرتبط کنند. در فیلم‌های تولیدی این استودیو، ایستر اگ‌ها با نگاهی به فیلم‌های آینده‌ی این کمپانی استفاده می‌شوند. به عبارت دیگر، به نظر می‌رسد که هیچ بخشی از فیلم‌های مارول، بدون هدف نیست و برنامه‌ی دقیقی را دنبال می‌کند.

بنابراین، زمانی که فیلم‌سازان، سوالات خاصی را برا مدت طولانی، بدون پاسخ رها کنند، چه اتفاقی می‌افتند؟ و زمانی که برخی از روابط در داستان فیلم با طرح بزرگ کوین فایگی، خالق فیلم‌های مارول، همخوانی نداشته باشند، چه اتفاقی می‌افتند؟

در طی دورانی که دنیای سینمایی مارول وجود داشته است، فیلم‌های کمپانی مارول، معماهایی به جا گذاشته‌اند تا طرفداران این دنیای سینمایی را به آینده مشتاق‌تر کنند، در عین حال، نوع دیگری از معماهایی وجود دارند که به صورت اتفاقی و به علت پیچیدگی و درهم‌ تافته بودن فیلم‌های مارول به جای می‌مانند. در برخی از موارد، طرح بزرگ مارول می‌تواند طی سال‌های آتی و با فاز‌های جدید این معماها را پاسخ دهد، اما برخی از این معماها تا پایان موجودیت دنیای سینمایی، همراه مارول خواهد بود. 

۱۲ معمای بزرگ بدون پاسخ فیلم‌های مارول را مشاهده می‌کنید:

red skull

۱۲. Red Skull کجاست؟

با توجه به مشکلات شایع فیلم‌های تولید شده توسط مارول در زمینه‌ی شخصیت‌های شرور، به نظر می‌رسد که این شرکت از هر فرصتی برای استفاده مجدد از شخصیت‌های منفی محبوبش استقبال می‌کند؛ مخصوصا شخصیت‌هایی که آن‌گونه که به نظر می‌رسد به طور کامل نمرده باشند. 

در پایان فیلم Captain America: The First Avengers شخصیت Red Skull با بازی هوگو ویوینگ به گونه‌ای مرموز از داستان فیلم کنار رفت. از آنجایی که تاکنون از این شخصیت یاد نشده است، به نظر می‌رسد که مارول می‌خواهد که مرگ Red Skull را باور کنیم؛ حتی با وجود اظهارات کوین فایگی (رئیس مارول استودیوز) که اعلام کرده بود که شیوه‌ی مرگ او به گونه‌ای خاص انتخاب شده بود تا به مردم نشان دهد که این شخصیت می‌تواند در هر لحظه‌ای، دوباره ظهور کند. 

پس Red Skull کجاست؟ آیا او به سبک کامیک‌ها، درون سنگ گیر افتاده است؟ آیا او سمت دیگر پورتال، جایی که Chitauri در فیلم  The Avengers از آن وارد شد، قرار دارد؟ آیا او بین زمان و فضا گیر افتاده است؟ و مهم‌تر از همه، آیا پاسخ سوال‌هایمان را در فیلم‌های بعدی مجموعه‌ی The Avengers خواهیم گرفت؟ فقط تصور کنید که انتقام جویان پس از پیروزی بر تانوس و با شکستن دستکش بی‌نهایت (Infinity Gauntlet) به طور تصادفی باعث بازگشت رد اسکال، اولتران و رونان شوند.

Namor

۱۱. آیا شاهد حضور نامور خواهیم بود؟

تا کنون، ایستر اگ‌های مختلفی در دنیای سینمایی مارول مشاهده کرده‌ایم که حضور شخصیت‌های جدیدی را نوید می‌دادند. برای مثال می‌توان به بلک پنتر، تانوس و سنگ‌های بی‌نهایت اشاره کرد. با توجه به سخنان کوین فایگی، مبنی بر این که برای سال‌های آتی دنیای سینمایی مارول برنامه ریزی صورت گرفته است، باید منتظر موارد دیگری هم باشیم. 

در همین رابطه، به نظر عجیب است که دو ایستر اگ که به شخصیت Namor The Submariner اشاره داشته‌اند، راه به جایی نبرده‌اند. در فیلم Iron Man 2، نقشه‌ای در شیلد، به نظر موقعیت نامور را در ساحل آمریکای جنوبی نشان می‌دهد. این نقشه توضیحاتی به همراه ندارد، اما موقعیت علامت گذاری شده، احتمالا به این شخصیت اشاره دارد. سپس در همان فیلم، این واقعیت وجود دارد که لری الیسون، مدیرعامل شرکت نرم‌افزاری اوراکل، حضوری افتخاری دارد؛ شرکتی که هم‌نام با شرکتی است که شخصیت نامور در کامیک بوک‌ها، مدیرعاملش است. 

پس آیا ما این شخصیت مشهور ضد قهرمان را روی صفحه نمایش خواهیم دید؟ 

scarlett johansson Black Widow

۱۰. در مورد بلک ویدو چه می‌دانیم؟ 

گذشته‌ی بلک ویدو یک موضوع داغ و مرموز در دنیای سینمایی مارول است. ما لحظاتی از گذشته‌ی او را در کابوس‌های دنباله‌دارش در فیلم Age Of Ultron دیده‌ایم، اما از چگونگی فرار او از برنامه‌ی ویدو و این‌ که چه زمانی به شخصیت‌های مثبت پیوست، اطلاعاتی نداریم. 

تمام چیزی که می‌دانیم، این است که او یک شخصیت مو قرمز در لباس چرمی مشکی است و این که او از برخی از اقداماتی که در گذشته انجام داده، پشیمان است. اما اطلاعاتی در مورد سال‌های پیشین زندگی‌اش نداریم و نمی‌دانیم که چرا لوکی در فیلم The Avengers، با گفتن دختر دریکوف، سائو پائولو و آتش بیمارستان...، به او طعنه زد. به نظر می‌رسد که بدون یک فیلم پیش‌درآمد، راز زندگی او همچنان محفوظ باقی بماند. 

مطمئنا زمان آن است که مارول به ناتاشا، فیلمی اختصاص دهد تا گذشته‌ و آینده‌ی خود را روایت کند و وقایعی را که در بوداپست رخ داد به تصویر بکشد. به نظر می‌رسد که اکنون، بهترین زمان برای این کار باشد.  

abomination

۹. ظهور دوباره‌ی Abomination چه زمانی و در کجا خواهد بود؟ 

در پایان فیلم The Incredible Hulk به نظر رسید که شخصیت Abomination با بازی تیم راث، مرده است؛ او در واقع در زندانی در آلاسکا توسط ماموران شیلد زندانی شده است. او زنده است و در میان یخ‌ها نگهداری می‌شود و احتمالا بدین ترتیب، ژنرال تاندربولت راس با انجام آزمایشاتی روی او، راهی پیدا خواهد کرد تا با هالک مقابله کند. 

طبق گزارش‌های منتشر شده، مارول برنامه داشت تا از این شخصیت در فیلم Age Of Ultron استفاده کند، اما شرایط به گونه‌ای دیگر رقم خورد تا همچنان این راز بزرگ باقی بماند. به نظر می‌رسد که مارول، به صورت عمدی این شخصیت را زنده نگه داشته و برای استفاده از او طرح‌ریزی کرده است. پرسش فعلی این است که آیا از این شخصیت در فیلمی مستقل برای هالک استفاده خواهد شد یا به عنوان جدیدترین مشکل گروه انتقام جویان، شخصیت Abomination با تانوس همکاری خواهد کرد؟ 

 Iron Man Tony Stark

۸. چگونه حال تونی استارک به یک‌باره بهتر شد؟

در فیلم Iron Man، می‌دانیم که شخصیت دکتر یینسن، مجبور به ساخت قطعه‌ای الکترومغناطیسی شد و آن‌ را در سینه‌ی تونی استارک قرار داد تا مانع حرکت خرده‌ریزهای گلوله در سینه‌ی او شود و در نتیجه، زندگی تونی را نجات داد. در فیلم Iron Man 2، تونی استارک، شخصا این راکتور را ارتقا داد که نه تنها انرژی لباس آهنی خود را تامین می‌کرد، بلکه منبع انرژی همان قطعه‌ی الکترومغناطیسی بود که همچنان او را زنده نگه می‌داشت. به دلیل پیچیده بودن جراحی، این گزینه توسط تونی قابل قبول نبود و به نظر می‌رسید که او تسلیم شده و به راکتور اجازه داده بود که به آرامی، زندگی او را بگیرد. 

پس چگونه در فیلم سوم از این مجموعه فیلم، حال تونی استارک به یک‌باره بهتر می‌شود؟ چگونه او توانست یک عمل جراحی قلب باز را تحمل کند، تا تمامی تکه‌های گلوله را از سینه‌ی او خارج کنند؟ اگر پاسخ این است که به یک‌باره یک جراح بسیار کاربلد پیدا شد، چرا پیش از آن، زمانی که راکتور به آرامی او را مسموم می‌کرد، تونی استارک زمان باقی مانده‌ی خود را وقف پیدا کردن او نکرده بود؟

به نظر می‌رسد که این یک حفره‌ی بزرگ در طرح عظیم مارول است که بعید است پاسخی داشته باشد. 

Mandarin

۷. ماندارین واقعی کیست؟ 

 زمانی که مارول و شین بلک، کارگردان و فیلنامه‌نویس فیلم Iron Man 3، ماندرین، شخصیت شرور کتاب‌های کامیک را به فردی که نقش یک تروریست را بازی می‌کند، تبدیل کردند، بسیاری از طرفداران کامیک بوک‌ها را خشمگین کردند. در Marvel One-Shot: All Hail the King مشخص شد که در واقع یک رهبر تروریستی واقعی به نام ماندارین وجود دارد. کسی که در تمام مدت در پیش زمینه خود را مخفی نگه داشته بود. 

چه کسی ماندارین واقعی است و او کجاست؟ آیا او هنوز گروه تروریستی ده حلقه (Ten Rings) را رهبری می‌کند؟ و آیا هنوز هم مقاصد پیشین خود را دنبال می‌کند؟ اگر این گونه باشد، پس باید ماندارین را، پیش از اتمام داستان مرد آهنی در دنیای سینمایی مارول ببینیم. 

 Thanos Infinity Gauntlet

۶. دستکش بی‌نهایت دوم

برای مدتی، مشاهده شدن دستکش بی‌نهایت (Infinity Gauntlet) در پس زمینه‌ی فیلم Thor بهترین ایستر اگ دنیای سینمایی مارول قلمداد می‌شد. این یک حرکت هوشمندانه بود و تاییدی بر این ادعا که مارول تمام دنیای سینمایی‌اش را از ابتدا، طراحی و برنامه‌ریزی کرده است. 

اما در فیلم Age Of Ultron، تانوس دستکش بی‌نهایت را در جایی کاملا متفاوت ترمیم کرد. همین باعث شد تا دیگر حمله‌ی احتمالی تانوس به ازگارد را شاهد نباشیم و پس از آن، کوین فایگی، رئیس مارول استودیوز، اعلام کرد که در واقع دو نسخه از دستکش بی‌نهایت وجود دارد. بعدها مشخص شد که یکی از آن‌ها (به احتمال زیاد، نسخه‌ای که در ازگارد وجود داشت) در واقع، کاملا جعلی بوده است. 

اما حتی اگر هر دو دستکش بی‌نهایت واقعی بوده باشند، چرا باید کسی، دو نسخه از آن را بسازد؟ و اگر نسخه‌ی ازگارد جعلی بوده باشد، نیاز به توضیح دارد که چگونه اودین چنین اشتباهی مرتکب شده است (و اینکه چرا ثور از وجود چنین دستکشی مطلع نیست). چرا باید ۲ نسخه از اسلحه‌ای که توانایی نابود کردن کل جهان هستی را دارد، ساخته شود؟ به خاطر اینکه احتمال دارد یکی از آن‌ها گم شود؟!

Thanos

۵. چرا تانوس تصور کرد که اولتران برای او کار می‌کند؟ 

در پایان صحنه‌ی پسا-تیتراژ فیلم Age Of Ultron، تانوس را مشاهده می‌کنیم که دستکش اینفینیتی را پوشیده و از این طریق، طرفداران را برای فیلم Infinity Wars هیجان‌زده می‌کند. البته در قسمتی که تانوس می‌گوید: «بسیار خوب، خودم انجامش خواهم داد.»، معمایی در ذهن این طرفداران شکل می‌گیرد؛ چرا که گفتار او به گونه‌ای به نظر می‌رسد که شکست اولتران، تانوس را مجاب می‌کند تا شخصا وارد عمل شود. اما این منطقی نیست. چرا که اولتران به هیچ عنوان، توسط تانوس مامور نشده بود. 

به هیچ وجه تانوس نمی‌توانست رئیس اولتران بوده باشد، چرا که اولتران به تازگی ساخته شده بود و از یکی از سنگ‌های بی‌نهایت استفاده می‌کرد؛ در صورتی که اگر او یکی از افراد تانوس بود، باید این سنگ را به او تحویل می‌داد. 

در هر صورت، بزرگترین حماقت را تایتان مرتکب شد؛ زیرا با این که او پیش از این، ۲ سنگ بی‌نهایت را در اختیار داشت (یکی از آن‌ها در اختیار لوکی بود و دیگری را رونان، برای افزایش قدرتش مصرف کرد)، مدام گلایه می‌کرد که تمام افرادش در به دست آوردن آن سنگ‌ها شکست می‌خورند. 

loki

۴. لوکی چگونه اودین را به قتل رساند؟ 

در سکانس پایانی فیلم Thor: The Dark World، مشخص شد که لوکی زنده است و به شکل پدرش، اودین، تغییر شکل داده است. 

اما صبر کنید؛ اگر لوکی خود را به شکل اودین در آورده است، چه می‌شد اگر ثور پیشنهاد او برای تخت پادشاهی ازگارد را قبول می‌کرد؟ آیا این یک اقدام پر مخاطره و خطرناک برای لوکی نبود؟ و از همه مهم‌تر، اودین واقعی کجاست؟ او یکی از قدرتمندترین موجودات در تمام دنیای مارول است و لوکی به سادگی توانست که به ازگارد بازگشته، اودین را به قتل رسانده و بر جای او بنشیند؟ 

همچنین اگر او نمرده است (با توجه به حضور او در فیلم Thor: Ragnarok)، چرا باید رهبر ازگارد در زمان جنگ، خانه‌اش را رها کرده و به یک‌باره ناپدید شود؟ 

Samuel Sterns

۳. چه به سر استرنز و بتی آمد؟ 

برخی از ایده‌هایی که در فیلم‌های ابتدایی مارول حضور داشتند، با اوج گیری روز افزون این استودیو، به دست فراموشی سپرده شدند. این سناریو، شامل بخش بزرگی از فیلم The Incredible Hulk می‌شود. این فیلم، همچنان به عنوان یک فیلم از دنیای سینمایی مارول دسته‌بندی می‌شود و البته اکنون به لطف ظهور ژنرال تاندربولت راس در فیلم Civil War، این بخش از دنیای سینمایی مارول، از اهمیت بیشتری برخوردار شده است.

بنابراین، با بازگشت او به فیلمی از جدیدترین فاز مارول، جالب است که نگاهی به گذشته داشته باشیم و برخی دیگر از طرح‌های حل نشده‌ی فیلم بازسازی‌ شده‌ی هالک را بررسی کنیم. برای مثال، چگونه داستان دکتر ساموئل استرنز راه به جایی نبرد؟ در کامیک‌ها، او تبدیل به شخصیت The Leader می‌شد؛ یک ابرشرور که لیاقت حضور در دنباله‌ی دیگری از فیلم هالک، یا حتی حضور به عنوان یک شخصیت شرور در مجموعه فیلم‌های Avengers را داشت. اما در دنیای سینمای مارول، او به طور کامل فراموش شد. احتمالا نباید دیگر منتظر بازگشت او در فیلم‌ دیگری باشیم و او باید همچنان روز خود را به عنوان یک فرد معمولی سپری کند؛ البته با یک سر بسیار بزرگ! 

سرنوشت شخصیت بتی راس چه شد؟ آیا او هم تنها یک معشوقه‌ی سابق برای مارول محسوب می‌شود که جایش را به شخصیت‌هایی مانند پپر پاتز و جین فاستر داده است؟ او قرار بود عشق زندگی هالک باشد؛ عشقی فراتر از چیزی که اکنون میان هالک و بلک ویدو وجود دارد. 

 Iron Man Tony Stark

۲. چرا لباس مرد آهنی از جنس ویبرانیوم نیست؟ 

در Iron Man 2، تونی استارک متوجه می‌شود که می‌تواند از یک عنصر شدیدا نایاب استفاده کند. این عنصر به ثبات راکتوری که در سینه‌اش قرار داده کمک کرده و از مرگش جلوگیری می‌کند. عنصری که شباهت بسیاری به ویبرانیوم دارد. 

پس چرا تونی از عنصری که خود او توانایی تولید کردنش را دارد، در لباس‌های مرد آهنی استفاده نمی‌کند؟ آیا بهتر نیست که این لباس‌ها با یک فلز نفوذناپذیر پوشانده شوند؟ به خصوص برای استارک که در فیلم Age Of Ultron، باید با روبات شروری مبارزه می‌کرد که پوسته‌ی خارجی‌اش توسط این فلز مقاوم شده بود. شاید تونی، به طور کامل این فلز خارق العاده را که خودش تولید کرده فراموش کرده است! 

همچنین، آیا زمانی خواهیم فهمید که چگونه هاوارد استارک، پدر تونی، توانست مقدار زیادی از ویبرانیوم را به‌دست آورده و یک سپر مقاوم برای کاپیتان آمریکا بسازد؟ ممکن است که پاسخ این سوال را در فیلم مستقل Black Panther دریافت کنیم، اما این به این معنی است که باید کاپیتان آمریکا را در این فیلم ببینیم، که تا جایی که می‌دانیم، کریس ایوانز، بازیگر شخصیت کاپیتان آمریکا، چنین قراردادی با مارول عقد نکرده است.

به نظر می‌رسد که در این بخش از داستان مارول، یک شکاف وجود دارد که نیازمند بررسی است، با توجه به این که در حال حاضر ۶ فیلم از زندگی مرد آهنی و کاپیتان آمریکا، به غیر  از مجموعه فیلم‌های Avengers، وجود دارند. 

doctor strange

۱. چرا سازمان شیلد، یک جراح را زیر نظر داشت؟

شخصیت آرنیم زولا قطعا لایق تحسین است. او ارباب مرگ بود و توانست آینده‌ی ابرقهرمان‌ها و ابرشرورها را برای سازمان شیلد، بر اساس گذشته‌ی آن‌ها، پیش‌بینی کند. کاری شبیه به جادوی واقعی!

حتی جادویی‌تر این که الگوریتم زولا، استیون استرنج را، چندین سال پیش از تصادفش، به عنوان یک هدف شناسایی کرد. بنابراین، زولا نه تنها با مطالعه‌ی گذشته‌ی استرنج، آینده‌ی او را پیش‌بینی کرد، بلکه توانست یک رویداد کاملا تصادفی (حادثه‌ی رانندگی) و چگونگی این را که او از یک جراح معمولی، به یک ابرقهرمان تبدیل خواهد شد، پیش‌گویی کند. 

منطقی است که سازمان شیلد و شخص نیک فیوری، شخصیت‌هایی مانند آتلانتیس و نومار را زیر نظر داشته باشند، چرا که آن‌ها یک تهدید واضح هستند، اما الگوریتم زولا، زمانی استیون استرنج را به عنوان یک هدف علامتگذاری کرد که او تنها یک دکتر جراح خودشیفته، متکبر و بداخلاق بود. بنابراین، تا قبل از سفر به کامارتاج، او نمی‌توانست تهدیدی به حساب بیاید. پس چگونه یک فردی که در حباب خودبینی قرار گرفته است، می‌تواند برای افرادی، غیر از کسانی که سعی دارند با او روابط شخصی برقرار کنند، یک نوع تهدید دیده شود؟ 

 اگر اسکات دریکسون، نویسنده و کارگردان فیلم Doctor Strange، طبق جدول زمانی دنیای سینمایی مارول پیش می‌رفت، این مسئله به راحتی قابل حل شدن بود. اما او برای این که این فیلم در سال ۲۰۱۶ اکران شود، مصمم بود. 

نظر شما در مورد این سوال‌ها چیست؟


منبع WhatCulture
اسپویل
برای نوشتن متن دارای اسپویل، دکمه را بفشارید و متن مورد نظر را بین (* و *) بنویسید
کاراکتر باقی مانده