// یکشنبه, ۲۵ بهمن ۱۳۹۴ ساعت ۲۰:۰۰

بررسی یک تئوری: «مردگان متحرک»؛ آیا بازماندگان به ناشنوایی دچار می‌شوند؟!

اینبار برای بررسی یک تئوری به دنیای سریال «مردگان متحرک» سر می‌زنیم تا جوابی برای این سوال پیدا کنیم: آیا بازماندگان‌مان در حال ناشنوا شدن هستند؟! همراه زومجی باشید.

walking dead

وقتی با چیزی به صورتِ مداوم در تماس باشی، پس از مدتی آن چیز به یک عادت همیشگی تبدیل می‌شو‌د که به سختی قابل‌ترک است و وقتی چیزی به یک عادت تبدیل شود، بخشی از زندگی‌ات می‌شود. وضعیتِ ما خوره‌های سرگرمی، مخصوصا از نوع دنباله‌دار و سریالی‌اش و مخصوصا «مردگان متحرک»‌اش چنین تعریفی دارد. در این مورد خاص ما نیز همانند ریک و بقیه از روز بیدار شدن او به درون دنیای جدید همراه آنها بوده‌ایم و در این مسیر تجربه‌اندوزی کرده‌ایم و بخشی از بازماندگان رستاخیر مردگان هستیم. به همین دلیل بعضی‌وقت‌ها دست به نظریه‌پردازی درباره‌ی ناگفته‌های سریال می‌زنیم. اینکه چه چیزهای دیگری در پس‌زمینه‌ی این دنیا می‌گذرد که سازندگان حرفی از آنها نمی‌زنند، اما نشانه‌‌های گذرایی از آنها یافت می‌شود. این‌طوری می‌توان دنیای سریال و قوانین آن را به دست خودمان گسترش دهیم.

خب، در این مطلب می‌خواهم به بررسی موضوعی بپردازم که شاید خیلی وقت است که به سوال مهمی برای اکثر بینندگان بدل شده است. اگرچه بازماندگان‌مان در فصل‌های اول و دوم چندان به چم‌و‌خم مبارزه با واکرها و زنده‌ماندن در این دنیای وحشی آگاه نبودند، اما حتما قبول دارید که ریک و گروهش مدت‌هاست به چنان درجه‌ای از مهارت رسیده‌اند که فقط مانده آکادمی آموزش سلاخی واکر تاسیس کنند! اما با تمام اینها، هر از گاهی در طول تاریخ سریال پیش آمده که آنها مورد هجوم غیرمنتظره‌ی زامبی‌ها قرار گرفته‌اند. همیشه واکرهایی بوده‌اند که موفق شدند آنها سربزنگاه از پشت غافلگیر کنند. عده‌ای ممکن است این موضوع را اذیت‌کننده پیدا نکنند و عده‌ای هم ممکن است این سوال را مطرح کنند که چرا این بازمانده‌های تمام‌عیار آخرالزمان اینگونه توسط واکرهایی که از خودشان سروصدا درمی‌آورند، غافلگیر می‌شوند؟ چون ما با کسانی طرف هستیم که به خاطر وضعیت تهدیدبرانگیز زندگی‌شان همیشه باید گوش به زنگ باشند و مطمئنا در طول این سال‌ها، این به یک عادت طبیعتی بدل شده است. اما باز ما می‌بینیم که آنها ناگهان از پشت مورد حمله قرار می‌گیرند و به این ترتیب، یا مثل خیلی از کاراکترهای درجه‌دوی سریال کشته می‌شوند یا مثل کاراکترهای اصلی باید از میان دندان‌هایی که توی صورت‌شان به هم می‌خورد، فرار کنند.

اولین جوابی که به ذهن‌مان می‌رسد این است که خب، سازندگان می‌خواهند از این طریق ترس و هیجان ایجاد کنند. اگر بازمانده‌ها همیشه مچ واکرهایی که از پشت به آنها نزدیک می‌شوند را بگیرند، دیگر ما مطمئنیم که خطری غیرمنتظره آنها را تهدید نمی‌کند. اما این که جواب نشد. این عذر بدتر از گناه است. مثل این می‌ماند که ما شخصیت‌ها را فقط برای آسان کردن کارمان ضعیف‌تر از آن چیزی که واقعا باید باشند، نشان بدهیم. ولی شاید هم حق با سازندگان باشد. در این مقاله می‌خواهم مثل تئوری «بریکینگ بد» دست به دامن علم شوم و ببینم آیا ایشان توضیحی برای این پدیده‌ی عجیب «مردگان متحرک» دارد یا نه؟ بله، دارد. یک تئوری جدید برپایه‌ی توضیحات علمی نشان می‌دهد که تمام بازماندگان «مردگان متحرک» دارند شنوایی‌شان را از دست می‌دهند. اوه، اوه!

walking dead.jpgd

بله، شاید در نگاه اول بگویید این دیگه چه حرفیه؟ اما بگذارید برایتان توضیح دهم که سروصدای بلند چه تاثیری روی کاهش شنوایی افراد می‌گذارد. همه‌ی ما قبول داریم که صداهای خیلی بلند می‌توانند به ارگان‌های داخلی گوش آسیب برسانند. اما این حقیقت دارای جزییاتی است که صحبت کردن درباره‌شان شاید بتواند دلیل این پدیده‌ را مشخص کند. برای شروع باید بدانیم که شدت صدا براساس واحد دسی‌بل محاسبه می‌شود و اصولا هرچیزی که زیر ۷۵ دسی‌بل باشد را می‌توانید بدون اینکه به شنوایی‌تان آسیب بزند، بی‌وقفه گوش کنید. اما وقتی به صداهایی بالای ۸۵ دسی‌بل می‌رسیم، وارد محدوده‌ی صداهایی می‌شویم که پتانسیل بالایی در آسیب رساندن به گوش‌تان دارند؛ آسیب‌هایی که برای همیشه باقی می‌مانند و قابل‌ترمیم نیستند. و به محض اینکه وارد محدوده‌ی صداهای بالای ۱۲۰ دسی‌بل می‌شویم، شدت صدا به حدی می‌شود که شونده درد را احساس می‌کند. خلاصه هرچه شدت صدا بالاتر باشد، آسیبی که به گوش می‌رسد هم با سرعت بیشتری صورت می‌گیرد.

خب، شاید ۸۵ دسی‌بل رقم بالایی به نظر برسد و فکر کنید باید اتفاق خاصی بیافتند تا در معرض صدای آسیب‌زننده قرار بگیرید، اما حقیقت این است که شما از صبح تا شب دارید با صداهای ۸۵ دسی‌بل زندگی می‌کنید و خودتان خبر ندارید. چگونه؟ برای شروع مثلا همین گفتگوی معمولی‌ای که با اطرافیان‌تان دارید، چیزی حدود ۶۰ دسی‌بل است. صدای بوق و ماشین و ترافیک شلوغ میدان توپخانه چیزی حدود ۸۵ دسی‌بل است و گوش دادن به فریادهای پیودی‌پای در هنگام انجام بازی‌های ترسناک با توجه به مقدار حجم صدای هدفون‌تان چیزی بالاتر از ۱۰۰ دسی‌بل است. از صدای موتورسیکلت‌هایی که از کنارتان عبور می‌کنند گرفته تا گوش دادن به ترک آخر ساسی‌مانکن با صدای ماکزیموم آی‌پاد، همه بالاتر از ۸۵ دسی‌بل هستند.

prideprejudicesmall1

این وسط، نباید فراموش کنیم که محاسبه‌ی مقدار دسی‌بل کمی منحصربه‌فرد است. مثلا در مثال قبل، بلند کردن صدای آی‌پاد تا آخر، چیزی حدود ۱۰۵ دسی‌بل شدت دارد که در دنیای صداها به معنی صدایی ۱۰۰ برابر شدیدتر از صدایی با شدت ۸۵ دسی‌بل است. آره، مغز من هم دارد سوت می‌کشد! پس می‌بینید که زندگی عادی آسیب‌های خودش را به گوش وارد می‌کند. اما تمام اینها چطوری کار می‌کند؟ خب، صدا به محض وارد شدن به گوش، پرده‌ی صماخ را به ارتعاش در می‌آورد و این ارتشاعات توسط سه استخوان کوچک میانی به گوش درونی یا حفره حلزونی منتقل می‌شود. در این مرحله ما تارهای ریزی داریم که به اعصاب حفره‌ی حلزونی متصل هستند. تکان خوردن این تارها بر اثر ارتشاعات، سیگنال‌هایی را ایجاد می‌کنند که وارد مغز می‌شوند. تازه از اینجا به بعد است که ما می‌توانیم صداها را به چیزهایی که قابل‌شناسایی هستند، تبدیل کنیم.

این تارهای عصبی، موجودات خیلی کوچولو و ضعیفی هستند. اگر به صداهای ۶۰ دسی‌بلی گوش کنید، آنها از این ارتشاعات مثل بچه‌هایی که به آرامی تا‌پ‌سواری می‌کنند، لذت می‌برند. اما رسیدن صدای بالای ۱۰۰ دسی‌بل به آنها مثل این می‌ماند که یک بچه‌ی دو ساله‌ را سوار تاپ کنید و به‌‌طرز دیوانه‌واری هُل بدهید. مطمئنا این خطر وجود دارد که هر لحظه بچه از تاب پرت شود و مغزش بر کف سنگی پارک متلاشی شود! تارهای عصبی گوش هم به محض اینکه نابود شوند، دیگر قابل‌ترمیم و بازگشتنی نیستند. شما برای همیشه کم‌شنوا یا ناشنوا خواهید شد. حالا، شاید بپرسید این درس‌های زیست‌شناسی کلاس پنجم دبستان چه ربطی به «مردگان متحرک» دارد؟! آنهایی که سوم راهنمایی برای درس آمادگی دفاعی‌شان کلاشینکف دست گرفته باشد و دو-سه‌تایی گلوله شلیک کرده باشند، می‌دانند که صدای تفنگ‌ خیلی بلند است. یعنی خیلی-بدجوری-بلند! پس، حالا شاید متوجه شوید چه هدفی از پیش کشیدن این حرف‌ها داشتم.

Shanes-Mossberg-590-Shotgun

چیزی که به وفور در «مردگان متحرک» دست هر کس و ناکسی یافت می‌شود، تفنگ است و بازمانده‌ها تقریبا در اکثر اوقات آنها را در حالتی شلیک می‌کنند که تفنگ‌ها در کنار گوش خود و همراهانشان قرار دارند. بعضی‌وقت‌ها گروه برای تمرین تیراندازی در کنار یکدیگر صف می‌کشند یا تفنگ‌ها در نزدیکی صورت‌شان شلیک می‌شود. فقط نگاهی به آمار کشتارهای ریک گرایمز بیاندازید و ببینید گوش‌های بدبختش از زمانی که او از کما بیرون آمده چه صداهایی را تحمل نکرده است. همین الانش ریک نزدیک به ۱۵۰ نفر (انسان و واکر) را کشته است که بخش زیادی از این آمار به وسیله‌ی فشردن ماشه‌ی تفنگ‌هایش انجام شده است. مثلا اپیزود دوم فصل اول که ریک ندانسته واکرها را در خیابان به گلوله می‌بندد یا اپیزود فرار از ترمینس که او چهار-پنج‌تا خشاب کلاشینکف را روی ‌آدم‌خوارها و واکرها خالی می‌کند را برای نمونه به یاد بیاورید.

حالا اینها در دسته‌ی خوب ماجرا قرار می‌گیرند. بارها پیش آمده که ریک در موقعیت‌های فشرده و صدم‌ثانیه‌ای مجبور بوده سلاحش را در نزدیکی صورتش شلیک کند. مثلا در اپیزود «۱۸ مایل بیرون» از فصل دوم ریک پس از درگیری با شین، زیر دو-سه‌تا واکر گرفتار می‌شود و مجبور است با حرکتی خفن از طریق شلیک به دهان نزدیک‌ترین واکر، پشت‌سری‌ها را نیز بکشد. ریک درحالی ماشه‌ی تفنگش را پشت سرهم فشار می‌دهد که تفنگ در چند سانتی‌متری گوش‌اش قرار دارد. حتی خودِ سریال هم چندباری به ایده‌ی صدای بلند تفنگ اشاره کرده است. مثلا در اپیزود نهایی فصل پنجم وقتی ریک و گروهش در راه ترمینس گیرِ گروهی که دریل با آنها رفیق شده، می‌افتند، در جایی از این سکانس، کلت کمری رییس آدم‌بدها کنار گوش ریک شلیک می‌شود و برای مدتی همه‌چیز به حالت اسلوموشن درمی‌آید و ریک باید با زنگ دردناکی که در گوش‌اش ایجاد شده، کنار بیاید.

The-walking-dead-season-4-finale

اما یک صحنه‌ی خفن‌تر از این هم داریم که نابودی تارهای عصبی گوش ریک را تضمین می‌کند. در فصل سوم، ریک که پس از مرگ لوری قاطی کرده، به واکری بر می‌خورد که لوری را نوش جان کرده است و در حال آروغ زدن است! ریک سلاحش را درون دهان واکر مذکور می‌گذارد، گوش چپش را به معنای واقعی کلمه به سمت تفنگ برمی‌گرداند و بوووم! بله، اندرو لینکلن، ما می‌دانیم که کاراکترت در شرایط روانی بدی به سر می‌برد، اما با این کارت باعث می‌شوی تا کاراکترت با مشکلات شنوایی شدیدا جدی‌ای روبه‌رو شود. در طول سریال تعداد زیادی صحنه‌ی تیراندازی وجود دارد که فرصتی برای ردیف کردن آنها در اینجا نیست. اما حالا موضوع مهم این است که ریک و بقیه‌ با هر شلیک چه مقدار آسیبی به گوش‌شان وارد می‌کنند؟

سلاح موردعلاقه‌ی ریک برای واکرکشی، یک هفت‌تیرِ پیتون مگنوم است که براساس محاسبات وقتی شلیک می‌شود صدایی با شدت ۱۶۴ دسی‌بل تولید می‌کند. برای اینکه دقیقا متوجه شوید با هربار شلیک یک مگنوم با چه صدایی طرف هستیم باید بدانید که این رقم حدود ۱۰۰ برابر بیشتر از صدای موتور جت با صدای ۱۴۰ دسی‌بل است. صد برابر! و ریک مثل نقل و نبات ماشه‌ی این هیولای کرکننده را می‌چکاند! به جز این، در طول سریال کلت‌های ضعیف‌تری هم استفاده می‌شود که اکثرشان ۹ میلی‌متری هستند و میانگین صدایی که تولید می‌کنند ۱۶۰ دسی‌بل است. شات‌گان‌ها هم که امضای یک دنیای زامبی‌زده هستند خیلی مورد استفاده قرار می‌گیرد و آنها نیز بسته به مُدل‌شان چیزی حدود ۱۵۰ دسی‌بل یا بیشتر صدا تولید می‌کنند. تفنگ رمینگتون دیل را یادتان می‌آید؟ ۱۵۶ دسی‌بل. خلاصه این‌طوری بگویم که با نگاهی به اعدادی مثل ۱۶۴، ۱۶۰، ۱۵۰ به این نتیجه می‌رسیم که شدت آنها نه تنها بالاتر از ۸۵ دسی‌بلی صدای خطرناک قرار می‌گیرند، بلکه چندین برابر بالاتر از ۱۲۰ دسی‌بل صدایی که باعث درد گوش می‌شود نیز هستند. پس، کاملا مشخص است که با سروصدای دیوانه‌واری طرف هستیم. اما اگر فکر می‌کنید بدتر از این نمی‌شود، اشتباه می‌کنید.

Abraham_Tank_Soldier1

در بسیاری از مواقع بازماندگان در محیط‌های بسته تیراندازی می‌کنند که خالی‌بودنشان شدت پژواک صدا را بیشتر هم می‌کند. مثلا ببینید که ما یک فصل و نیم را در زندان می‌گذرانیم. در این میان، آنها بارها برای پاکسازی زندان مجبور می‌شوند قدم به درون تونل‌های باریک و محدود زندان بگذارند و واکرها را به رگبار ببندند. حالا این که مربوط به فصل سوم و چهارم می‌شود. اگر بخواهیم دقیق‌تر به موضوع نگاه کنیم، متوجه می‌شویم که ریک از همان اپیزود اول حس شنوایی‌اش را نابود کرده است. چطور؟ خب، در اپیزود اول پس از ورود به شهر، ریک در هنگام فرار از دست سیل زامبی‌ها خودش را به زیر تانک می‌کشد و پنج واکر را با آن هفت‌تیر پُرسروصدایش می‌کشد. موقعیتی که ریک در این لحظه در آن قرار دارد، وضعیت را بدتر هم می‌کند. در محیط‌های بسته‌ای که چیزی برای جذب صدا وجود ندارد، صدا آنقدر منعکس می‌شود تا بالاخره قدرتش را از دست بدهد. بنابراین، اگر قرار گرفتن در معرض صدای شلیک گلوله در فضای باز یک‌بار به گوش آسیب می‌زند، در فضای بسته این اتفاق چندین‌بار تکرار می‌شود. به قولی با هر شلیک یکی از تفنگ می‌خورید و چندتا از دیوار و این وسط، آن تارهای عصبی بدبخت قبل از اینکه آرام بگیرند، با موج جدیدی روبه‌رو می‌شوند.

بله، اصولا صدا‌های منعکس‌شده ۴۰ درصد از شدت‌شان از از دست می‌دهند. اما در چنین سطحی از دسی‌بل و در چنین محیط‌های بسته‌ای که سطوحش به یکدیگر نزدیک هستند، شنوایی بازماندگان‌مان کماکان در وضعیت بدی قرار دارد. این درحالی است که ما داریم درباره‌ی سال‌ها تیراندازی ریک صحبت می‌کنیم، اما با توجه به همان صحنه‌ی زیر تانک این احتمال وجود دارد که ریک در همان اپیزود اول سیستم شنوایی‌اش را درب‌و‌داغان کرده باشد. راستی، درست بعد از این صحنه ریک وارد تانک می‌شود و یک‌ نفر را هم آنجا می‌کشد. در همین صحنه می‌بینیم که ریک چطور مورد ضربه‌ی صدای تفنگش قرار می‌گیرد. هرچند او خیلی زود به حالت عادی برمی‌گردد و با بی‌سیم صحبت می‌کند. چرا؟ شاید چون «مردگان متحرک» مثل خیلی از محصولات سینمایی و تلویزیونی دیگر قرار نیست شبیه‌سازی بی‌نقص واقعیت باشد. وگرنه ریک همان‌جا باید کر می‌شد. ولی خب، چنین لحظاتی بارها و بارها و بارها در طول سریال تکرار می‌شود و حتی اگر سازندگان علاقه‌ای به شبیه‌سازی دقیق واقعیت هم نداشته باشند، حداقل باید به مقداری از آن وفادار باشند و هردفعه‌ای که بازماندگان‌مان به تیراندازی ادامه می‌دهند، وضعیت گوش آنها بدتر و بدتر می‌شود.

walking-dead-season-1-zombies-rick-under-the-tank

حالا شاید این سوال به ذهن‌تان خطور کند که خب، اگر این‌طور باشد، سربازان جنگ نیز باید کر به خانه برگردند، درسته؟ آره. ولی یک تفاوت مهم بین آنها و ریک وجود دارد. چون برخلاف کاراکترهای «مردگان متحرک»، سربازان از «محافظ گوش» استفاده می‌کنند. محافظ گوش نظامی خیلی چیزهای به‌دردبخوری هستند که از دو قسمت تشکیل شده‌اند؛ زرد و قهوه‌ای. قسمت زرد توانایی شنیدن مکالمه‌ها را به کاربر می‌دهد و در عوض، جلوی رسیدن صدای بلند تیراندازی‌ها و انفجارها را می‌گیرد. قسمت قهوه‌ای نیز اجازه نمی‌دهد هیچ صدایی وارد گوش شود. جالب این است که حتی با استفاده از محافظ گوش، هنوز گزارش‌هایی هست که نشان می‌دهد برخی از سربازان با آسیب‌های شنوایی از میدان‌نبرد به خانه باز می‌گردند.

پس، به این نتیجه می‌رسیم که بازماندگان‌مان شاید از دندان زامبی‌ها و گلوله‌های راهزنان فرار می‌کنند، اما با هر ماشه‌ای که می‌چکانند دارند دستی‌دستی سلامت‌شان را به خطر می‌اندازند. تازه، اگر این تئوری درست باشد، معلوم می‌شود که چرا ریک برای پیدا کردن کارل این‌قدر فریاد می‌زند، مگه نه؟! تمام اینها درحالی است که دریل و میشون از کسانی هستند که استثنا محسوب می‌شوند. آنها همین‌طوری به خاطر استفاده از سلاح‌های هیجان‌انگیزی مثل کمان صلیبی و کاتانا از موردعلاقه‌های طرفداران هستند. حالا با در نظر گرفتن این تئوری، ما دلیل دیگری برای دوست‌داشتن آنها داریم. راستی، اگر روزی تمامی شخصیت‌ها کر شدند، احتمالا دریل و میشون از آخرین کسانی هستند که به این درد گرفتار می‌شوند! نهایتا، با توجه به نرخ بالای تیراندازی بازماند‌گان‌مان و از آنجایی که بخش زیادی از آنها در محیط‌های بسته صورت می‌گیرد، همین که ریک و بقیه هنوز می‌توانند صدای یکدیگر را بشنوند، از شگفتی‌های سریال است. ولی مثل همیشه این نظریه‌ای بیش نیست. با این همه، شما چه فکر می‌کنید؟ آیا حمله‌‌ی غیرمنتظره‌ی واکرها را ناشی از کم‌شنوایی کاراکترها می‌دانید یا قضیه چیز دیگری است؟

منبع: Reddit

تهیه شده در زومجی


اسپویل
برای نوشتن متن دارای اسپویل، دکمه را بفشارید و متن مورد نظر را بین (* و *) بنویسید
کاراکتر باقی مانده