روزی روزگاری، خانوادهها با جاری کردن:
«چوب معلم چه بود زمزمه محبتی، جمعه به مکبت ببرد طفل گریزپای را»
کودک هراسان از دفتر و معلم را، شده به زور اقسام تروما و تهدیدها، بهپای درس و مکتب مینشاندند؛ بههرحال عشق در خانوادههای آسیایی بهاشکال مختلف جاری است. اما از آنجایی که در محل زیست ما همهچیز درست و مرتب جلو میرود، صنعت بازی کشورمان محل اجرای معکوس این ضربالمثل شده است. جایی که مهران و چوب ۳۰ دلاریاش، بازیکن از همهجا بیخبر را بهپای محصولی نخراشیده و هچلهفت مینشاند.
پخش از رسانه
در تازهترین قسمت از لوز وین زشت ضمن تقدیر از زحمات ثمربخش در خلقت «خون مهران»، تازهترین شاهکار اقتصادی-هنری کشورمان، بهسراغ سایر نقاط صنعت درخشان و زیبای گیم نیز سر میزنیم. جایی که پلیاستیشن مجددا گنجشک را جای بوئینگ ۷۴۷ بهگیمر میفروشد، ایکس باکس از تولید سلاح «آنچارتد کیلر» و ««دیمن سولز کیلر» به دمپایی «سوسک کیلر» رسیده و اکتیویژن از دشمنان فرضیاش شکست خورده است. این شما و این هم پنجمین قسمت از لوز وین زشت.