// دوشنبه, ۱۴ مرداد ۱۳۹۸ ساعت ۲۱:۵۹

نقد فیلم Tolkien- تالکین

فیلم بیوگرافی، درام Tolkien «تالکین» ساخته دم کاروکوسکی، اگرچه به ناخودآگاه این نویسنده افسانه‌ای سفر می‌کند، اما انتظارات زیادمان را از خلق شخصیت ویژه او، برآورده نمی‌سازد. همراه زومجی باشید.

کمتر کسی است که با نام‌هایی همچون ارباب حلقه‌ها و هابیت آشنا نباشد. حال یا کتاب‌هایشان را خوانده یا به تماشای فیلم‌هایشان نشسته است. خالق فیلم بیوگرافی تالکین، قطعا بر این موضوع اشراف دارد که با طیف وسیعی از مخاطبان روبروست که به جهان فانتزی تالکین، به عبارتی همان زمین میانی (Middle Earth)، آشنا هستند و تصاویر بسیار زیادی از جهان فانتزی ارباب حلقه‌‌ها و هابیت را در ذهنشان ثبت کرده‌اند. با این تفاسیر، همواره یک سؤال اساسی وجود دارد که فیلم‌های بیوگرافی این چنینی را هدف قرار می‌دهد. اینکه فیلمساز تا چه اندازه بر اطلاعات و تصاویری که در ذهن مخاطبان نسبت به تالکین و جهان فانتزی وجود دارد تکیه کرده است؟ یا از سوی دیگر، تا چه اندازه سعی داشته است که از اساس یک شخصیت ویژه را از تالکین از صفر تا صد طراحی کند و به مخاطبی که حتی او را هم نمی‌شناخته بشناساند؟

واقعیت این است به جز اطلاعاتی همچون محل سکونت تالکین در گذشته و وضعیت معیشتی او و خانواده‌اش، سایر لحظات و تصاویر فیلم بیشتر برای مخاطبی قابل درک است که آن آثار را دیده باشد. فیلمساز در بسیاری از لحظات سعی دارد تصاویری را طراحی کند که یادآور کاراکتر‌ها و لحظات مهم فیلم ارباب حلقه‌ها باشد و مخاطب صرفا به یادآوری آن لحظات و کشفشان بپردازد. به‌عنوان نمونه، چندین بار در فضای جنگ به ما تصاویری را نشان می‌دهد که شبیه سرزمین موردور و همچنین ارباب تاریکی یعنی سائرون است. یا در جایی که تالکین درکنار یک گودال آب راکد افتاده است و دور تا دورش جسد‌های فراوانی انباشته شده است، می‌تواند ما را به ایده خلق مرداب مردگان در ذهن تالکین نزدیک کند.

فیلمساز در بسیاری از لحظات سعی دارد که تصاویری را طراحی کند که یادآور کاراکتر‌ها و لحظات مهم فیلم ارباب حلقه‌ها باشد و مخاطب صرفا به یادآوری آن لحظات و کشفشان بپردازد

 فیلم سرشار از این تصاویر است که تنها برای کسانی می‌تواند جذابیت داشته باشد که این آثار را خوانده و دیده باشند. با این تفاسیر، دو ایراد جدی متوجه فیلم است. نخست آنکه فیلمساز آن طور که باید نتوانسته برای مخاطبی که تالکین را نمی‌شناسد، شخصیت ویژه‌ای خلق کند. ایراد دوم این است که برای همان افرادی هم که اشراف کامل به ارباب حلقه‌ها و هابیت دارند، بازسازی مداوم لحظاتی شبیه به این آثار نمی‌تواند انتظاراتشان را از تماشای فیلمی از یک نویسنده افسانه‌ای برآورده کند. گویی فیلمساز مدام سعی دارد به ما بگوید که مثلا توصیفاتی که از سرزمین موردور دیده‌ایم، ناشی از تجربه تالکین در میدان جنگ است. همین. به همراه دلایل متعدد تصویری دیگری که در جهان فیلم از آن‌ها استفاده‌ای نمی‌شود و صرفا برای یادآوری به مخاطب است.

خواندن ادامه مطلب پس از تماشای فیلم شما را به درک بهتری از این اثر می‌رساند

در معرفی فیلم، مسئله فقر به‌عنوان یک مسئله مهم در زندگی تالکین مطرح می‌شود. فقر از این دریچه پر اهمیت است که وقتی تالکین نمی‌تواند آرزو‌هایش را در جهان واقعی طلب کند، به سراغ خیالپردازی و خلق جهانی فانتزی در ذهنش می‌رود. این اتفاق درکنار قصه‌هایی که مادرش برایش تعریف می‌کند که البته صرفا به روایت آن محدود نمی‌شود و همراه‌با اجراست، به خوبی توانسته از کودکی به ذهن تالکین پر و بال دهد. در حین ترک روستایشان، مادرش به او می‌گوید تصاویر این منطقه را به خوبی در ذهنت ثبت کن. منطقه‌ای که ما را به یاد دهکده هابیت‌ها یعنی شایر می‌اندازد. تپه‌هایی که رویشان تک درختی دیده می‌شود و اهالی سرخوشی دارد. تصاویری از این دست مدام بر ناخودآگاه تالکین تاکید دارند.

 بدین معنا که با شخصیتی طرفیم که مدام در عالم خیالش زندگی می‌کند. این اتفاق وقتی عمیق‌تر می‌شد که دیگر با شخصیتی طرف بودیم که مرز بین جهان واقعیت و خیال را گم کند. فیلمساز تنها یکبار از این ایده بهره می‌گیرد. در لحظه‌ای که تالکین در میدان جنگ، خرامان راه می‌رود و ناگهان آتش تفنگ دشمنان را با آتش دهان یک اژدها اشتباه می‌گیرد. این تنها لحظه‌ایست که به واقع از تمام تصاویری که در ناخودآگاه تالکین است و مدام ما را به یاد صحنه‌هایی از ارباب حلقه‌ها می‌اندازد، برای پیشبرد قصه و جذاب‌تر شدن شخصیت او به کار گرفته شده است. یعنی همان گزاره که تالکین مرز بین خیال و واقعیت را گم کرده و قرار است به همین دلیل در ادامه با چالش‌های جدی‌تری رو‌به‌رو شود اما دیگر خبری از این صحنه‌ها نیست.

چهار نوجوان سرخوش را می‌بینیم که به خودی خود پرداخت جذابی ندارند و بیشتر یادآور چهار هابیت جهان فانتزی تالکین هستند

به‌جای آن دوباره چهار نوجوان سرخوش را می‌بینیم که به خودی خود پرداختی ندارند و بیشتر یادآور چهار هابیت جهان فانتزی تالکین هستند. دوباره باید بگوییم که تالکین احتمالا چهار هابیت را براساس همین دوستانش که با آن‌ها ایامی را به سرخوشی گذرانده، طراحی کرده است. به‌عنوان مثال هیچ صحنه‌ای نداریم که آن‌ها را در یک ماجراجویی جذاب ببینیم که یادآور ماجراجویی‌های ارباب حلقه‌ها باشد. صحنه‌ای که در آن این چهار نوجوان بیلیارد بازی می‌کنند و مهم‌ترین نقطه‌اش می‌شود آنکه پسری جلوی پدرش می‌ایستد تا بازی را ادامه دهند، آیا جذابیت کافی را دارد؟ منظورم از صحنه جذاب و دارای روند را که کاملا در خدمت شخصیت پردازی است با ارجاع به یکی از معدود صحنه‌های خوب فیلم بیان می‌کنم.

در کلاس درس ناگهان یکی از همکلاسی‌های تالکین، کتاب شعر او را برمی‌دارد. ذهنیت معلم نسبت به تالکین خوب نیست چرا که به‌دلیل تلفظ نامش به معلم ایراد گرفته است. وقتی نوبت به خواندن تالکین می‌رسد، او بلند شده و ادامه شعر را از حفظ می‌خواند. این صحنه بسیار پرداخت خوبی از شخصیت تالکین به ما می‌دهد. هم دقت او بر زبان و هم حافظه سرشار از شعر و داستانش را به رخ می‌کشد که از شرایط کودکی‌اش می‌آید. صحنه روند خوبی دارد و ما را نسبت به توانایی‌های او غافلگیر می‌کند. برای مخاطبی هم که تالکین را نمی‌شناخته کاملا شخصیت می‌سازد. اما از این قبیل صحنه‌ها در فیلم چقدر است؟ صحنه‌هایی که هوش و ذهن خیال انگیز تالکین به همراه تجربه‌های کودکی‌اش به کمکش بیاید و روند جذاب و غافلگیر کننده‌ای را خلق کند.

دیالوگ‌هایی که در صحنه‌های تالکین و معشوقه‌اش می‌شنویم نیز عشقی خاص را شکل نمی‌دهد

دیالوگ‌هایی که در صحنه‌های تالکین و معشوقه‌اش می‌شنویم نیز عشقی خاص را شکل نمی‌دهد. به‌عنوان مثال در صحنه‌ای در رستوران اشراف‌ها، غالب دیالوگ‌ها باز هم حول تصاویریست که از ارباب حلقه‌ها وام می‌گیرد. تالکین درختان را یک شخصیت می‌بیند. چیزی که ما به‌عنوان نگهبان درختان یا اِنت‌ها می‌شناسیم. درختانی که راه می‌روند، حرف می‌زنند و به نبرد با ارک‌ها می‌روند. حال اگر ما این عناصر را از ارباب حلقه‌ها به یاد نیاوریم، دیالوگ‌های این صحنه، افسانه جذابی را برای ما نمی‌سازد. شاید از این رابطه عشقی، صحنه در آغوش کشیدن آن‌ها در زیر زمین سالن نمایش به همراه Track Back‌دوربین قدری اثر بخش باشد. رابطه‌ای که انگار طبقه اجتماعی نمی‌شناسد و در همان راهرو به یادگار می‌ماند.

در انتهای فیلم، آشنایی او با یکی از اساتید زبان شناسی، به‌نوعی می‌توانست سرآغاز یک پرده سومی باشد که در آن از تمام توانایی‌های تالکین استفاده شود. افسوس که این روند تنها به همان آشنایی بسنده می‌شود. ایده استفاده از زبان پتانسیل‌های زیادی را به همراه دارد که می‌تواند برای لحظاتی کاملا تالکین را به یک جهان دیگر ببرد. یک مثال بسیار جذاب برای استفاده از زبان را در مجموعه هری پاتر شاهد هستیم. هری به واسطه حضور نیمی از روح ولدمورت در وجودش، توانایی‌های عجیبی به دست آورده است. از جمله اینکه می‌تواند به زبانی خاص (که نامش را می‌گذارند زبان مار‌ها) با مار‌ها حرف بزند. در یک صحنه در یکی از کلاس‌های مدرسه هاگوارتز، توانایی او در حرف زدن با مار‌ها موجب حیرت و ترس دیگران می‌شود و برای لحظاتی گویی، هری در یک دنیای دیگر سیر می‌کند. حتی هری خودش نیز از این توانایی هم نگران و هم متحیر می‌شود.

حتی در قسمت اول نیز، یکبار با این توانایی می‌تواند دادلی (پسر خاله پتونیا) را از چنگ یک مار در باغ وحش برهاند. اینجا است که می‌توان گفت توانایی سخن گفتن به یک زبان دیگر، بار دراماتیکی پیدا کرده و شخصیت هری را از دیگران کاملا جدا  و او را خاص می‌کند. جای خالی چنین پرداختی، هرچند که در بیوگرافی تالکین نوعی دست کاری به حساب بیاید، حس می‌شود. ما فقط شاهد هستیم که تالکین به زبان‌ تسلط زیادی دارد و گاهی زبانی افسانه‌ای خلق می‌کند. اما چه استفاده دراماتیکی از این توانایی می‌شود؟

مجموعه این ایرادات درکنار هم می‌شود منجر به همان نتیجه‌گیری ابتدایی می‌شود. انتظار مخاطب از تماشای فیلمی درباره یک نویسنده با چنین ذهن و تخیل قدرتمندی، فراتر از یک بیوگرافی عادیست.


منبع زومجی
اسپویل
برای نوشتن متن دارای اسپویل، دکمه را بفشارید و متن مورد نظر را بین (* و *) بنویسید
کاراکتر باقی مانده