۵۰ کیلو آلبالو، «آخرین درد دل مانی حقیقی» به گفته‌ی خودش است که با دو جین بازیگر کمدی مستقیماً گیشه را هدف قرار گرفته و به هدفش هم رسیده است. در زومجی نگاهی به این فیلم سرخوش انداخته‌ایم.

۵۰ کیلو آلبالو

مانی حقیقی خودش اظهار کرده ۵۰ کیلو آلبالو یک فیلم تجاری است و کار ما در جهت‌گیری‌هایمان راحت کرده است. فیلم و سینمای تجاری هم مانند سینمای اجتماعی از آن ترکیباتی است که کاملاً در سینمای ایران رایج شده و تعجب کسی را برنمی‌انگیزد. فیلم تجاری یعنی فیلمِ بفروش، یعنی فیلمی که چند چهره‌ی سرشناس نقش‌های اصلی‌ آن را ایفا می‌کنند و تهیه‌کننده از همان مراحل ساخت خیالش بابت فروش راحت است. مانی حقیقی هم در ۵۰ کیلو آلبالو از بازیگر کم نگذاشته و چون کار از محکم‌کاری عیب نمی‌کند، فقط رضا عطاران و مهران مدیری را برای بازی در فیلمش دعوت نکرده است. فیلم سرخوشانه‌ی حقیقی یک دورهمی برای عواملش بوده که بد هم به آن‌ها نگذشته، هم پورشه سوار شدند، هم سری به آبادان زدند و هم گریم‌ها و لباس‌های رنگ و وارنگ را امتحان کرده‌اند. از آن طرف تماشاگرها هم  معمولاً ناراضی سالن سینما را ترک نمی‌کنند و چند باری در طول فیلم حسابی خندیده‌اند. همه هم راضی‌ هستند. هیچ عیبی ندارد شما فیلمی بسازید که هدفش فقط خنداندن و فروختن است ، اما باید حداقل‌هایی را رعایت کنید تا فیلمتان در چهارچوب یک اثر سینمایی قرار بگیرد.

۵۰ کیلو آلبالو دست به هر کاری می‌زند تا خنده‌دار باشد و تا جایی پیش می‌رود که قواعد و قوانین مخصوص به خودش را وضع می‌کند و سعی دارد تافته‌ای جدا بافته باشد. اما مزه‌ی شوخی‌های فیلم و موقعیت‌های کمیکش گاهی اوقات آن‌قدر شیرین می‌شود که دل را می‌زند. حقیقی از هیچ راهکاری برای تبدیل فیلم‌ خود به اثری کاریکاتوری و اغراق‌شده نگذشته است. موقعیت‌های کمیک که گاهی تا مرز سوررئال هم پیش می‌روند، دیالوگ‌های پینگ‌پونگی که سرشار از شوخی‌های جنسی و سیاسی هستند و حتی استفاده از افکت‌های صوتی و موسیقی متن متفاوتی که کمک شایانی به اگزجره کردن موقعیت‌ها می‌کند ۵۰ کیلو آلبالو را به یک کمدی متفاوت - و نه لزوماً شاخص - در سینمای ایران تبدیل می‌کند که مستقیماً نتیجه‌ی علاقه‌ سازنده به امتحان کردن ایده‌های جدید است. وقتی حقیقی فیلمی مثل «اژدها وارد می‌شود» را یکی دو ماه قبل‌تر به جشنواره فرستاده و در آثار قبلیش هم جهان‌بینی‌ خود را به تماشاگران معرفی کرده، انتظار دیگری هم از کمدی او نمی‌رود. ۵۰ کیلو آلبالو تلاش حقیقی برای ساخت یک بی‌مووی است اما پشت همین تصمیم هم فکر چندانی نخوابیده و کنترل از دست او در رفته است.

۵۰ کیلو آلبالو

ازدواج صوری، طلاق مصلحتی و توفیق اجباری بن‌مایه‌ی داستان ۵۰ کیلو آلبالو است. تمام فیلم حول و حوش زندگی چند زوج می‌گذرد که مسیر زندگی‌ فردیشان از یکدیگر می‌گذرد و همین پلات نیم‌خطی طبیعتاً پتانسیل ایجاد موقعیت‌های خنده‌داری را دارد که اگر در مسیر درستی قرار گیرد، می‌توان با اضافه کردن چاشنی‌های دیگری به فیلمی ساختاریافته و در عین حال سرگر‌م‌کننده رسید. برای ساخت اثری باکیفیت لزوماً نیاز به خلق ایده‌ای جدید نیست، اما ۵۰ کیلو آلبالو آنقدر غرق ایده‌ نخ‌نمای خود شده که حتی داستان‌های فرعی هم نمی‌توانند آن را وصله پینه کنند و درنهایت با فیلمی طرف هستیم که مسیر دایره‌واری را طی می‌کند که آغاز و انتهایش به یکدیگر می‌رسند که هر دو، سکانس‌های مراسم ازدواجی را شامل می‌شوند که فقط زوج‌ها فرق کرده‌اند. این وسط هم تمام درگیری‌ها و ماجراها هستند که جای خالی یک خط داستانی پویا را پر کنند اما تمام تلاششان خلق لحظات بامزه‌ای است که منجر به پیش‌برد داستان هم نمی‌شوند. فیلم آنقدر روایت شلخته‌ای دارد که کارگردان می‌تواند سکانس مطلقاً بی‌ربطی را جایی آن وسط‌ها بگنجاند و لطمه‌ای هم به داستان نخورد، چون کل فیلم متشکل از سکانس‌های نامأنوسی است که کنار هم چیده‌ شده‌اند و هدفی جز خنده‌دار بودن را دنبال نمی‌کنند. کار اما جایی بالا می‌گیرد که داوود (ساعد سهیلی) و آیدا (هستی مهدوی‌فر) با هم به خرید رفته‌اند و جلوی یک پس‌زمینه‌ی سفید و محیطی آتلیه‌ای، مشغول امتحان کردن لباس‌های مختلف روبه‌روی دوربین هستند  و در پس‌زمینه هم نسخه‌ی فارسی‌شده‌ای از آهنگ «خوشحال» فرل ویلیامز پخش می‌شود. اینجا است که فیلم تیر خلاصش را شلیک می‌کند: من را جدی نگیرید!

۵۰ کیلو آلبالو یک کمدی خوشحال است که هیچ اهمیتی برای روایت داستان قائل نیست و فقط قرار است بخنداند

تا یک‌سوم ابتدایی که جلو بروید به اندازه‌ی کافی نشانه‌ و سیگنال‌هایی دریافت کرده‌اید که تکلیف فیلم را مشخص می‌کنند، باقی تنها برای شورتر کردن این آش شله‌قلم‌کارند. آیدا دختر نازپرورده‌ای است و پدر و مادرش هم تمام ویژگی‌های لازم برای نشان دادن بی‌خیالی این خانواده را دارند. موتور وسپای نارنجی پدر آیدا (فرهاد آئیش) که در ترک آن هم مادرش (افسانه بایگان) نشسته در کنار نوع پوشش و گریم‌های آن‌ها همان تصاویر کارتون‌مانندی است که به وفور در ۵۰ کیلو آلبالو می‌بینیم. از طرف دیگر داوود شخصیت رئال فیلم است که درمیان همه‌ی این شخصیت‌های کاریکاتوری (از جمله پدر و مادر خودش) گیر افتاده و تضادی که ایجاد هم می‌کند در جهت اغراق بیشتر در فضاسازی و خلق لحظات کمدی است. این تضاد و اغراق از سطح شخصیت‌پردازی بالاتر می‌رود به اکسسوار موجود در صحنه، ترکیب‌بندی‌ تصاویر و موسیقی متن می‌رسد. نامزد اصلی داوود، عروشا (آزاده صمدی) با آن گریم سنگین‌ (بخوانید آرایش غلیظ) و پورشه‌ی سرمه‌‌ای‌رنگش وصله‌ای جدا از تمام شخصیت‌های فیلم است و قرار است زنی باشد که روی پای خودش ایستاده و از هیچ مردی نمی‌ترسد. جدا از اینکه عروشا فقط یک تیپ تک‌بعدی است، آن نماهای بسته‌ی صورت او که قرار است نشانی باشند از قدرت سلطه‌گری او، چنان توی ذوق می‌زنند که نه تنها کمکی به پردازش شخصیت نمی‌کند، بلکه تصویری نابه‌جا از او در ذهن ثبت می‌کند. دیدن چهره‌ی فردی که پرده‌ای به طول ده متر و عرض شش متر را به طور کامل پوشانده هم شاید چندان تجربه‌ی دلنشینی نباشد.

 

۵۰ کیلو آلبالو

هیچ بعید نیست اگر در طول فیلم انتظار ظاهر شدن کلماتی مثل BOOM و BANG را روی تصویر داشته باشید. اصلاً اگر چنین اتفاقی هم می‌افتاد تعجب نمی‌کردیم. افکت‌های صوتی کارتون‌های لاک‌پشت‌های نینجا هم آن‌قدر اغراق‌شده نیستند، اما ۵۰ کیلو آلبالو قرار است یک کمدی بفروش باشد و درنتیجه استفاده از هر وسیله‌ای در رسیدن به این هدف مجاز است. راستش فیلم چنان سعی در خلق یک چهره‌ی خاص از خود می‌کند که بی‌انصافی است که این تلاش را نادیده بگیریم. ایده‌ای که می‌شد به سبک سریال‌های طنز در یکی دو آپارتمان پیاده‌سازی‌اش کرد که با هم به همان فروش رسید، در ۳۰ لوکیشن فیلمبرداری شده اما چه سود که غیر از سکانس‌های آبادان، این لوکیشن‌ها هویتی برای خود ندارند و پس‌زمینه‌ای خالی هستند برای بیشتر به چشم‌آمدن شخصیت‌های رنگ و وارنگ فیلم. شاید اگر مانی حقیقی با بودجه‌ای که در اختیار داشت روند جدی‌تر در تولید همین اثر طنز پیش می‌گرفت و ساختار و چارچوبی مشخصی تعیین می‌کرد، با کمدی قوی‌تری روبه‌رو بودیم که در عین خلق فضاهای انتزاعی، ارزشی هم به عنوان یک اثر سینمایی داشت.

نسخه‌ی ۵۰ کیلو آلبالو را نمی‌توان به این راحتی‌ها پیچید. فیلم حرف و هدف خاصی ندارد و تنها به قصد سرگرم‌کردن ساخته شده، اما گهگاه خلاقیت‌هایی از آن سر می‌زند که با پرداخت بیشتر می‌توانست اثرگذاری بسیار بیشتری داشته باشد. نخستین تلاش مانی حقیقی در ژانر کمدی سرشار از زیاده‌روی‌ها است اما تجربه‌ای به مراتب لذت‌بخش‌تر از دیگر فیلم کمدی این روزهای سینما است. اگر قصد وقت‌گذراندن در سینما به همراه خانواده یا جمعی از دوستان را دارید، باید بین بد و بدتر را انتخاب کنید و در این مورد، ۵۰ کیلو آلبالو بهترین بدی است که تا به حال انتخاب کرده‌اید.

تهیه شده در زومجی


اسپویل
برای نوشتن متن دارای اسپویل، دکمه را بفشارید و متن مورد نظر را بین (* و *) بنویسید
کاراکتر باقی مانده