آستریکس و ابلیکس در ایران؛ یادگاری بازی Asterix & Obelix برای گیمرهای ایرانی
اینکه در سال گذشته توانستیم با دو بازی جدید سری شاهزاده پارسی بار دیگر نام سرزمین عزیزمان را در صنعت محبوب سرگرمی یعنی بازیهای ویدیویی بشنویم، اتفاق مبارکی بود. نام ایران یا پارس یا پرشیا بارها و بارها در بازیها شنیده شده، گاهی به مثابه یک کار سیاسی (مثل سری بتلفیلد) و گاه با نقبی به گذشته و تاریخ غنیمان, نگاهی اساطیری یا روایی. جدیدترین نسخه از سری بازیهای محبوب فرانسوی، «آستریکس و ابلیکس: مأموریت بابل» (Asterix & Obelix: Mission Babylon)، به تازگی منتشر شده و واقعیت اینجاست که نتوانسته چندان سر و صدا کند. حتی تا امروز که این یادداشت را مینویسم یک نقد هم از بازی به هیچ زبانی منتشر نشده و آنطور که شنیدم اساسا ناشر تصمیم گرفته که هیچ کد نقدی را به هیچ منتقد و استریمری ندهد، موضوعی که نشان میدهد خود ناشر از ضعف مخلوق خود آگاه است. بله، بازی جدید آستریکس و ابلیکس پر از ایراد است و اصلا به دوران اوج سری XXL برنمیگردد، درواقع بازی جدید اثری است که فقط برای طرفداران دو آتیشه این فرنچایز جالب توجه خواهد بود ، اما صبر کنید! قشر دیگری نیز ممکن است به سمت بازی جدید این دو قهرمان کشیده شوند: ما ایرانیان.
در حالی که این بازی از دید منتقدان جهانی و گیمرها یک اثر ضعیف و پر از مشکلات فنی به شمار میرود، اما یک ویژگی منحصر به فرد، آن را به موضوعی کنجکاویبرانگیز برای بازیکنان ایرانی تبدیل میکند: حضور این دو قهرمان محبوب گُلی (Gaulish) در سرزمینی که به وضوح با الهام از ایران باستان طراحی شده است و نام بابل را نیز یدک میکشد و پر از المانهای قدیمی پارسی است. این سفر دیجیتالی، ترکیبی غریب از جذابیت نوستالژیک و البته نادرستیهای تاریخی است که تجربهای دوگانه را رقم میزند، هرچند در نهایت برای ما ایرانیان دلگرم کننده است.
برای اولین بار در تاریخ بازیهای این مجموعه، آستریکس و ابلیکس پایشان به خاورمیانه باز میشود. هرچند نام مرحله «بابل» است، اما سازندگان بازی برای طراحی محیط، هیچ ابایی از استفاده مستقیم از نمادهای شاخص شاهنشاهی هخامنشی نداشتهاند. ستونهای سر به فلک کشیده تخت جمشید، معماری هخامنشی و سربازان رومی که با ظاهری شبیه به «گارد جاویدان» طراحی شدهاند و مجسمه هما و گاو و... همگی الهام بخش از تخت جمشید و پاسارگاد هستند. درواقع این موارد به وضوح نشان میدهند که مقصد واقعی قهرمانان ما، نه بابلِ بینالنهرین، بلکه پارس است.
باور دارم قدم زدن در یک نسخه کارتونی و فانتزی از تخت جمشید و سیلی زدن به رومیها در این فضا، تجربهای است که در دنیای بازیهای ویدیویی مشابهی برای آن یافت نمیشود. اما این جذابیت بصری، با یک اشتباه تاریخی بزرگ همراه است که البته، از روح طنزآمیز همیشگی آستریکس نشأت میگیرد.
دنیای قصههای آستریکس همواره به «زمانپریشی» (Anachronism) و شوخی با تاریخ شهرت داشته است. این بازی هم نیز از این قاعده مستثنی نیست. داستانهای آستریکس در حدود سال ۵۰ قبل از میلاد و در دوران ژولیوس سزار رخ میدهند. این در حالی است که:
۱. امپراتوری بابل: آخرین امپراتوری بابل در سال ۵۳۹ قبل از میلاد، یعنی حدود ۵۰۰ سال قبل از دوران سزار، توسط کوروش بزرگ فتح و به بخشی از شاهنشاهی هخامنشی تبدیل شده بود.
۲. تخت جمشید: این مجموعه کاخهای باشکوه در سال ۳۳۰ قبل از میلاد توسط اسکندر مقدونی به آتش کشیده شد و در زمان سزار، یک ویرانه باستانی محسوب میشد، نه یک مکان باشکوه و پر زرق و برق وسط سوریه قدیم!
بنابراین، حضور همزمان سزار، آستریکس، بابل و تخت جمشید، یک فانتزی تاریخی تمامعیار است. البته این «اشتباه» عمدی است و هدف آن نه آموزش تاریخ، بلکه استفاده از نمادهای شناختهشده برای خلق یک دنیای کمدی و اغراقآمیز است. این ویژگی، خود به بخشی از جذابیت ماجرا برای مخاطب تبدیل میشود. وقتی در همان ابتدای بازی پای آیین «نوروز» هم به داستان باز میشود، ناخودآگاه همه چیز رنگ و بوی ایرانیتری به خود میگیرد.
در هر حال نباید از حقیقت چشمپوشی کرد. بر اساس نقدهای کوتاه جهانی و گزارشهای بازیکنان، «آستریکس و ابلیکس: مأموریت بابل» یک بازی ضعیف است. مشکلات فنی متعدد مانند افت فریم، باگهای فراوان، دوربین آزاردهنده و گیمپلی تکراری و سطحی، تجربه آن را برای بسیاری ناخوشایند کرده است. بازی از حالت کوآپ دو نفره هم بهره میبرد که شاید تنها چیزی باشد که برخی را ترغیب به تجربه آن کند چرا که بازیهای دونفره لوکال کوآپ زیادی در دنیا وجود ندارد. طنز هوشمندانه و چندلایه کمیکهای اصلی نیز جای خود را به شوخیهای ساده و بیرمق داده است و موسیقی بازی هم بجز در بخش منو که از ساز و آواز ایرانی استفاده کرده، در بقیه موارد رسما افتضاح است.
با این همه، این بازی برای گیمر ایرانی یک ارزش افزوده غیرمنتظره دارد. در دنیایی که ایران و نمادهای فرهنگی آن به ندرت در بازیهای بینالمللی به شکلی مثبت یا حتی خنثی به تصویر کشیده میشوند، دیدن تخت جمشید و لباس پارتها و... به عنوان پسزمینه ماجراجوییهای دو شخصیت دوستداشتنی و محبوب و آشنا، کنجکاویبرانگیز است. این جذابیت نه از کیفیت بازی، که از «حس دیدن خود» در یک مدیوم جهانی نشأت میگیرد.
«آستریکس و ابلیکس: مأموریت بابل» شاید یک بازی شکستخورده در مارکت باشد و نتوانسته باشد این فرنچایز را لااقل در دنیای بازیهای احیا کند (مینی سریال انیمیشنی اخیر نتفلیکس آستریکس شاهکار بود و در آنجا ضعفی وجود ندارد!) اما سفر به ایرانِ خیالی، یک فصل جالب در تاریخ این مجموعه رقم زده است که برای ما هیجان انگیز است. این بازی برای بازیکن ایرانی، بیش از آنکه یک چالش گیمپلی باشد، یک تور گردشگری مجازی و کمیک در دل تاریخ فانتزی سرزمین خودمان است. شاید این بازی ارزش قیمت کامل را نداشته باشد، اما تجربهاش با یک تخفیف بزرگ، میتواند برای همه ما و علاقهمند به آستریکس و تاریخ، لحظات سرگرمکنندهای خلق کند؛ به شرطی که انتظار یک بازی بی نقص را نداشته باشید و با آغوش باز به استقبال اشتباهات تاریخی شیرین و بانمک آن بروید.