پیوندهای پنهان دارک سولز، بلادبورن و الدن رینگ؛ از ایستر اگ‌ها تا اسطوره‌های کیهانی

جمعه 11 مهر 1404 - 21:59
مطالعه 22 دقیقه
دارک سولز، بلاد بورن و الدن رینگ
در این مطلب به رفرنس‌ها و اشارات آشکار و پنهانی که جهان آثار بزرگ میازاکی شامل دارک سولز، بلادبورن و الدن رینگ را به هم ارتباط می‌دهند، خواهیم پرداخت.
تبلیغات

فرام‌سافتور و هیدتاکا میازاکی با ساخت شماری از چالش برانگیزترین و طاقت‌فرساترین بازی‌های دنیای ویدیوگیم شناخته می‌شود. بازی‌های فوق العاده موفقی که یکی پس از دیگری مورد استقبال طرفداران قرار گرفته و خیلی زود جامعه‌ی مخاطبان پروپاقرص و بسیار تیزبین خود را تشکیل می‌دهند. رویکرد خاص این تیم در خلق IPهای جدید باعث می‌شود تا طرفداران همیشه هیجان این را داشته باشند که آثار پیش روی آن‌ها چه تجربیات جدید و مطمئناً جذابی را به آن‌ها ارائه خواهد کرد.

با این حال، با نگاهی دقیق‌تر به این آثار متمایز و منحصر به فرد، همچنان می‌توان رده‌پایی از یک ارتباط مخفی و گاهاً پررمز و راز را میان آن‌ها کشف کرد که باعث می‌شود برخی طرفداران، تئوری‌هایی از وجود یک جهان مشترک بین این آثار را مطرح کنند. با این که ممکن است هرگز از این مسائل مطمئن نشویم، بسیاری از طرفداران از جمله خود ما از صمیم قلب معتقدیم که چیزی بیشتر از آنچه در ظاهر به نظر می‌رسد، در جریان است.

البته فرام‌سافتور نیز مثل بسیاری از استودیوهای بازی سازی، ممکن است از برخی منابع خود در چند پروژه‌ مختلف استفاده کرده باشد؛ مثل سلاح، لوکیشن یا انیمیشنی که ممکن است در دو یا چند بازی تکرار شده باشد. این شباهت‌ها لزوماً به معنی ارجاع دادن یا اشاره‌ی بین بازی‌ها نیستند، بلکه صرفاً استفاده‌ی بهینه از منابعی هستند که می‌تواند با سازوکار دو بازی مختلف سازگاری داشته باشد. با این حال شماری از این لینک‌ها و رفرنس‌ها، عمداً به شایعاتی در رابطه با وجود یک ارتباط مخفی یا جهان مشترک بین بازی‌های سولزلایک دامن می‌زنند. در ادامه به شماری از مهم‌ترین موارد اینچنینی خواهیم پرداخت.

دارک سولز، بلادبورن و الدن رینگ، به عنوان سه شاهکار میازاکی در میان آثار این بازیساز بزرگ ژاپنی، هسته‌ی مرکزی این اشارات و ارتباطات را تشکیل می‌دهند. سری دارک سولز که به‌عنوان دنباله‌ی معنوی دیمنز سولز شناخته می‌شود، با طراحی جهان درهم‌تنیده، مبارزات چالش‌برانگیز و لور عمیق خود، سبک جدیدی از بازی‌های اکشن و نقش‌آفرینی را پایه‌گذاری کرد. این بازی به‌همراه دنباله‌هایش به یکی از تأثیرگذارترین مجموعه‌ بازی‌های تاریخ صنعت گیم تبدیل شد.

از سوی دیگر، بلادبورن تجربه‌ای سریع‌تر و خشن‌تری را نسبت به دارک سولز ارائه می‌کند؛ این بازی شما را به شهر گوتیک و قرون وسطایی یارنام می‌برد؛ جایی که بیماری مرموزی انسان‌ها را به هیولا تبدیل کرده است. ترکیب اتمسفر ویکتوریایی، موجودات کیهانی و داستانی پر از رمز و راز باعث شد تا این بازی به یکی از تحسین‌شده‌ترین آثار فرام‌سافتور بدل شود.

نهایتاً الدن رینگ را داریم که آخرین شاهکار هیدتاکا میازاکی است که با همکاری نویسنده‌ی مشهور، جورج آر.آر. مارتین ساخته شد. این بازی ساختار سولز را به دنیای جهان‌باز آورد و با ارائه‌ی سرزمین‌های پهناور، آزادی عمل بالا و لور غنی، هم تحسین منتقدان را برانگیخت و هم به یکی از پرفروش‌ترین بازی‌های فرام‌سافتور تبدیل شد.

در ادامه با معرفی مهم‌ترین و شناخته شده‌ترین پیوندها و ارتباطاتی که این بازی‌ها را به هم متصل می‌کند، با زومجی همراه باشید.

کپی لینک

Frenzy؛ رابطه‌ی جدایی‌ناپذیر بینش و جنون

یکی از آشکارترین پیوندها میان بلادبورن و الدن رینگ، مفهوم «جنون» است که در دو بازی با نام‌های Frenzy و Madness شناخته می‌شود. در Bloodborne، مکانیزم Frenzy زمانی فعال می‌شود که بازیکن با موجودات یا نمادهایی روبه‌رو شود که به دنیای کیهانی و حقیقت‌های پشت پرده اشاره دارند. هرچه سطح Insight یا بینش بازیکن بالاتر باشد، بیشتر در معرض دیدن این حقایق و در نتیجه، فرو رفتن در جنون قرار می‌گیرد. به عنوان مثال، Winter Lanternها، به عنوان یکی از بدنام‌ترین دشمنان جهان بلادبورن، موجوداتی با بدنی پوشیده از لباس‌های شبیه عروسک Doll هستند که سرشان از انبوهی از کرم‌ها و چشم‌‌ها تشکیل شده است. طراحی این موجودات نشان می‌دهد که ارتباطی مستقیم با Great Ones دارند و نگاهشان تجسم همان «حقیقت ممنوعه» است. نگاهی که حتی از فاصله دور هم می‌تواند کشنده و عذاب‌آور باشد. این مکانیک با فلسفه‌ی اصلی بلادبورن کاملاً سازگار است: دانستن بیش از حد درباره‌ی ماهیت جهان و موجودات برتر، بهایی سنگین دارد و عقل را از بین می‌برد.

از سوی دیگر، در Elden Ring، جنون در قالب Madness و تحت کنترل نیرویی به نام Frenzied Flame بازمی‌گردد. بازیکنان یا دشمنانی که چشم‌هایشان زرد و سوزان می‌شود و به معنای واقعی کلمه، چشمانشان از حقیقت می‌سوزد. مکانیزم Madness در این بازی با پر شدن ناگهانی نوار وضعیت، باعث آسیب شدید و از دست رفتن تمرکز کاراکتر می‌شود و مستقیماً به از دست دادن کنترل در بلادبورن شباهت دارد.

البته ارتباط و شباهت میان این دو مفهوم فقط مکانیکی نیست، بلکه در سطح نمادین و روایی نیز تکرار شده است. هم Frenzied Flame در الدن رینگ و هم Great Ones در بلادبورن با «افشای حقیقت‌های ورای درک انسانی» گره خوردند و هر دو نشان می‌دهند که نزدیکی بیش از حد به نیروهای کیهانی مساوی با از دست دادن عقل و هویت است. حتی جلوه‌ی بصری پر شدن نوار Frenzy در بلادبورن و Madness در الدن رینگ شباهت غیرقابل انکاری دارد: صفحه با خطوط و علائم زرد و نارنجی پر می‌شود و بازیکن به مرز فروپاشی می‌رسد.

Frenzy و Madness؛ بازآفرینی مفهوم «حقیقت به بهای جنون» در لباسی تازه توسط میازاکی

به همین دلیل، بسیاری از طرفداران این مکانیزم را صرفاً یک ایستر اگ در نظر نمی‌گیرند، بلکه نوعی پل مفهومی میان دو بازی می‌دانند که نشان می‌دهد میازاکی بار دیگر همان ایده‌ی «حقیقت به بهای جنون» را در لباسی تازه بازآفرینی کرده است.

کپی لینک

درختان عظیم لوردان، یارنام و سرزمین‌های میانه

در دنیای Dark Souls و پیش از عصر آتش، جهان پر از Everlasting Dragons و درختان جاودانه‌ای به نام Archtrees بود که مثل ستون‌هایی عظیم آسمان و زمین را به هم وصل می‌کردند و شبیه به تنه‌های سنگی با شاخه‌هایی بی‌انتها دیده می‌شدند. این درختان نماد ثبات و بی‌زمانی عصر تاریکی پیش از پیدایش آتش بودند که حتی بعد از پیدایش آتش و ورود خدایانی مثل گوین، این درختان همچنان در پس‌زمینه دنیای بازی دیده می‌شوند و مثل یادگاری از عصر قدیم در جای خود استوار هستند.

اما در دنیای Bloodborne با این که چیزی شبیه Erdtree یا Archtree نداریم، محیط‌های جنگی و درختان زیادی وجود دارند که فضای گوتیک و قبرستانی شهر یارنام را پوشانده‌اند. بعضی طرفداران معتقدند که این درخت‌ها، مثل ستون‌هایی بین جهان مادی و کابوس‌ها عمل می‌کنند؛ چراکه در بسیاری از مناطق ورودی به قلمروهای Nightmare یا محیط‌های کیهانی، درختان عظیم یا شاخه‌های درهم‌پیچیده حضور دارند. با این حال، برخلاف Dark Souls و Elden Ring، در بلادبورن درخت نمادین کیهانی یا مقدسی وجود ندارد.

اما وقتی به جهان الدن رینگ می‌رسیم، Erdtree محور اصلی جهان بازی را به خود اختصاص می‌دهد. Erdtree بزرگ‌ترین نماد دنیای الدن رینگ است؛ درختی عظیم، نورانی و با ماهیتی کیهانی که از هر نقطه سرزمین‌های میانه دیده می‌شود. در این سرزمین‌ها مردگان با ریشه‌های این درخت یکی می‌شوند و اراده‌ی بالاتر Greater Will از طریق آن بر جهان حکمرانی می‌کند. این درخت برخلاف Archtrees لردران، نماد قدرت الهی و نظم است و تقریباً تمام آیین‌ها، دشمنان و شخصیت‌ها در Elden Ring به نحوی با Erdtree در ارتباط هستند.

نکته جالب توجه این است که در هر سه بازی، درخت‌ها مرز بین جهان‌ها را تعریف می‌کنند. Archtrees، مرز بین زمین و آسمان، درختان بلادبورن بین دنیای مادی و کابوس و Erdtree بین انسان‌ها و Greater Will.

بعضی طرفداران معتقدند که Erdtree در واقع نسخه‌ی تکامل یافته یا وارث Archtree در مفاهیم آثار میازاکی است. در واقع میازاکی ایده‌ی درخت کیهانی را که از Dark Souls شروع کرده و در Elden Ring به اوج رسانده است و این بار آن را به قلب روایت داستانی خود آورده است. البته در مقابل افرادی هم وجود دارند که معتقدند این فقط یک موتیف تکراری مثل شعله‌ها، ماه یا بیماری دیوانگی (Frenzy) است که در آثار مختلف فرام‌سافتور دیده می‌شود، بدون اینکه لزوماً دنیای مشترکی بسازند.

در مورد درختان و محیط‌های جنگی در این بازی‌ها، یک شباهت غیرقابل انکار دیگر نیز بین محیط جنگلی Abyssal Woods در الدن رینگ و Forbidden Woods در بلادبورن وجود دارد. حس سرگردانی و گیج شدن بازیکن در جنگل تاریک، خفه و پر از مه Abyssal Woods که نور به‌سختی از میان شاخ‌ و برگ درختان آن می‌گذرد، به‌طور مستقیم با جنون و Frenzy گره خورده است، چون دشمنان و NPCهای این منطقه اغلب دچار دیوانگی هستند. از سوی دیگر Forbidden Woods در بلادبورن نیز منطقه‌ای وسیع و پر از درختان بلند و سایه‌دار است که روستاها و دشمنانی که بیشتر به موجودات دیوانه یا هیولا تبدیل شدند را در خود جا داده است. در Forbidden Woods، رازهای یارنام و Great Ones آشکار می‌شود و در Abyssal Woods حقیقتی وحشتناک درباره Frenzied Flame و عمق نفوذش بر انسان‌ها نمایان می‌شود.

کپی لینک

Fire Keeper ،Doll ،Melina؛ حس آشنا و ارتباط انکارناپذیر

در بازی Dark Souls III با زنی به نام Fire Keeper روبه‌رو می‌شویم که چشم‌هایش را بسته و در سکوت و آرامش نشسته است. او کسی است که روح‌های جمع‌آوری‌شده توسط بازیکن را به قدرت تبدیل می‌کند و عملاً مسیر پیشرفت قهرمان بازی را ممکن می‌سازد. Fire Keeper گذشته‌ای رازآلود دارد و تنها زمانی لایه‌های بیشتری از شخصیتش آشکار می‌شود که بازیکن آیتم Eyes of a Fire Keeper را به دست آورد. در آن صورت او می‌تواند فراتر از آتش را ببیند و پایان احتمالی شعله را درک کند. این شخصیت، همزمان با این که می‌تواند منبع آرامش و راهنمای بازیکن باشد، نقشی کلیدی در سرنوشت دنیای بازی و خاموش یا روشن ماندن آتش ایفا می‌کند.

در سمت دیگر و در بازی بلادبورن، فضای تیره و ترسناک یارنام با حضور موجودی آرام و غریب در Hunter’s Dream رنگ دیگری به خود می‌گیرد. Doll، عروسکی انسان‌نما است که توسط Gehrman ساخته شده و به‌نوعی بازتاب یا یادگاری از زنی واقعی به نام Lady Maria است. او با چهره‌ای بی‌احساس و حرکاتی آرام، در کنار بازیکن می‌ایستد و با استفاده از Blood Echoes قدرت او را افزایش می‌دهد. Doll نه‌تنها یکی از معدود شخصیت‌های مهربان و غیرتهاجمی دنیای بازی است، بلکه به‌نوعی تنها مأمن احساسی بازیکن در جهانی پر از خون، فساد و جنون محسوب می‌شود.

اما در Elden Ring و در همان آغاز سفر، Tarnished با زنی مرموز به نام Melina مواجه می‌شود. او در ازای همراهی در مسیر، پیشنهاد می‌دهد که قدرت Runeها را به بازیکن منتقل کند و به این ترتیب نقشی مشابه راهنماهای پیشین در دیگر بازی‌های میازاکی را به خود می‌گیرد. ظاهر Melina با چشمی بسته و نشانه‌ای از شعله در چشمانش، حالتی رازآلود دارد و از همان ابتدا مشخص است که سرنوشتی تراژیک در انتظار اوست. او نه‌تنها همراه و راهنمای بازیکن است، بلکه در اوج داستان نقش قربانی شدن برای برافروختن شعله را برعهده می‌گیرد و با این کار جایگاهش را به‌عنوان یکی از شخصیت‌های نمادین و فداکار جهان Elden Ring تثبیت می‌کند.

شاید همین معرفی کوتاه از شخصیت‌های مذکور برای درک شباهت‌های آن‌ها کافی باشد. هرسه‌ی آن‌ها یک نقش بنیادین و مشترک را در داستان بازی ایفا می‌کنند: راهنمایی بازیکن در جهانی پر از تاریکی، آشوب و جنون. آن‌ها تنها شخصیت‌هایی هستند که بدون خصومت به استقبال قهرمان می‌آیند و در ازای اعتماد بازیکن، امکان پیشرفت و قوی‌تر شدن او را فراهم می‌کنند. این شباهت در نقش و جایگاه، نخستین دلیل ایجاد حس آشنا در میان آن‌ها است.

هرسه‌ شخصیت، یک نقش بنیادین و مشترک را در داستان بازی ایفا می‌کنند: راهنمایی بازیکن در جهانی پر از تاریکی، آشوب و جنون.

از نظر نمادپردازی نیز هر سه شخصیت پیوندی عمیق با مفهوم «چشم» و «دیدن حقیقت» دارند. Fire Keeper چشم‌های بسته‌ای دارد که تنها با یافتن Eyes of a Fire Keeper می‌تواند حقیقت پشت پایان آتش را ببیند.

Doll تجسمی است بی‌احساس و خالی، چیزی شبیه پوسته‌ای که فاقد «چشم‌های درون» است؛ همان عنصری که در بلادبورن کلید درک واقعیت‌های کیهانی است. Melina هم با چشمی بسته و نشانی از شعله در چشم دیگر، همواره بین دیدن و ندیدن، حقیقت و سرنوشت قرار دارد. این ارتباط با چشم‌ها در هر سه شخصیت، نماد محدودیت و پرده‌ای میان انسان و حقیقت نهایی است.

شباهت دیگر، سرنوشت تراژیک آن‌هاست. Fire Keeper می‌تواند در پایان شعله را خاموش کند و دنیایی تاریک بسازد. Doll در جهانی خیالی و ناپایدار وجود دارد و ماهیتش به‌طور ذاتی با فنا گره خورده است. Melina نیز در نهایت خود را قربانی می‌کند تا شعله برافروخته شود. هر سه‌ی آن‌ها گرچه برای بازیکن‌ مثل یک مکان امن و آرامش بخش عمل می‌کنند، اما مسیرشان ناگزیر به فداکاری، نابودی یا ناپدید شدن ختم می‌شود.

کپی لینک

شب‌های سرنوشت ساز

یکی از نقاط مشترک جالب بین بلادبورن، دارک سولز و الدن رینگ، شب‌های مهم و سرنوشت سازی است که نقش کلیدی در رقم خوردن اتفاقات بازی دارند.

«شب‌های سرنوشت‌ساز» در آثار فرام‌سافتور همیشه نمادی از لحظه‌ی گسست هستند.

با این که این سه بازی در جهان‌های جداگانه جریان دارند، اما لحظات کلیدی روایت داستان، همگی با شب یا تاریکی گره خوردند و همین باعث می‌شود تا طرفداران آن‌ها را کنار هم قرار دهند.

بلادبورن و The Night of the Hunt

تمام وقایع اصلی بلادبورن در طول یک شب رخ می‌دهند؛ شبی نفرین‌شده که در آن شهر یارنام در خون و جنون فرو می‌رود. این «شب شکار» نه تنها زمان جنگیدن با هیولاها و آشکار شدن حقیقت درباره Great Ones است، بلکه استعاره‌ای از غرق‌شدن در کابوس جمعی یک جامعه است. در این شب، مرز میان واقعیت و کابوس از بین می‌رود و شکارچیان و هیولاها در چرخه‌ای بی‌پایان گرفتار می‌شوند.

دارک سولز و The Age of Dark

اگرچه در دارک سولز خبری از یک «شب واحد» نیست، اما کل روایت بازی به سمت عصر تاریکی حرکت می‌کند. پایان‌های مختلف همواره به خاموشی آتش و آغاز دوره‌ای شب‌گونه و بی‌انتها اشاره دارند؛ عصری که در آن دیگر خبری از نور خدایان نیست و انسان‌ها وارد مرحله‌ای ناشناخته از هستی می‌شوند. به این ترتیب، تاریکی و شب در دارک سولز نه یک رویداد لحظه‌ای، بلکه یک سرنوشت اجتناب‌ناپذیر است.

الدن رینگ و Night of Black Knives

در Elden Ring نیز یک شب خاص سرنوشت کل جهان را تغییر داد: «شب خنجرهای سیاه». در این شب مرموز، گروهی از قاتلان به کمک قدرتی ربوده‌شده از Rune of Death توانستند نیمه‌خدایان را بکشند. مرگ Godwyn the Golden در این شب، آغاز زوال و فساد در سرزمین‌های میانه بود و عملاً زمینه‌ساز فروپاشی نظم Erdtree شد. درست مثل بلادبورن، یک شب تاریک تبدیل به لحظه‌ای شد که مسیر تاریخ جهان را برای همیشه تغییر داد.

چه کابوس یارنام باشد، چه مرگ یک خدای طلایی، و چه خاموشی آتش، هر سه رویداد دنیای خود را به مرحله‌ای جدید و غیرقابل بازگشت وارد می‌کنند. در هر سه، شب زمانی است که انسان‌ها بیش از همیشه با نیروهای فراتر از درکشان روبه‌رو می‌شوند. برداشت طرفداران این است که «شب‌های سرنوشت‌ساز» در آثار فرام‌سافتور همیشه نمادی از لحظه‌ی گسست هستند؛ جایی که گذشته می‌میرد و جهانی تازه، تاریک‌تر و بی‌رحم‌تر متولد می‌شود.

کپی لینک

Great Ones و Outer Gods

Great Ones در Bloodborne و Outer Gods در Elden Ring به‌شکل عجیبی در نقش و مفهوم به هم نزدیک هستند. هر دو دسته موجوداتی فراتر از ادراک انسان‌ هستند که حضورشان همزمان هم پرستیده می‌شود، هم وحشت می‌آفریند، و هم سرچشمه‌ی فساد و تغییرات بنیادی در جهان می‌شود.

Great Oneها موجوداتی کیهانی هستند که ماهیت‌ آن‌ها هم الهی و هم بیگانه‌ است. آن‌ها از مرز واقعیت عبور کردند و وجودشان چیزی میان «خدایان» و «بیگانگان کیهانی» قرار می‌گیرد. شکارچیان و محققان یارنام همواره تلاش کردند تا به سطح درک یا حتی «ارتقا یافتن» به مقام آن‌ها برسند. مشکل اینجا است که Great Ones بیش از اینکه به دنبال هدایت باشند، تمایل به «تداوم» دارند؛ به همین دلیل اغلب به دنبال فرزندان جایگزین (surrogate children) میان انسان‌ها هستند.

اما در سرزمین‌های میانه نیز Outer Gods، نیروها یا موجودات فراجهانی هستند که از طریق واسطه‌ها (موجودات، شعله‌ها یا حتی انگل‌ها) جهان را تحت کنترل می‌گیرند. هر Outer God یک جنبه یا مفهوم بنیادی را نمایندگی می‌کند: مثل Frenzied Flame (جنون و نابودی)، Formless Mother (خون و اشتیاق)، یا Greater Will (نظم طلایی).

فرام‌سافتور عملاً ایده‌ی «نیروهای کیهانی فراتر از فهم بشر» را در بلادبورن تست کرده و بعدها در الدن رینگ گسترده‌تر و متنوع‌تر ساخته است.

این خدایان آشکارا با هم در تضاد هستند و درگیری آن‌ها مسیر تاریخ سرزمین‌های میانه را شکل داده است. درست مثل Great Ones، پرستش Outer Gods با فساد و تغییرات غیرطبیعی همراه است و تماس با اراده‌ی آن‌ها ذهن و بدن را متحول یا ویران می‌کند.

برداشت برخی طرفداران این است که Outer Gods نسخه‌ی تکامل‌یافته و جهان‌باز همان Great Ones هستند؛ فرام‌سافتور عملاً ایده‌ی «نیروهای کیهانی فراتر از فهم بشر» را در بلادبورن تست کرده و بعدها در الدن رینگ گسترده‌تر و متنوع‌تر ساخته است.

کپی لینک

Marvelous Chester؛ غریبه‌ای از سرزمین غریبه‌ها

چستر یک NPC در بسته الحاقی Artorias of the Abyss بازی Dark Souls است. او برخلاف بیشتر شخصیت‌های لردران، ظاهر کاملاً متفاوتی دارد. لباس بلند، شیک و مدرنی که شبیه کت و شلوار و شنل است و ماسکی با نوک دراز و عینک مشکی روی صورت که بیشتر یادآور شخصیت‌های ویکتوریایی یا حتی پزشکان طاعون اروپایی است. چستر می‌گوید که از «سرزمینی دوردست» آمده و به نوعی گرفتار دنیای Abyss شده است. اما هیچ‌وقت توضیح نمی‌دهد که دقیقاً چطور یا از کجا آمده است. ظاهر این شخصیت و اشاره به این که به دنیای دارک سولز تعلق ندارد، باعث شد تا وقتی Bloodborne منتشر شد، برخی طرفداران تئوری سازی کنند که چستر در واقع نوعی اشاره‌ی زودهنگام (Foreshadowing) به دنیای بلادبورن بوده است. او حتی به جای شمشیر یا نیزه، بیشتر از تله‌ها و بمب‌ها استفاده می‌کند؛ چیزی که یادآور سلاح‌های غیرسنتی بلادبورن مثل تپانچه‌ و ابزار شکاری است.

برخی دیگر هم فراتر از این پیش رفتند و اعتقاد دارند که چستر می‌تواند تأیید غیرمستقیم وجود جهان‌های موازی در آثار میازاکی باشد. یعنی همان‌طور که Abyss دریچه‌ای به مکان‌ها و زمان‌های مختلف در نظر گرفته می‌شود، شاید چستر از دنیای بلادبورن به‌نوعی به درون دارک سولز پرتاب شده باشد. در هر صورت، Marvelous Chester مثل پلی مخفی میان دارک سولز و بلادبورن در نظر گرفته می‌شود؛ یک شخصیت بی‌جایگاه در دنیای خود، اما سرشار از نشانه‌های آینده.

کپی لینک

یامامورا؛ شکارچی بزرگی از سرزمین شرق

یامامورا یک NPC در Dark Souls III است که بازیکن می‌تواند او را در Irithyll Dungeon پیدا کند. او در یکی از سلول‌ها زندانی است و در حالت نشسته، دست به دعا شده و کاملاً صامت است. اگر بازیکن کلید مناسب را داشته باشه، می‌تواند او را آزاد کند و سپس امکان احضار او به‌عنوان Phantom را برای بعضی باس‌فایت‌ها به‌دست بیاورد. آیتمی به نام Sunset Armor Set که به او نسبت داده می‌شود نیز در بازی وجود دارد که طراحی‌ آن کمی شرقی و سامورایی‌وار به نظر می‌رسد.

توضیح مستقیمی درباره‌ی هویت یا گذشته‌ی او در متن بازی وجود ندارد اما توضیحات آیتم‌ها اشاره می‌کنند که او از «سرزمینی دوردست در شرق» آمده و به‌خاطر سرپیچی از قوانین سرزمینش، در نهایت سرگردان شده است. اما نکته حائز اهمیت درباره این شخصیت، وجود شخصیتی با همین نام در بسته الحاقی The Old Hunters بازی بلادبورن است. Yamamura, the Hunter، یک شکارچی دیوانه‌ است که بازیکن می‌تواند در قلمروی کابوس او را احضار کند یا با او بجنگد. لباس‌ها و تجهیزات او هم حال‌وهوای شرقی دارند. هر دو نسخه‌ی یامامورا، ساکت، گوشه‌گیر و در مرز دیوانگی قرار دارند. یکی در سلول زندانی است و دیگری در کابوس شکارچیان گیر افتاده است.

چه در بلادبورن و چه در دارک سولز 3، یامامورا به‌عنوان یک «بیگانه در دنیایی بی‌رحم» تصویر می‌شود. بسیاری از طرفداران یامامورا را یکی از آشکارترین پل‌های مستقیم بین بلادبورن و دارک سولز می‌دانند. چون هم اسم و هم طراحی این کاراکتر در هر دو بازی تکرار شده است. اما برخی هم معتقدند که این فقط یک اشاره‌ی Easter Egg از سمت فرام‌سافتور بوده که صرفاً برای خوشحال کردن طرفداران در بازی گنجانده شده است. البته گروهی هم باور دارند که زره و اسم یامامورا به طور آشکار شرقی (سامورایی‌وار) است و همین باعث می‌شود برخی تصور کنند که او پیش‌زمینه‌ای برای معرفی بازی Sekiro و پیاده سازی ایده‌های ژاپنی و سامورایی میازاکی بوده است.

به طور کلی یامامورا در نگاه اول یک NPC فرعی و کم‌اهمیت است، اما وقتی حضورش در بلادبورن و دارک سولز 3 را کنار هم بگذاریم، به یکی از پررنگ‌ترین اشارات میان‌جهانی تبدیل می‌شود. او نه‌تنها یادآور ارتباط ضمنی این دنیاها است، بلکه نمادی از «سرگردانی ابدی» شخصیت‌های میازاکی نیز به شمار می‌رود.

کپی لینک

Patches؛ پای ثابت بازی‌های فرام‌سافتور

Patches یکی از کاراکترهای افسانه‌ای و همیشگی فرام‌سافتور است که تقریباً در تمام بازی‌ها حضور دارد و به‌نوعی یک «امضای میازاکی» محسوب می‌شود. پچز که معمولاً با القاب مختلف مثل Trusty Patches یا Unbreakable Patches در بازی حضور پیدا می‌کند، یک NPC فرصت‌طلب و خائن در بازی‌های فرام‌سافتور است. نقطه‌ی اشتراک همه‌ی نسخه‌ها این است که او ظاهری معمولی و کمی بامزه دارد، با ظاهری دوستانه به شما نزدیک می‌شود و در یک لحظه‌ی حیاتی بازیکن را به دام می‌اندازد یا با هول دادن او باعث سقوط او از یک پرتگاه می‌شود. بعد از آن هم با پررویی تمام می‌گوید که «ببخشید، فقط شوخی بود!» یا «اشتباه گرفتم.» اگر هم او را ببخشید، در ادامه به فروشنده‌ی آیتم‌های مفیدی در بازی تبدیل می‌شود.

حضور این شخصی به قبل از سه بازی الدن رینگ، بلاد بورن و دارک سولز برمی‌گردد. اولین بار او را در Demon’s Souls با نام Patches the Hyena می‌بینیم که در آن بازیکن را به داخل چاله‌ای پر از هیولاها می‌اندازد. سپس در قسمت اول Dark Souls، پچز با نام Trusty Patches بازیکن را فریب می‌دهد. در ادامه و در Dark Souls II نیز عملاً شاهد بازگشت او به شکل دیگری هستیم؛ در واقع او مستقیماً در این بازی حضور ندارد، اما یک شخصیت به نام Mild-Mannered Pate عملاً نقش او را ایفا می‌کند و خیلی‌ها می‌گفتند که او جانشین Patches است.

در بازی Dark Souls III، پچز دوباره شخصاً وارد عمل می‌شود و این بار حتی خودش را شبیه Siegward of Catarina جا می‌زند تا بازیکن را گول بزند. بازی Bloodborne احتمالاً میزبان عجیب‌ترین نسخه‌ی پچز است؛ جایی که او با نام Patches the Spider در Nightmare به شکل یک عنکبوت غول‌پیکر ظاهر می‌شود، اما همچنان همان شخصیت شوخ‌طبع و خیانت‌کار است.

پچز در میان دنیای پر از تراژدی و تاریکی بازی‌های میازاکی، نوعی طنز سیاه و سبک‌دلی را به روایت داستان اضافه می‌کند.

آخرین بار هم او را در Elden Ring می‌بینیم؛ جایی که با همان نام ساده‌ی Patches حاضر شده و ابتدا یک باس‌فایت فرعی است؛ اما وقتی شکست می‌خورد، تسلیم می‌شود و بعد به یک فروشنده‌ی فرصت‌طلب تبدیل می‌شود.

پچز در میان دنیای پر از تراژدی و تاریکی بازی‌های میازاکی، نوعی طنز سیاه و سبک‌دلی را به روایت داستان اضافه می‌کند. برای بعضی‌ها، پچز نماد بُعد شوخ‌طبع و بازیگوش میازاکی است. اما حضور مداوم او به طرفداران این حس را می‌دهد که جهان‌های مختلف فرام‌سافتور به شکل مرموزی به هم متصل هستند. به این ترتیب برخی دیگر او را یک نخ تداوم‌دهنده بین دنیاها می‌دانند، شبیه یک مسافر جاودانه که در هر جهان و چرخه‌ای دوباره متولد می‌شود.

کپی لینک

شمشیر Moonlight Greatsword؛ امضای میازاکی

Moonlight Greatsword یکی از نمادین‌ترین و پایدارترین المان‌ها در تمام بازی‌های فرام‌سافت‌ور است؛ درست مثل پچز، ولی این بار در قالب یک سلاح. طرفداران این آیتم را به‌عنوان امضای شخصی میازاکی و نوعی «اثر هنری تکرارشونده» می‌شناسند و در هر بازی جدید، انتظار دیدن آن را دارند.

Moonlight Greatsword یک شمشیر افسانه‌ای جادویی با تیغه‌ای شفاف، کریستالی و درخشان است که به رنگ سبز آبی طراحی شده است. این شمشیر معمولاً یکی از قوی‌ترین سلاح‌های جادویی بازی‌ها است که با Intelligence قدرت می‌گیرد. ریشه‌‎ی این سلاح به یکی از اولین آثار میازاکی در فرام‌سافتور برمی‌گرده. بازی King’s Field (در دهه ۹۰ میلادی) که برای اولین بار در آن معرفی شد. از آن زمان تاکنون این شمشیر تقریباً در تمام بازی‌های فرام‌سافتور حضور داشته است.

همانطور که گفته شد، اولین حضور این شمشیر در بازی‌های میازاکی به بازی King’s Field از سال ۱۹۹۴ برمی‌گردد. سپس در سال ۲۰۰۹ و در بازی Demon’s Souls با نام Large Sword of Moonlight نسخه‌ی مدرن‌شده‌‌تری از آن را دیدیم. سه گانه‌ی Dark Souls نیز میزبان این شمشیر با نام Moonlight Greatsword بود. سپس در Bloodborne مجدداً این شمشیر را با نام Holy Moonlight Sword می‌بینیم و نهایتاً در Elden Ring نام Dark Moon Greatsword برای آن در نظر گرفته می‌شود. این بار این شمشیر با کوئست‌لاین Ranni the Witch پیوند خورده و به‌شکل عمیق‌تری در لور جای گرفته است.

قدرت این شمشیر همیشه به ماه، شب و نیروهای اسرارآمیز مرتبط است.

قدرت این شمشیر همیشه به ماه، شب و نیروهای اسرارآمیز مرتبط است. مثلاً در دارک سولز این شمشیر از Seath گرفته می‌شود و در بلادبورن با Ludwig گره خورده است. در الدن رینگ با Outer God ماه یعنی Ranni و Full Moon در تماس است.

Moonlight Greatsword مثل مُهر تاییدی است که میازاکی به آثار خود می‌زند. به طوری که اگر در بازی نباشد، حس می‌شود چیزی در آن کم است. برای برخی طرفداران این شمشیر نماد چرخه‌ی تکرار و اتصال جهان‌ها است. حضور آن در الدن رینگ نیز یکی از محکم‌ترین نشانه‌هایی است که نشان می‌دهد این سنت نه یک شوخی، بلکه بخشی از فلسفه‌ی روایی میازاکی است.

کپی لینک

آثار میازاکی و فرام‌سافتور؛ جهان یکپارچه یا ساخته‌ی ذهن طرفداران؟

با وجود تمام شباهت‌ها، ارجاعات و ایستر اگ‌های مشترکی که میان دارک سولز، بلادبورن و الدن رینگ دیده می‌شود، نمی‌توان گفت این بازی‌ها رسماً در یک جهان یا خط زمانی مشترک جریان دارند. هیدتاکا میازاکی و استودیو فرامسافت بارها تأکید کرده‌اند که هرکدام از این آثار، دنیای مستقل و قوانین مخصوص به خود را دارند. آیتم‌ها، شخصیت‌ها یا مضامین مشابه بیشتر به‌عنوان «امضای خلاقانه» و شوخی‌های داخلی تیم سازنده عمل می‌کنند تا بخشی از یک جهان داستانی واحد. به همین دلیل، هرچند طرفداران گاهی این آثار را در قالب یک جهان به هم پیوسته تئوریزه می‌کنند، اما از نظر رسمی هیچ‌کدام از این دنیاها به هم متصل نیستند.

هرچند طرفداران گاهی این آثار را در قالب یک جهان به هم پیوسته تئوریزه می‌کنند، اما از نظر رسمی هیچ‌کدام از این دنیاها به هم متصل نیستند.

همچنین، علاوه بر ایستر اگ‌ها و پیوندهایی که بین خود این بازی‌ها وجود دارد، یک سری رفرنس‌ها و ارجاعات به آثار دیگری هم به چشم می‌خورند که شاید هیچ ارتباطی با آن‌ها نداشته باشند اما طراحان و توسعه دهندگان علاقه‌مند بودند تا این الهام گیری‌ها و اشاره‌های ریز و خلاقانه را در بازی بگنجانند.

از جمله‌ی این موارد می‌توان به شمشیر بزرگ گاتس از مانگا و انیمه‌ی Berserk یا سلاح‌ Blasphemous از یک بازی دو بعدی مترویدوانیا با همین نام اشاره کرد. البته که تقریباً تمام این ارجاعات صرفاً جنبه‌ی هنری داشته و گاهاً با هدف بزرگداشت و ارزش قائل شدن به دیگر آثاری که منبع الهام آن‌ها بوده، در بازی گنجانده شدند.

با این حال، سعی کردیم به شماری از تئوری‌هایی که در اینباره بین طرفداران محبوب است، اشاره داشته باشیم. مثلاً برخی طرفداران با اشاره به نحوه‌ی نمایش تنه‌ی درختان در سری دارک سولز، بلادبورن و الدن رینگ، ایده‌ی جالبی را مطرح می‌کنند؛ قطورتر بودن بخش پایینی تنه‌ی درخت در دنیای دارک سولز در برابر قطر یکسان پایین تا بالای درختان دنیای بلادبورن و در نهایت شاخ و برگ قابل مشاهده‌ی درختان الدن رینگ، می‌تواند نشان دهنده‌ی این باشد که این بازی‌ها یک جهان به هم پیوسته قرار می‌گیرند که از طریق درختان آرک به هم متصل می‌شوند؛ جایی که دارک سولز پایین‌تر و بلادبورن بین آن و الدن رینگ بالای این جهان به هم پیوسته جا دارند. یا مثلاً تئوری دیگری که ادعا می‌کند Elden Ring دنباله‌ی Bloodborne و پیش درآمدی برای سری Dark Souls است. البته که این قبیل ایده پردازی‌ها همگی درحد تئوری‌های طرفداران باقی مانده و هیچ یک تأیید نمی‌شوند.

در پایان نظرات خود را در اینباره با زومجی و سایر کاربران در میان بگذارید.

مقاله رو دوست داشتی؟
نظرت چیه؟
داغ‌ترین مطالب روز
تبلیغات

نظرات