نویسنده: مریم خواجوی
// پنجشنبه, ۲۱ مهر ۱۴۰۱ ساعت ۲۲:۰۱

داستان بازی A Plague Tale: Innocence

داستان بازی A Plague Tale: Innocence ماجرای خواهر و برادر کوچکی را روایت می‌کند که در دوره‌ای که طاعونی مرگبار گسترده شده است باید جان سالم به در ببرند.

بازی A Plague Tale: Innocence ساخته‌ی استودیوی آسوبو که سال ۲۰۱۹ منتشر شد، ماجرای خواهر و برادر جوانی را روایت می‌کند که در یک روز زندگیشان ازاین‌رو به آن رو می‌شود. پدر و مادرشان را از دست می‌دهند، یک ارتش در تعقیب آن‌ها است و موش‌های وحشی، طاعون را در همه‌ جا پراکنده کرده‌اند. اما چرا همه چیز در یک چشم به هم زدن به هم ریخت؟

گله موش‌ ها در بازی a plague tale innocence

اتفاقات قبل از خط داستانی اصلی بازی

در سرتاسر محیط و اتفاقات داستان A Plague Tale: Innocence می‌توان دقت زیادی که برای هماهنگ بودن آن با اتفاقات تاریخی به خرج داده شده است مشاهده کرد. مشخص است که وقت زیادی برای تحقیق روی این موضوع صرف شده است و جزئیاتی که در گوشه و کنار بازی می‌بینیم مهر تاییدی بر این موضوع است.

ماجرای داستان، موازی با سه اتفاق مهم تاریخی است؛ جنگ صد ساله‌ی فرانسه و انگلستان، طاعون سیاه و اوج فعالیت نیرو‌های تفتیش عقاید مذهبی قرون وسطی. بنابراین در نظر داشته باشید با اینکه تمامی ارجاعات تاریخی که در ادامه ذکر می‌شود از اتفاقات واقعی نشات می‌گیرند اما همان‌طور که احتمالا می‌دانید قصه‌ی آمیسیا و هیوگو، شخصیت‌های اصلی A Plague Tale: Innocence یک داستان خیالی در دل اتفاقات تاریخی آن زمان است.

طاعون ژوستینین که در سال ۵۴۱ میلادی رخ داد، اولین شیوع گسترده طاعون بود که جان ده‌ها میلیون انسان را گرفت. در این دوره یک بیماری دیگر مرتبط با طاعون به نام پریما مکولا (Prima Macula) هم در خون برخی افراد خاص دیده شد. براساس نقاشی‌های رومی روی دیوار که در بازی دیدیم، جرقه‌ی شروع مکولا با تولد نوزادی بوده که این بیماری را با خود حمل می‌کرده است. مشخص نیست که قبل از این تولد هم این بیماری وجود داشته است یا نه.

مکولا از کلمه فرانسوی قدیمی Mackerel گرفته شده که هم به‌معنی نشانه‌گذاری شده و هم میانجی بوده است. این بیماری خاموش برای قرن‌ها بعد در خون برخی خاندان‌ها جریان داشت و هیچ علائمی از خود نشان نمی‌داد.

خانواده ده رون (De Rune) طی نسل‌‌ها بیماری پریما مکولا را در خون خود حمل کردند. ۸۰۰ سال پس از طاعون ژوستینین به دلایلی نامعلومی کوچک‌ترین فرزند این خانواده، هیوگو، با این بیماری متولد شد. پدر و مادر هیوگو با فهمیدن این موضوع تمام تلاش خود را کردند تا ضمن پیدا کردن راهی برای درمان پسرشان، بیماری‌اش را از سایر مخفی نگه دارند.

همه اطلاعات لازم برای درمان این بیماری به همراه جزئیات طاعون ژوستینین در کتابی به نام Sanguinis Itinera جمع شده و از معرض عموم مخفی داشته شده بود. برای همین است که در زمان وقوع طاعون سیاه در بازی، مردم هیچ ایده‌ای از اینکه چه اتفاقی در حال رخ دادن است ندارند و حتی در بخشی از بازی، مردم روستا شخصیت‌های اصلی داستان را مقصر طاعون می‌دانند و قصد کشتن آن‌ها را دارند.

رگ های صورت هیوگو در بازی a plague tale innocence

مراحل مختلف بیماری پریما مکولا

پریما مکولا ۶ مرحله مختلف دارد. در مرحله اول این بیماری ممکن است فرد میزبان تا آخر عمرش ناقل باقی بماند و علائمی از خود نشان ندهد. بااین‌حال در مواردی نادر شاید بیماری درون بدن بیمار از این مرحله فراتر رود و فعال شود. در این حالت میزبان سردرد‌های ممتد و ترس را تجربه می‌کند؛ مخصوصا اگر در مجاورت گله‌ای از موش‌ها باشد. رفته رفته نه‌تنها سردردهای بیمار شدیدتر می‌شود، رگ‌های قلب و گردن فرد سیاه می‌شود.

جدی‌ترین مرحله که به اصطلاح اولین Threshold نام دارد، با درد‌های شدیدی آغاز می‌شود؛ در حدی که ممکن است بیمار بر اثر آن جان خودش را از دست بدهد. بااین‌حال اگر بتواند این مرحله را پشت سر بگذارد، توانایی کنترل موش‌ها را به‌دست می‌آورد. درد بعد از این مرحله از بین می‌رود و اکنون میزبان به موش‌ها تسلط کامل دارد.

آمیسیا و هیوگو در بازی A Plague Tale Innocence

خط اصلی داستان بازی A Plague Tale: Innocence

۸۰۰ سال از جریان طاعون ژوستینین می‌گذرد. داستان بازی A Plague Tale: Innocence در سال ۱۳۴۸ میلادی و در ناحیه آکیتن کشور فرانسه رخ‌ می‌دهد. بازی، داستان دختری پانزده ساله‌ای به نام آمیسیا ده رون (Amicia De Rune) را دنبال می‌کند؛ دختر یک شوالیه، به نام رابرت و کیمیاگری به نام بئاتریس.

در یک روز به ظاهر عادی، همه چیز به سرعت به هم می‌ریزد. نیرو‌های تفتیش عقاید مذهبی (Inquisition) از راه می‌رسند و رابرت، تمامی خدمه عمارت ده رون و ظاهرا بئاتریس را به قتل می‌رسانند. هدف آن‌ها پیدا کردن هیوگو است؛ برادر کوچک‌ آمیسیا که از زمان تولدش از دنیای بیرون و حتی خواهر خودش دور نگه داشته شده بود.

بیماری پریما مکولا به دلایل نامعلومی در خون هیوگو فعال شده‌ است

آمیسیا آشفته و مبهوت از وضعیت پیش‌آمده، با برادرش پا به فرار می‌گذارد. خواهر و برادر نه‌تنها باید از نیروهای نیرو‌های تفتیش عقاید مذهبی فرار کنند، بلکه باید سعی کنند از گله موش‌های تشنه‌ی خون جان سالم به در ببرند. آمیسیا که خودش بچه‌ای بیش نیست، برای حفاظت از برادرش هر کاری می‌کند؛ حتی دست به قتل می‌زند. هرچه در بازی جلو‌تر می‌رویم دست‌های آمیسیا بیشتر به خون آلوده شده و تاثیر بیش‌تری روی او می‌گذارد. از نمایش‌هایی که تا به حال از دنباله‌‌ی بازی، A Plague Tale Requiem دیده‌ایم مشخص است که در این نسخه حتی بیشتر تاثیرات کشت‌وکشتار روی روان آمیسیا را مشاهده خواهیم کرد.

دریای خون در بازی a plague tale innocence

آمیسیا به‌دنبال دکتری به نام لورنتیس می‌گردد که می‌تواند برادرش را درمان کند. از شانس بدشان لورنتیس تا مرگ فاصله چندانی ندارد و لحظاتی قبل از مرگش مسئولیت کامل کردن تحقیقات مادرش را به عهده قهرمان جوان داستان می‌گذارد. با آتش گرفتن خانه‌ی لورنتیس، آمیسیا و هیوگو به همراه شاگرد لورنتیس، لوکاس فرار می‌کنند و راهی‌ Chateau d’Ombrage، قلعه‌ای که زمانی به خانواده‌ی ده رون تعلق داشته است می‌شوند. در طول مسیر، لوکاس اطلاعات بیش‌تری در مورد بیماری هیوگو به آمیسیا می‌دهد.

بیماری هیوگو به نحوی با شیوع طاعون در ارتباط است

با فعال شدن بیماری مکولا در بدن هیوگو، بئاتریس در تلاش بوده تا راهی برای درمان پسرش پیدا کند و در این راه با لورنتیس همکاری می‌کرده است. مکولا به نحوی با شیوع طاعون در ارتباط است و عده‌ای از جمله اعضای کلیسای کاتولیک از این موضوع باخبر بوده‌اند. احتمالا یکی از انگیزه‌های کلیسا برای پیدا کردن هیوگو، این عقیده بوده است که بیماری او به طریقی به وضعیت به وجودآمده ارتباط مستقیم دارد. شاید حتی این گروه فکر به قتل رساندن هیوگو را داشتند تا به این ترتیب به بیماری پایان دهند.

در ادامه مسیر با خواهر و برادری به نام ملی (Miele) و آرتور آشنا می‌شنویم که به داد آمیسیا و هیوگو می‌رسند و آن‌ها را از دست نیرو‌های تفتیش عقاید مذهبی نجات می‌دهند. البته آرتور در این راه خودش گرفتار می‌شود.

حال هیوگو روزبه‌روز بدتر و بدتر می‌شود. لوکاس برای درست کردن اکسیر به کتاب ممنوعه‌ی Sanguinis Itinera نیاز دارد که به انگلیسی به‌معنی Voyages of the Blood است. بنابراین آمیسیا با هدف پیدا کردن آن راهی دانشگاه شهر می‌شود. ملی هم با او همراه می‌شود تا برادرش را از زندان نجات دهد.

شهر در وضعیت خوبی به سر نمی‌برد و نیرو‌های تفتیش عقاید مذهبی از موش‌ها استفاده کرده‌اند تا مردم را به زور از شهر خارج کنند. آمیسیا موفق می‌شود کتاب را با کمک آهنگری به نام رودریک پیدا کنند. در این مسیر برای اولین‌بار با ویتالیس بنونت (Vitalis Bénévent)، شخصیت منفی داستان و مرشد بزرگ رو‌به‌رو می‌شویم. آمیسیا و رودریک پس از تعقیب و گریز فراوان به قلعه برمی‌گردند.

آرتور که با کمک خواهرش از زندان فرار کرده، به آمیسیا می‌گوید که شخصی با ویژگی‌های مادرش در زندان نیرو‌های تفتیش عقاید مذهبی بوده است. این‌جا می‌فهمیم که بئاتریس هنوز زنده است. آمیسیا به سایر اعضا می‌گوید که این موضوع را از هیوگو مخفی نگه دارند؛ غافل از اینکه هیوگو صحبت آن‌ها را شنیده است.

فضای خونین و لونه ی موش ها در بازی a plague tale innocence

لوکاس برای کامل کردن اکسیر به تجهیزات آزمایشگاه بئاتریس نیاز دارد. برای همین او و آمیسیا به عمارت ده رون برمی‌گردند. موش‌ها گوشه و کنار عمارت را غارت کرده‌اند و چیزی که ماجرا را برای آن‌ها عجیب می‌کند این است که برخلاف جسد سربازان نیرو‌های تفتیش عقاید مذهبی که کاملا توسط موش‌ها سلاخی شده‌اند، جسد رابرت ده رون و خدمه عمارت دست‌نخورده باقی مانده است. همچنین اتاق هیوگو تنها جایی از عمارت است که هیچ تغییری نکرده است و حتی موش‌ها به آن وارد نشده‌اند.

دو همراه بعد از درست کردن اکسیر به قلعه برمی‌گردند و آن را به هیوگو می‌دهند. ظاهرا همه چیز به‌زودی درست خواهد شد و هیوگو سلامت خود را به‌دست می‌آورد. اما قرار نیست همه چیز به این سادگی‌ها باشد. هیوگو که از دست آمیسیا برای مخفی کردن حقیقت دلخور است، فرار می‌کند و به نیرو‌های تفتیش عقاید مذهبی می‌پیوندد. آن‌ها خون هیوگو را می‌گیرند تا آن را به ویتالیس تزریق کنند. در مورد انگیزه‌های پشت این عمل بیشتر صحبت خواهیم کرد.

مادر و پسر بعد از مدت‌ها دوری، پیش هم برمی‌گردند. در این‌جا بئاتریس به هیوگو توضیح می‌دهد که او درواقع می‌تواند به کمک مکولا موش‌ها را کنترل کند و ما در این‌جا برای اولین‌بار در نقش هیوگو کنترل موش‌ها را به‌دست می‌گیریم. به اجبار ویتالیس هیوگو اولین Threshold را که یکی از مرحله‌های مکولا است، پشت سر می‌گذارد.

ویتالیس می‌خواست با قدرت هیوگو، نظام جدیدی را در دنیا ایجاد کند

یک ماه از این موضوع می‌گذرد و آمیسیا و سایر گروه همچنان دنبال هیوگو می‌گردند. ناگهان قلعه توسط ارتشی عظیم از موش‌ها به رهبری هیوگویی که توسط ویتالیس شستشوی مغزی داده شده است، مورد حمله قرار می‌گیرد. لرد نیکلاس، از فرماندهان ویتالیس به هیوگو دستور می‌دهد که آمیسیا را به قتل برساند. آمیسیا اما موفق می‌شود احساسات برادرش را برانگیزد و او را به حالت روانی عادی برگرداند. آن‌ها سپس با کمک هم، لرد نیکلاس را به قتل می‌رسانند و آرتور در این راه کشته می‌شود. حالا که دیگر خانه‌ای برایشان باقی نمانده است، اعضای باقی‌مانده تصمیم می‌گیرند تا با ویتالیس مقابله کنند.

ویتالیس بنونت شخصیت منفی بازی a plague tale innocence

اما چرا ویتالیس قصد کشتن آمیسیا را داشت؟ با مردن آمیسیا، ویتالیس هیوگو را به قتل می‌رساند و دیگر شخصی از خانواده ده رون با مکولا در خونش باقی نمی‌ماند و به این ترتیب ویتالیس تنها میزبان مکولا می‌شد.

در راه رسیدن به کلیسا، رودریک جان خودش را در راه حفاظت از آمیسیا و هیوگو فدا می‌کند. ویتالیس در کلیسا انتظار خواهر و برادر را می‌کشد. او در این راه تنها نیست و ارتشی از موش‌های سفید همراه خود دارد که فقط او می‌تواند آن‌ها را کنترل کند. این موش‌‌ها نسبت به موش‌های عادی یک برتری دارند و نور برایشان مشکلی ایجاد نمی‌کند.

یک نبرد بین دو میزبان مکولا شکل می‌گیرد. با وجود برتری موش‌های سفید به نظر می‌رسد که موش‌های سیاه قوی‌تر هستند و خواهر و برادر با کمک یکدیگر موفق می‌شوند ویتالیس را به قتل برسانند. ویتالیس در آخرین لحظات مرگش، با لبخندی مرموز به هیوگو خیره می‌شود. مشخص نیست که در آن یک ماهی که ویتالیس روی هیوگو کار می‌کرده است چه اتفاقی بین آن‌ها رخ داده است. براساس نظریه‌های برخی از طرفداران، شاید ویتالیس خیالش از این موضوع راحت بوده که تاثیرش را روی هیوگو گذاشته است.

احتمالا تا اینجا متوجه شده باشید که ویتالیس چرا تمام مدت در تعقیب هیوگو بود. او که به طاعون مبتلا شده بود نه‌تنها به کمک خون هیوگو درمان می‌شد، بلکه تمامی قدرت‌های او را هم به‌دست می‌آورد. با رد شدن خون هیوگو از هر مرحله، ویتالیس هم آن مرحله را پشت سر می‌گذاشت و برای همین هیوگو را بلافاصله به قتل نرساند. ویتالیس اهداف متفاوتی با کلیسا را در سر می‌پروراند. او می‌خواست با قدرت هیوگو نظام جدیدی را راه‌اندازی کند.

آمیسیا در بازی a plague tale innocence صحنه ترسناک عمارت ده رون

چند روز از این اتفاق می‌گذرد. ظاهرا دیگر خبری از طاعون نیست و همه چیز به حالت عادی برگشته است. در بین صحبت‌هایی که بین مردم رد و بدل می‌شود می‌توان شنید که افراد قدرتمندی دنبال آمیسیا و هیوگو می‌گردند و ما برهمین اساس به این نتیجه رسیدیم که مرگ ویتالیس باعث نشده که جستجوی نیرو‌های تفتیش عقاید مذهبی برای پیدا کردن هیوگو تمام شده باشد. همچنین نباید فراموش کنیم که این دو درنهایت یکی از اعضای کلیدی کلیسا را به قتل رسانده‌اند و طبیعی است که نیرو‌های تفتیش عقاید مذهبی به‌دنبال آن‌ها باشند.

آمیسیا و هیوگو پس از خرید دارو برای مادرشان، شهر را برای پیدا کردن مکان بهتری برای زندگی ترک می‌کنند. هنوز سؤال‌های بی‌جواب زیادی مانده است که امیدواریم نسخه دوم پاسخی برای آن‌ها داشته باشد. اصلا چه چیزی انتظار خواهر و برادر را می‌کشد؟ این‌ها سوالاتی است که برای پاسخ به آن‌ها باید در انتظار تجربه A Plague Tale Requiem بمانیم.


تهیه شده در زومجی
اسپویل
برای نوشتن متن دارای اسپویل، دکمه را بفشارید و متن مورد نظر را بین (* و *) بنویسید
کاراکتر باقی مانده