فیلمهای ترسناک دهه 2000 که احتمالا آنها را فراموش کردید
هیچکس نمیتواند منکر این باشد که ژانر فیلم ترسناک، در سرتاسر دهه ۲۰۰۰ در اوج خودش قرار داشت. در این دهه هم فیلمهای ترسناک خوبی ساخته میشد و هم این آثار محبوبیت بسیار زیادی را به دست آورده بودند. البته اگر بخواهیم آثاری مانند سری فیلم Saw (اره) و کارهای انتقادی دیگر مانند فیلم 28 Days Later (۲۸ روز بعد) را در نظر بگیریم؛ قطعا میتوان گفت که اوایل دهه ۲۰۰۰ برتری زیادی در زمینه فیلم ترسناک نسبت به نیمه دوم آن دارد و آثار این نیمه به یاد ماندنیتر هستند. تعداد زیادی از فیلمهای ترسناک این دهه، چه خوب یا چه بد، به خاطر گذر زمان تا حد زیادی فراموش شدند. این فیلمها اغلب دنبالههای فراموش شدهای هستند که فرصت خود را به خاطر مجموعههای بزرگ و ناتمام یا به خاطر جو حاکم در آن زمان، از دست داده بودند.
مهم نیست که دلیل این فراموشی چیست؛ ممکن است به خاطر رقیبهای قدر باشد یا تصمیمهای نادرست و نابهجا در آن زمان. درهرصورت ما تصمیم گرفتیم تا در قالب مقالهای، ۱۵ فیلم ترسناک را که از اوایل دهه ۲۰۰۰ به روی پرده سینماها رفتند و همین حالا که چیزی از آن زمان نگذشته، فراموش شدند، باری دیگر به شما معرفی کنیم؛ آثاری که شاید «بهترین فیلم های ترسناک دهه» نباشد اما ارزش تماشا کردن را هم دارند:
اگر به دنبال فیلم های ترسناک جدید هستید، مقاله بهترین فیلم های ترسناک 2022 را بخوانید.
فیلم Halloween: Resurrection از سال ۲۰۰۲:
این فیلم ترسناک که در سال ۲۰۰۲ به روی پرده سینماها رفته بود، در زمانی اکران شد که مجموعه فیلم Halloween (هالووین) بهنوعی خستهکننده شده بود و دیگر کسی تمایل به تماشای اینگونه فیلمها نداشت. در آن زمان انتقاد زیادی نسبت به این فیلم شد و حتی در سایت Rotten Tomatoes هم امتیاز افتضاح ۱۱٪ را از آنِ خود کرد. فیلم هالووین: رستاخیز، یک فرضیه احمقانه داشت؛ در این داستان، یک گروه از نوجوانان در یک برنامه واقعیتی با یکدیگر مسابقه میدادند. این برنامه در خانهای برگزار شده بود که قاتل داستان یعنی مایکل مایرز در دوران کودکی خود آنجا بود. با کمال تعجب ما شاهد این هستیم که مایکل برگشته و آماده است که کشت و کشتار خود را آغاز کند؛ آن هم بدون اینکه کسی خبر داشته باشد. از زاویههای زیادی میتوان گفت که فیلم «رستاخیز» یک اثر کاملا مضحک و مسخره محسوب میشود. اما ارزش این را دارد که شما آن را تماشا کنید؛ آن هم شاید برای تماشای اجراهای الهامبخش بازیگرانی مانند تایرا بنکس و باستا رایمز که نقش مجریان این برنامه مسخره را دارند.
فیلم The Others از سال ۲۰۰۱:
زمانیکه مردم به حرفه و سابقه کاری نیکول کیدمن فکر میکنند، به جرئت میتوان گفت که فیلم دیگران یکی از آثاری است که بلافاصله در ذهن آنها جرقه میزند؛ شاید هم تنها دلیلی که به این اثر ترسناک فوقالعاده و گوتیک فکر میکنند، همین باشد. بازی نیکول کیدمن در این داستان جذاب که حول محور روحها میچرخد، یکی از بهترین اجراهای او محسوب میشود. فیلم دیگران یک اثر شگفتانگیز به شمار میرود که نامزد دریافت جایزه هم شده است و حالا بعد از گذشت تقریبا ۲۰ سال هنوز هم ارزش تماشاکردن را دارد.
فیلم Exorcist: The Beginning از سال ۲۰۰۴:
بهراحتی میتوان گفت فیلم جنگیر: آغاز که در سایت راتن تومیتوز امتیاز ۱۰٪ را گرفته، یک نمونه بسیار خوب برای نمایش دنبالههای بدِ یک سری فیلم ترسناک به حساب میآید. فیلم جنگیر: آغاز، در تلاش بود تا یک پیش درآمد خوب را برای قسمت اصلی و ابتدایی خود که فوقالعاده بود، نمایش دهد. داستان این قسمت در کنیا و در دوران بعد از جنگ جهانی دوم رخ میدهد؛ داستانی که در آن استلان اسکاشگورد نقش مردی را ایفا میکند که مدام به خاطر تجربههایی که در جنگ داشته، رنج میکشد. درست همانند خیلی پیش درآمدهای دیگر، این فیلم هم در تلاش است تا توضیح دهد که شرور اصلی کجا پدید آمده است. اما به نظر میرسید که فیلم The Exorcist اصلا نیاز به چنین توضیحی نداشته است.
فیلم The Mist از سال ۲۰۰۷:
فیلم مه که به کارگردانی فرانک دارابونت ساخته شده، یکی از آثار اقتباسی است که براساس کتابهای استیفن کینگ ساخته شده است؛ اثری که در عین بهترین و عالی بودن، بهسادگی هم از ذهن مخاطبان پاک میشود. اصلا جای تعجب نیست که دارابونت چقدر عالی و فوقالعاده توانسته اثر اصلی کینگ را به روی پرده سینماها بیاورد. او در گذشته فیلم The Shawshank Redemption (رستگاری در شاوشنگ) و همچنین فیلم The Green Mile (مسیر سبز) را کارگردانی کرده است. به همین دلیل خیلی خوب با ترجمه کردن کارهای کینگ بهصورت سینمایی آشنایی دارد و حرفهای شده است. فیلم مه درباره یک شهر مین است که مردم آن در تلاش هستند تا بعد از عبور کردن یک طوفان بسیار بزرگ، زندگی خود را دوباره از سر بگیرند و دوباره همه چیز را به حالت قبل بازگردانند؛ تا اینکه یک مه سایه خود را در سرتاسر این شهر میافکند. فیلم The Mist هم یک اثر مهیج روانشناختی و هم هیولایی محسوب میشود و برای طرفداران آثار استیفن کینگ، تماشای آن ضروری است.
فیلم Book of Shadows: Blair Witch 2 از سال ۲۰۰۰:
تا به امروز اصلا چیزی شبیه به فیلم The Blair Witch Project (پروژه جادوگر بلر) وجود نداشته است. طرحهای بازاریابی پیش از اینترنت و همچنین معرفی همگانی به سبک فیلمهای یافتشده و درز پیدا کرده، باعث شده بود که این فیلم اصیل تبدیل به یک اثر کلاسیک و فوقالعاده بشود. سال بعد از انتشار قسمت اول، دنباله آن اکران شد. اکثر سینما دوستان این فیلم را فراموش کرده بودند. فیلم کتاب سایهها رویکرد جدیدی را در پیش گرفت. این فیلم این بار روی پنج طرفدار فیلم پروژه جادوگر بلر تمرکز کرده بود و به شهری سر زد که داستان فیلم در آن رخ داده بود؛ زیرا بهدنبال سرنخها و پاسخهای خودش میگشت. فرضیهای که این فیلم داشت، بسیار جذاب و چشمگیر بود اما نتوانست به خوبی از پس نمایش دادن آن بربیاید. البته فیلم با اینکه موفقیت زیادی در تحقق هدف خودش کسب نکرد، اما در باکس آفیس عملکرد چشمگیری داشت.
فیلم Cabin Fever از سال ۲۰۰۲:
الی راث با کارگردانی یک سری فیلمهای ترسناک که با سبک مخصوص به خودش ساخته بود، معروفیت و شهرت خیلی زیادی کسب کرد؛ خصوصا سری فیلم Hostel (مسافرخانه). اما اغلب اوقات، سینما دوستان فراموش میکنند که او کار کارگردانی خود را با چه اثری آغاز کرده است. فیلم تب کابین از همان فرمول معروف اینکه «نوجوانان به یک کابین در جنگل میروند» استفاده میکند. اما او در داستان خود این فرمول را به یک حد افراطی و بسیار شدید میرساند. در این داستان، یک ویروس گوشتخوار به جان این نوجوانها میافتد و یکی یکی آنها را آلوده میکند. این فیلم یک اثر ناخوشایند، ترسناک و برخی اوقات هم خندهدار است که با بودجه کمی ساخته شده است.
فیلم The Ruins از سال ۲۰۰۸:
مدت خیلی زیادی است که این اثر ترسناک استرالیایی از ذهن سینما دوستان پاک شده است. فریب نخورید، این اثر هیجانی و ماوراءطبیعی یک فیلم مستقل محسوب نمیشود. فیلم ویرانهها توسط شرکت پارامونت پیکچرز ساخته و توزیع شده است. این فیلم ترسناک براساس رمانی از اسکات اسمیت ساخته شده است و داستان یک گروه از دانشآموزان کالج را حکایت میکند که به کشف و بررسی خرابههای باستانی مایان رفتهاند. خب، آن چیزی که آنها پیدا میکنند، ترسناکتر از چیزی است که انتظارش را داشتند. احتمالا استقبال متوسطی که از این فیلم شد، دلیل اصلی فراموش شدن بسیار سریع آن باشد. بااینحال، یک سری افراد هنوز هم آن را دوست دارند.
فیلم Jason X از سال ۲۰۰۲:
به احتمال زیاد، در سال ۲۰۲۰، فیلم جیسون ایکس یک خاطره بسیار دور و فراموششده محسوب میشود؛ مگر اینکه شما عاشق عجیبترین و بدترین قسمت مجموعههای مختلف باشید تا این فیلم در ذهن شما باقی مانده باشد. دهمین قسمت از سری فیلم Friday the 13th (جمعه سیزدهم) تصمیم گرفت، حالا زمان آن رسیده که داستان را به اعماق فضا ببریم و در آنجا ماجراجویی کنیم. هیچکس فکر نمیکرد که این ایده، چیز خوبی از آب در بیاید. همین اتفاق هم باعث شد تا فیلم در سایت راتن تومیتوز امتیاز ۱۹٪ را بگیرد و مهر تاییدی برای بد بودن این ایده باشد. در پروژه ساخت این اثر، جیمز آیزاک که تهیه کننده جلوههای ویژه بود و در فیلم Return of the Jedi (بازگشت جدای) و همچنین فیلم Gremlins (گرملینز) همکاری داشت، جایگاه کارگردانی را در دست گرفته بود. هیچ دلیلی نمیتواند طرح کلی مسخره این فیلم را توجیه و توصیف کند. جیسون را تصور کنید که حالا در فضا قرار دارد.
فیلم The House of the Devil از سال ۲۰۰۹:
تی وست به خاطر آثار سینمایی ترسناک خود شهرت خیلی زیادی به دست آورده است؛ میتوان گفت که فیلم خانه شیطان، بهترین اثر ترسناک او محسوب میشود. این فیلم اسلشری که در آن یک خانه مورد تهاجم قرار میگیرد، بسیار ترسناک و شیطانی است. جاسلین داناهیو که در این فیلم ایفای نقش شخصیت اصلی را برعهده داشت، به خاطر عملکرد خود تا حد زیادی مورد ستایش قرار گرفت. علاوهبر داناهیو، ما شاهد حضور تام نونان و گرتا گرویگ هم هستیم. این فیلم به سختی توانست بودجه خود را بازگرداند؛ شاید همین دلیل اصلیای باشد که چرا هیچکس درباره آن صحبت نمیکند.
فیلم Wolf Creek از سال ۲۰۰۵:
در این اثر استرالیایی ترسناک و مهیج، سه دوست برای یک سفر کولهپشتیگردی به پارک بینالمللی Wolf Creek میروند. آنها سرانجام در این اثر ترسناک که به مخاطب خود هم امان نمیدهد، ربوده میشوند و مورد آزار و اذیت قرار میگیرند. هم به نظر طرفداران و هم به نظر منتقدان، فیلم برکه گرگ یک اثر دو قطبی محسوب میشود. راجر ایبرت فیلمنامه این فیلم را نوشته است. از طرف دیگر هم مجله اسلنت، آن را بهعنوان یکی از ۱۰۰ فیلم ترسناک برتر دهه ۲۰۰۰ عنوان کرده است.
فیلم Rise: Blood Hunter از سال ۲۰۰۷:
لوسی لیو و همچنین مایکل چیکلیس در این اثر ترسناک، اکشن و خونآشامی که در سال ۲۰۰۷ اکران شده بود، حضور داشتند. فیلم ظهور: شکارچی خون توسط سباستین گوتیهرز کارگردانی شده است؛ کسی که نویسنده فیلم Snakes on a Plane (مارها در هواپیما) هم بود. در این فیلم، لوسی لیو که اخیرا تبدیل به یک خونآشام شده است و چیکلیس که یک کاراگاه با گذشتهای ترسناک محسوب میشود، بهدنبال یک گروه از خونآشامهای شرور هستند و قصد دارند آنها را پیدا کنند؛ آن هم در این اثر که تمامی ژانرها را با هم ترکیب کرده است. به احتمال خیلی زیاد بتوان اینطور گفت که هر شهرتی هم که فیلم Rise: Blood Hunter تا به امروز به دست آورده، به خاطر حضور کوتاه مرلین منسون بوده است.
فیلم House of 1000 Corpses از سال ۲۰۰۳:
راب زامبی، حرفه کارگردانی خود را با همین فیلم خانه ۱۰۰۰ جسد آغاز کرد. اما این اثر هم درست همانند آثار شبیه به خودش، به سرنوشتی مشابه دچار شد؛ سایه کارهای بعدی این کارگردان باعث شد تا این اثر خیلی زود فراموش شود. راب زامبی که یک موزیسین و نوازنده محسوب میشد، در سال ۲۰۰۰ با همین فیلم تبدیل به یک فیلمساز شد. این اثر در سال ۲۰۰۰ کار ساختش آغاز شده بود اما تا سه سال بعد از آن اکران نشد؛ آن هم به خاطر چندین مشکل در زمینه انتشار و توزیع. شرکت یونیورسال پیکچرز اجازه نداد که نسخه اصلی فیلم خانه ۱۰۰۰ جسد به روی پرده سینماها برود زیرا میترسید که رتبهبندی NC-17 (آثاری که افراد زیر ۱۷ سال حق تماشای آن را ندارند) را دریافت کند. در پایان هم این فیلم با همکاری با شرکت لاینزگیت و رضایت زامبی به رتبهبندی R در سال ۲۰۰۳ به روی پرده سینماها رفت. این فیلم داستان یک خانواده قاتل را حکایت میکرد. این فیلم از همان زمان اکران، یکی از آثار محبوب علاقمندان به کالت شده است.
فیلم Gothika از سال ۲۰۰۳:
در این اثر ترسناک و روانشناختی که مدت خیلی زیادی است که از ذهن همه ما پاک شده، هلی بری و همچنین رابرت داونی جونیور ایفای نقش میکنند. این اثر توسط متیو کاسوویتس کارگردانی شده است. فیلمنامه آن هم به قلم سباستین گوتیهرز نوشته شده است. منتقدان خیلی از فیلم گوتیکا استقبال نکردند و مورد توجه آنها قرار نگرفت. بااینحال، اجرا و عملکرد بری باعث شد تا او یک سری جوایز جزئی را از مراسمهای مختلف کسب کند.
فیلم The Midnight Meat Train از سال ۲۰۰۸:
چه کسی میتواند اثری را که عنوان چندش و ناخوشایندی مانند فیلم قطار گوشت نیمه شب دارد، فراموش کند؟ اینطور که معلوم است، همه میتوانند خیلی راحت آن را فراموش کنند. این فیلم براساس داستان کوتاهی که کلیو بارکر نوشته، ساخته شده است. ما در این اثر، شاهد حضور بردلی کوپر در نقش لئون هستیم؛ عکاسی که در تلاش است تا یک قصاب قاتل سریالی را پیدا کند. این فیلم مربوطبه دورانی است که بردلی کوپر هنوز به ستارهای که امروز هست، تبدیل نشده بود. همین دلیل، کافی است تا شما به تماشای فیلم The Midnight Meat Train بنشینید. اما در پایان متوجه میشوید که این اثر نقاط مثبت دیگری هم دارد. علاوهبر کوپر، بروک شیلد هم در این فیلم ایفای نقش میکند.
فیلم Queen of the Damned از سال ۲۰۰۲:
در فیلم ملکه نفرینشده ما شاهد حضور آلیا هستیم که نقش یک ملکه خونآشام را ایفا میکند؛ ملکهای که با قدرت موسیقی بیدار میشود. این تمام چیزی است که باید درباره این فیلم گفته شود. با این وجود، اگر بخواهیم اطلاعات بیشتری بدهیم، میتوان گفت که این اثر خونآشامی براساس سری رمان The Vampire Chronicles ساخته شده که به قلم ان رایس نوشته شده بودند. این فیلم مدتی بعد از مرگ خود آلیا به روی پرده سینماها رفت و نتوانست توجه منتقدان را به خود جلب کند. بااینحال، هنوز هم یکی از عجیبترین فیلمهای این دوره به حساب میآید. البته خود ان رایس هم خیلی از نتیجه فیلم راضی نبود.