چرا فصل سوم انیمه One Punch Man شکست خورد؟
وقتی اولین فصل از انیمه One Punch Man در سال ۲۰۱۵ منتشر شد، با اثری روبرو بودیم که توانسته بود به خوبی لحظات طنز و صحنههای اکشن سطح بالا را با هم تلفیق کند. همین سبب شد این انیمه جزو محبوبترین آثار تاریخ شود و در حال حاضر چهارمین انیمه محبوب وبسایت MyAnimeList (به اختصار MAL) است.
وقتی چهار سال بعد نوبت به فصل دوم رسید، سطح کیفی انیمه تا حدی کاهش پیدا کرده بود؛ اما هنوز با ارفاق میشد آن را به عنوان یک اثر خوب قبول کرد. دلیل عمده این افت هم تغییر استودیو سازنده از MadHouse به J.C.Staff بود.
از همان موقع طرفداران نگران فصل سوم انیمه بودند و خواهان تغییر استودیو سازنده بودند؛ اما فصل سوم هم به همین تیم سپرده شد. متاسفانه با گذشت زمان، مشخص شد نگرانی طرفداران بیهوده نبود؛ زیرا با اثری فاجعه روبرو شدیم که یکی از کاندیداهای جدی ضعیفترین انیمههای تاریخ است.
کار به جایی رسید که بر اثر نارضایتی طرفداران و انتقادهای آنها، شینپه ناگای، کارگردان فصل سوم اکانت X خود را بست. اوضاع بدتر هم شد و قسمت ششم این انیمه رکوردشکنی کرد؛ اما رکوردی منفی! این قسمت با نمره ۱.۴ در وبسایت IMDB رکورد پایینترین نمره انیمه تاریخ این وبسایت را به نام خود ثبت کرد.
این نمره به کل فصل سوم هم قابل تعمیم است و فعلا براساس نمرهدهی ۴۴ هزار کاربر در وبسایت MAL، وان پانچ من سه نمره میانگین ۴.۴ را ثبت کرده است که در نوع خود نادر و باورنکردنی به نظر میرسد.
اما چرا و چگونه یک سری که فصل اول آن جزو بهترین انیمههای تاریخ محسوب میشد و مانگای آن -به عنوان منبع الهامش- هم کیفیتی خوب دارد، به چنین سرنوشت تلخی رسید؟ در این مطلب قصد داریم دلایل افت فاحش فصل سوم وان پانچ من نسبت به استانداردهای این سری را بررسی کنیم.
انیمیشنها و کارگردانی بصری ضعیف
به لطف هنر استودیوی خوشنام مدهاوس، اولین فصل از انیمه وان پانچ من از سرآمدان لحظات اکشن در زمان خود بود. طراحی مبارزات فصل اول چشمگیر بودند و انیمیشن روان و حرکات نرم شخصیتها کاملا به چشم میآمدند.
اما این نقطه قوت فصل اول با تغییر استودیو و کارگردان به بارزترین مشکل فصل سوم وان پانچ من تبدیل شده است؛ طوریکه برخی کاربران از آن به عنوان یک اسلایدشو (نمایش متوالی چندین عکس) یاد میکنند.
حرکات شخصیتها در حین مبارزات بسیار کند و ضعیف به نظر میرسند و به جای انیمیشنهای روان، گویی با کاتهای نامنظم و بیمقدمه طرف هستیم که ناگهان از یک تصویر به تصویر دیگری منتقل میشویم.
نکته طنز ماجرا اینجا است که اگر سرعت پخش این انیمه را افزایش دهیم و به حد ۱.۵ برابر یا ۲ برابر برسانیم، آن موقع تازه با صحنههایی روبرو میشویم که به مبارزه و کنش بین دو یا چند شخصیت شبیه هستند!
کمرنگ شدن نقش سایتاما
در فصل سوم، شاهد حضور شخصیتهای فرعی زیادی در داستان هستیم که پردازش عمیق و هدفمندی از آنها صورت نمیگیرد. بهعلاوه، روایت میان این شخصیتها پراکنده و نامنظم است و روند منسجمی به چشم نمیخورد.
در نتیجه، با تعداد زیادی شخصیت روبرو هستیم که نمیتوان با آنها ارتباط برقرار کرد و به جز چند مورد شناختهشدهتر مثل زامبیمَن و اتمیک سامورایی، پیچیدگی و ابهام زیادی پیرامون دیگر کاراکترها وجود دارد؛ به خصوص برای افرادی که مانگا را نخوانده باشند.
از همه بدتر، سایتاما و همراهانش نظیر جِنوس و بَنگ فرصت کافی برای حضور در انیمه پیدا نمیکنند. شاید بتوان یکی از دلایل مهم محبوبیت سری وان پانچ من را شخصیت سایتاما دانست که با رفتار و گفتارش بخش مهمی از بار طنز را به دوش میکشد.
اما در فصل سوم او به گوشهوکنار داستان رانده میشود و در نتیجه سومین فصل از انیمه موردنظر بخش مهمی از بار داستانی و طنز خود را از دست میدهد. حضور سایتاما در این فصل هم کارکرد آنچنان مشخصی ندارد و بهخصوص در چند قسمت اخیر او بدون هدف خاصی در انیمه ظاهر میشود.
داستانپردازی نامناسب
این هم یکی دیگر از مشکلات فصل سوم است؛ جاییکه تمرکز نابجایی بر وقایع داستانی صورت میگیرد و عملا شاهد اولویتبندی خوبی از اتفاقات و رخدادهای داستان نیستیم. همانطور که گفته شد، پردازش خوبی هم از شخصیتها صورت نمیپذیرد و ارتباط گرفتن با آنها شدنی نیست.
در این فصل، جزئیات زیادی از مانگا حذف شدند و به انیمه راه نیافتند. شاید این اتفاق آنچنان هم عجیب نباشد؛ به خصوص با در نظر گرفتن تفاوت حجم مانگا و انیمه، این اتفاق در صنعت انیمه آنچنان عجیب نیست. اما مساله اینجا است که داستان برای افرادی که مانگا را نخواندهاند، بیش از حد گنگ و مبهم است و حفرههای داستانی زیادی وجود دارند.
برای نمونه، مدت زمان زیادی برای رخدادهای خانه سایتاما و جلسه اضطراری بین قهرمانان جهت حمله به انجمن هیولاها صرف شد؛ اما پردازش مناسبی از خود این انجمن صورت نگرفت و پایهگذاری خوبی برای ادامه داستان فصل سوم انجام نشد.
دید تجاری و زمان توسعه کوتاه
شاید راحتترین کار مقصر دانستن استودیو سازنده باشد، اما نمیتوان تمامی تقصیر را متوجه آنها دانست. خوشبختانه یا متاسفانه، انیمه یک صنعت است و هیچ گربهای محض رضای خدا موش نمیگیرد.
در این صنعت، با گروهی به اسم کمیته تولید روبرو هستیم که در آن چند شرکت با یکدیگر همکاری میکنند تا برای تولید یک سری برنامهریزی کنند، بودجه جمعآوری کنند و به اختصار بخش تجاری کار را برعهده بگیرند. طبیعتا برای این تیم، مسئله مهم درآمدزایی است؛ زیرا آنها نگاهی تجاری دارند، نه سرگرمیمحور.
یک انیماتور با نام Evakoi که سابقه کار روی فصل دوم Jujutsu Kaisen و Vinland Saga را در کارنامه خود دارد، پیرامون حواشی فصل سوم OPM نوشت: «اگر هنرمند نخبهای مثل داوینچی داشته باشید و از او بخواهید در پانزده دقیقه مونالیزا را نقاشی کند، او قادر به انجام این کار نخواهد بود.»
ایشان ادامه میدهد که انیمه منبع مالی مهمی نیست و معمولا برای فروش بیشتر مانگا از آن استفاده میشود. حال وان پانچ من را در نظر بگیرید که خود مانگایی پرطرفدار است و نیاز به تبلیغ بیشتری ندارد؛ پس دیگر انیمه محل درآمدزایی نیست و از بعد تجاری اهمیت آنچنانی ندارد.
Evakoi توضیح میدهد که سود حاصل از استریم انیمه بسیار کم است و بیشتر درآمد حاصل از طریق اکران روی پردههای سینما صورت میگیرد. در نهایت به ادعای او ظاهرا کارگردان انیمه تنها در سال ۲۰۲۵ انتخاب شده است و عملا زمان زیادی برای کار روی پروژه نداشته است.
مقصر نهایی کیست؟
پاسخ دادن به این پرسش سخت است. عملا هم تیم سازنده و هم سرمایهگذاران نقش مهمی در شکست این انیمه ایفا کردهاند و هرکدام سهم خود را در این شکست مفتضحانه دارند. اما سوال مهمتر این است: آیا اصلا اهمیتی دارد که مقصر کیست؟
مقصر هر که باشد، دود آن به چشم طرفداران رفته است و با یکی از ضعیفترین و ناامیدکنندهترین انیمههای تاریخ روبرو هستیم که به هیچ وجه نتوانست بینندگان را اقناع کند و شش سال انتظار طرفداران بینتیجه بود.
در چنین شرایطی، ساخت فصل چهارم کاملا در ابهام است و شاید اصلا بهتر باشد فصل چهارمی در کار نباشد! میتوان امیدوار بود به نوعی شاهد عرضه ریبوتی از این سری باشیم، اما امکان ساخت آن حداقل در آینده نزدیک بسیار کم است.
البته این شکست میتواند علامت خوبی برای صنعت انیمه هم باشد. اگر فصل سوم OPM از نظر تجاری موفق ظاهر میشد، احتمال داشت ساخت اقتباسهایی ضعیف از انیمه برای افزایش فروش مانگا یا نسخههای سینمایی (که همین حالا هم بسیار بیشتر شده است) سرعت بیشتری به خود بگیرد و در نهایت این اتفاق به ضرر بینندگان تمام میشد.