به احترام مادران؛ قابهای ماندگار مادرانه سینمای ایران و جهان
مادر واژهای جاودانه است که در همه زبانها بیواسطه فهمیده میشود؛ کلمهای که موسیقی لالایی، تلالو اشک و گرمای آغوش را یکجا در خود دارد. سینما بارها تلاش کرده است تا حقیقت پنهان مادرانگی را قاب بگیرد؛ از مادران خسته روستاهای ایران تا زنانی که فرزندشان را در دل تاریکی همچون مشعل نجات حمل میکنند. فیلمهایی که جهانشان بر مدار مادرانگی میچرخد، در حقیقت به عمق انسانیت دست میزنند و نشان میدهند که چگونه عشق و ایثار مرزهای معمول زندگی را دگرگون میکنند.
از «باشو غریبه کوچک» بهرام بیضایی و Mother (مادر) بونگ جونهو گرفته تا «میم مثل مادر» رسول ملاقلیپور و The Grapes of Wrath (خوشههای خشم) جان فورد، همگی یک حقیقت را فریاد میزنند: مادر، سرچشمه روایتها است؛ نیرویی که هر داستان را به قلب انسانیت پیوند میزند. مادر جهانی است که اگر سینما هزار بار روایتش کند، باز هم چیزی ناگفته باقی خواهد ماند. این مقاله دعوتی است به سفر در میان فیلمهایی که مادر را بهعنوان قلب تپنده و جاودانه روایتها تصویر کردند.
۱۵. فیلم The Grapes of Wrath
خوشههای خشم
- کارگردان: جان فورد
- سال اکران: ۱۹۴۰
فیلم خوشههای خشم یکی از پرشکوهترین بازآفرینیهای ادبیات بر پرده نقرهای است. این اقتباس از رمان جان اشتاینبک، تصویری تکاندهنده از خانوادهای مهاجر در دل رکود بزرگ آمریکا ارائه میدهد؛ خانوادهای که زمین و خانه خود را از دست داده است و در جادهای بیپایان، تنها امید را در پیوندهای خانوادگی مییابد. این وسط مادر خانواده بهتدریج از سایه به مرکز روایت میآید. او نه در مزرعه کار میکند و نه در میدان مبارزه حضور دارد، اما بیهیاهو خانواده را از فروپاشی نجات میدهد. صلابت نگاه و گرمای کلامش، همان نیرویی است که در ژرفای تاریکی، شعله امید را دوباره میافروزد.
منتقدان بارها تأکید کردند که این فیلم بیش از اینکه درباره تام جود یا دیگر مردان باشد، درباره قدرت خاموش مادر است؛ زنی که با صبر و ایمان، خانواده را از دل طوفان عبور میدهد. جان فورد با قابهای سیاهوسفید و چشماندازهای بیرحمانه تصویری شاعرانه از رنج و استقامت خلق میکند. خوشههای خشم نشان میدهد که مادرانگی تنها یک نقش نیست، بلکه نیرویی است که میتواند خانواده را دربرابر بیعدالتی و فقر زنده نگه دارد و امید را جاودانه کند. فیلم The Grapes of Wrath یادآور میشود که گاه بزرگترین قهرمانها همان کسانی هستند که بیادعا و در سکوت جهان را بر دوش میکشند.
۱۴. فیلم The Shining
درخشش
- کارگردان: استنلی کوبریک
- سال اکران: ۱۹۸۰
فیلم The Shining اقتباس آزادی از رمان استیون کینگ است؛ اثری که برای بیش از چهار دهه ذهن منتقدان و مخاطبان را به خود مشغول کرده است. داستان خانواده تورنس در هتل دورافتاده اورلوک تنها یک قصه ترسناک نیست، بلکه سفری به اعماق روان انسان، تنهایی، خشونت و فروپاشی پیوندهای خانوادگی است. در مرکز روایت، جک تورنس (جک نیکلسون) نویسندهای شکستخورده قرار دارد که آرامآرام در انزوای هتل به جنون و خشونت فرو میغلتد. اما در مقابل وندی تورنس (شلی دووال) و پسر خردسالشان قرار دارند؛ مادر و فرزندی که با نیرویی غریزی دربرابر چرخه خشونت مقاومت میکنند.
وندی که در آغاز شخصیتی آسیبپذیر و منفعل بهنظر میرسد، در لحظههای بحرانی به ناجی فرزندش تبدیل میشود. استنلی کوبریک با راهروهای بیپایان و هزارتوی برفی فضایی میسازد که همزمان زیبا و هولناک است. در فضای سرد هتل اورلوک تنها گرمای رابطه مادر و فرزند است که میتواند راهی بهسوی رهایی بگشاید. فیلم درخشش نشان میدهد که مادرانگی حتی در دل وحشت، نیرویی نجاتبخش است. وندی تورنس، با تمام ضعفها و ترسهایش درنهایت به قهرمانی بدل میشود که بقای خانواده را تضمین میکند. همین حضور مادرانه است که فیلم را از یک داستان صرفاً ترسناک فراتر میبرد.
۱۳. فیلم باشو غریبه کوچک
- کارگردان: بهرام بیضایی
- سال اکران: ۱۳۶۸
فیلم باشو غریبه کوچک ساخته بهرام بیضایی یکی از درخشانترین نمونههای سینمای ایران در پرداختن به مفهوم مادر و پیوندهای انسانی است. این فیلم داستان پسربچهای جنوبی را روایت میکند که در پی جنگ و ویرانی به شمال ایران پناه میآورد و در خانه زنی روستایی بهنام نایی مأوا میگیرد. در ظاهر، قصه درباره تضادهای فرهنگی و زبانی است؛ پسری سیاهچهره با لهجهای بیگانه که در میان مردم بهعنوان «غریبه» شناخته میشود. اما در عمق روایت، فیلم به جوهره مادرانگی میپردازد: نایی این کودک را با وجود فشارهای اجتماعی و نگاههای سنگین اطرافیان همچون فرزند خود میپذیرد.
این پذیرش نه فقط یک عمل انسانی، بلکه تجلی قدرت مادرانگی است؛ قدرتی که میتواند مرزهای زبان، قومیت و حتی زخمهای جنگ را درنوردد. بهرام بیضایی با نگاهی ظریف و ریتم آرامسوز، پیوند میان نایی و باشو را گامبهگام شکل میدهد؛ رابطهای که از تردید و فاصله آغاز و به اعتماد و عشق ختم میشود. درنهایت مادرانگی در فیلم به نیرویی فراگیر بدل میشود؛ نیرویی که غریبه را به آشنا بدل میکند و شعله امید را دوباره در دل ویرانی میافروزد. باشو غریبه کوچک نشان میدهد که مادر حتی در دل جنگ و بیعدالتی میتواند به پلی میان فرهنگها و به پناهگاهی برای انسانیت تبدیل شود.
۱۲. فیلم مادر
- کارگردان: علی حاتمی
- سال اکران: ۱۳۶۸
فیلم مادر فراتر از یک درام خانوادگی ساده است و به مثابه مرثیهای باشکوه برای ارزشهای روبه فراموشی و پیوندهای خانوادگی عمل میکند. داستان این فیلم در خانهای قدیمی و روبه ویرانی میگذرد؛ جاییکه یک مادر پیر و بیمار در انتظار فرزندانش است تا برای آخرین دیدار گرد هم آیند. این بازگشت فرصتی میشود برای مواجهه با گذشته، مرور خاطرات و آشکارشدن زخمهای پنهان. مادر ستون اصلی خانواده است؛ شخصیتی که هم نماد عشق بیقیدوشرط است و هم الگوی اخلاقی. حضور مادر حتی در واپسین لحظات زندگی، فرزندان را با احساسات سرکوبشده، گناه، عشق و دلتنگی روبهرو میکند.
علی حاتمی با زبان سینمایی منحصربهفرد خود، فضاسازی نوستالژیک و قاببندیهای دقیق جهانی میسازد که هم شاعرانه است و هم صمیمی. در این فیلم خانه قدیمی استعارهای از پیوندهای خانوادگی رو به فراموشی است و ویرانی خانه بازتابی از دوری فرزندان از مادر. بازی درخشان رقیه چهرهآزاد، محمدعلی کشاورز، اکبر عبدی و امین تارخ، به فیلم عمق و ماندگاری میبخشند و موسیقی ارسلان کامکار نیز با ملودیهای غمگین فضای احساسی فیلم را دوچندان میکند. فیلم مادر تجربهای روانشناختی است که تماشاگر را به تأملی عمیق درباره نقش مادر، گذر عمر و اهمیت خانواده دعوت میکند.
۱۱. سریال قصههای مجید
- کارگردان: کیومرث پوراحمد
- سال نمایش: ۱۳۶۹
قصههای مجید به نویسندگی و کارگردانی کیومرث پوراحمد براساس داستانهای هوشنگ مرادی کرمانی ساخته شد و در ۱۵ قسمت از تلویزیون ایران پخش شد. این مجموعه روایتگر زندگی نوجوانی به نام مجید (مهدی باقربیگی) است که پدر و مادرش را از دست داده است و همراه با مادربزرگش (پرویندخت یزدانیان) در اصفهان زندگی میکند. سریال داستانی ساده از شیطنتهای کودکانه و ماجراهای روزمره یک نوجوان را روایت میکند، اما در عمق روایت، رابطه میان مجید و بیبی به محور اصلی تبدیل میشود: مادربزرگی که با صبوری، محبت و گاه سختگیریهای خاص خود، جای خالی مادر را پر میکند.
کیومرث پوراحمد استادانه فضایی خلق کرد که هم برای کودکان و نوجوانان جذاب بود و هم برای بزرگسالان یادآور ارزشهای خانوادگی. محبوبیت قصههای مجید تنها به خاطر طنز و شیرینی ماجراها نبود، بلکه بهدلیل بازنمایی رابطه نسلها و تأکید بر نقش مادربزرگ بهعنوان ستون خانواده بود. بیبی در این سریال نه فقط یک شخصیت فرعی، بلکه قلب تپنده روایت است؛ کسی که خانه کوچک مجید با حضورش به پناهگاهی امن بدل میشود. سریال قصههای مجید تصویری ماندگار از اهمیت مادرانگی و خانواده در فرهنگ ایرانی است که هنوز هم پس از گذشت سه دهه طراوت خود را حفظ کرده است.
۱۰. فیلم Terminator 2: Judgment Day
نابودگر ۲: روز داوری
- کارگردان: جیمز کامرون
- سال اکران: ۱۹۹۱
فیلم نابودگر ۲ نقطه عطفی در ژانر اکشن علمی-تخیلی است. داستان بیش از یک دهه پس از وقایع قسمت اول آغاز میشود: سارا کانر که زمانی هدف نابودگر بود، اکنون درگیر کابوسهای آخرالزمانی و آمادهسازی جان کانر، پسرش برای رهبری مقاومت انسانها است. اینبار اسکاینت نابودگری پیشرفتهتر از جنس فلز مایع (T-1000) را به گذشته میفرستد. در این فیلم رابطه مادر و فرزند به محور اصلی داستان تبدیل میشود. سارا کانر تمام وجودش را وقف نجات آینده پسرش میکند و در تلاش برای جلوگیری از روز داوری به مادری بدل میشود که برای بقای فرزند و بشریت حاضر به انجام هر کاری است.
فیلم Terminator 2 با شخصیت T-800 بُعدی تازه به مفهوم انسانیت میبخشد. این ماشین بیاحساس ارزش زندگی و حتی مفهوم عاطفه را در تعامل با جان میآموزد. نابودگر ۲ با استفاده پیشگامانه از جلوههای ویژه استانداردهای تازهای برای سینمای اکشن علمی-تخیلی تعریف کرد. این فیلم با بودجه عظیم ۱۰۲ میلیون دلاری بیش از ۵۲۰ میلیون دلار فروش داشت و به پرفروشترین فیلم سال ۱۹۹۱ تبدیل شد. ترمیناتور ۲ روایتی درباره سرنوشت، انتخاب و قدرت مادرانگی است؛ اثری که نشان میدهد عشق و فداکاری یک مادر میتواند حتی دربرابر آیندهای تاریک و ماشینی مسیر تاریخ را تغییر دهد.
۹. فیلم مهمان مامان
- کارگردان: داریوش مهرجویی
- سال اکران: ۱۳۸۲
مهمان مامان ساخته داریوش مهرجویی نمونهای درخشان از سینمای خانوادگی و اجتماعی ایران است. قصه با موقعیتی ساده آغاز میشود: خانوادهای فقیر ناگهان با ورود مهمانان سرزده (یک تازهعروس و داماد) غافلگیر میشوند. مادر خانواده که نگران حفظ آبرو است، با اضطراب تلاش میکند تا شام و پذیرایی آبرومندانهای فراهم کند؛ درحالیکه هیچ امکاناتی در خانه وجود ندارد. او با وجود تنگدستی نمیخواهد شأن خانواده دربرابر مهمانان خدشهدار شود. این تلاش بهانهای میشود برای نمایش همبستگی همسایهها و ارزشهای انسانی در جامعهای که با مشکلات اقتصادی دستوپنجه نرم میکند.
داریوش مهرجویی با روایتی بیپیرایه، ترکیبی از طنز و تلخی زندگی را پیش چشم میگذارد. چهاردیواری پراضطراب مادر، نماد جامعهای است که با وجود تنگدستی، هنوز بر نیروی همدلی نفس میکشد. بازیهای تأثیرگذار گلاب آدینه، حسن پورشیرازی، پارسا پیروزفر و امین حیایی، این فیلم را به تجربهای باورپذیر بدل میکند. این فیلم در جشنواره فجر با استقبال گسترده مواجه شد و سیمرغ بلورین بهترین فیلم را دریافت کرد. این موفقیت نشان داد که مهمان مامان آینهای از فرهنگ ایرانی است؛ فرهنگی که در آن مادر، حتی در سختترین شرایط، نماد حفظ آبرو، عشق و انسجام اجتماعی باقی میماند.
۸. فیلم میم مثل مادر
- کارگردان: رسول ملاقلیپور
- سال اکران: ۱۳۸۵
میم مثل مادر یکی از تأثیرگذارترین فیلم های درام اجتماعی سینمای ایران است که با محوریت مادری فداکار، به بازنمایی عشق، ایثار و مسئولیت انسانی میپردازد. داستان درباره زنی به نام سپیده است که در دوران جنگ شیمیایی میشود و فرزندش را با مشکلات جسمی و ذهنی به دنیا میآورد. او با وجود فشار جامعه و اصرار اطرافیان برای رهایی کودک تصمیم میگیرد که تمام زندگی خود را وقف مراقبت از فرزندش کند. سپیده نهتنها با رنجهای شخصی و اجتماعی دستوپنجه نرم میکند، بلکه با انتخابی آگاهانه نشان میدهد که مادر بودن یعنی پذیرش مسئولیتی که تا پایان عمر بر دوش باقی میماند.
رسول ملاقلیپور در این فیلم با بیانی سرشار از احساس و قابهای نزدیک، رنج و عشق مادرانه را بیواسطه به تماشاگر منتقل میکند. نقشآفرینی پرشور و تأثیرگذار گلشیفته فراهانی در نقش سپیده قلب تماشاگر را تسخیر میکند و فیلم را به یکی از ماندگارترین آثار درباره مادر در سینمای ایران بدل میسازد. فیلم میم مثل مادر در جشنواره فجر با استقبال باشکوهی روبهرو شد و توانست جوایز متعددی را از آن خود کند. این موفقیت نشان داد که این فیلم فراتر از یک داستان متأثرکننده، بازتابی از فرهنگ ایرانی درباره جایگاه مادر است؛ فرهنگی که مادر را سرچشمه عشق، ایثار و مقاومت میبیند.
۷. فیلم به همین سادگی
- کارگردان: رضا میر کریمی
- سال اکران: ۱۳۸۶
فیلم به همین سادگی به کارگردانی، نویسندگی و تهیهکنندگی رضا میرکریمی داستان طاهره (با بازی هنگامه قاضیانی) را روایت میکند؛ زنی خانهدار از طبقه متوسط که در یک روز عادی با فرزندانش و مشکلات روزمره دستوپنجه نرم میکند. در این فیلم تنهایی و بیپناهی طاهره بهخاطر مشغله کاری شوهرش تشدید میشود. او روزگاری نقاشی میکرد و شعر مینوشت، اما امروز نه فرصت دارد و نه انگیزهای برای ادامه. این تضاد، فیلم را به تأملی درباره جایگاه زن و مادر در جامعه بدل میسازد.
هنگامه قاضیانی با بازی درخشان خود توانست جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن جشنواره فجر را بهدست آورد. فیلم «به همین سادگی» نیز جایزه سیمرغ بلورین بهترین فیلم همان جشنواره و جایزه اصلی جشنواره مسکو را کسب کرد. رضا میرکریمی در این فیلم مخاطب را به تجربه مستقیم تنهایی و رنج مادرانه میکشاند. این فیلم نشان میدهد که مادر بودن تنها یک نقش خانوادگی نیست، بلکه مسئولیتی عاطفی و اجتماعی است که میتواند به بحران یا به نقطه اوج انسانیت بدل شود.
۶. فیلم Mother
مادر
- کارگردان: بونگ جون هو
- سال اکران: ۲۰۰۹
فیلم Mother ساخته بونگ جونهو یکی از شاخصترین آثار سینمای کره جنوبی در ژانر نئو-نوآر و مهیج روانشناختی است. داستان فیلم درباره مادری (با بازی درخشان کیم ههجا) است که تنها با پسرش زندگی میکند. یون دو-جون، پسرش (با نقشآفرینی وون بین) دچار ناتوانی ذهنی است و پس از قتل یک دختر نوجوان، بهعنوان مظنون اصلی دستگیر میشود. مادر که هیچ شکی به بیگناهی فرزندش ندارد، وارد مسیری پرخطر میشود تا حقیقت را کشف کند و بیعدالتی را به چالش بکشد.
فیلم Mother نشان میدهد که عشق مادر تا کجا میتواند پیش برود. بازی کیم ههجا یکی از ماندگارترین اجراهای تاریخ سینمای کرهجنوبی بهحساب میآید که تحسین جهانی را برانگیخت. قابهای دقیق، نورپردازی سرد و فضای نفسگیر فیلم مادر مخاطب را میان همدلی و ترس معلق نگه میدارد. این فیلم در جشنواره کن نمایش داده شد و تحسین منتقدان بینالمللی را بهدست آورد. همچنین کره جنوبی این فیلم را بهعنوان نماینده خود برای اسکار بهترین فیلم خارجی زبان معرفی کرد.
۵. فیلم Boyhood
پسرانگی
- کارگردان: ریچارد لینکلیتر
- سال اکران: ۲۰۱۴
فیلم Boyhood ساخته ریچارد لینکلیتر یکی از تجربههای منحصربهفرد تاریخ سینما است؛ اثری که طی ۱۲ سال با همان بازیگران فیلمبرداری شد تا رشد واقعی یک کودک و تغییرات خانوادهاش را در قاب سینما ثبت کند. داستان درباره میسون (الار کولترین) است که از کودکی تا جوانی با مادرش (پاتریشیا آرکت) و پدرش (ایتن هاوک) مسیر پرچالش زندگی را طی میکند. این فیلم نشان میدهد که رشد یک کودک نه فقط در مدرسه و جامعه، بلکه در سایه خانواده معنا پیدا میکند. مادر در فیلم پسرانگی شخصیتی است که با تمام سختیها و شکستها، همچنان ستون اصلی زندگی فرزندان باقی میماند.
بازی پاتریشیا آرکت یکی از نقاط قوت فیلم Boyhood است؛ اجرایی که جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل زن را برایش به ارمغان آورد. او رشد فرزندان و فرسایش امیدهای شخصی را بهشکلی باورپذیر به نمایش میگذارد. این هنرپیشه تصویری از مادری ارائه میدهد که میان مسئولیتهای سنگین، ناکامیهای شخصی و عشق بیپایان به فرزندان، ایستادگی میکند. فیلم Boyhood بازتابی از گذر زمان و تأثیرش بر روابط انسانی است؛ اثری که نشان میدهد مادر بودن یعنی پذیرفتن مسئولیتی که در طول سالها شکلهای جدیدی به خود میگیرد و همچنان محور اصلی زندگی باقی میماند.
۴. فیلم Room
اتاق
- کارگردان: لنی آبراهامسون
- سال اکران: ۲۰۱۵
فیلم Room یکی از تکاندهندهترین روایتهای مادرانه در سینمای معاصر است. در این فیلم با جوی (بری لارسون) و پسر خردسالش همراه میشویم که سالها در یک اتاق کوچک زندانی میشوند. جوی با تمام محدودیتها و رنجها، جهانی خیالی برای فرزندش میسازد تا واقعیت تلخ اسارت را درک نکند؛ جهانی که نشان میدهد مادر چگونه حتی در تاریکترین شرایط، سرچشمه امید باقی میماند. بری لارسون تصویری ماندگار از مادری ساخت که در دل تاریکی، به چراغی برای فرزندش بدل میشود.
این فیلم در ظاهر یک درام روانشناختی است، اما بازتابی از قدرت بیپایان مادرانگی ارائه میدهد؛ نیرویی که میتواند از دل اسارت، امکان رهایی و بازسازی زندگی را خلق کند. جوی با ایثار و خلاقیت، اتاق بسته را به دنیایی پر از قصه و معنا بدل میکند و همین تلاش، فیلم را به یکی از ماندگارترین پرترههای مادرانه در سینما تبدیل میسازد. فیلم اتاق به کارگردانی لنی آبراهامسون و نویسندگی اما داناهیو نشان میدهد که چگونه عشق مادرانه میتواند حتی در فضای بسته یک اتاق، جهانی کامل خلق کند.
۳. فیلم Three Billboards Outside Ebbing, Missouri
سه بیلبورد خارج از ابینگ، میزوری
- کارگردان: مارتین مکدونا
- سال اکران: ۲۰۱۷
فیلم Three Billboards Outside Ebbing, Missouri بیش از اینکه یک درام جنایی باشد، فریاد یک مادر داغدار است. میلدرد، زنی که دخترش قربانی خشونت و بیعدالتی شده است، با نصب سه بیلبورد در جادهای خلوت، سکوت شهر و پلیس را میشکند. این بیلبوردها نه فقط ابزار اعتراض، بلکه نماد خشم و عشق مادری هستند؛ عشقی که حتی پس از مرگ فرزند، خاموش نمیشود. میلدرد نشان میدهد که مادران تنها به گریه و سوگواری بسنده نمیکنند و میتوانند موتور محرک تغییر اجتماعی باشند.
این ساخته مارتین مکدونا تصویری از مادری ارائه میدهد که خشمش از بیعدالتی، ریشه در عشقی بیپایان به فرزند دارد. این تضاد، میلدرد را به یکی از ماندگارترین مادران سینما بدل میکند. در میان خشونت و اعتراض، لحظاتی از آسیبپذیری و تنهایی این مادر دیده میشود؛ صحنههایی که یادآور این حقیقت هستند که قلبی مادرانه پشت هر مبارزه اجتماعی میتپد. درنهایت Three Billboards Outside Ebbing, Missouri اثری است که مادر را نه صرفاً در نقش پرستار یا قربانی، بلکه بهعنوان صدای عدالت و مقاومت به تصویر میکشد؛ صدایی که از دل سوگ برمیخیزد و به وجدان جامعه طعنه میزند.
۲. فیلم A Quiet Place
یک مکان ساکت
- کارگردان: جان کرازینسکی
- سال اکران: ۲۰۱۸
فیلم A Quiet Place محصول ۲۰۱۸ در نگاه نخست روایتی از بقا در جهانی خاموش است؛ خانوادهای که در جهانی پر از موجودات مرگبار، تنها با سکوت میتوانند زنده بمانند. اما در قلب این سکوت، اِولین (امیلی بلانت) ایستاده است؛ مادری که با عشق و فداکاری، فیلم را به یک تجربه عاطفی فراموشنشدنی بدل میکند.صحنه تولد نوزاد در سکوت مرگبار فیلم یکی از پرتنشترین و درعینحال باشکوهترین لحظات سینما است؛ لحظهای که مادر، با غلبه بر درد و ترس، امیدی نو به خانواده میبخشد.
اِولین نهتنها برای محافظت از فرزندان، بلکه برای حفظ امید در جهانی ویران تلاش میکند. او نماد مادری است که حتی در تاریکترین شرایط، چراغ زندگی را روشن نگه میدارد. این فیلم نشان میدهد که عشق مادرانه میتواند قویتر از هر ترس و تهدیدی باشد؛ نیرویی که خانواده را در سکوت و خطر کنار هم نگه میدارد. فیلم A Quiet Place بیش از اینکه اثری ترسناک باشد، روایتی است از قدرت خاموش مادرانه، عشقی که در سکوت فریاد میزند و در دل وحشت، معنای دیگری به زندگی میبخشد.
۱. فیلم Jojo Rabbit
جوجو خرگوشه
- کارگردان: تایکا وایتیتی
- سال اکران: ۲۰۱۹
فیلم Jojo Rabbit به نویسندگی و کارگردانی تایکا وایتیتی روایت طنزآمیز و تلخی از پسربچهای نازیدوست است که در دل خود تصویری تکاندهنده از پیوند مادر و فرزند را آشکار میسازد. رُزی، مادری است که در دل فضای خفقانآور آلمان نازی تلاش میکند که پسرش را از نفرت و تعصب دور نگه دارد و معنای انسانیت را به فرزندش بیاموزد. رُزی با ظرافت و شجاعت دربرابر ماشین تبلیغاتی نازیها میایستد و تلاش میکند تا به پسرش یاد بدهد که زندگی فراتر از شعارهای جنگی و نفرت است.
رابطه رُزی با پسرش آمیزهای از شوخطبعی و مهر است؛ لحظاتی که حتی در سایه ترس و خطر، گرمای مادرانه را زنده میکنند. سرنوشت رُزی یکی از تلخترین نقاط فیلم است، اما رد پایش در قلب جوجو باقی میماند؛ میراثی سرشار از عشق، آزادی و شجاعت. فیلم جوجو خرگوشه بهعنوان یکی از بهترین فیلم های اسکارلت جوهانسون به یادمان میآورد که مادر میتواند در تاریکترین دوران تاریخ به چراغ انسانیت بدل شود؛ چراغی که حتی پس از خاموشی نیز مسیر زندگی فرزند را روشن نگه میدارد.