ترسناکترین سکانس در تمام فیلمهای The Conjuring کدام است؟
دنیای The Conjuring بدون تردید یکی از موفقترین فرانچایزهای ترسناک تاریخ سینما به شمار میآید. در حالی که ژانر وحشت در سالهای اخیر با نگاه تازه و خلاقانه کارگردانهایی چون جردن پیل و زک کِرِگِر شکل متفاوتی به خود گرفته، فرانچایز The Conjuring یادآور داستانهای کلاسیک و اصیل روحمحور و خانه جنزده است. مجموعهای که پر از صحنههای دلهرهآور با موجودات اهریمنی از جمله والاک (با بازی بانی آرونز)، راهبهی شیطانی و عروسک تسخیرشدهای چون آنابل است. با این حال، در میان تمام این المانهای مملو از شر و پلیدی سکانسهایی بیش از صحنههای دیگر ترسناکتر از آب درآمدهاند. اگر بخواهیم پرزرقوبرقترین و ترسناکترین لحظهی کل فرنچایز را پیدا کنیم، باید به نقطهی آغاز آن بازگردیم: اولین قسمت از فیلم The Conjuring. در ادامه با ترجمه مقالهای از سایت Collider همراه باشید.
جیمز وان در تمام طول فیلم با مهارت کارگردانی خود تماشاگر را درگیر میکند، اما صحنهای که در آن کارولین (با بازی لیلی تیلور) برای یافتن مزاحمی خیالی در خانه جستوجو میکند و در نهایت در زیرزمین گیر میافتد، جایی که لحظهی معروف «کفزدن روح» رخ میدهد، همچنان بیرقیبترین و هولناکترین سکانس در کل فرانچایز باقی مانده است. این صحنه به دلیل سادگیاش به شکلی بینقص عمل میکند و بهدرستی به یک نماد سینمای ترس بدل میشود.
جیمز وان چگونه پیش از بهترین صحنهی ترسناک The Conjuring مخاطب را آماده میکند؟
صحنهی مورد بحث نخستینبار در تریلر رسمی فیلم نمایش داده شد. یک انتخاب هوشمندانه قبل از اکران فیلم. زیرا همان عناصری که این صحنه را مؤثر میسازند، دقیقاً همان ویژگیهایی هستند که لحن و فضای کلی فرنچایز را برای مخاطب مشخص میکنند. پیش از وقوع جهش ناگهانی (Jump Scare)، روند شکلگیری ترس به شکلی استادانه پیش میرود، کارولین در حالی در خانه میگردد که پیشتر قربانی فعالیتهای ماورایی بوده، اما اغلب از خطر پیرامون خود بیخبر است، درست مانند زمانی که در بازی با چشمان بسته، روح برای نخستین بار در کمد لباس دست میزند. اکنون، تماشای او در حالی که آگاهانه بهسوی آنچه ما میدانیم یک موجود شیطانی است حرکت میکند، لایهای از تعلیق به روایت میافزاید، جایی که ما بیش از شخصیت اصلی از تهدید آگاهیم، اما هم او و هم ما نمیدانیم این خطر از کجا حمله خواهد کرد.
از سوی دیگر، تصمیم کلیدی جیمز وان برای حذف موسیقی در این صحنه، انتخابی هوشمندانه است. در حالی که اغلب فیلمهای ترسناک از اصوات تیز آلات آرشهای برای بالا بردن آدرنالین استفاده میکنند، در اینجا تنها صدای قدمهای جیرجیرکنندهی کارولین، تیکتاک ساعت و چکیدن آب از شیر شنیده میشود. عناصری که فضایی وهمآور و واقعگرایانه میسازند. پژواک این صداها وسعت خانه را یادآور میشوند و این حس را القا میکنند که شر میتواند در هر گوشهای پنهان باشد و درست به همین دلیل، زمانی که کارولین وارد زیرزمین تاریک و بیپایان میشود؛ حس وحشت به اوج خود میرسد. خیلی وقتها سکوت بیش از موسیقی میتواند تاثیرگذار باشد. موسیقی از حس بافت واقعی صحنه میکاهد بههمین دلیل است که این سکانسها ترس واقعی را بهتصویر میکشند.
چرا صحنهی «کفزدن روح» از نظر سینمایی تنشزا است؟ چون ساده است
وقتی کارولین در بالای پلههای زیرزمین گرفتار میشود و بالاخره آن لحظهی معروف فرا میرسد، همهچیز در نهایت سادگی رخ میدهد: او کبریتی روشن میکند، شعله خاموش میشود، دوباره کبریت را روشن میکند، و ناگهان دستهای رنگپریدهی کودکانهای از دل تاریکی بیرون میآیند و دوبار کف میزنند و شعله را دوباره خاموش میکنند. هیچ چهرهی ترسناکی، برش ناگهانی دوربین یا جلوهی صوتی غافلگیرکنندهای وجود ندارد. این سادگی نهتنها شریر بودن روح را در قالبی کودکانه نمایش میدهد (که یادآور بازی فرزندان خود کارولین است)، بلکه یکی از بزرگترین ترسهای انسانی را هدف میگیرد: ترس از تاریکی، حس کلاستروفوبیک و ناتوانی در فرار.
جالبتر اینکه ما هرگز نمیبینیم بعد از این لحظه در زیرزمین چه رخ میدهد؛ دوربین به بیرون از در بستهی زیرزمین کات میزند، و همین تکیه بر تخیلات تماشاگر صحنه را بهشدت تعلیقزا میکند. هیچ تصویری نمیتواند به اندازهی آنچه ذهنمان میسازد، ما را بترساند.
فیلم The Conjuring: Last Rites خداحافظی نسبتا شایستهای با اد (پاتریک ویلسون)، لورِین (ورا فارمیگا) و تمرکز بر پیوند خانوادگی و احساسی هستهی این مجموعه بود. اما حتی این پایان احساسی هم نتوانست لحظهای خلق کند که به اندازهی «کفزدن روح» در The Conjuring تأثیرگذار باشد. در واقع، هیچکدام از فیلمهای دیگر این مجموعه نیز به آن نزدیک نشدهاند. شاید در آثار بعدی صحنههایی پرصداتر یا احساسیتر دیده باشیم، اما سکوت، سادگی و ظرافت اجرای آن صحنهی خاص چیزی است که آن را به اوج ترس بدل میکند. گامهای سنگین کارولین در سکوت خانه، در تضاد با آرامش وهمانگیز فضا، چنان پیشزمینهای میسازند که وقتی سرانجام آن کفزدن اتفاق میافتد، میفهمیم برای ترسیدن نیازی به چهرههای اهریمنی نیست.
کافی است ترسهای بنیادین انسان مانند تاریکی، ناتوانی و معصومیت آلوده به شر بهدرستی برانگیخته شوند تا شبها تا مدتها خواب به چشمانمان نیاید. درواقع جیمز وان میآید و دست به سوی ناخودآگاه انسان میبرد. او از حافظهی جمعی انسان زمانی که اجدادش در غارهای تاریک زیست کردهاند، استفاده میکند.
در پایان نظر شما چیست؟ به نظرتان کدام صحنه مجموعه احضار ترسناکترین است؟