آخر هفته چه فیلمی ببینیم؟ | از فیلم شباهت کامل تا هجوم

چهارشنبه 8 مرداد 1404 - 16:59
مطالعه 4 دقیقه
آخر هفته چه فیلمی ببینیم؟
در این شماره از مقالات «آخر هفته چه فیلمی ببینیم؟» فیلم‌های شباهت کامل از کراننبرگ و هجوم از سیدنی لومت را خواهیم دید. با این مقاله همراه زومجی باشید.
تبلیغات

در این شماره‌ی مقاله «آخر هفته چه فیلمی ببینیم؟» اول از همه به سراغ یک اثر مهم روانشناختی در سینما می‌رویم. فیلمی از دیوید کراننبرگ که بدون شک مهم‌ترین اثر این فیلمساز محسوب می‌شود. بعد از این فیلم یک اثر کلاسیک نئونوآر با بازی شون کانری را خواهیم دید.

از این شماره به بعد قرار است که شما سومین فیلم این لیست را برای ما معرفی کنید. پس در کامنت‌ها فیلم مورد علاقه‌ی خود را بنویسید تا دیگر مخاطبان زومجی نیز آن را ببینند.

کپی لینک

فیلم شباهت کامل

فیلم Dead Ringers

  • کارگردان: دیوید کراننبرگ
  • بازیگران: جرمی آیرونز، استفن لک
  • سال انتشار: ۱۹۸۸
روزی بازیگر زنی به دکتر الیوت و دکتر بورلی که دوقلوهای همسانی هستند، مراجعه می‌کند. در این بین بورلی عاشق این زن می‌شود.

دیوید کراننبرگ را که همه‌ی دوستداران سینمای وحشت جسمانی می‌شناسند، کسی که تاثیری ابدی روی این زیرژانر داشت. او به‌طرز عجیبی روی بدن و روان انسان وسواس به خرج می‌دهد و از دل این پیچیدگی، شگفتی‌های سینمایی بسیاری را خلق می‌کند. فیلم شباهت کامل یکی از بهترین فیلم‌های او در این سینمای جذاب است. جرمی آیرونز در این فیلم نقش دو برادر دوقلو را بازی می‌کند. این دو برادر پزشک متخصص زنان هستند اما بیمارانشان نمی‌دانند که این‌ها دو آدم متفاوتند. حالا هر کدام از این‌ها دو دنیای متفاوت با خصوصیت‌های کاملا متضاد را نسبت به یکدیگر زندگی می‌کنند. این دو نفر که یکی‌شان کمال‌طلب است و دیگری منزوی، وارد زندگی زنی می‌شوند و کراننبرگ اینگونه سفر هولناکی را به درون روان انسان آغاز می‌کند. جرمی آیرونز قبل از هر چیز برگ برنده‌ی این فیلم است. او در نقش دو آدم متفاوت ظاهر می‌شود، تفاوت‌ها را به‌تصویر می‌کشد و هیچکسی هم شک‌اش نمی‌برد که این دو نفر یک نفر است! شباهت کامل از آن دسته از فیلم‌هایی است که نوع بازیگری تاثیر بسزایی روی موفقیت‌اش دارد. این فیلم می‌تواند مثال خوبی برای موفقیت یک اثر سینمایی از جنبه‌ی بازیگری باشد.

همه‌ی عناصر فیلم شباهت کامل، به یکدیگر می‌آیند. این فیلم هم ترسناک است و هم از ایده‌های روانشناختی استفاده می‌کند. عناصر ژانری‌اش اصلا کلیشه‌ای نیستند و در تاروپود درام می‌تنند. دیوید کراننبرگ در این فیلم خالق دنیای آشفته‌ای می‌شود که شخصیت‌هایش در جهانی مالیخولیایی دست به کارهای چالش‌برانگیزی می‌زنند که درام را به‌سمت جهان پرتنشی می‌برد، جائی که ایده‌های روانشناختی در ژانر ترسناک به حرکت درمی‌آیند.

فیلم شباهت کامل دربردارنده‌ی سینمای اصیل و دوستداشتنی کراننبرگ است، دنیایی مالیخولیایی با آدم‌های عجیبی که حالشان بد است و کارهایی روانپریشانه انجام می‌دهند. سبک بصری‌اش تناقض‌دار و غیرطبیعی است و عنصر دلهره مثل یک خوره‌ی دیوانه‌کننده همه جا حضور دارد. عنصری که بیش از هر چیز در این فیلم نشان‌دهنده‌ی قدرت کراننبرگ است، نوع نمایش خشونتی است که او در این اثر به‌تصویر می‌کشد. خشونت تنها یک عنصر زننده نیست، ابزاری نیست و به واسطه‌ی درام و سبک بصری به حرکت درمی‌آید. خشونت مورد نظر فیلمساز در این اثر یک خشونت روانی است، بوسیله‌ی نفوذ در روح و روان شخصیت‌ها بوجود می‌آید، یکجور دستکاری روانی که منجر به خشونتی افسارگسیخته و غیرانسانی می‌شود. این فیلم آنقدری خوب بود که یک مینی‌سریال هم از رویش ساخته شد.

کپی لینک

فیلم هجوم

فیلم The Offence

  • کارگردان: سیدنی لومت
  • بازیگران: شون کانری، تروور هاوارد
  • سال انتشار: ۱۹۷۳
کاراگاهی حین بازجویی یک متهم را می‌کشد.

هجوم یکی از بهترین فیلم‌های کارنامه‌ی شون کانری است، هر چند که حالا به‌عنوان یکی از فیلم‌های دست‌کم گرفته شده از سمت منتقدان تحسین می‌شود. این فیلم در زمان اکران خود نتوانست انتظارات مالی را برآورده کند اما حالا به‌عنوان یک اثر روانشناختی کاراگاهی شناخته می‌شود. این فیلم توسط شرکت فیلمسازی کانری ساخته شد. او می‌خواست با بازی در این فیلم برای همیشه به نقش جیمز باند پایان دهد. کانری بخاطر خستگی‌های ناشی از سری فیلم‌های باند تمام تلاش‌اش را انجام داد تا این فیلم ساخته شود. این فیلم همچنین سومین همکاری میان کانری و لومت را رقم زد، یکی از پنج فیلم بریتانیایی لومت که کانری تلاش زیادی برای ساخت انجام داد. این فیلم که براساس نمایشنامه‌ای به‌ نام «این داستان تو» و نوشته‌ی «جان هاپکینز» ساخته شده فیلمی نئونوآر از سینمای کلاسیک است، اثری که بعدها خیلی‌ها از رویش تقلید کردند.

هجوم روایت کاراگاهی به‌نام جانسون است که کار مداوم‌اش در اداره‌ی پلیس و سروکله زدن او با جنایتکاران زندگی‌اش را به مرز نابودی کشانده است. فیلم ساختاری مدرن دارد و موتور درام‌اش را با یک فلش‌بک شروع می‌کند. جانسون در طی یک بازجویی متهمی را می‌کشد و بعد از آن، فیلم وارد زندگی گذشته‌ی این کاراگاه می‌شود. هجوم از اینجا به بعد ایده‌های روانشناختی به خود می‌گیرد و نشان می‌دهد که چگونه جرم و جنایت ساختار همه چیز را به سوی نیستی می‌کشاند. کانری و لومنت این اثر را تبدیل به یک فیلم برنده کردند، روایتی که در حوزه‌ی آثار جنایی روانشناسانه حرف‌های زیادی برای گفتن دارد، یک مطالعه‌ی شخصیتی جذاب که به سبک راشومون کوروساوا شروع می‌شود و بسان فیلم‌های نوآر ادامه می‌یابد. این فیلم هم المان‌های ژانری تاریک سینمای نوآر مثل شهری فروریخته و تاریک، قهرمانی سرگشته، جنایت‌های پی‌درپی و... را همراه خود دارد و هم به داستان و شخصیت‌هایش از جنبه‌ای عمیق نگاه می‌کند.

کپی لینک

سومین فیلم را هم شما در کامنت‌ها برایمان معرفی کنید!

مقاله رو دوست داشتی؟
نظرت چیه؟
داغ‌ترین مطالب روز
تبلیغات

نظرات