آخر هفته چه فیلمی ببینیم؟ | از دختر خداحافظی تا قو
یک کمدی رمانتیک شیرین از دههی هفتاد، روایتی واقعبینانه از خیانت و فیلم کوتاهی احساسبرانگیز بر اساس داستانی تراژیک از رولد دال، در ظاهر نباید شباهتی داشته باشند، اما سه فیلمی که برای این شماره از سری مقالههای «آخر هفته چه فیلمی ببینیم؟» انتخاب کردهام، در یک ویژگی مشترکاند؛ هرسه بزنگاهی دارند که زندگی انسانی را برای همیشه تغییر میدهد. لحظاتی با محوریت مفهوم «تصمیم»؛ چه عاقلانه و محاسبهشده باشد، چه ناخودآگاه و حاصل لحظه.
اولین فیلم منتخبم برای این آخر هفته، دو غریبه را در آپارتمانی کوچک زندانی میکند تا بهاجبار یکدیگر را بشناسند. دومی، زنی را نشان میدهد که باید میان امنیت زندگی موجود و فریبندگی ناشناختهها یکی را برگزیند. سومی هم داستان پسرکی است که هیچ انتخابی ندارد جز این که در برابر بیرحمی دنیای بزرگسالان، بهتنهایی مقاومت کند. به ترتیب، دربارهی این سه فیلم صحبت کردم؛ دختر خداحافظی (The Goodbye Girl) به کارگردانی هربرت راس، این والس از آن تو (Take This Waltz) به کارگردانی سارا پُلی و قو (The Swan) به کارگردانی وس اندرسون.
فیلم The Goodbye Girl
فیلم دختر خداحافظی
- کارگردان: هربرت راس
- بازیگران: ریچارد درایفس، مارشا میسون، کوئین کامینگز
- سال اکران: ۱۹۷۷
خلاصهی داستان: یک بازیگر زن که به تازگی توسط شریک زندگیاش رها شده است و دختر خردسالاش، با مردی بازیگر روبهرو میشوند که ادعا میکند آپارتمان آنها به نام او اجاره شده است. با همخانه شدن اجباری، رابطهای پرتنش میانشان شکل میگیرد که بهتدریج، به دوستی و چیزی فراتر میانجامد.
دختر خداحافظی، فیلمی است که بر آیندهی کمدی رمانتیک آمریکایی تاثیر گذاشت. نیل سایمون بزرگ که بیشتر با نمایشنامههاش شناخته میشد، در این اثر از الگویی بهره برد که در فیلمی مانند وقتی هری سالی را ملاقات کرد (When Harry Met Sally) تکرار شد؛ دو غریبه که در شرایطی تحمیلی و به اجبار، با یکدیگر همراه میشوند و در میانهی گفتوگوهایی نهچندان دوستانه، به هم دل میبازند.
اما آنچه این فیلم را متمایز میکند، بهرهگیری متن از پیچیدگیهای اقتصادی و اجتماعی وقت است. پائولا (مارشا میسون)، زنی تنها با دختری نوجوان، نماد نسل جدیدی از زنان است که در نیویورک دههی هفتاد تلاش داشتند مستقل زندگی کنند. ریچارد درایفس هم با بازی جذاباش در نقش الیوت، بازندهای را تصویر میکند که برخلاف مردان سنتی هالیوود، آسیبپذیر است. کارگردانی راس، با استفاده از فضاهای محدود آپارتمان، فشار زندگی شهری را بازتاب میدهد.
در دل موقعیتی کمیک، فیلم به کشف تدریجی پیوندهای انسانی میپردازد؛ این که چگونه اعتماد شکل میگیرد یا چطور دو آدم زخمی میتوانند آرامآرام به هم تکیه کنند. دختر خداحافظی به کمک همین جزئیات، متن غنیتری میشود که میتوان آن را از این دریچه دید؛ «عشق به مثابهی تنها راه دوام آوردن در شرایط دشوار.» در حقیقت، فیلم بیش از آن که دربارهی عشقی ایدهآل باشد، دربارهی دو انسان است که یاد میگیرند دوباره کنار کسی زندگی کنند.
فیلم Take This Waltz
فیلم این والس از آن تو
- کارگردان: سارا پُلی
- بازیگران: میشل ویلیامز، ست روگن، لوک کربی
- سال اکران: ۲۰۱۱
خلاصهی داستان: مارگو، زنی جوان که زندگی مشترک نسبتا آرام و رضایتمندانهای دارد، پس از ملاقات با همسایهای جدید، دچار احساساتی تازه میشود. کشاکش میان ثبات و میل، او را سوق میدهد به سمت انتخابی دشوار میان آنچه دارد و آنچه ممکن است بهدستبیاورد.
سارا پُلی، با دومین فیلم بلندش دریچهای باز میکند به یکی از ملموسترین جلوههای سینمایی خیانت؛ این والس از آن تو تصویری ظریف است از انگیزهها و امیال متناقض انسان. مارگو که میشل ویلیامز با حساسیتی فوقالعاده به او جان میبخشد، نمونهای است از زنان متاهلی که در انتهای دههی سوم زندگی، با بحرانی وجودی مواجه میشوند.
این والس از آن تو، فیلمی است شاعرانه، ظریف و گاه بیرحم دربارهی پویایی میل در روابط انسانی. فیلم نه با خیانت، بلکه با اندک لغزشی در نگاه و احساس آغاز میشود و بهمرور، برزخی روانی را شکل میدهد که مارگو در آن گیر افتاده است؛ زندگیاش خوب است، اما کافی نیست. مردی که با او روبهرو میشود، جایگزینی مطلق نیست، بلکه وسوسهای است برای تجربهی چیزی متفاوت. چیزی که شاید صرفا نداشتناش جذاب است و داشتن آن، نمیتواند دقیقا پاسخی باشد برای نیازی که گویی هیچگاه حقیقتا ارضا نخواهد شد. این والس از آن تو، درباره انتخاب نیست، بلکه درباره تنهایی درون انتخابها است؛ فیلمی درباره آنچه در دل اشتیاق گم میشود.
تماشای این والس از آن تو، امروز نکتهی فرامتنی بامزهای هم دارد؛ ترکیب بازیگرانش و ارتباط آن با تم «خیانت» در مقایسه با فیلم خانوادهی فیبلمن (The Fabelmans) استیون اسپیلبرگ. در فیلم پلی، ست روگن نقش شوهری را بازی میکند که کاراکتر میشل ویلیامز، با ایدهی خیانت به او درگیر است و در فیلم اسپیلبرگ، روگن مردی است که کاراکتر ویلیامز به همراه او به شوهرش خیانت میکند!
فیلم The Swan
فیلم قو
- کارگردان: وس اندرسون
- بازیگران: روپرت فرند، رالف فاینس
- سال اکران: ۲۰۲۳
پسربچهای حین قدم زدن در طبیعت، با دو پسر بزرگتر برخورد میکند که او را آزار میدهند. این رویارویی، به لحظهای تعیینکننده در رشد و بلوغ پسرک تبدیل میشود.
قو یکی از چهار فیلم کوتاهی است که وس اندرسون با اقتباس از داستانهای رولد دال ساخته است؛ اثری که با مدت زمانی کمتر از ۲۰ دقیقه، تبدیل میشود به یکی از زیباترین دستاوردهای کارنامهی مولف آمریکایی. درست مانند سه فیلم دیگر مجموعه یعنی داستان شگفتانگیز هنری شوگر (The Wonderful Story of Henry Sugar)، موشگیر (The Rat Catcher) و سم (Poison)، روایت قو هم با فاصلهگذاری نمایشی انجام میشود؛ جایی که شخصیتها بهصورت مستقیم دیالوگهای متن را روخوانی میکنند و همزمان، اجرا نیز پیش میرود. این سبک با عینیت بخشیدن به ساختار روایت، رگههایی از هجو دارد؛ اما در نسبت با قصهی تراژیک قو، محزون و ملانکولیک میشود.
حضور پیترِ بزرگسال در کنار آسیبپذیری پیترِ کوچک، وحشت مواجهه با آزار تکاندهندهی موقعیتهای داستانی را، با نوعی سورئالیسم محزون جایگزین میکند. گویی آنچه پسربچه از سر گذرانده، ترسناکتر از آن است که بیواسطه تصویر شود؛ پس خالق، با «فاصلهگذاری» در قالب حضور فیزیکی راوی (نسخهی بزرگسال پسرک)، از تلخی موقعیتها کم میکند. به لطف جادوی روایتگری، آینده به گذشته پیوند میخورد و حالا دیگر پیترِ کوچک مجبور نیست که در آن وضعیت ترسناک، روی ریل قطار بخوابد و یا زخمی و بیجان، در حیاط خانهی مادرش فرود بیاید. همان تصور کردن وقوع این بلایا برای یک کودک به قدر کافی تاریک است و بهتر، این که مردی بزرگسال را در حال متحمل شدن چنین عذابی ببینیم! قو یادآوری میکند که رویکرد متمایز اندرسون، میتواند ورای «جالب» بودن، غنای معنایی و تاثیر احساسی هم داشته باشد.