آخر هفته چه فیلمی ببینیم؟ | از لیلیا تا ابد تا قدبلند
برای این شماره از سری مقالههای «آخر هفته چه فیلمی ببینیم؟»، به سراغ سه فیلم از دهههای اول، دوم و سوم قرن بیستویکم رفتهام که دربارهی دوام آوردن پس از بحراناند. اولی، درامی است تراژیک و دلخراش؛ دربارهی دختری که پس از فروپاشی شوروی و خانوادهای که میشناخته است، باید در جهانی تازه، غریب و بهغایت بیرحم، راهاش را پیدا کند. دومی در روسیهی دههی چهل میلادی میگذرد؛ جایی که جنگ جهانی تمام شده است اما بحران فردی زندگی زنی نگونبخت، نه!
سومی، میتواند انتخاب مناسبی باشد برای شستن تلخی قبلیها! چرا که اینیکی، فاجعه ندارد. اثری است کماتفاق، شوخطبع و آرام، دربارهی مادر و دختری که متخصصاند در حفظ کردن ظاهری خوشایند در وضع بحرانی! همانطور که از توضیحاتم پیدا است، هرسهی این آثار، زنانی تنها و فقیر را در محوریت روایتهاشان دارند. به ترتیب، دربارهی این سه فیلم صحبت کردم؛ لیلیا تا ابد (Lilya 4-ever) به کارگردانی لوکاس مودیسون، قدبلند (Beanpole) به کارگردانی کانتمیر بالاگوف و سیاره (El Planeta) به کارگردانی آمالیا اولمان.
فیلم Lilya 4-ever
فیلم لیلیا تا ابد
- کارگردان: لوکاس مودیسون
- بازیگران: اکسانا آکینشاینا، آرتیوم بوگوچارسکی
- سال اکران: ۲۰۰۲
خلاصهی داستان: لیلیا، دختر نوجوانی است در اتحاد جماهیر شوروی که مادرش ترک میکندش و فقیر و بیسرپناه میشود. امید به شروع زندگیای تازه در غرب، او را به دامی تاریک و بیرحم میکشاند.
لیلیا تا ابد، ابدا فیلم سادهای نیست! پس اگر در وضع روحی مناسبی نیستید، شاید بهتر باشد تماشای آن را به زمانی دیگر موکول کنید! درامی تلخ و گزنده که داستان یکی از میلیونها بازندهی دنیای بیرحم ما را روایت میکند؛ دختری نوجوان و اهل شوروی سابق به نام لیلیا که وقتی مادرش ترک میکندش، سعی دارد دوام بیاورد. دختری که رویای زندگی بهتر، او را به جهنمی واقعی در سوئد میکشاند.
دوربین روی دست و لرزان لوکاس مودیسون با نورپردازی خام و رئالیستی، تصویری بیرحمانه از زندگی لیلیا ثبت میکند؛ تصویری از فروپاشی اجتماعی و انسانی که با پسزمینهی فقر، مهاجرت و بهرهکشی شکل میگیرد. دوربینی که اغلب در فاصلهای نزدیک به چهرهی لیلیا حرکت میکند، ما را به تجربهی رنج او فرامیخواند.
بازی درخشان اکسانا آکینشاینا، ترکیبی از مقاومت و شکنندگی است؛ تصویری باورپذیر از شخصیتی که تا آستانهی نابودی پیش میرود اما هرگز کاملا تسلیم نمیشود. فیلم با ساختاری که واقعیت و خیال را در هم میآمیزد، نهتنها تجربهی بیرونی فقر، بلکه درونی شدن ناامیدی و تنهایی را به تصویر میکشد. مودیسون با تلفیق عناصر رئالیستی و سورئال، اثری خلق کرده است که با وجود خشونت و تلخی افسارگسیختهاش، لحظاتی لطیف هم دارد. لیلیا تا ابد، فراتر از روایتی شخصیتمحور، نقد کوبندهی نابرابریهای اقتصادی اروپای پس از فروپاشی بلوک شرق است.
فیلم Beanpole
فیلم قدبلند
- کارگردان: کانتمیر بالاگوف
- بازیگران: ویکتوریا میروشنیچنکو، واسیلیسا پریلیگینا
- سال اکران: ۲۰۱۹
خلاصهی داستان: در لنینگرادِ پس از جنگ جهانی دوم، دو زن جوان با بار روانی سنگین و خاطرات جنگ تلاش میکنند تا زندگی جدیدی را آغاز کنند.
دومین فیلم بلند کانتمیر بالاگوف، فیلمساز جوان روسی، تصویری دردناک از زندگی دو زن جوان در لنینگراد پس از محاصره میسازد. قدبلند، درامی است متمرکز، کنترلشده و دقیق، با زیباییشناسی فکرشده و هدفمند و فضاسازی گیرا. ترکیببندیهای بالاگوف و فیلمبرداری کسنیا سردا با رنگآمیزی خیرهکنندهاش (پالتهای اشباعشده از سبز زنگاری و قرمز خون)، تضادی دراماتیک با فضای فیزیکی و روانی ویرانشدهی شخصیتها ایجاد میکنند. فیلم با طراحی صدای دقیق و استفادهی هوشمندانه از سکوت، لایههای دیگری از معنا را هم به تصاویر میافزاید.
قدبلند با پرهیز از کلیشههای رایج فیلمهای جنگی، به پیامدهای درازمدت جنگ بر روان انسان، نگاهی متفاوت میاندازد و در این میان، تصویری تکاندهنده از تنانگی زنانه در شرایط فاجعه ارائه میدهد. بازی ویکتوریا میروشنیچنکو در نقش اصلی، با خودداری و انفجارهای کنترلشده، مرکز ثقل روایت قدبلند است. رابطهی دو شخصیت زن فیلم، بین مراقبت و سلطه و عشق و نیاز، مدام نوسان دارد و بازتابی است از بحرانی عمیقتر؛ چگونه میتوان بعد از جنگ، دوباره انسان بود؟
فیلم El Planeta
فیلم سیاره
- کارگردان: آمالیا اولمان
- بازیگران: آمالیا اولمان، آله اولمان
- سال اکران: ۲۰۲۱
خلاصهی داستان: لئو، دانشجویی که به خانه برگشته، به همراه مادرش که درگیر مشکلات مالی است، سعی میکند ظاهر زندگی مرفه را حفظ کند.
سیاره، اولین فیلم بلند آمالیا اولمان، هنرمندی که پیشتر با پروژههای رسانهای خود در اینستاگرام شهرت یافته بود، روایتی مینیمالیستی از زندگی مادر و دختری است که در خیخون، شهری ساحلی در شمال اسپانیا، با فقر دستوپنجه نرم میکنند. اولمان با مادرش همبازی شده و در فضاهای واقعی شهر زادگاهاش، فیلمی نیمهاتوبیوگرافیک خلق کرده است.
فیلمبرداری سیاهوسفید سیاره با قابهای ثابت و دقیق، دورانی سپریشده را به یاد میآورد؛ اما محتوای فیلم، کاملا معاصر است. مادر و دختری که به رغم فقر روزافزون، با کلاهبرداریهای کوچک، وانمود میکنند که ثروتمندند و تلاش دارند جایگاه اجتماعیشان را حفظ کنند. فیلم، تناقضهای این دو زن را به تصویر میکشد که هم قربانی بحران اقتصادیاند و هم با انتخابهای نادرست، خود را عمیقتر در بحران فرو میبرند.
سیاره، با وجود فضای به ظاهر سَبُک و لحن کمیک، روایتی هوشمندانه و نقادانه از جامعهی مصرفگرای معاصر، شکاف طبقاتی و راهکارهای بقا در شرایط فروپاشی اقتصادی ارائه میدهد. از جلوههای اغراقآمیز یا پرالتهاب فقر در ملودرامهای شلوغ، خبری نیست؛ سیاره، روایتگر این است که افول اقتصادی، چگونه در جزئیترین رفتارها و تصمیمهای روزمره نمود پیدا میکند. فیلم به کمک فضاهای خالی، گفتوگوهای غیررسمی و سکوتها، به جای تصویر کردن فاجعه، عواقب آن را بیتاکید نشان میدهد.