پشت صحنه سریال Reacher | واقع‌گرایی در اوج خشونت

یک‌شنبه 28 اردیبهشت 1404 - 22:01
مطالعه 6 دقیقه
جک ریچر در پوستر فصل دوم سریال Reacher
در این مقاله نگاهی خواهیم داشت به خلق لحظات اکشن واقع‌گرایانه، پشت‌صحنه و مراحل فیلم‌برداری سریال Reacher. با زومجی همراه باشید.
تبلیغات

سریال Reacher که بر پایه رمان‌های محبوب لی چایلد ساخته شده، به‌سرعت به یکی از موفق‌ترین و البته محبوب‌ترین آثار اکشن تلویزیونی سال‌های اخیر تبدیل شد. اما چیزی که این سریال را از دیگر آثار مشابه متمایز می‌کند، صرفاً قصه جذاب یا شخصیت‌پردازی قوی نیست بلکه نحوه طراحی و اجرای صحنه‌های اکشن آن است؛ صحنه‌هایی نفس‌گیر، پرتنش و فیزیکی که با رویکردی بسیار واقع‌گرایانه ساخته شده‌اند. سریال Reacher با بازگشت به ریشه‌های اکشن سنتی، بدون اتکا به CGI و اغراق‌های تصویری، تجربه‌ای تازه و قابل‌اعتماد به بیننده ارائه داده است.

پشت هر صحنه خشن، تمرین، برنامه‌ریزی، ریسک‌پذیری و گاهی حتی درد و شوخی قرار دارد. از ساخت شهری خیالی گرفته تا درگیری‌های پرتنش و لحظات بامزه پشت دوربین، این سریال نمونه‌ای از تعهد بالا و هنر تیمی است. در دورانی که اکشن تبدیل به جلوه‌ای دیجیتال شده سریال Reacher با رویکردی فیزیکی و باورپذیر جایگاه خاصی درمیان آثار تلویزیونی پیدا کرده است. این سریال نه‌تنها برای مخاطبان عام که برای علاقه‌مندان جدی سینما نیز الگویی از اجرای حرفه‌ای اکشن محسوب می‌شود. در این مقاله، نگاهی جامع داریم به پشت صحنه این صحنه‌ها، از طراحی لوکیشن‌ها گرفته تا تمرینات بازیگران، آسیب‌ها، لحظات بامزه و جنبه‌های فنی جذاب تولید.

طراحی شهر مارگریو برای خلق اکشن

یکی از اقدامات خلاقانه و مهم در تولید Reacher، ساخت کامل شهر خیالی مارگریو از صفر بود. برخلاف بسیاری از سریال‌ها که برای فیلم‌برداری به شهرهای موجود تکیه می‌کنند، تیم تولید تصمیم گرفت شهری اختصاصی خلق کند تا کنترل کامل روی فضا، نور، دوربین‌گذاری و اکشن داشته باشد. ساخت این شهر در منطقه‌ای در نورت پیکرینگ کانادا انجام شد و شامل خیابان‌های واقعی، فروشگاه‌ها، ساختمان پلیس، زندان، گاراژ و حتی تابلوها و جزئیات محلی بود. این تصمیم نه‌تنها آزادی عمل بی‌نظیری به کارگردانان داد که به اجرای صحنه‌های تعقیب‌وگریز، درگیری و انفجار در شرایط کاملاً ایمن و کنترل‌شده کمک کرد. همچنین باعث شد مارگریو هویتی منحصر‌به‌فرد پیدا کند؛ شهری با ظاهری آرام اما باطنی پر از فساد و خشونت، درست مانند دنیای شخصیت ریچر.

آلن ریچسون در نقش جک ریچر

آلن ریچسون بازیگر نقش اصلی سریال نقش شخصیت جک ریچر را نه فقط با بدن عضلانی و استایل نظامی‌اش بلکه با فیزیک درخشان و تسلط بر مبارزه زنده کرد. نکته جالب در مورد ریچسون این است که او تقریباً تمام صحنه‌های درگیری را خودش اجرا کرده و از بدلکار استفاده نکرده است. برای رسیدن به این سطح از آمادگی ماه‌ها پیش از آغاز فیلم‌برداری تمرینات فشرده بدنی، هنرهای رزمی، دفاع شخصی و کار با اسلحه را پشت سر گذاشت. برنامه تمرینی او شامل دو جلسه تمرین در روز، رژیم غذایی سخت و همکاری با مربیان نظامی بود تا بتواند هم‌زمان قدرت بدنی، سرعت و کنترل دقیق حرکات را داشته باشد. این تلاش‌ها باعث شد صحنه‌های اکشن سریال، با باورپذیری بالا و کم‌ترین وابستگی به جلوه‌های ویژه یا تدوین، اجرا شود.

اینجا می‌توان درباره نقش‌آفرینی و تعهد سایر بازیگران و شخصیت‌های سریال هم صحبت کنیم. گرچه تمرکز سریال روی شخصیت جک ریچر است اما بازیگران مکمل نقش مهمی در خلق تنش و اکشن ایفا می‌کنند. مالکوم گودوین در نقش فینلی با زبان بدن خاص و چهره‌ای همیشه نگران حس بی‌اعتمادی پلیس به ریچر را منتقل می‌کند. ماریا استن با اجرای حرفه‌ای حرکات نظامی صحنه‌های تیراندازی و دویدن‌های سریع، شخصیت نیگلی را تبدیل به یکی از قابل‌اعتمادترین همکاران ریچر کرده است. حتی شخصیت‌های شروری مانند رئیس باند خلافکار یا مأموران فاسد با بازی دقیق و رفتارهای غیرقابل پیش‌بینی خوشان تعادل اکشن را حفظ کرده‌اند. موفقیت صحنه‌های درگیری نه‌تنها به عملکرد ریچسون بلکه به هماهنگی و حضور فیزیکی قوی سایر بازیگران نیز بستگی دارد.

بازیگرانی که در این سریال ایفای نقش می‌کنند، تنها به دیالوگ و بازی دراماتیک اکتفا نمی‌کنند. ماریا استن در نقش مأمور نیگلی، مالکوم گودوین در نقش کارآگاه فینلی و حتی بازیگران فرعیِ نقشِ نیروهای امنیتی و پلیس، همگی تحت آموزش‌های فشرده نظامی قرار گرفتند. آموزش استفاده از سلاح گرم، شیوه‌های بازجویی، کار با تجهیزات، نحوه پوشش و حتی زبان بدن نیروهای پلیس بخشی از آماده‌سازی بازیگران بود. نتیجه این تلاش‌ها به خلق صحنه‌هایی کاملاً واقعی از عملیات‌، تیراندازی و حرکت‌های تاکتیکی ختم شده که کوچک‌ترین جرییات آن‌ها نیز طراحی شده و در اجرا باورپذیر هستند.

صحنه‌های واقعی اکشن با آسیب‌های واقعی

فیلم‌برداری صحنه‌های اکشن هرچند مهیج و سینمایی تلقی می‌شوند اما در عمل با آسیب‌های واقعی همراه بوده است. در فصل اول در یکی از صحنه‌های پرتنش در زندان، آلن ریچسون دچار شکستگی خفیف استخوان ترقوه شد و این اتفاق توقف چندروزه فیلم‌برداری را به‌همراه داشت. در فصل دوم آسیب‌دیدگی عضله شکم باعث شد برخی از سکانس‌ها بازنویسی یا با زوایای محدودتری ضبط شوند. اما اوج ماجرا در فصل سوم اتفاق افتاد؛ در صحنه‌ای که ریچر با غول هلندی یعنی اولیویه ریخترز درگیر می‌شود، ریچسون در لحظه‌ای که به درون یک کانتینر فلزی پرتاب شد، به‌شدت به دیواره برخورد کرد و برای دقایقی بیهوش شد. خودش بعدها در مصاحبه‌ای گفت: «چیزی از آن لحظه یادم نمیاد. فقط یک‌دفعه دیدم کف زمین دراز کشیدم و چند نفر بالای سرم ایستاده‌اند». این سطح از تعهد و درگیری فیزیکی واقعی، از عواملی به‌شمار می‌روند که صحنه‌های اکشن Reacher را از دیگر آثار مشابه متمایز می‌کند.

در فصل سوم سریال، یکی از سکانس‌های درگیری که با ریخترز اجرا شد، به یکی از طولانی‌ترین و پیچیده‌ترین صحنه‌های اکشن تلویزیونی سال‌های اخیر تبدیل شده است. این سکانس که نزدیک به ۱۴ دقیقه به طول می‌انجامد، در مکان‌های متنوعی از جمله انبار صنعتی، کامیون، محوطه باز و محیط آبی فیلم‌برداری شد. برای خلق این سکانس، ۲۰ روز زمان صرف شد و تمام حرکات از قبل با دقت طراحی شدند.

بیش از ۶ دوربین به‌صورت هم‌زمان صحنه را ثبت می‌کردند، و تیم تدوین از نزدیک در محل حضور داشت تا هر حرکت با دقت ثبت شود. سختی کار در این بود که بسیاری از حرکات نیازمند اجرای چندباره بودند اما نباید کوچک‌ترین تغییر در فضا یا نور به چشم می‌آمد. در بخشی از این سکانس ریچر به زیر یک جرثقیل فلزی پرتاب می‌شود و پس از برخاستن، با ضربه‌ای سنگین دشمن را به شیشه کامیون می‌کوبد؛ حرکتی که بارها تمرین شد و در نهایت بدون کمک جلوه ویژه به نمایش درآمد. لحظاتی بسیار استرس‌زا برای تیم تولید این سریال که درنهایت نتیجه‌ای بسیار مطلوب برای آن‌ها به‌همراه داشت.

یکی از دلایلی که صحنه‌های اکشن این سریال چنین تأثیرگذار هستند زبان بصری خاص آن‌ها است. کارگردانی صحنه‌های درگیری با دوربین دستی، قاب‌های نزدیک و حرکت‌های سریع، حس تنش و اضطراب را به‌خوبی منتقل می‌کند و از طرف دیگر نورپردازی سرد، کنتراست شدید و فضای اغلب تیره، به افزایش حس خطر و خشونت کمک بسیار زیادی می‌کند. همچنین استفاده حداقلی از موسیقی در برخی صحنه‌ها باعث شده صدای نفس‌کشیدن، برخورد مشت‌ها، شکستن استخوان یا صدای افتادن بر زمین با قدرت بیشتری در ذهن مخاطب باقی بماند. ترکیب این عناصر نه‌تنها اکشن را واقعی‌تر جلوه می‌دهد که بیننده را درگیر موقعیت می‌کند؛ به‌طوری که گویی خودش درون صحنه قرار دارد و می‌تواند آن موقعیت را به‌خوبی لمس کند.

درانتها می‌توانیم درکنار لحظات اکشن سریال به یکی از لحظات بامزه آن هم اشاره کنیم. با وجود فضای خشن داستان، تیم تولید سریال سعی کرده بود تا فضای پشت صحنه را انسانی، صمیمی و گاهی حتی بامزه نگه دارد. آلن ریچسون به شوخ‌طبعی معروف است و بارها حین تمرین‌های رزمی، با تظاهر به افتادن‌های نمایشی یا ادای دیالوگ‌های کمدی، سایر عوامل را می‌خنداند. در یکی از روزهای فیلم‌برداری در صحنه‌ای که قرار بود دیواری با لگد شکسته شود، ریچسون به‌قدری محکم به دیوار ضربه زد که دیوار واقعی ترک برداشت و دوربین‌ها قطع شدند. همه بازیگران و عوامل تا چند دقیقه در حال خندیدن بودند. همچنین در هوای سرد کانادا عوامل تولید صحنه هر روز سوپ داغ و موزیک‌های طنز پخش می‌کرد تا بازیگران حین تمرین گرم بمانند. این لحظات پشت صحنه، روحیه‌ای انسانی و صمیمی به کل پروژه می‌داد و باعث شد همکاری بین اعضای تیم بهتر شکل بگیرد.

حالا شما به ما بگویید که نظرتان درباره سریال ریچر چیست؟ شما هم از اکشن این سریال لذت بردید؟ نظر خودتان را با ما و سایر مخاطبان سایت زومجی به اشتراک بگذارید.

نظرات