آخر هفته چه فیلمی ببینیم؟ | از شانتال آکرمن تا آبل فرارا

سه‌شنبه 16 اردیبهشت 1404 - 16:59
مطالعه 5 دقیقه
نماهایی از فیلم‌های هتل نیورز به کارگردانی آبل فرارا، شامی با آندره به کارگردانی لویی مال و من تو او به کارگردانی شانتال آکرمن
یکی از مهم‌ترین فیلم‌های فمینیستی تاریخ، ملاقات شامی به طول یک فیلم و ساخته‌ی علمی تخیلی آبل فرارا؛ در این آخر هفته، به سراغ سه فیلم آوانگارد رفته‌ام.
تبلیغات

سه فیلمی که برای این شماره از سری مقاله‌های «آخر هفته چه فیلمی ببینیم؟» انتخاب کرده‌ام، آثاری کمتردیده‌شده‌ اما ارزشمند از دهه‌های ۷۰، ۸۰ و ۹۰ میلادی‌اند که حتی در کارنامه‌ی خالقان برجسته‌شان هم بیشترین شهرت را ندارند. هرسه‌ی این فیلم‌ها، می‌توانند آزمونی برای شکیبایی شما به عنوان یک سینمادوست باشند! چرا که در این آثار آوانگارد، نه از قصه‌گویی متعارف خبری هست و نه حادثه. اولی، نوعی وقایع‌نگاری شخصی است که از ملال زنی تنها، دریچه‌ای می‌گشاید به یک مانیفست فرهنگی. دومی، تجربه‌ای کم‌نظیر در تاریخ سینما است که ملاقات شام دو دوست را به طول یک فیلم بلند گسترش می‌دهد. نهایتا سومی، تریلری اروتیک با دست‌مایه‌های علمی تخیلی است که ایده‌های داستانی‌اش را بهانه‌ای می‌کند برای غوطه‌ور کردن تماشاگر در اتمسفری گیرا. هرسه فیلم به‌ رغم تفاوت‌های ظاهری‌شان، در اصل درباره‌ی تنهایی انسان معاصرند.

به ترتیب درباره‌ی این سه فیلم صحبت کردم؛ من، تو، او (I, You, He, She) به کارگردانی شانتال آکرمن، شامی با آندره (My Dinner with Andre) به کارگردانی لویی مال و هتل نیورُز (New Rose Hotel) به کارگردانی آبل فرارا.

فیلم I, You, He, She

فیلم من، تو، او

  • کارگردان: شانتال آکرمن
  • بازیگران: شانتال آکرمن، نیلز آرستراپ، کلر واتین
  • سال اکران: ۱۹۷۴
خلاصه‌ی داستان: زنی جوان، پس از جدایی از معشوق‌اش، در آپارتمانی خالی روزهای خود را با نوشتن، خوردن و چیدمان فضا می‌گذراند.

من، تو، او نخستین فیلم بلند شانتال آکرمن بزرگ است با سه بخش مجزا که هرکدام نوعی متفاوت از رابطه را بازتاب می‌دهند؛ رابطه با خود، رابطه با غریبه و رابطه با معشوق. آکرمن با حذف روایت کلاسیک و اتکا به سکوت، فاصله، تکرار و میزانسن‌های ایستا، تجربه‌ای از تنهایی، میل و ازخودبیگانگی خلق می‌کند. ریتم کش‌دار فیلم، گذر زمان به عنصری ملموس بدل می‌سازد؛ جایی که دوربینِ بی‌حرکت در نماهای طولانی، تماشاگر را در جایگاه شاهدی معذب قرار می‌دهد و او را به مکث روی مفاهیم عمیق وجودی فرا می‌خواند.

حضور خود فیلمساز به عنوان بازیگر اصلی، نه‌تنها تجربه‌ای مستندگونه به اثر می‌دهد، بلکه آن را به نوعی بیانیه‌ی سینمایی شخصی تبدیل می‌کند. آکرمن با این تصمیم، مرز میان هنرمند و اثر هنری را دست‌کاری کرد و تجربه‌ای اتوبیوگرافیک آفرید. جسارت او در نمایش برهنگی، میل جنسی و اندوه انسانی، هم تکان‌دهنده است و هم شاعرانه. تاثیر این فیلم بر سینمای فمینیستی و آوانگارد سال‌های بعد انکارناپذیر است. آنچه ساخته‌ی آکرمن را پس از نیم قرن همچنان زنده و تاثیرگذار نگه داشته، صداقت بی‌رحمانه‌اش در نمایش تنهایی انسان معاصر و پرسش‌های بی‌پاسخ درباره‌ی عشق، هویت و جنسیت است. من، تو، او فیلمی است درباره‌ی امکان و ناممکن بودن نزدیکی‌.

فیلم My Dinner with Andre

فیلم شامی با آندره

  • کارگردان: لویی مال
  • بازیگران: والاس شاون، آندره گرگوری
  • سال اکران: ۱۹۸۱
خلاصه‌ی داستان: دو دوست قدیمی، والاس و آندره، پس از سال‌ها داخل رستورانی در نیویورک کنار هم می‌نشینند و در طول شبی طولانی، درباره‌ی زندگی، تئاتر، سفر، واقعیت و معنای تجربه‌ی انسانی گفت‌و‌گو می‌کنند.

در دوران سینمای پرهزینه و پرهیاهوی دهه‌ی ۸۰ میلادی، لویی مال فیلمی ساخت که با هیچ قالب شناخته‌شده‌ای هم‌خوانی نداشت. شامی با آندره، تنها از مکالمه‌ای طولانی و حدودا دو ساعته میان دو دوست در رستورانی شیک تشکیل شده؛ اما چنان غنی و درگیرکننده است که تماشاگر گذر زمان را احساس نمی‌کند. مال، از محدودیت‌ فضای فیزیکی و کنش‌های حداقلی، فرصتی ساخته برای خلق اثری به‌غایت سینمایی. دوربین او گاه به چهره‌ها نزدیک می‌شود، گاه فاصله می‌گیرد و با ریتمی هوشمندانه بین شاون و گرگوری حرکت می‌کند؛ گویی خود، شخصیت سومی است که در این ضیافت کلامی حضور دارد.

فیلمنامه‌ی شامی با آندره، به دوگانه‌های فلسفی می‌پردازد؛ سنت در برابر نوآوری یا عقلانیت در برابر شهود. آندره با روایت تجربیات عرفانی‌اش، دنیایی را تصویر می‌کند که والاسِ شهرنشین به آن بی‌اعتماد است. اما آن‌چه فیلم را از یک مباحثه‌ی فلسفی فراتر می‌برد، لایه‌های زیرین متن است؛ جستجوی اصالت در جهانی مصنوعی، تنهایی انسان معاصر و معنای هنر در عصر مصرف‌زدگی. کیفیت استثنایی بازی‌ها و صداقت دیالوگ‌ها، شامی با آندره را نه فقط به تجربه‌ای فکری، بلکه به شکلی از درام تبدیل می‌کند که درون ذهن مخاطب اتفاق می‌افتد.

فیلم New Rose Hotel

فیلم هتل نیورُز

  • کارگردان: آبل فرارا
  • بازیگران: کریستوفر واکن، ویلم دفو، آسیا آرجنتو
  • سال اکران: ۱۹۹۸
خلاصه‌ی داستان: دو مرد، با همکاری زنی مرموز، در آینده‌ای پیچیده، مامور می‌شوند تا دانشمندی برجسته را از یک شرکت چندملیتی رقیب خارج کنند. اما با خیانتی غیرمنتظره، طرح اولیه‌ی آن‌ها به بن‌بست می‌رسد.

در انتهای دهه ۹۰، زمانی که سینمای تجاری با ماتریکس به استقبال سایبرپانک می‌رفت، آبل فرارا، این یاغی سینمای مستقل، با اقتباسی شخصی و آوانگارد از داستان کوتاه ویلیام گیبسون، نسخه‌ای رادیکال از این ژانر ارائه داد؛ اثری کم‌دیالوگ، رویاگون و سحرآمیز. برخلاف انتظار از فیلمی علمی تخیلی، بخش عمده‌ای از روایت در فضاهای بسته، اتاق‌های تنگ و پشت تلفن‌ها می‌گذرد. هتل نیورُز، همچون خود فرارا، ناتمام، ناآرام و دردمند است و میان واقعیت و خواب نوسان دارد. فیلمساز با بودجه‌ای اندک، سفری هذیان‌گونه از جنس خیانت، میل و پارانویا خلق کرده است.

فیلمبرداری کن کلش با نورهای نئونی و سایه‌های غلیظ، فضایی تیره‌و‌تار را ترسیم می‌کند. فرارا تکه‌هایی شاعرانه از صدا و تصویر را کنار هم می‌گذارد و نتیجه، پازلی مبهم اما خیره‌کننده است. نوآری پست‌مدرن که شخصیت‌هاش، هویت‌هایی سیال دارند. جهانی خوفناک که در آن بدن انسان، آخرین سنگر مقاومت در برابر سرمایه‌داری جهانی است. هتل نیورُز اثری است که مرز میان فیلم ژانر و سینمای تجربی را در هم می‌شکند؛ کابوسی که به جای تلاش برای فهمیدنش، باید آن را تجربه و احساس کرد.

نظرات