۱۵ تئوری ترسناک انیمیشن که باید بدانید
همیشه میتوان ردپای تئوریهایی عجیب و ترسناک را پیدا کرد که درمورد اغلب مجموعههای موفق تلویزیونی یا آثار سینمایی عنوان میشوند.
۱. داستان اسباب بازی سه اشارهای به داستان هولوکاست دارد
براساس این نظریه مطرح شده، سومین فیلم از مجموعه فیلمهای داستان اسباب بازی به داستان هولوکاست اختصاص دارد. شاید این نظریه مضحک به نظر برسد، اما شواهد زیادی وجود دارد که به این مسئله اشاره دارند.
وقتی اندی به کالج میرود، اسباب بازیها نگران میشوند که قرار است به کجا فرستاده شوند چون مشخص است دیگر جایی درخانه خود ندارند. اشارهای ضمنی به داستان یهودیان که مجبور به ترک خانههای خود شدند. وودی برای اسباب بازیها سخنرانی میکند، سخنانی که بهشکلی وحشتناک شبیه سخنرانی فیلم پیانیست است و حتی باز لایتیر پیشنهاد میکند همه در اتاق زیرشیروانی پنهان شوند که این را هم میتوان اشارهای به داستان آن فرانک دانست.
درادامه اسباب بازیها داخل جعبه قرار داده شده و به یک مهدکودک فرستاده میشوند، جاییکه با اسباب بازیهای بدرفتاری شده و حتی سوزانده میشوند. البته شانس اسباب بازیها برای زنده ماندن بیشتر است، اما درنهایت تمام سرنخها هنوز هم نشان دهنده یک بازخوانی کارتونی از داستان هولوکاست است که البته بیشتر توجه بزرگترها را بهخود جلب میکند و کودکان چندان دربند این تئوری و این سرنخها نیستند.
۲. کایوت در جهنم شخصی خودش سرگردان است
کارتون کلاسیک وایل ای. کایوت و رودرانر تقریبا بهصورت انحصاری بهشخصیت کایوت میپردازد که بهشکل بیوقفه و درمیان مناظر بیابانی و متروکه در تعقیب رودرانر است. ازآنجایی که مخاطب همیشه فقط با این دو شخصیت سروکار دارد و خبری از شخصیتهای دیگر نیست، این تئوری مطرح شده است که شاید کایوت در جهنم شخصی خودش گرفتار شده است.
درنظر داشته که درخلال این تعقیب و گریز بارها و بارها شاید آسیب دیدن، منفجر شدن، له شدن و سوختن کایوت هستیم و او دوباره و دوباره بازمیگردد تا این ماجراجویی را از نو تجربه کند. بهعبارتی ما درحال تماشای کایوت هستیم که در هرقسمت بدترین کابوس خود را از نو زندگی میکند.
از طرف دیگر گروهی از کاربران شبکه اجتماعی ردیت عمیقتر بهاین داستان پرداخته و آن را با زندگی اسطورههای قدیمی یونان یا بومیان آمریکا و نگاهشان به جهنم مقایسه کردهاند. درهرصورت استفاده از مضمون رنج همیشگی برای یک مجموعه نمایشی که قرار است سرگرمکننده باشد، انتخابی عجیب و بسیار تاریک است.
۳. آقای خرچنگ و نقشه کشیدن برای استفاده از دخترش پرل در تهیه همبرگر مخصوص
یکی دیگر از نظریههای عجیب و غریب درمورد دنیای انیمیشنها درمورد مجموعه پرطرفدار باب اسفنجی شلوار مکعبی است که البته چندان مورد علاقه طرفداران این مجموعه قرار ندارد. طبق این تئوری، آقای خرچنگ پرل را فقط بهاین خاطر بزرگ کرده است تا درنهایت او را کشته و از گوشت او برای تهیه همبرگر مخصوص استفاده کند.
این نظریه براین اصل استوار است که مرگ هر نهنگ میتواند یک اکوسیستم کامل را از نظر غذایی برای یک مدت بسیار طولانی تغذیه و تأمین کند. از طرف در سریال باب اسفنجی هیچ خبری از مادر پرل نیست و دروهله اول این پرسش مطرح میشود که چطور ممکن است پرل دختر آقای خرچنگ باشد! از طرف دیگر تئوری پردازان معتقد هستند آقای خرچنگ پرل و سلیقه گرانقیمت او را تحمل میکند، چون درنهایت هدف بزرگتری را در سر میپروراند و از آنجایی که او عاشق دستور تهیه سری همبرگر مخصوص است و ظاهر پرل هم قرار است بخشی از خوراکی محبوب او باشد، بعید نیست که این هدف درنهایت تمام این مخارج را با سود به او برگرداند.
از طرف دیگر طرح این تئوری میتواند تاحدی نقش پلانکتون را هم در سریال توضیح دهد. میدانیم که پلانکتون وسواس زیادی برای پیدا کردن مواد تشکیل دهنده و مخفی همبرگر مخصوص دارد و درحالیکه بیشتر مواد اولیه بهراحتی دردسترس او است، هنوز نتوانسته است نمونهای مشابه تولید کند که این مسئله به اصلیترین ماده تشکیل دهنده همبرگر مخصوص برمیگردد که ناشناخته باقی مانده است. ما میدانیم که پلانکتونها یکی از منابع غذایی مهم نهنگها هستند، آیا این مسئله همان سرنخ شومی است که پلانکتون هنوز به آن دست پیدا نکرده اما همیشه پیش چشم مخاطب قرار داشته است؟
۴. اسمورفها نژادپرست و ضد یهود هستند
تصور اینکه اسمورفهای آبی رنگ و دوست داشتنی چیزی فراتر از شخصیتهایی سرگرمکننده باشند، سخت است. اما سختتر این است که تصور کنیم آنها به معنای واقعی کلمه گروهی از موجودات نژادپرست و یهود ستیزی باشند که دریک جامعه سوسیالیستی زندگی میکنند.
بله، تصورش سخت است، اما این دقیقا همان چیزی است که ساینتولوژیست آنتوان بوئنو به آن اعتقاد دارد. او ادعا میکند که پاپا اسمورف دراصل یک دیکتاتور است و گارگامل بهظاهر شرور هم تجسم کلیشههای رایج یهودیت است. او برای توضیح ادعای خود از اولین کمیک استریپ اسمورفها مثال میزند.
اولین انتشار اسمورفها، اسمورفهای سیاه نام داشت، دراین داستان اسمورفها بیمار شده و رنگ آنها از آبی به سیاه تبدیل میشود، ضمن آنکه در خلال این بیماری آنها از هوش میروند. لحن نژادپرستانه این اثر باعث شد ایالات متحده اجازه انتشار آن را نداد، ضمن آنکه این کمیک درآن زمان بهاندازهای بحثبرانگیز بود که اصولا در دههی ۱۹۶۰ منتشر نشد.
۵. سه شخصیت اد، اد و ادی در برزخ زندگی میکنند.
در انیمیشن سریال «Ed, Edd n Eddy»، بهنظر میرسد پسرها و دوستانشان از تابستانی بیپایان و لذت بخش بهره میبرند، درحالیکه خبری از هیچ فرد بزرگسالی نیست. اگرچه این مسئله لزوما به معنای اثبات مرگ آنها نیست، اما سرنخهای متعددی وجود دارد که توجه به آنها میتواند باعث شگفتی مخاطبان این مجموعه شود.
از آنجایی که برزخ بهعنوان حلقهای شناخته میشود که شما قادر به ترک و خارج شدن از آن نیستید، پس حلقهای که کودکان درآن زندگی میکنند هم بهنوعی تنها صحنه نمایش آنها است. از طرف دیگر هیچ سال مشخصی برای رویدادها ذکر نشده و دو بازه زمانی ۱۹۷۲ و ۱۹۹۹ هر دو بهعنوان سال جاری معرفی میشوند. از طرف دیگر زبان کودکان دراین نمایش سبز یا آبی رنگ است که اشارهای ضمنی به وضعیت جسمانی است که معمولا بعد از مرگ شاهد آن هستیم. این تئوری محبوب باعث شده است که طرفداران این نظریه با دقت بیشتری به جزئیات داستان و سرگذشت هر شخصیت توجه کرده و نظرات خود را با دلایل محکمتری بیان کنند.
۶. در انیمیشن ماشینها، شاهد نابودی و سقوط بشریت بهوسیله ماشینها هستیم
تئوریهای این چنینی معمولا توسط طرفداران و علاقمندان نظریه توطئه عنوان میشوند، اما بهندرت شاهد تأیید این نظریهها بهوسیله افراد واجد شرایط هستیم. درمورد ماشینها این مسئله متفاوت است، چراکه یک نظریه نگران کننده در مورد این انیمیشن مطرح شده است و کسی که آن را تأیید کرده، خود جی وارد کارگردان خلاق این اثر است.
براساس این تئوری دلیل اینکه ما در دنیای ماشینها اثری از انسانها نمیبینیم این است که اصولا نوع بشر دیگر وجود خارجی ندارد. درواقع وقتی ماشینها بهموجوداتی هوشمند تبدیل شدند، بهاین نتیجه رسیدند که دیگر نیازی به حضور انسانها نیست، درنتیجه بشریت را نابود کردند. وارد برای جذابتر کردن هرچه بیشتر این نظریه عنوان کرد ماشینها شخصیت آخرین شخصی که با آنها رانندگی کرده است را به خود گرفتهاند. به نظر میرسید این به این معنی است که ماشینها بهمعنای واقعی کلمه تمام مردم جهان را مصرف کرده و شخصیت آنها را بهخود گرفتهاند. بهاین ترتیب آیا میتوان آنها را ماشینهای روحخوار دانست؟ نظریهای ترسناکتر از این وجود ندارد.
۷. وینی پو و دوستانش از اختلالات روانی جدی رنج میبرند
شاید عنوان کردن این مسئله تعجبآور باشد، اما یک مجله پزشکی کانادایی در گزارشی به این نظریه بحثبرانگیز پرداخته است که شخصیتهای دوست داشتنی وینی پو از سلامت روان بیبهره هستند.
براساس این گزارش همه شخصیتهای ساکن جنگل صد هکتار از مشکلات عدیده عصبی و روانی رنج میبرند. از دید نویسندگان این گزارش، وینی پو شباهت چندانی به داستانهای شاد کودکانه ندارد. بهعنوان نمونه گفته میشود وینی پو در حالت عروسکی خود بهخاطر ضربه خوردنهای متعدد درناحیه سر، دچار اختلال یادگیری شده است. از طرف دیگر براساس مشاهدهها به نظر میرسید ایور از افسردگی رنج میبرد، جغد به نارساخوانی و پیگلت به اختلال اضطراب مبتلا است و البته که این فهرست همچنان ادامه دارد. درواقع مطرح شدن این نظریه راهی غیرمنتظره برای خراب کردن خاطرات کودکی بسیاری از بزرگسالان امروز است.
۸. کارآگاه گجت و دکتر کلاو درحقیقت یک نفر هستند
اگر از علاقمندان انیمشن کلاسیک کارآگاه گجت باشید، حتما بهخاطر دارید که تنها دشمن واقعی این بازرس سربهوا دکتر کلاو بوده است. اما تئوری وجود دارد که براساس آن گفته میشود گجت و کلاو درواقع یک نفر هستند.
این تئوری عنوان میکند که دکتر کلاو درواقع زمانی یک کارآگاه معمولی بود، تازمانی که بهخاطر جراحات ناشی از یک تصادف وحشتناک تبدیل بهموجودی نیمه انسان و نیمه ربات شد که ما او را باعنوان کارآگاه گجت میشناسیم. چهره دکتر کلاو هرگز به مخاطب نشان داده نشده و ما تنها یک دست فلزی میبینیم که ظاهرا به کلاو تعلق دارد.
شاید این مسئله توضیح دهد که چطور گجت همیشه بهوسیله عوامل دکتر کلاو گرفتار میشود، اما هرگز واقعا صدمه نمیبیند. بالاخره هرچه نباشد این دکتر کلاو باهوش است که به گجت کمک کرد خودش را بازسازی کند و شاید هنوز کارش با این کارآگاه سربهوا تمام نشده باشد.
۹. روگرتها همگی تنها در تخیل آنجلیکا زنده هستند
براساس این نظریه دیل و آنجلیکا تها فرزندان واقعی خانواده روگرت هستند. پس چرا آنجلیکا همیشه رویای حضور یک دسته کودک کم سنوسال را در ذهن میپرواند؟ خب شاید بهاین خاطر که این بچهها همیشه خیالی نبودند. درواقع بسیاری از طرفداران معتقد هستند که دریک بازه زمانی همه کودکان وجود خارجی داشتند.
بهنظر میرسد تامی مرده به دنیا آمده است، بههمین خاطر است که او همیشه وسواس زیادی در ساخت اسباب بازی دارد، فیل و لیل سقط شدهاند و بههمین خاطر است که آنجلیکا نمیتواند جنسیت آنها را تشخیص دهد و چاکی هم مرده است و این مسئله نگرانی دائمی پدر خانواده برای حفظ امنیت پسرش را توضیح میدهد.
دریکی از قسمتهای روگرتها که در آن شاهد دوران بزرگسالی بچهها هستیم، دیل و آنجلیکا را میبینیم که زندگی بسیار سختی دارند، شاید بهاین خاطر که آنها تنها دو کودک واقعی داستان هستند که دوران کودکی سخت و درهموبرهمی را سپری کردند.
۱۰. دختران انیمیشن پاور پاف گرلز درواقع یک نفر هستند
در نظریهای که از آن باعنوان نظریه برندا (Brenda theory) یاد میشود، این استدلال مطرح شده است که پاور پاف گرلز درواقع نه سه دختر ابرقهرمان مجزا و متفاوت، بلکه آنهای شخصیتهای متعدد یک نفر هستند.
به نظر میرسد این شخصیت که از آن با نام برندا یاد میشود، در دوران کودکی بهوسیله برادرش مورد آزار و اذیت قرار گرفته است، همان برادری که در نقش موجو جوجود تجلی یافته که ظاهرا بزرگترین دشمنان پاور پاف گرلز است. وقتی این سه ابرقهرمان درکنار هم جمع میشوند، در قویترین فرم خود قرار دارند. درحالیکه بلاسام نقش رهبری را دارد، بابلز شخصیتی شیرین است و باترکاپ رگههایی از شرارت را نشان میدهد. این سه شخصیت بهصورت مجزا چندان شانسی برای پیروزی ندارند، اما درکنار هم بهاندازهای قدرتمند میشوند که قادر با مقابله با موجو جوجو هستند.
مشخص نیست نقش پدر دانشمند این سه دختر نشان دهنده چه شخصیتی است، اما احتمال داده میشود که او تصور اغراق شدهی دیگری از شخصیت برندا است که همیشه در صحنه حضور دارد.
۱۱. داستان اسکوبی دو متناسب با دوران رکود اقتصادی تنظیم شده است
واقعا منطقی نیست که همه شرورهای بهتصویر کشیده شده در انیمیشن اسکوبی دو همشه افرادی عادی بودند. مهم نیست جنایتهای انجام شده تاچهاندازه عجیب و غریب و غیرمعمول بودند، چراکه درنهایت فردی عادی در پس ماجرا قرار داشت. اما دلیل این همه تاریک در پس این جنون جنایت چیست؟
براساس یک نظریه پرطرفدار بهنظر میرسد داستان سریال اصلی اسکوبی دو در دوران رکود و افول اقتصادی رخ میدهد. این مسئله بهشکل غیرمستقیم توضیح میدهد که چرا همیشه با افرادی معمولا متحرم مواجه میشویم که با نقاب بهاین سو و آن سو دویده سعی میکنند راه خود را دروغ و دغل هموار کرده و برای رسیدن به خواستههایشان از انجام کار خلاف ابا نداشته باشند.
ظاهر شیوع افسردگی در دوران رکود بهاندازهای شدید بود که حتی افراد مشهور، ورزشکاران شناخته شده و پزشکان هم جایی درفهرست افراد شرور را بهخود اختصاص دادند. بههمین خاطر بود که درنهایت گروه کنجکاو و ماجراجوی داستان درنهایت همیشه مقصر اصلی را پیدا کرده و هربار متوجه میشود که خبری از هیولاها نیست و این افراد عادی هستند که مرتکب این اعمال خلاف میشوند.
۱۲. داستان سفیدبرفی اشارهای به معضل اعتیاد به مواد مخدر است
دیگر نظریه عجیب که دست بر قضا طرفداران بسیاری هم دارد، درمورد انیمیشن محبوب سفید برفی و هفت کوتوله است، نظریهای که براساس آن کل این داستان استعارهای بزرگ از اعتیاد به مواد مخدر است. شاید مطرح شدن چنین نظریهای درمورد فیلمی مناسب کودکان کمی غیرمنتظره بهنظر برسد، اما مطالب زیادی برای توجیه این نظریه عنوان شده است.
نام شخصیت اصلی این انیمیشن سفید برفی است که خود اشارهای واضح به مواد مخدری همچون کوکائین است. اما نکته جالب در مورد هفت کوتوله است که باتوجه به شخصیتشان نام گذاری شدهاند و از این نظر هم به مراحل مختلف اعتیاد به کوکائین و ترک آن شباهت دارند. دو شخصیت هپی و گرومپی نمادی از شادی و بدخلقی ناشی از اعتیاد به مواد مخدر و نوسانات خلقی ناشی از آن هستند. دوپی، اسنیزی و اسلیپی هم نشانههایی از وضعیت فرد معتاد است که بعد از استعمال مواد مخدر حالتهایی همچون گیجی یا خواب آلودگی را تجربه میکند. درنهایت شخصیت داک را داریم که میتواند بهعنوان راهی برای درمان همه این حالتها درنظر گرفته شود.
از طرف دیگر آیا میتوان گفت خواب عمیق سفید برفی دراصل نمادی از اوردوز ناشی از مصرف مواد مخدر است؟ پس این کدام شاهزادهی جذاب و جادویی است که میتواند او را از این کمای ناشی از مصرف مواد مخدر خارج کند؟
۱۳. گارفیلد در حال جان دادن بهخاطر گرسنگی است
اکثر مردم این نظریه را بهسخره میگیرند، اینکه چطور گربهای که همه زندگیش بهنوعی حول محور خوردن میچرخد ممکن است بهخاطر گرسنگی بمیرد؟ خب، شاید این تئوری عجیب و غیرمنتظره بهنظر برسد، ما درکمال تعجب باید بگوییم که نشانههایی از درستی این نظریه در سری کمیک گارفیلد وجود دارد که دقیقا این مسئله را تأیید میکند.
دراین سری که در سال ۱۹۸۹ منتشر شده است، گارفیلد درخانهای قدیمی و متروکه بیدار میشود بدون آنکه درکنار جان یا اودی باشد. او درتلاش برای پیدا کردن آنها تقریبا عقل خود را از دست میدهد، تااینکه ناگهان هر دوی آنها از ناکجاآباد ظاهر میشوند. اما عجیبتراینکه در صحنه پایانی گفته میشود تخیل ابزار قدرتمندی است که میتواند به خاطرات گذشته رنگ و لعاب داده، درک ما از زمان حال را تحت تأثیر قرار داده و از آینده تصویری چنان واضح ترسیم کند که باعث وحشت ما شود و همه اینها به رفتار امروز ما بستگی دارد.
مشخص نیست آیا این مسئله روی کل مجموعه داستان گارفیلد تأثیر داشته است یا نه؟ یااینکه این تنها هنرنمایی نویسنده جیم دیویس بوده که کمی سربهسر مخاطبان گذاشته است.
۱۴. شخصیت اش در پوکمون در حالت کما است
اگر منصفانه بهداستان نگاه کنیم، این تئوری که اش تمام مدت در کما بوده چندان عجیب و غیرمعمول نیست.
هنگامی که ابتدای مجموعه پوکمون صاعقه به اش برخورد میکند، طرفداران متوجه میشوند که زمان داستان بههمراه بسیاری از مسائل دیگر دچار تغییر میشود. اگر اش پس از این حادثه به کما رفته باشد، میتوان همه اتفاقات عجیب و غریبی که در دنیای او رخ میدهد را توضیح داد، اینکه چرا ما همیشه همان افسر پلیس و پرستار را در هر شهری میبینیم یا اینکه چرا بهنظر میرسد با طولانی شدن مدت کمای اش دنیای پوکمون بزرگتر و پیچیدهتر میشود.
اما اگر همه اینها درست باشد، آیا اش شانس بیدار شدن از کما را دارد؟ آیا او اصلا تمایلی به این کار دارد؟ چرا که بیداری از کما بهمعنای از دست دادن همه چیزهایی است که او عاشقانه دوستشان دارد.
۱۵. پیتر پن فرشته مرگ است
مانند بسیاری از انیمیشنهای کودکانه، پیتر پن هم درابتدا یک داستان بود تا بعدها جان گرفته و درقالب تصاویر متحرک رنگارنگ بهنمایش درآمد. این داستان کلاسیک اثر جیمز بری درواقع با عبارت همه بچهها بهجز یکی بزرگ شدن شروع میشود، مسئلهای که میتوان آن را اشارهای به برادر کوچکتر نویسنده دانست که در زمان کودکی درگذشت. درواقع پیتر پن را میتوان نمادی از او دانست.
در داستان اصلی پیتر پن درواقع پسران گمشده را زمانی که به سن بلوغ میرسند میکشد، بههمین خاطر است که هیچ کس در نورلند به دوران بزرگسالی نمیرسد. حتی با نگاهی به نسخه مدرن پیتر پن هم میتوان تاحدی منشأ تاریک آن را نشان دهد. هدف اصلی پیتر پن این است که وندی، جان و مایکل دارلینگ را با خود به نورلند ببرد، جایی که کودکان همیشه کودکان مانده و هرگز آنجا را ترک نمیکنند.
شاید اینطور بهنظر برسد که پیتر پن امروزیتر چندان علاقهای به کشتن پسران گمشده ندارد، اما همچنان امیدوار است آنها را برای همیشه درکنار خود در نورلند نگه دارد. رفتاری شبیه به فرشته مرگ زمانی که افراد را به طرف دیگر آورده است و اکنون دیگر اجازه ترک این دنیا را بهآنها نمیدهد. درنتیجه زمانی که آنها برای ترک این دنیا ابراز علاقه میکنند، او به شدت عصبانی شده و رفتاری خودخواهانه در پیش میگیرد.
با مرور این تئوری عجیب بهپایان این مطلب میرسیم. نظر شما در مورد تئوریهای مطرح شده چیست؟ آیا آنها باورپذیر هستند یا همچنان ردپایی از توهم داستانهای توطئهآمیز در ارائه آنها قابل مشاهده است؟ کدام تئوری بیشتر توجه شما را بهخود جلب کرد؟ راستی شما چه تئوریهایی درمورد پس زمینه داستانهای دنیای انیمیشنهای سریالی یا سینمایی دارید؟ خوشحال میشویم نظرات خود را دراین زمینه با ما و دیگر دوستانتان در زومجی هم درمیان بگذارید. سپاس