آخر هفته چه فیلمی ببینیم؟ | از شبح آزادی تا پس از خواندن بسوزانید

سه‌شنبه ۲۰ شهریور ۱۴۰۳ - ۱۶:۵۹
مطالعه 4 دقیقه
تصاویری از فیلم‌های شبح آزادی به کارگردانی لوئیس بونوئل، پس از خواندن بسوزانید به کارگردانی برادران کوئن و لاستیک به کارگردانی کوئنتین دوپیو
فیلمی اپیزودیک و درخشان از استاد سینمای سورئال، هجوِ تریلرهای جاسوسی و اثری با محوریت یک لاستیک (!)؛ در این آخر هفته، به سراغ کمدی‌های ابسورد می‌رویم.
تبلیغات

داستان‌های ابسورد بر این فلسفه بنا شده‌اند که زندگی به خودیِ خود، معنایی ندارد. تلاش برای پیدا کردن الگوهای نظم، داخل آشوب گیج‌کننده‌ی جهان هستی، تجربه‌ی چالش‌برانگیزی برای انسانِ تنها است و از همین زاویه، می‌توان با شوخ‌طبعی به آن نگریست! می‌شود به جای وحشت کردن از این سفرِ طاقت‌فرسا، زاویه‌ای خارجی برای دیدن خودمان پیدا کنیم و از دور، به تقلای سخت‌مان در راهِ یافتن معنا، بخندیم! کمدی‌های ابسورد، با چنین گرایشی شکل گرفته‌اند.

دو مورد از سه فیلمی که برای این شماره از سری مقاله‌های «آخر هفته چه فیلمی ببینیم؟» انتخاب کرده‌ام، ابسوردیسم را با سبکی درمی‌آمیزند که فلسفه‌ای مشابه دارد؛ سورئالیسم. همان‌طور که شوخی‌ها و موقعیت‌های ابسورد، قرار نیست معنا و مفهومی واضح داشته باشند، خلوص رویاگونه/کابوس‌وارِ ایده‌های سورئال را هم نمی‌توان به یک خوانش معنایی مشخص، تقلیل داد. فیلم منتخب سوم‌ این مقاله اما، نگاه ابسورد را برای دور زدن محدودیت‌های دست‌و‌پاگیرِ هجو سیاسی به کار می‌گیرد. به ترتیب، درباره‌ی این آثار صحبت کردم: شبح آزادی (The Phantom of Liberty) به کارگردانی لوئیس بونوئل، لاستیک (Rubber) به کارگردانی کوئنتین دوپیو و پس از خواندن بسوزانید (Burn After Reading) به کارگردانی برادران کوئن.

یک پستچی با دوچرخه به اتاق خواب یک زن و شوهر وارد شده است در نمایی از فیلم شبح آزادی به کارگردانی لوئیس بونوئل
کپی لینک

فیلم The Phantom of Liberty

کپی لینک

فیلم شبح آزادی

  • کارگردان: لوئیس بونوئل
  • بازیگران: میشل پیکولی، مونیکا ویتی، ژان کلود بریالی
  • سال اکران: ۱۹۷۴
خلاصه‌ی داستان: یک سری سکانس‌ سورئال که اخلاق و جامعه را به سبک جریان سیال ذهن، نقد می‌کنند.

لوئیس بونوئل، یکی از مهم‌ترین و تاثیرگذارترین شخصیت‌های جنبش هنری سورئالیسم است. همکاری‌های او با دوست‌اش، سالوادور دالی بزرگ، در انتهای دهه‌ی ۱۹۲۰ و ابتدای دهه‌ی ۱۹۳۰ میلادی، به عنوان سرآغاز سینمای سورئال، در نظر گرفته‌ می‌شوند. کارنامه‌ی استادِ اسپانیایی، نسخه‌ی اصیل، خالص و غنیِ تصاویر و ایده‌هایی را دارد که بسیاری از فیلمسازان، در طولِ سالیان بعد، برای بازآفرینی و تقلیدشان تلاش کردند.

شبح آزادی، فیلم ماقبل پایانی کارنامه‌ی پربار بونوئل است و با توجه به ساختار اپیزودیک منحصربه‌فردش -که ردپایِ تاثیرش را می‌توان روی تن لش (Slacker) ریچارد لینکلیتر دید- کلکسیونی از ایده‌های سورئالیستی و ابسورد نبوغ‌آمیز دارد. ایده‌هایی که تخیل حتی یکی‌شان، دستاورد کمی نیست! مثل هر اثر سورئال برجسته‌ی دیگر، شبح آزادی، روی دست‌کاری -یا حتی معکوس- کردن مناسبات جهان واقعی بنا شده است. نتیجه، موقعیت‌های بی‌نهایت خلاقانه‌ای است که پیش‌فرض‌های ذهنی تماشاگر درباره‌ی اصول و قواعد زندگی اجتماعی را برهم‌می‌زنند و لذت زیباشناختیِ خالصی برای او می‌آفرینند.

برد پیت نشسته و فرانسیس مک‌‌دورمند و ریچارد جنکینز ایستاده بالای سرش با لباس‌های فرم قرمز در نمایی از فیلم پس از خواندن بسوزانید به کارگردانی برادران کوئن
کپی لینک

فیلم Burn After Reading

کپی لینک

فیلم پس از خواندن بسوزانید

  • کارگردان: جوئل و ایتن کوئن
  • بازیگران: برد پیت، فرانسیس مک‌دورمند، جرج کلونی، جان مالکوویچ
  • سال اکران: ۲۰۰۸
خلاصه‌ی داستان: دیسکی که اطلاعاتی رازآمیز درباره‌ی یک مامور سیا دارد، به دست دو کارگر بی‌خیال و احمق یک باشگاه بدن‌سازی می‌افتد و آن‌ها، تلاش می‌کنند که بفروشندش.

در پایانِ فیلمِ پس از خواندن بسوزانید، یک مدیر رده‌بالای سازمان اطلاعاتی ایالات‌ متحده‌ی آمریکا، از زیردستِ خودش، درباره‌ی درسی که باید از وقایع جنون‌آمیز پیشین بگیرند، می‌پرسد. کارمند، پاسخ می‌دهد: «نمی‌دونم، قربان.» مدیر -که کلافه‌تر از کارمندش است- اضافه می‌کند: «فکر کنم یاد گرفتیم که دیگه نباید انجام بدیمش... فقط کاش می‌فهمیدم اصلا چه غلطی کردیم!» جدا از اجرای درخشان جی کی سیمونز و دیوید رشی در این صحنه -که کلاس درس لحن و زمان‌بندیِ کمیک است- فلسفه‌ی جاری در آن را می‌توان به خلاصه‌ای از روایت فیلم و فراتر از آن، چکیده‌ای از کمدیِ ابسورد در نظر گرفت!

پس از خواندن بسوزانید، با نگاهی کلی، هجوِ تریلرهای جاسوسی به نظر می‌رسد؛ اثری که در آن، وقایع پیچیده‌ی جنایی با جزئیات امنیتی دراماتیک‌شان، نه در نتیجه‌ی طراحی و برنامه‌ریزیِ نوابغ سرویس‌های اطلاعاتی، بلکه تصادفا و با دخالت چند ابله بی‌سر و پا رخ می‌دهند! اما فیلم هوشمندانه‌ی برادران کوئن، بر خلاف عادت آثار هجوآمیزِ سیاسی، در پیِ بیانِ چیزی نیست! این کیفیت ممتاز، متناسب با جوهره‌ی فلسفه‌ی ابسورد، جریان طبیعیِ زندگی را ملغمه‌ای می‌بیند از اتفاقاتی بی‌معنی که تلاش برای نظم دادن به‌شان، گیج‌کننده‌تر از تجربه‌ کردن‌شان است! جاری کردن چنین ایده‌ای در نظم درونی یک اثر سینمایی، دستاوردی است که تنها از هنرمندان ابسوردیست بزرگ نظیر برادران کوئن برمی‌آید.

یک ماشین پلیس یک لاستیک را که در جاده قل می‌خورد تعقیب می‌کند در نمایی از فیلم لاستیک به کارگردانی کوئنتین دوپیو
کپی لینک

فیلم Rubber

کپی لینک

فیلم لاستیک

  • کارگردان: کوئنتین دوپیو
  • بازیگران: وینگز هاوزر، جک پلاتنیک، راکسین مسکیدا
  • سال اکران: ۲۰۱۰
خلاصه‌ی داستان: یک تایر خودرو که میل به آدمکشی دارد، زمانی که قدرت سمیِ مخرب‌اش را کشف می‌کند، درگیرِ یک شهر بیابانی و زنی مرموز می‌شود!

با مرور کارنامه‌ی کوئنتین دوپیو، ایده‌های سورئالیستیِ دیوانه‌واری پیدا خواهید کرد؛ اما جنون‌آمیزترین‌شان، احتمالا به همین فیلم متعلق باشد! لاستیک که نخستین تجربه‌ی فیلمساز بازیگوش فرانسوی در ساخت فیلمی انگلیسی‌زبان را رقم زد، یک پلات اسلشر را برمی‌دارد و شخصیت قاتل آن را با یک تایرِ بی‌جان جایگزین می‌کند! نتیجه، یکی از متفاوت‌ترین آثاری است که در عمرتان دیده‌اید!

لاستیک، آزمایشی سینمایی است. اثری که پوسته‌ی یک بی‌-موویِ بی‌مغز را دارد؛ اما این ظاهر فریبنده را با بینشِ خلاقانه‌ی هوشمندانه‌اش، ارزشمند می‌کند. یکی از آن آثار تجربیِ جسوری که به تولید رسیدن‌شان به معجزه شبیه است. در نتیجه، اگر تماشاگر باحوصله‌ای نیستید یا صرفا می‌خواهید سرگرم شوید، بهتر است به سراغ آن نروید! حتی اگر انتظار مواجهه با یک شاهکار سینماییِ بی‌نقص را دارید هم لاستیک به دردتان نمی‌خورد! ولی اگر قدرِ ایده‌های سورئالیستی غنی را می‌دانید، لاستیک را برای شما ساخته‌اند! فیلمی که اگرچه منسجم‌ترین تجربه‌ی تماشای ممکن را نمی‌سازد و تمام لحظات‌اش به یک اندازه جالب نیستند، نمی‌شود جسارت و خلاقیت متن و اجراش را تحسین نکرد.

مقاله رو دوست داشتی؟
نظرت چیه؟
داغ‌ترین مطالب روز

نظرات