معرفی سریال فرزند عزیز (Dear Child) | برگرفته از یک داستان واقعی؟
ناتاشا کامپوش، دختری ۱۰ ساله بود که در روز ۲ مارس ۱۹۹۸، زمانیکه در راه رفتن به مدرسه بود توسط یک مرد ۴۴ ساله به نام «ولفگانگ پریکلوپیل» ربوده شد. پریکلوپیل، ناتاشا را در طول این سالها در سلولی که در زیر زمین برایش ساخته بود نگهداری میکرد. این دختر جوان بالاخره در روز ۲۳ اوت ۲۰۰۶ پس از ۸ سال اسارت، توانست با استفاده از فرصتی مناسب از زندانی که برایش ساخته شده بود، فرار کند. پریکلوپیل یک تکنسین ارتباطات اتریشی بود و بعد از فرار ناتاشا، به خوبی میدانست که تحت تعقیب پلیس است. او همان شب در نزدیکی ایستگاه ویننورد با پریدن جلوی قطار در حال عبور، خودکشی کرد.
براساس گفتههای خود ناتاشا، او ظاهراً از قبل تصمیم داشت بهجای دستگیر شدن به زندگی خود پایان بدهد، زیرا اینطور گفته بود که او را زنده نخواهند گرفت. ناتاشا اینطور درباره ربایندهی خود گفته بود: «او شیفته شخصیت آدلف هیتلر بود و با من رفتاری درست مثل رفتار نازیها با قربانیهایشان داشت. من در آن زمان همیشه گرسنگی میکشیدم و لباس ناکافی به تن داشتم و مجبور بودم به کارهای بسیار سخت انجام دهم». او در سال ۲۰۱۰ هم کتابی را براساس دوران سختی که گذرانده بود، نوشت و با نام 3,096 Days منتشر کرد؛ کتابی که در سال ۲۰۱۳، در قالب یک اثر سینمایی با همین نام، اقتباس شد.
اما گذشت و گذشت تا در سال ۲۰۱۹، نویسندهای به نام رومی هاوسمن، کتابی را با نام Dear Child نوشت و منتشر کرد؛ کتابی که با الهام از ماجرای ربوده شدن ناتاشا کامپوش نوشته شده بود. البته که به غیر از این کتاب، فیلمها و کتابهای مختلفی با الهام از پروندهی ناتاشا ساخته و نوشته شدند. اما مدت زیادی نگذشت تا سرویس استریم نتفلیکس حق و حقوق این کتاب را خرید و ساخت سریالی براساس آن را در دستور کار قرار داد. خود رومی هاوسمن هم یکی از اعضای تولید سریال Dear Child بود. در عرض همان ۲ هفتهی اول که سریال فرزند عزیز پخش شد، در فهرست پربینندهترین سریالهای غیرانگلیسیزبان نتفلیکس قرار گرفت.
این رکورد در حدی چشمگیر بود که در ۹۰ کشور دنیا، این سریال در میان ۱۰ مجموعهی برتر قرار داشت و بینندههای خیلی زیادی را به تماشا داستان خود نشاند. منتقدانی هم که آن را تماشا کرده بودند، امتیازات و نظرات خوبی را برایش ثبت کردند؛ حتی برخی از آنها، این سریال را با فیلم Gone Girl (دختر گمشده) و فیلم Room (اتاق) مقایسه کردند و معتقد بودند که بیننده به احتمال خیلی زیاد با تماشای این سریال، به یاد جنبههای مختلفی از این ۲ فیلم میفتد؛ دو فیلمی که براساس کتابهای همنام خودشان ساخته شدند اما پیچیدگیهای آزاردهنده و البته المانهای منحصربهفرد خودشان را دارند.
در خلاصه داستان این مینی سریال آلمانی که از ۶ قسمت تشکیل شده، اینطور آمده است: «لینا همراهبا دو فرزند خود یعنی هانا و یوناتان در انزوای کامل در خانهای بسیار امن زندگی میکند. آنها وعدههای غذایی خود را به موقع میخورند، در زمانهای خاصی از سرویس بهداشتی استفاده میکنند و در زمانهای مشخص هم میخوابند. آنها به محض ورود او به اتاق صف میکشند تا دستهای خود را به او نشان دهند. آنها به هر آنچه او میگوید، گوش میکنند و انجام میدهند... تا اینکه زن جوان موفق به فرار میشود؛ اما دچار یک تصادف رانندگی تقریبا مرگبار میشود.
خوشبختانه او از این اتفاق، جان سالم به در میبرد و با همراهی هانا در بیمارستان بستری میشود. اما میزان واقعی این کابوس و اوج فاجعه با ورود والدین لینا به بیمارستان در همان شب مشخص میشود. آنها تقریباً ۱۳ سال است که بهشدت در جستجوی دختر گمشده خود هستند؛ دختری که ۱۳ سال پیش ربوده شده است.» همانطور که از این خلاصه داستان هم مشخص است، سریال فرزند عزیز درباره یک زن و دو کودک است که برای مدتی طولانی، در چنگال یک آدمربا قرار دارند. به مرور زمان مشخص میشود که این زن ربودهشده، با پرونده یک فرد گمشدهی دیگر ارتباط دارد.
بعد از فرار موفق، آدمربا همچنان سعی میکند که دوباره کنترل این سه نفر را در دست داشته باشد و تمام کارهای آنها را مدیریت کند؛ افرادی که در طی این مدت، شدیدا از نظر روانی به این آدمربا وابسته شدند و اصلا نمیتوانند کاری را به غیر از چیزی که او به آنها میگوید، انجام دهند. خوشبختانه همین فرارِ موفق باعث میشود تا توجه کاراگاهان و نیروی پلیس، به این پرونده جلب شود و باری دیگر پروندهای که ۱۳ سال پیش باز شده بود و به بنبست خورد، به جریان بیفتد؛ تا بلکه این بار آنها بتوانند این آدمربا را دستگیر کنند و سرنوشت دیگری را برای قربانیان او رقم بزنند.
این سریال در همان قسمت اول تکلیف خودش و شما را روشن میکند و خیلی خوب نشان میدهد که شما تقریبا ۶ ساعت بعدی را در اختیار خودش هستید. طبق گفتهی دیگر بینندگان، به محض اینکه تماشای آن را آغاز کنید، دیگر نمیتوانید تا پایان ماجرا آن را رها کنید. حتی یکی از بینندگان در نظر خود نوشته که «یکی از بهترین سریالهایی بوده که در طی چند سال اخیر بیوقفه تماشا کرده است.» بینندهی دیگری هم نوشته که «اگر به داستانهای اسرارآمیز، دلهرهآور و پروندههای قتل علاقه دارید، حتما باید این سریال را تماشا کنید.» یکی از نکات خوب این سریال، این است که به خاطر کم بودنِ تعداد قسمتها، داستان خیلی سریع پیش میرود و وقتی را تلف نمیکند. اما در عین حال هم آنقدر داستان جذاب روایت میشود که شما دعا میکنید که ای کاش قسمتهای بیشتری داشت.
سریال های شبیه سریال فرزند عزیز
سریال Dark
سریال تاریک
بازیگران: لوئیس هوفمان، آندریاس پیتسچمن و مایا شونه
سال پخش: ۲۰۱۷ تا ۲۰۲۰
ناپدید شدن دو کودک در یک شهر آلمانی باعث میشود تا راز و رمزهای چهار خانواده آشکار شود و پیوندی بین آنها و یک چیز ماوراطبیعی به وجود بیاید.
سریال Mindhunter
سریال شکارچی ذهن
بازیگران: جاناتان گراف، هولت مککالانی و هانا گراس
سال پخش: ۲۰۱۷ تا ۲۰۱۹
این سریال، داستان تأسیس واحد علوم رفتاری در سازمان افبیآی در اواخر دهه ۱۹۷۰ را نقل میکند؛ زمانیکه جرمشناسی بالینی آغاز شده بود. سریال شکارچی ذهن دو تن از ماموران این واحد را نشان میدهد که یک پروژه تحقیقاتی را آغاز میکنند و در طی آن، به مصاحبه قاتلین سریالی دستگیرشده میپردازند؛ برای اینکه روان آنها را بهتر درک کنند و بتوانند پروندههای در جریان را سریعتر به پایان برسانند.
سریال Sharp Objects
سریال چیزهای تیز
بازیگران: ایمی آدامز، پاتریشا کلارکسون و کریس مسینا
سال پخش: ۲۰۱۸
کامیل پریکر، خبرنگاری که بهتازگی از یک اقامت کوتاه مدت در یک بیمارستان روانی مرخص شده است، با یک مأموریت دردسرساز برخورد میکند: او باید به زادگاه کوچک خود بازگردد تا قتل دو دختر زیر ۱۳ سال را پوشش دهد. چندین سال است که کامیل به سختی با مادر عصبی و افسرده خود یا خواهر ناتنیاش که به سختی او را میشناسد، صحبت کرده است؛ خواهر ناتنیاش یک دختر ۱۳ سالهی زیبا است که تاثیر عجیبی روی کل شهر دارد. حالا کامیل به عمارت ویکتوریایی خانوادگیاش بازگشته است و در اتاق قدیمی خودش ساکن میشود؛ در همین حین، متوجه میشود که کمی بیشتر از حد معمول با قربانیان نوجوان همذاتپنداری میکند. او که درگیری زیادی با شیاطین درونی خودش دارد، باید این معمای روانشناختی از گذشتهی خود را کشف کند؛ البته اگر میخواهد این داستان را بهدست بیاورد و از ماجراجوییِ بازگشت به خانه جان سالم به در ببرد.