// چهار شنبه, ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۲ ساعت ۱۸:۰۱

آخر هفته چه فیلمی ببینیم: از رولربال تا بیسبال

یک فیلم علمی-تخیلی معنی‌دار و خونین، دو اثر دوست‌داشتنی درباره‌ی بچه‌هایی که با عشق به یک ورزش بزرگ می‌شوند و در آخر قصه‌ای واقعی راجع به یک پسر جوان که دست از رویاپردازی برنمی‌دارد.

هر کدام از موضوعات داستانی که در سینما به محبوبیت ویژه و گسترده‌ای رسیده‌اند، در ساختار خود می‌توانند پذیرای چندین و چند زیرژانر باشند. به همین خاطر هم فیلم درام Moneyball با نویسندگی درخشان آرون سورکین و هم فیلم کودکانه کمدی Kicking & Screaming با بازی ویل فرل به‌عنوان «فیلم ورزشی» شناخته می‌شوند.

ترکیب سبک‌های داستانی و سینمایی مختلف با یکدیگر به فیلم‌سازها اجازه می‌دهد به شکل خاص از پتانسیل‌های آن‌ها استفاده کنند و آثاری به یاد ماندنی را بسازند. با این مقدمه‌ی کوتاه به سراغ چهار فیلم ورزشی از قرن ۲۰ میلادی می‌رویم که هرکدام به سبک خود هم در زمان پخش موفق به جلب توجه تماشاگرها شدند و هم هنوز به نیکی از آن‌ها یاد می‌شود. این شما و این شماره‌ی ۲۸۹ سری مقالات «آخر هفته چه فیلمی ببینیم؟» رسانه زومجی.

بازیکنان تیم با لباس نارنجی در فیلم علمی-تخیلی Rollerball

Rollerball (1975)

یک داستان حساب‌شده درباره‌ی مردی که علیه سیستم به پا می‌خیزد. جاناتان ای. در ابتدا یکی از بهترین مهره‌های سیستم به شمار می‌آید؛ در مقام یک بازیکن عالی در مسابقه‌ی پرهیجان و خطرناک رولربال که توجه تعداد بسیار زیادی از مردم را به خود جلب می‌کند. مردمی که مشغول تماشای رولربال و محو دنبال کردن بالا و پایین‌های رقابت‌های مختلف باشند، وقتی برای توجه به قدرت شرکت‌های کنترل‌کننده‌ی دنیا ندارند. این بازی‌ها خیلی خوب سر آن‌ها را گرم نگه می‌دارد.

ولی برای اینکه رولربال هدف خود را در جهان ایفا کند و همه‌ی مردم را به اندازه‌ی لازم پیرو سیستم و دور از فردگرایی نگه دارد، هیچ بازیکنی نباید از خود بازی بزرگ‌تر شود. هیچ بازیکنی نباید انقدر شکست‌ناپذیر و خاص به نظر بیاید که مردم فکر کنند سیستم و بازی در مقابل او خم شده‌اند. به همین خاطر آن افرادی که جهان را روی انگشت خود می‌چرخانند، تصمیم به حذف جاناتان می‌گیرند. به نظر آن‌ها او نباید باقی بماند. هرچه‌قدر که بیشتر بدرخشد، نور زمین مسابقه کمتر دیده می‌شود. اگر یک نفر انقدر بتواند خارق‌العاده باشد، شاید دیگران هم به خارق‌العاده شدن فکر کنند. شاید دیگر نخواهند فقط یک چرخ‌دنده در ماشین بزرگ باشند.

Rollerball یک اثر اقتباسی و لایق تماشا است؛ مخصوصا اگر به سینمای علمی-تخیلی علاقه دارید. اگر از من می‌پرسید، پایان‌بندی آن اصلی‌ترین دلیل ماندگاری فیلم است. چون دقیقا در همان نقطه‌ای که باید به سیاهی کات می‌زند.

دختر بااستعداد در ورزش بیسبال در فیلم ورزشی The Bad News Bears، محصول سال ۱۹۷۶ میلادی

The Bad News Bears (1976)

گروهی از پسرها که شاید هیچ‌کس انتظار ندارد بتوانند یک تیم درست‌وحسابی را تشکیل دهند، تحت تربیت یک مربی نه‌چندان باحوصله اما در نوع خود جدی به موفقیت می‌رسند. البته که یکی از کلیدی‌ترین دلایل رشد آن‌ها در بیسبال، وارد شدن دختری معرکه به اسم آماندا به تیم است؛ شخصیتی که آرام‌آرام کل تیم را همراه‌با خود بالا می‌کشد.

The Bad News Bears یک فیلم ورزشی الهام‌بخش برای بچه‌های بی‌علاقه به ورزش و یک اثر حال‌خوب‌کن برای بسیاری از مخاطب‌های بزرگ‌تر است. بخش زیادی از جذابیت فیلم، جدا از نقش‌آفرینی‌های ساده و باورپذیر، به پیشرفت قدم به قدم این بچه‌ها مربوط می‌شود. آن‌ها خوش‌بختانه به شکل غیرمنطقی تبدیل به بازیکن‌های فوق‌العاده نمی‌شوند و بارها اشتباه می‌کنند. قبل از اینکه تبدیل به بازیکن‌های خوب شوند، باید غرور خود را بشکنند. قبل از اینکه بخواهند به فکر پیروزی باشند، باید بازی خود را از سطح فاجعه‌بار به سطح قابل تحمل برسانند.

پسربچه هایی که بیسبال بازی می‌کنند و دوست هم هستند | فیلم ورزشی کمدی The Sandlot

The Sandlot (1993)

هر کسی که روزهای سخت تلاش برای جاگرفتن در دل گروهی از آدم‌های ناشناس را به یاد داشته باشد، به احتمال زیاد دلیلی برای لذت بردن از فیلم The Sandlot پیدا خواهد کرد. قصه‌ی ساده‌ای دارد. یک پسربچه را نشان می‌دهد که نمی‌تواند با ناپدری خود ارتباط بگیرد و پس از جابه‌جایی محل زندگی، خیلی تنها شده است.

بیسبال برای او نه یک ورزش یا حتی سرگرمی، بلکه یک راه نجات می‌شود. زیرا بنجامین رودریگز تصمیم می‌گیرد که دست دوستی به سمت وی دراز کند تا پسرک را از تنهایی دربیاورد. بنجامین به اسکاتی یاد می‌دهد که چگونه به‌جای نگران شدن بابت تجربه‌ی مسابقات ورزشی باید از بیسبال لذت ببرد. پس گرفتن توپ بیسبال با دست، برای اسکاتی اسمالز حکم ورود به مرحله‌ای تازه از زندگی را پیدا می‌کند؛ مرحله‌ای که در آن دیگر تنها نیست و می‌تواند خود را بخشی از یک گروه بداند.

البته اسکاتی تنها کودک داستان با ترس‌های بی‌دلیل نیست. بچه‌ها در دل حوادث خنده‌آور فیلم The Sandlot به‌خاطر ترس‌های بی‌معنی مختلف به‌شدت نگران می‌شوند. ولی حتی بزرگ‌ترین ترس آن‌ها قابل برطرف شدن است. فقط باید یاد بگیرند که چه‌طور علاقه‌ی مشترک و ارتباط انسانی می‌تواند سبب شود که انسان‌ها بی‌دلیل تصورات غلط راجع به افراد و موجودات مختلف را در مغز خود فرو نکنند.

فوتبال دانشگاهی در آمریکا در فیلم ورزشی Rudy با بازی شان آستین

Rudy (1993)

بعضی از آدم‌های دنیا چهره و صدای دل‌نشینی دارند که باعث می‌شود وقتی به آن‌ها نگاه می‌کنیم و صدای‌شان را می‌شنویم، دوست داشته باشیم موفق شوند. شان آستین یکی از آن‌ها است. این بازیگر آمریکایی که در نقش سم‌وایز گمجی تبدیل به یکی از نقاط قوت انکارناپذیر سه‌گانه ارباب حلقه‌ها شد، در فیلم Rudy نقش دنیل را بازی می‌کند؛ پسری که قلب او بسیار قدرتمندتر از ذهن و عضلاتش است.

جهان پیام واضحی برای رودی دارد: انقدر بزرگ رویا نبین. انقدر خودت را آزار نده. هدف کوچک‌تری را انتخاب کن و به آرامش برس.

اما رودی اهل متوقف شدن نیست. او اجازه نمی‌دهد که نمراتش جلوی ورود وی به دانشگاه مورد علاقه را بگیرند و قبول نمی‌کند که توانایی‌های جسمی لازم برای حضور در تیم بزرگ و مهم فوتبال آمریکایی دانشگاه را ندارد. رودی دست‌بردار نیست. چون به آرزوی خود نه به چشم یک هدف خوب، بلکه به‌عنوان یک ضرورت جایگزین‌ناپذیر نگاه می‌کند. تصمیم می‌گیرد که باید به آن هدف برسد و آماده‌ی پرداخت هزینه‌های زیادی برای این تصمیم است.

این یک داستان واقعی است و از آن‌جایی که روی تلاش و توقف‌ناپذیری یک انسان مانور می‌دهد، یکی از آن قصه‌های واقعی شنیدنی برای انواع‌واقسام آدم‌ها محسوب می‌شود. ماجرا درباره‌ی این ورزش به‌خصوص نیست. حتی در کل به خود «ورزشی» بودن هم محدود نمی‌شود. ماجرا درباره‌ی انسان بودن و انسان ماندن است؛ درباره‌ی محدود نکردنِ زندگی به بقا. درباره‌ی آرزو ساختن، آرزو را نگه داشتن و برای آرزو جنگیدن. دنیای واقعی انقدر مانع جلوی آدم‌ها می‌گذارد که گاهی خاموش کردن بخش رویاپرداز مغز، آسان و آرامش‌بخش به نظر می‌آید. به همین خاطر چنین یادآوری‌هایی مهم هستند. چرا که ما را بیشتر زنده نگه می‌دارند.


منبع زومجی
اسپویل
برای نوشتن متن دارای اسپویل، دکمه را بفشارید و متن مورد نظر را بین (* و *) بنویسید
کاراکتر باقی مانده