// سه شنبه, ۹ فروردین ۱۴۰۱ ساعت ۱۸:۵۹

آخر هفته چه فیلمی ببینیم: از Interview with the Vampire تا Identity

از هوش مصنوعی استیون اسپیلبرگ و یک فیلم خون‌آشام‌محور با نقش‌آفرینی‌های برد پیت و تام کروز تا فیلم پلیسی بامزه و سرگرم‌کننده Rush Hour با هنرنمایی جکی چان.

زومجی در شماره‌ی ۲۳۸ سری مقالات آخر هفته چه فیلمی ببینیم به سراغ آثاری انگلیسی‌زبان و اکران‌شده در دهه‌های میلادی متفاوت می‌رود. فیلم ترسناک، فیلم کمدی، فیلم علمی-تخیلی و فیلم جنایی را می‌توان کلیدواژه‌هایی دانست که به ترتیب از اولین تا چهارمین و آخرین فیلم این فهرست را توصیف می‌کنند. بااین‌حال هرکدام از آن‌ها خود را به سبک‌های دیگری هم گره زده است؛ تا ارائه‌کننده‌ی تجربه‌ای نباشد که به‌سادگی می‌توان آن را فقط با عناصر سازنده‌ی یک زیرژانر تعریف کرد.

اول از همه سراغ یک فیلم با محوریت ومپایرها می‌رویم و سپس به تلاش جکی چان برای کنار آمدن با یک پلیس آمریکایی می‌پردازیم. در انتها هم که نوبت به ساخته‌ای ویژه از استیون اسپیلبرگ می‌رسد و کار را با پنجمین اثر کارگردانی‌شده توسط کارگردان فیلم Logan به پایان می‌رسانیم.

برد پیت با موی بلند در فیلم Interview with the Vampire: The Vampire Chronicles

Interview with the Vampire: The Vampire Chronicles (1994)

هنرنمایی برد پیت و تام کروز در نقش دو خون‌آشام. آیا برای یک دور تماشای فیلم به دلایل بیشتری نیاز داریم؟

درخشش برد پیت و تام کروز در نقش خون‌آشام‌های گره‌خورده به جامعه‌ای قدیمی از ومپایرها خود به خود باعث می‌شود که فیلم Interview with the Vampire لایق یک دور تماشا باشد. این اثر که اعضای دیگر تیم بازیگری آن از جمله کیرستن دانست هم طی دقایقش به خوبی نقش‌آفرینی می‌کنند، به‌جای تمرکز روی روایت یک داستان هیجان سراغ آفرینش یک جهان فانتزی بزرگ و معرفی آن به مخاطب می‌رود. از طراحی لباس و طراحی صحنه‌ی فیلم تا جزئیات اجراها همگی در خدمت باورپذیر ساختن همین دنیای داستانی هستند؛ جهانی متعلق به خون‌آشام‌ها که زیر زمین جامعه‌ی خاص خود را داشتند.

نیل جردن که عده‌ای او را با کارگردانی فیلم Michael Collins و فیلم The Company of Wolves می‌شناسند، در Interview with the Vampire: The Vampire Chronicles قدرتمندانه از پس ذوب کردن عناصر احساسی مختلف داستان در یکدیگر برمی‌آید. به همین خاطر در ساخته‌ی مورد بحث با اثری روبه‌رو می‌شویم که ترس و عشق را در بخش به بخش فضاسازی‌های درگیرکننده‌ی خود جا می‌دهد.

لبخند جکی چان در فیلم Rush Hour، محصول سال ‍۱۹۹۸ میلادی

Rush Hour (1998)

کارتر با نقش‌آفرینی کریس تاکر و لی با بازی جکی چان در فیلم اکشن کمدی Rush Hour به‌معنی واقعی کلمه مخاطب را سرگرم می‌کنند. از همان لحظه‌ی اول مواجهه‌ی آن‌ها که کارتر مشغول تلاش برای انگلیسی صحبت کردن با لی می‌شود تا انواع‌واقسام دقایق پرهیجان که توانایی‌های متفاوت آن‌ها در اوج خامی را نشان می‌دهد، Rush Hour پر از سکانس‌هایی است که می‌دانند چگونه باید لبخند را در یک فیلم پلیسی خنده‌آور روی لب مخاطب آورد. شیمی عالی بین این دو بازیگر تاثیر مثبت قابل توجهی روی جذابیت کلی فیلم Rush Hour برای مخاطب دارد.

بعد از دزدیده شدن دختر سفر چین در آمریکا، لی به‌عنوان یک کارآگاه از هنگ کنگ به ایالات متحده می‌رود تا با کارتر یعنی یک کارآگاه شهر لس آنجلس همراه شود. تاکید اصلی فیلم هم روی میزان تفاوت آن‌ها از همه نظر با یکدیگر است؛ تفاوتی که چه در سلیقه‌ی موسیقی دو نفر یا میزان کم‌حرف و پرحرف بودن آن‌ها و چه در نوع برخورد آن‌ها با پرونده به چشم می‌آید.

بچه وحشت زده و عروسک در فیلم A.I. Artificial Intelligence سال ۲۰۰۱

A.I. Artificial Intelligence (2001)

از همان زمان که نخستین تریلر فیلم A.I. Artificial Intelligence پخش شد، برای برخی از مخاطب‌ها واضح بود که این ساخته‌ی سینمایی استیون اسپیلبرگ می‌خواهد با نگاهی به‌خصوص و لحن احساسی سراغ پرداختن به داستان علمی-تخیلی متمرکز روی هوش مصنوعی برود. بااین‌حال جسارت اصلی اثر نام‌برده وقتی به چشم می‌آید که می‌بینیم چه‌قدر داستان‌گویی گسترده‌ای دارد، لحن‌های متفاوتی را در آغوش می‌کشد و اهداف متعددی را دنبال می‌کند.

البته که مثل غالب آثار جاه‌طلبانه‌ی دیگر که برای روایت قصه پیرو چنین رویکردی هستند، A.I. Artificial Intelligence نمی‌تواند طی همه‌ی دقایق خود در یک سطح کیفی قرار داشته باشد. اما خوشحال‌کننده است که اوج‌گیری‌ها و سقوط‌های آن فاصله‌ای آزاردهنده از یکدیگر ندارند. زیرا فیلم با تمام کارهای متفاوتی که انجام می‌دهد، خوش‌بختانه از یک روند کلی و تعریف‌شده بهره می‌برد. یکی از نقاط قوت روایت هم این است که سخت‌تر از چندین و چند فیلم کم‌وبیش مشابه دیگر می‌توان رخدادهای داستانی آن را پیش‌بینی کرد.

این اثر جهانی به‌خصوص را برای مخاطب به تصویر می‌کشد و در نوع خود توانست با تحسین‌های گوناگون روبه‌رو شود. این اثر از تماشاگر می‌پرسد یک هوش مصنوعی با قابلیت عشق ورزیدن و برخورداری از تمام ویژگی‌های ظاهری که می‌تواند تعریف‌کننده‌ی انسان باشد، چه تفاوتی با آدم‌ها دارد. اما برخلاف انتظار خیلی‌ها این ساده‌ترین سوالی نبود که A.I. Artificial Intelligence دربرابر مخاطب خود مطرح می‌کند.

فیلم Identity، محصول سال ۲۰۰۳ میلادی به کارگردانی جیمز منگولد (سازنده لوگان و فورد در برابر فراری)

Identity (2003)

یک شب گیر افتادن چندین و چند شخصیت در متل به خاطر وضعیت جوی آب‌وهوایی وحشتناک. این تنظیمات داستانی را افراد علاقه‌مند به فیلم‌های اسلشر به خوبی می‌شناسند. بااین‌حال جیمز منگولد، کارگردان فیلم Logan و فیلم Ford v Ferrari در Identity با قصه‌گویی از زبان راوی به شکل خاص در بخش‌هایی از فیلم، قدم به قدم تجربه‌ی سینمایی مورد نظر خود را برای تماشاگر شکل می‌دهد.

۱۰ نفر و یک قاتل زنجیره‌ای در محیطی محدود، تبدیل به شکار و شکارچی می‌شوند. آیا حداقل یک نفر باید زنده می‌ماند تا شانس افشای هویت قاتل را داشته باشد؟


منبع زومجی
اسپویل
برای نوشتن متن دارای اسپویل، دکمه را بفشارید و متن مورد نظر را بین (* و *) بنویسید
کاراکتر باقی مانده