نویسنده: رضا علمی
// سه شنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۹ ساعت ۲۲:۰۱

نکات آموزشی فیلمسازی با سرگئی آیزنشتاین

در این مقاله، شش نکتهٔ مهم و جالب توجه برای ساخت فیلم از نگاه سرگئی آیزنشتاین، کارگردان و تئوریسین افسانه‌ای سینما را با شما به‌اشتراک می‌گذاریم. همراه زومجی باشید.

سرگئی آیزنشتاین با نام کامل سرگئی میخائیلویچ آیزنشتاین (Sergei Mikhailovich Eisenstein) در ۱۰ ژانویه ۱۸۹۸ در شهر ریگا پایتخت لتونی به‌دنیا آمد که در آن دوران لتونی بخشی از امپراتوری روسیه بود. سرگئی آیزنشتاین در شش سالگی و در سفری که با پدر و مادرش به‌شهر پاریس داشت، برای اولین‌بار با سینما آشنا شد. او از کودکی به‌نقاشی نیز علاقهٔ فراوانی داشت و تا پایان عمر هم این علاقه از بین نرفت. این فیلمسازِ افسانه‌ای سینما، با فیلم Strike (اعتصاب) کار خود را به‌صورت حرفه‌ای آغاز کرد و اولین فیلم بلند خود را در سال ۱۹۲۴ ساخت. این فیلم از سوی روزنامه پراوادا «اولین اثر انقلابی سینمای ما» توصیف شد. وی همواره به‌دنبال شیوه‌های جدیدی برای فیلم‌برداری و تدوین فیلم بود. تئوری مونتاژ او که اهمیت و شهرت جهانی یافت، محصول همین تلاش‌هاست؛ آیزنشتاین در این رابطه چنین گفته است: 

برای من مونتاژ صرفاً به‌هم‌چسباندن صحنه‌های فیلم‌برداری‌شده متوالی نیست، بلکه همجوار کردن دو صحنهٔ مستقل از هم است تا به‌این‌ترتیب معنای جدیدی از مجموع دو صحنه در ذهنِ بیننده حاصل شود.

سرگئی آیزنشتاین این ایده را از شیوهٔ خط‌نویسی ژاپنی و زمانی‌که به‌خاطر علاقه‌مندی به تئاتر ژاپن مشغول یادگیری زبان ژاپنی بود، الهام گرفت. او در سال ۱۹۲۵ فیلم Battleship Potemkin (رزمناو پوتمکین) را ساخت که شهرت جهانی پیدا کرد. موضوع فیلم شورش ملوانان رزم‌ناو پوتمکین در سال ۱۹۰۵ علیه افسران تزار مافوق خود در جریان انقلاب ۱۹۰۵ روسیه و همراهی مردمان با آن‌ها بود. فیلم از پنج اپیزود تشکیل شده‌ بود: «مردان و حشره‌ها» که مقاومت ملوانان به‌علت اینکه به‌آن‌ها گوشت فاسد داده می‌شود را نشان می‌دهد، «نمایش در بندر» که شورش ملوانان و کشته‌شدن رهبرشان، واکولینچوک را به‌نمایش می‌گذارد، «مردی مرده برای عدالت فریاد می‌زند» که جنازهٔ واکولینچوک توسط مردم اودسا تشییع می‌شود، «پلکان اودسا» که سربازان تزار، مردم اودسا را قتل‌عام می‌کنند، «تسلیم سربازان» که سربازان به‌شورشیان می‌پیوندند. فیلم‌های زیادی به‌این فیلم و فصل «پلکان اودسا» ادای دین کرده‌اند و شاهکار سینمایی فرانسیس فورد کاپولا، The Godfather (پدرخوانده)، معروف‌ترین آن‌هاست.

Sergei Eisenstein

سرگئی آیزنشتاین در سال ۱۹۲۸ فیلم October: Ten Days That Shook the World (اکتبر: ده روزی که دنیا را تکان داد) را به‌مناسبت دهمین سالگرد انقلاب بزرگ سوسیالیستی اکتبر روسیه ساخت. در این فیلم آیزنشتاین توانست با تکنیک خاص خود در مونتاژ، از ترکیب نمایش مبارزات جمعی کارگران و صحنه‌های پرتحرک و پرزدوخورد و تظاهرات و پرتاب اشیاء گوناگون و استفاده از عناصر نمادین مثل مجسمه ناپلئون و صلیب، فیلمی آموزشی و ماندگار در تاریخِ سینما ثبت کند. آیزنشتاین درمجموع شش فیلم ساخت و دو فیلم مطرح دیگر وی، فیلم Alexander Nevsky (الکساندر نوسکی) و فیلم Ivan the Terrible (ایوان مخوف) بودند. داستان آخرین فیلم سرگئی آیزنشتاین در مورد شخصیت ایوان مخوف (ایوان چهارم واسیلیویچ، یکی از تزاران امپراتوری روسیه که به‌خاطر جنایات توصیف‌ناشدنی‌اش در کشور روسیه به‌او لقب «ایوان مخوف» داده‌اند؛ وی پسر خود را نیز کشته بود، اما تاریخ‌نویسان چنین نوشته‌اند که به‌عظمت و اقتدار روسیه کمک زیادی کرد) بود که مورد تحسین ژوزف استالین قرار گرفت و گویا استالین با آن شخصیت تاریخی احساس نزدیکی می‌کرد. به‌همین دلیل، دستور به‌ساختن فیلم داد، اما بخش دوم فیلم تا سال ۱۹۵۸ توقیف بود و اجازه پخش نیافت و این مرتبه استالین از نگاه آیزنشتاین خوشش نیامد و قسمت دوم را فیلمی در جهت تخریب چهرهٔ خود خواند. آیزنشتاین فیلم‌نامه را گسترش داده بود تا در سه بخش پایان یابد، اما توقیف قسمت دوم مانع کارش شد و هرچه تا آن زمان برای بخش سوم تولید شده بود، از بین برده شد.

سرگئی آیزنشتاین، هم‌دورهٔ بزرگانی چون دی. دبلیو. گریفیث، از پیشتازان و مهم‌ترین کارگردانان سینمای اهل آمریکا و همچنین یاسوجیرو اُزو، کارگردان و فیلم‌نامه‌نویسِ مطرح که بسیار فیلم‌های دلنشین از کشور خود، ژاپن ساخت، بود و آیزنشتاین را باید درکنار این دو شخص بزرگ، پایه‌های تکوین سینمای نوین و آنچه امروز بخش کارگردانی می‌خوانیمش، بدانیم. آموزه‌های سرگئی آیزنشتاین در چندین مجموعه کتاب جمع‌آوری شده است که می‌توان برخی نسخه‌ها را در سایت آمازون و برخی سایت‌های دیگر پیدا کرد و مقالهٔ نگاشته‌شده براساس مطلبی از سایت filmschoolrejects است.  

پس از مروری کوتاه بر آثار سرگئی آیزنشتاین، فیلمساز مطرح روسی که فیلم‌هایش، آموزه‌هایش و تکنیک‌هایش برای بسیاری در سینمای امروز و دیروز، الهام‌بخش بوده و هست و تکنیک‌های بی‌شماری از نگاه این فیلمساز در دنیای ‌فیلمسازی زاده شده، در این مقاله، شش نکتهٔ مهم و جالب توجه برای ساخت فیلم از نگاه سرگئی آیزنشتاین، کارگردان و تئوریسین افسانه‌ای سینما و «پدر مونتاژ» را با شما به‌اشتراک می‌گذاریم. همراه زومجی باشید.

Sergei Eisenstein

به‌صحنهٔ فیلم‌برداری توجه کنید

اولین نکته‌ای که سرگئی آیزنشتاین به‌آن اشاره می‌کند، برگرفته از کتاب «نوشته‌های یک کارگردان فیلم» است که این کتاب را می‌شود به‌صورت رسمی و غیررسمی از اینترنت دانلود کرد. در این بخش از کتاب، آیزنشتاین برخی صحنه‌های فیلم‌های خود را به‌عنوان مثال مطرح کرده و در مورد مراحل تولید صحبت می‌کند. احتمالاً معروف‌ترین صحنه‌ای که به‌این نکته دلالت دارد، صحنهٔ «پلکان اودسا» از فیلم «رزمناو پوتمکین» است که مونتاژ آن به‌نحوی بود که از فیلم Brazil (برزیل) تری گیلیام تا The Untouchables (تسخیرناپذیران) برایان دی پالما، از آن الهامات فراوان گرفتند؛ آیزنشتاین نکتهٔ اول فیلمسازی از نگاه خود را چنین شرح می‌دهد:

شاتِ «پلکان اودسا»، شاتی الهام‌بخش در زمان خود بود. از نظر من در آن لحظه که این شات فیلم‌برداری می‌شد، متعلقات موجود در صحنهٔ فیلم‌برداری و تجهیزات، معمولاً خیلی بهتر از آن چیزی بودند که کارگردان لازم داشت. مهم‌ترین و باارزش‌ترین مهارت برای خلق چنین صحنه‌ای، توانایی شنیدن و فهمیدن آن چیزی است که خود صحنه‌ها برای کارگردان فریاد می‌زنند و به‌نحوی رهنمون وی می‌شوند؛ باعث می‌شوند کارگردان، به‌عنوان شخصی که فیلم را تدوین می‌کند، به‌صحنه گوش فرادهد و خود را در اختیار آن بگذارد و درواقع گوش خود را تیز کند تا نجواهای هر شاتی که می‌گوید روی پرده چطور به‌نظر خواهم رسید را بشنود. اما کارگردان برای اینکه چنین توانایی داشته باشد، باید تصویری واضح از ایده‌ای که در سر می‌پروراند برای هر صحنه و فازِ فیلم در ذهن داشته باشد. کارگردان باید به‌قدر کافی از جزئیات باخبر باشد تا بداند چطور آن تأثیری را که می‌خواهد، روی تماشاچی بگذارد و همزمان آن‌قدر صبر و تحمل داشته باشد و متعصب نباشد که با اتفاقات ناخواسته و پیش‌بینی‌نشده‌ای که می‌توانند روی کار و نتیجه‌ای که وی در سر دارد تأثیر منفی بگذارند، به‌آسانی کنار بیاید.  

به‌غرایز و استعدادهای خود اعتماد کنید

همان‌طور که پیش‌تر اشاره شد، آیزنشتاین تنها فیلم نمی‌ساخت، بلکه فیلمسازی می‌آموخت. یکی از شاگردان وی با نام هربرت مارشال (او در طول جنگ جهانی اول در بسیاری از فیلم‌های محبوب و مشهور هالیوود در دههٔ سی و چهل میلادی ایفای نقش کرد. پس از موفقیت در عرصهٔ تئاتر در انگلستان و آمریکای شمالی، به‌عنوان یک بازیگر پیش‌گام در هالیوود شناخته شد که اغلب در ملودرام‌های عاشقانه و نمایش‌های کمدی نقشی بر عهده می‌گرفت)، سخنان استاد خود در کتاب «سرگئی آیزنشتاین: عمری در ستیز» را چنین بیان کرد:

هنگامی که اولین فیلم خود را می‌سازید، مونتاژ کردن و هر چیزی که مربوط‌به‌من می‌شود را فراموش کنید! شما در اینجا یاد می‌گیرد، اما در صحنه باید این آموخته‌ها (با اعتماد به‌استعداد و توانایی خود) را انجام دهید و انجام دادن است که نشان می‌دهد چه یاد گرفته‌اید.

انسجام، به‌فیلم‌برداری عالی ختم می‌شود

در سایت Film Form، در کتابی از مجموعه مقالات تئوری فیلم، منتشرشده در سال ۱۹۴۹، سرگئی آیزنشتاین به‌موضوعی اشاره می‌کند که در نگاه وی، کلیدی‌ترین بخش در هنر فیلم‌برداری است و این چنین نظر خود را بیان کرد:

این حقیقت است که در زمان فیلمسازی، یک فیلم به‌چندین اپیزود تبدیل می‌شود، اما این اپیزودها همگی به‌ایدئولوژی، قاب‌بندی و سبکِ واحدی متصل بوده و درواقع تمامی اپیزودها از شاخه‌های ایدئولوژی، قاب‌بندی و سبک اثر آویزان هستند. هنرِ فیلم‌برداری، انتخاب یک قابِ عجیب‌وغریب یا گرفتن شاتی از یک زاویه‌-دوربین غافلگیرکننده‌ نیست. هنر این است که تک تک اپیزودهای یک فیلم، مهم و اساسی‌بودن بودن کلیت اثر را بیان کنند.

Eisenstein

از بکار بردن تکنیک‌های جدید نترسید

در کتاب «نوشته‌های یک کارگردان فیلم»، سرگئی آیزنشتاین از ابتکاراتی صحبت می‌کند که صنعت فیلمسازی را تغییر دادند. در زمان نگارش این کتاب، تغییراتی بزرگ در سینما صورت گرفته بود، تصاویر رنگی شده بودند و برجسته‌بینی یا استریوسکوپی رواج یافته بود. بااین‌حال، توصیه‌های آیزنشتاین راجع به‌تغییرات در دنیای فیلم و فیلمسازی، هنوز هم تازگی داشته و کاربرد دارند؛ صحبت‌های وی را در این رابطه مرور می‌کنیم:

ما نباید از تغییر دوران بترسیم. باید ذهن خود را برای درک تِم‌های جدید که ترکیبی از تکنیک‌های بالقوه هستند، آماده کنیم، خود را برای تغییراتی که الزام به‌زيباشناسی نوینی دارند، آماده کنیم و برای درکِ عمیق و کاربردی این تِم‌های جدید در دوران جدید که سبب خلق آثار خیره‌کننده و نفس‌گیر در آینده می‌شوند، آماده باشیم.

هنگامی که الهامات حمله‌ور می‌شوند، یادداشت بردارید

در ضمیمهٔ «B» مطلبی که سایت Film Form، در کتابی از مجموعه مقالات تئوری فیلم، با عنوان «یادداشت‌هایی از لابراتوار یک کارگردان» که در زمان ساخت فیلم «ایوان مخوف» نوشته شده بود، که پیش‌تر اشاره داشتیم ساخت فیلم دوم را استالین ممنوع کرد و عمر کارگردان به‌ساخت قسمت دوم و سوم هم کفاف نکرد، سرگئی آیزنشتاین در نوشته‌هایی به‌جزئیات فراوان مراحل خلاقانهٔ ساخت آثارش اشاره می‌کند و این بحث را با استرس‌دادنی قياس‌ناپذير و عجیب درجهت اهمیت بالای گرفتن اولین ذرهٔ الهام چنین بیان می‌کند:

مهم‌ترین چیز، داشتن دیدِ ژرف و بعد از آن در چنگ گرفتن و محکم در آغوش کشیدنش است. اینجا دیگر فرقی ندارد شما فیلمنامه را نوشته باشید، تک تک مراحل ساخت فیلم را موبه‌مو در ذهن خود سنجیده باشید یا به‌دنبال حل جزئیاتی مشخص از موضوعی مشخص باشید. باید آنچه را که درباره‌اش فکر می‌کنید، ببینید و لمس کنید. باید ببینید و دودستی آن را بچسبید. باید محکم نگهش دارید و در حافظه و احساسات خود محبوس کنید. و باید در همان لحظه یادداشتش کنید. گاهی اوقات نشانهٔ کوچکی که روی کاغذی می‌گذارید، بزرگ می‌شود و می‌رود روی پردهٔ سینما. گاهی اوقات هم عمری بر آن دیدِ ژرف نیست و به‌آنی از بین می‌رود. گاهی اوقات هنرِ یک بازیگر، اتفاقی پیش‌بینی‌نشده یا اصلاً زیاد تکرارشده یا شاید به‌کل غیرممکن در نورپردازی یا هرچیزی که به‌مراحل فیلم‌برداری مربوط می‌شود، کلیت را تغییر می‌دهد و باعث می‌شود دیدِ ابتدایی خود را اصلاح کنید. حتی در همین‌جا، با تکنیک‌های دیگر و بااشتیاق فراوان به‌سوی پایان کار رهنمون می‌شوید، پایانِ کاری که بذرِ گرانبهایش در همان دیدِ ژرف ابتدایی بوده است که امید آن را داشتید روی پردهٔ سینما رویشش را ببینید.

Eisenstein

بدون احساس، هیچ‌چیزی نمی‌توانید خلق کنید

ماری ستون، زندگینامه‌نویس معروف، نگاهی به‌برخی سخنرانی‌های سرگئی آیزنشتاین در پاییز سال ۱۹۳۴ در کانون فیلمبرداران روسیه که از آن مکان با نام «کانون فیلم‌برداری گراسیمووف» یاد می‌شود، داشته است و در کتاب زندگینامهٔ این کارگردانِ روسی با عنوان «سرگئی ام. آیزنشتاین: بیوگرافی» که در کتابخانهٔ دیجیتال تاریخ رسانه موجود است، یکی از نکاتی که آیزنشتاین به‌شاگردانش برای استفاده از احساسات در خلق یک اثر بیان کرده را به‌اشتراک گذاشته است که آن را با هم می‌خوانیم:

شما باید شیفتهٔ ایده‌ها و احساساتی شوید که در درون سوژهٔ شما قرار دارند. بدون احساس، هیچ‌چیزی نمی‌توانید خلق کنید. شیفتگی و شیدایی شما همچون باروتی عمل می‌کند که منجر به‌انفجار خلاقیت می‌شود، اما انفجارِ احساس کافی نیست. احساسات باید چراغِ راه و تعریف‌کنندهٔ مسیری برای شما باشند. بعد از آن باید تلاش کنید فرمی را بیابید که بیانگر احساسات و تأثیرات پرشور و صریح شما باشد که این یعنی یک تکان اساسی در شما. این فرم باید آگاهی و هوش شما را خشنود و راضی سازد.

جمع‌بندی

سرگئی آیزنشتاین بسیار باهوش بود و نبوغ وی در فیلمسازی مشخص است و وی را می‌توان چنین تعریف کرد که اغلب روی لبه تیغی از ژرف‌اندیشی و سرگشتی در حرکت بوده است. آیزنشتاین طبق تئوری‌هایی که در سر داشت، فیلم می‌ساخت و همین تئوری‌های فوق‌العادهٔ وی و البته در بُعد فنی و تکنیک‌های وی در تدوین فیلم، الهام‌بخش فیلمسازان زیادی در سینمای امروز و دیروز شده است. باوجودآنکه نکته‌هایی که از آن‌ها یاد کردیم شاید قدیمی و ساده به‌نظر برسند، بسیار کاربردی بوده و نگاه واقع‌گرایانه این کارگردانِ روسی در زمینه‌هایی چون فیلم‌برداری و تکنیک‌های مربوط‌به‌آن، برای بخشی از سینمای امروز که خلق اثری ماندگار را در غافلگیری از هر منظری می‌بینند، واجب است. آثار او درباره انواع یا سطوح مونتاژ در سینما، بسیار معروف هستند و بااین‌حال، وی در کلاس‌های خود انواع قاب‌بندی، صحنه‌پردازی، تولیدِ رنگ و خلق صدا را نیز آموزش می‌داد. آیزنشتاین روح خود را به‌سینما اهدا کرد و ابداعاتی داشت که هیچ‌گاه کهنه نخواهند شد و همین ابداعات و آزمایش‌های دائم وی و پیداکردن فرمولی دائمی برای فیلمسازان، سینما را رو به‌جلو حرکت داد و به‌جایی که هست رساند؛ در سینمای امروز، حداقل از بُعد فنی.


اسپویل
برای نوشتن متن دارای اسپویل، دکمه را بفشارید و متن مورد نظر را بین (* و *) بنویسید
کاراکتر باقی مانده