// شنبه, ۱۷ آبان ۱۳۹۹ ساعت ۲۱:۵۹

نقد فیلم Kajillionaire

فیلم Kajillionaire با نقش‌آفرینی ایوان ریچل وود گاهی عجول، بی‌نظم و حتی ضعیف به نظر می‌رسد. ولی کشش برخی از دقایق آن کاری می‌کند که برای بعضی از بینندگان ارزش یک بار تماشا را داشته باشد.

Kajillionaire چنان عملکرد افتضاحی در باکس‌آفیس داشت که لرزه بر تن بسیاری از فیلم‌های مستقل دیگر انداخت. این فیلم مستقل فقط باید به حدودا ۱۵ میلیون دلار فروش جهانی می‌رسید تا ضرر خاصی را بر سازندگان تحمیل نکند. اما به سختی خود را به بیشتر از یک میلیون دلار فروش جهانی رساند تا استودیوها بفهمند که در دوران حکم‌فرمایی ویروس کرونا/کووید 19 دیگر سرمایه‌گذاری روی فیلم‌هایی که فقط منتقدها برای آن‌ها هیجان‌زده هستند، بی‌معنی به نظر می‌رسد.

Kajillionaire یکی از آن فیلم‌هایی است که باور دارند در حال پرداختن به گروه دیده‌نشده‌ای از انسان‌ها هستند. ولی فیلم طی درصد زیادی از دقایق خود تکراری به نظر می‌آید

فیلم The New Mutants با نمرات بسیار بد ۴۳، ۵.۵ و ۳۴ در متاکریتیک، IMDB و راتن تومیتوز توانست خود را به ۴۴ میلیون دلار فروش جهانی برساند و Kajillionaire با نمرات بیش از اندازه مثبت ۸۹ و ۷۸ در راتن تومیتوز و متاکریتیک حتی نتوانست به ۲ میلیون دلار فروش جهانی نزدیک شود. ترسناکی این حقیقت را وقتی بیشتر می‌فهمیم که به یاد بیاوریم مطابق آمار موجود و باتوجه‌به وضعیت بسیار بد بازارهایی سینمایی مخصوصا در کشور آمریکا، اکنون فاصله‌ی دیوانه‌واری بین فروش داخلی فیلم‌های معروف و غیرمعروف به چشم نمی‌خورد. در نتیجه بخش قابل توجهی از شکست Kajillionaire در گیشه به پای سازندگان نوشته می‌شود. مخصوصا به این خاطر که Kajillionaire سومین فیلم بلند کارگردانی‌شده توسط میراندا جولای است؛ فیلم‌سازی که دومین فیلم بلند کارگردانی‌شده توسط او یعنی The Future نیز در عین ستایش شدن در جشنواره‌های سینمایی، انقدر فروش اسفناکی داشت که نتوانست حتی بودجه‌ی ساخت ۱ میلیون دلاری خود را به تهیه‌کنندگان بازگرداند. The Future شاید از معدود فیلم‌های یک میلیون دلاری ۱۰ سال اخیر باشد که به طرز واضحی ضرر داده است.

البته که Kajillionaire در دوران عادی قبل از کرونا احتمالا به ۸ میلیون دلار فروش جهانی می‌رسید و ضرر کمتری می‌داد. ولی همه‌ی حقایق بالا نشان می‌دهند که فیلم و حتی فیلم‌ساز به خودی خود هم مشکلات قابل توجهی در جلب توجه مخاطب دارند و به او دلیلی برای دیده شدن نمی‌دهند. چرا؟ چون به قول معروف هیچ تک‌جمله‌ای وجود ندارد که بتوان با به زبان آوردن آن، تماشاگر عام را به خوبی دعوت به دیدن فیلم Kajillionaire کرد.

ایوان ریچل وود با عینک بزرگ در فیلم مستقل kajillionaire

منهای شخصیت اصلی داستان که ایوان ریچل وود نقش او را بازی می‌کند، کاراکترهای اثر بارها بدون هیچ توضیحی سراغ تصمیمات اغراق‌آمیز می‌روند

تنها پس از دنبال کردن نصف دقایق فیلم Kajillionaire متوجه می‌شوید که وقتی مشغول تماشای اثر مورد بحث هستید، تقریبا از دیدن آن لذت می‌برید. ولی اگر در همین بین از پای فیلم بلند شوید، هیچ دلیلی برای بازگشتن به آن ندارید. در حقیقت کشش داستان‌گویی اثر همواره به قدری است که از وقت صرف کردن برای تماشای آن منصرف نشوید و همزمان در بسیاری از دقایق هیچ احساس نیازی نسبت به دیدن ماجرا تا انتها نداشته باشید. مخصوصا به این خاطر که در Kajillionaire با داستانی کم‌وبیش قابل پیش‌بینی سر و کار داریم.

به همین خاطر Kajillionaire عملا فقط توانایی جذب یک‌باره‌ی مخاطبی را دارد که به هر دلیل تصمیم به دیدن آن می‌گیرد. فیلم‌نامه‌نویس هرگز موفق به خلق موانع درست در مسیر تلاش کاراکتر برای رسیدن به هدفی مشخص نمی‌شود. داستان فیلم او روایتی ناگهانی و شتاب‌زده دارد. پس موقع دیدن آن به سکانس‌هایی می‌رسید که ارزش تماشا شدن را دارند و همزمان هیچ‌وقت مسیر رسیدن به این سکانس‌ها از جذابیت خاصی بهره نمی‌برد.

تماشاگر امروز قرار نیست با شنیدن خلاصه‌ی داستان آشنای مرتبط با تلاش یک خانواده برای درآوردن خرج خود با کلاه‌برداری‌های پیش‌پاافتاده، به شکل غیر قابل کنترلی مشتاق دیدن این فیلم شود. ما این داستان‌ها را به انواع‌واقسام اشکال در مدیوم‌های مختلف شنیده‌ایم و فیلم Kajillionaire در پرداختن به آن‌ها حتی به سایه‌ی بعضی از اپیزودهای عالی سریال Shameless هم نمی‌رسد.

مخفیانه رد شدن چند نفر از مقابل افرادی دیگر در فیلم kajillionaire

این وسط تنها وزنه‌ی احساسی فیلم که باعث برهم نخوردن کامل رابطه‌ی تماشاگر با فیلم می‌شود، شخصیت الد دولیو (دولیو پیر) با بازی ایوان ریچل وود است. اصلا شاید به زبان ساده‌تر بتوان گفت که فیلم Kajillionaire فقط یک شخصیت دارد که وی دختری است با نام الد دولیو! سایر کاراکترهای فیلم، همگی صرفا تیپ‌هایی هستند که کارگردان بازیگران درستی را برای زنده کردن آن‌ها برگزیده است. پس این‌جا فقط انتظار یک بازی قابل لمس از ریچل وود را داشته باشید. زیرا سایر بازیگرها تصاویری بسیارساده و پایه‌ای را ارائه می‌کنند؛ دقیقا همان تصاویری که مخاطب از آن‌ها انتظار دارد. برای نمونه جینا رودریگز این‌جا عملا همان جینا رودریگز است؛ نه بیشتر و نه کمتر.

الد دولیو که تنها کاراکتر فیلم به حساب می‌آید که نام او در ذهن مخاطب باقی می‌ماند، همواره در تبدیل شدن به شخصیتی دردکشیده و درست می‌درخشد. ایوان ریچل وود همان‌گونه که در برخی از بهترین اپیزودهای سریال Westworld دیده‌ایم، این‌جا هم در ابتدا کمی فروشده در چشم مخاطب به نقش‌آفرینی می‌پردازد. ولی اندکی که با او زمان می‌گذرانیم، ناگهان شخصیت الد دولیو با این بازی اغراق‌آمیز را به‌سادگی می‌پذیریم.

بازیگر آسیایی و دختر آمریکایی با موهای بلند در فیلم kajillionaire

فیلم در عین داشتن طراحی صحنه‌ی حداقلی و کم‌خرج، به کمک قاب‌بندی‌های درست چند بار موفق به آفرینش تعلیق تصویری جذاب می‌شود

اغراق حاضر در نقش‌آفرینی ریچل وود از شخصیت‌پردازی کاراکتر بیرون می‌آید و به همین خاطر آرام‌آرام به دل می‌نشیند. صدای نسبتا کلفت، مدل گام برداشتن، جنس برخورد با دیگران، بی‌صدا ترسیدن از شلوغی، تلاش برای فرار از هر موقعیت ناآشنا و چندین و چند نکته‌ی جزئی دیگر در اجرای او ذوب می‌شوند. به‌گونه‌ای که درنهایت بین تمام عناصر داستانی غیر قابل باور فیلم Kajillionaire، خوش‌بختانه الد دولیو و ایوان ریچل وود را می‌شود باور کرد.

به همین شکل هر زمان که فیلم بتواند لحظه‌ی احساسی قدرتمندی را بین الد دولیو و کاراکترهای دیگر ایجاد کند، Kajillionaire ارزش دیدن را دارد. مخصوصا در تک‌سکانس سورئال فیلم که عملا با صداگذاری درخشان ریچل وود قصه می‌گوید و طی آن مخاطب می‌خواهد تمام بی‌کسی و تنهایی این شخصیت را در آغوش بکشد. هر موقعیت غیر قابل باور و شتاب‌زده‌ای که تاثیر احساسی قابل توجهی روی الد دولیو داشته باشد، روی مخاطب هم اثرگذار است. به این می‌گویند پرداخت صحیح به کاراکتر اصلی و اثرگذاری بازیگر شماره‌ی یک فیلم روی تماشاگر.

(چهار پاراگراف بعدی مقاله بخش‌هایی از داستان فیلم Kajillionaire را اسپویل می‌کنند)

چند شخصیت ناامید و سرپایین مقابل دیوار ساختمان ایالتی آمریکا در فیلم Kajillionaire

هنگامی که راجع به انجام کارهای اغراق‌آمیز و توضیح‌داده‌نشده توسط شخصیت‌های فیلم Kajillionaire صحبت می‌کنیم، بیشتر مشغول بحث راجع به میزان اغراق‌آمیز بودن آن‌ها هستیم. مثلا با اینکه می‌توان وجود کاراکتری مثل ملانی و علاقه‌ی او به کار آدم‌هایی همچون رابرت را باور کرد، میزان درگیر شدن او در این پروسه باورنکردنی است. در همین حین علاقه‌ی کلی وی و دل‌سوزی او برای الد دولیو را هم می‌فهمیم. ولی عشق سوزانی که باعث شود او به سرقت رفتن تمام دار و ندار خود را فاکتور بگیرد و از دوست داشته شدن اندک دختر توسط خانواده‌ای عوضی خوشحال شود، در هیچ بخشی از فیلم به چشم نمی‌خورد.

مادر و پدر الد دولیو هم دقیقا چنین وضعیتی دارند. مخاطب می‌فهمد که آن‌ها پیرو اصول اخلاقی به‌خصوصی نیستند و می‌توانند رفتارهایی زشت داشته باشند. اما هرگز در مدت‌زمان نه‌چندان زیاد فیلم، شخصیتی مثل مادر الد دولیو را به شکلی نمی‌شناسیم که از او انتظار همکاری کامل با رابرت در برخورد آلوده با ملانی را داشته باشیم. انگار نویسنده و کارگردان گاهی بیش از اندازه روی معرفی حداقلی شخصیت‌ها حساب باز می‌کند و باور دارد که بیننده باید سر زدن تمام اعمال یادشده از این آدم‌ها را پذیرا باشد. او انقدر در رابطه با داستان خود هیجان‌زده است که بدون فکر مشغول نسبت دادن کارهایی متضاد به این آدم‌ها می‌شود.

اگر رابرت و تریسا انقدر پست هستند که چنین رفتاری با ملانی دارند و حتی نمی‌توانند الد دولیو را با عبارت «عزیزم» صدا بزنند، پایان‌بندی فیلم بی‌معنی است. چگونه انسان‌هایی که چنین کارهایی می‌کنند و حتی دختر خود را برای دزدی به بازی می‌گیرند، ۵۲۵ دلار را از دست می‌دهند که اثبات کنند وی را تا حدی دوست دارند؟ این دو وقتی دخترشان دیر به خانه می‌رسد، صرفا نگران هستند که نکند شخصی مزاحم برنامه‌ریزی آن‌ها علیه ملانی شود. این تضادهای واضح را می‌بینید؟ همگی حاصل آن هستند که فیلم‌ساز در اکثر مواقع اصلا از خود نمی‌پرسد که آیا به مخاطب نشان داده‌ام که کاراکتر الف پتانسیل انجام کار ب را دارد؟

در نتیجه شخصیت‌ها بارها در طول فیلم شبیه به عروسک‌های خیمه‌شب‌بازی هستند؛ هر زمان که لازم باشد و به هر شکلی که لازم باشد، در همان جهتی حرکت می‌کنند که کارگردان بخواهد. تازه بیننده نمی‌تواند این عیوب را با غیرواقع‌گرایانه خواندن فیلم بپوشاند. زیرا اثری مثل فیلم Kajillionaire اصلا بدون واقع‌گرایی و تلاش برای نقد اجتماعیِ زندگی انسان‌ها در دنیای حقیقی، سرتاسر پوچ و بی‌معنی به نظر می‌آید.

(پایان اسپویل)

یک خانواده آشفته آمریکایی در خیابان با لباس های مختلف فیلم Kajillionaire

Kajillionaire فیلم بی‌استعداد و بی‌هدفی نیست. همچنین نمی‌توان انکار کرد که فیلم در تعدادی از سکانس‌های خود موفق به خلق تنش و برانگیختن احساسات مخاطب می‌شود. شاید به این خاطر که سخت می‌توان در مقابل کشش خاص الد دولیو با نقش‌آفرینی ایوان ریچل وود مقاومت کرد.

تماشاگری که توانایی همراه شدن با شخصیت اصلی، دوست داشتن لحظات احساسی اثر و پذیرش کم‌کاری‌ها و بی‌منطقی‌های پیاپی داستانی را دارد، می‌تواند از یک بار دیدن Kajillionaire لذت ببرد. ساخته‌ی سینمایی جدید میراندا جولای می‌خواهد درد بزرگ شدن از ابتدا تا انتها در وضعیتی وحشتناک را به تصویر بکشد؛ بدون اینکه وابستگی‌های احساسی انسان به خانواده را انکار کند. فیلم‌نامه‌ی او راجع به گریختن و در عین حال متصل ماندن است. آیا فیلم به شکل ایده‌آل تمام حرف‌های خود در این رابطه را می‌زند؟ خیر. Kajillionaire فیلم متوسطی است که احتمالا آرزو داشت یک فیلم عالی باشد.


منبع زومجی
اسپویل
برای نوشتن متن دارای اسپویل، دکمه را بفشارید و متن مورد نظر را بین (* و *) بنویسید
کاراکتر باقی مانده