// سه شنبه, ۲۱ اسفند ۱۳۹۷ ساعت ۲۲:۰۱

آخر هفته چه فیلمی ببینیم: از First Blood تا Mary Poppins

یکی از بهترین قسمت‌های سری فیلم‌های «رمبو»، کمدی‌جنایی رازآلودی که از دیدنش لذت می‌برید، «مری پاپینز» دوست‌داشتنی و اشعارش و صد البته، شاهکار استیو مک‌کوئین یعنی «۱۲ سال بردگی».

هشتاد و سومین ایستگاه مقالات هفتگی «آخر هفته چه فیلمی ببینیم؟»، به سراغ «رمبو» و اکشنی بزرگ‌سالانه با محوریت او می‌رود و بعد هم قدم دوم را با نوشتن درباره‌ی اثری عالی اما شدیدا کمتر دیده‌شده برمی‌دارد. در ادامه‌ی مسیر معرفی فیلم‌های این هفته، به خاطر نزدیکی زمان انتشار مقاله با موعد در دسترس همگان قرار گرفتن یک اثر سینمایی پرطرفدار و زیبا، فیلمی کلاسیک و برای خیلی‌ها خاطره‌انگیز را به یادتان می‌آوریم و بعد هم وقتی درباره‌ی یکی از تلخ‌ترین و عالی‌ترین قصه‌گویی‌های به سرانجام رسیده روی پرده‌های نقره‌ای در سال‌های اخیر با محوریت موضوعات ضدنژادپرستی نوشتیم، با سینمای ایران و فیلمی که ادای احترام خاص خودش را تقدیم فیلم‌سازی تاریخی می‌کند، به پایان راه می‌رسیم. همراه زومجی باشید.

First Blood

First Blood

جان جی. رمبو (با بازی سیلوستر استالونه) در دل داستان First Blood، به‌عنوان کهنه‌سربازی که هنوز خاطرات حضورش در ویتنام را فراموش نکرده است، پا به شهری کوچک می‌گذارد تا دوست قدیمی خود را پیدا کند. اما در پس این سفر ظاهرا آرامش‌بخش، او توسط کلانتر محلی مورد خشونت و حملاتی غیر قابل تحمل قرار می‌گیرد و پس از مدتی مشخص که طاقتش طاق می‌شود، از نظر ذهنی به گذشته سفر می‌کند؛ به مدت‌ها قبل که باید روزهایش را به‌عنوان یک زندانی جنگی سپری می‌کرد. ترکیب این سفر درونی و فلش‌بک معرکه با کارگردانی درخشان سکانس‌های اکشن فیلم نیز به First Blood، آن‌چنان ارزشی بلندمدت می‌بخشند که اگر همین امروز هم می‌خواهید یک فیلم اکشن فوق‌العاده را تماشا کنید، بتوانید بدون درنگ اضافه، سراغ همین اثر را بگیرید؛ اقتباسی دیدنی از رمان نوشته‌شده توسط دیوید مورل که هیچ‌کدام‌مان بعد از خداحافظی با ثانیه‌هایش، چه پروتاگونیست (بخوانید همان رمبوی خفن همیشگی) و آنتاگونیست اصلی‌اش و چه پایان‌بندی آن را به این سادگی‌ها از یاد نمی‌بریم.

First Blood نه فقط یکی از بهترین قسمت‌های Rambo، که یکی از برترین اکشن‌های دهه‌ی هشتاد میلادی است

The Guard

The Guard

The Guard

خودتان به این ترکیب، میزان جذابیتی که می‌تواند داشته باشد و آن چیزی که روی پوستر اصلی فیلم نقش بسته است، فکر کنید؛ یک پلیس ایرلندی متفاوت، یک مامور کاملا عادی از پلیس FBI، تلاش بی‌پایان برای یافتن یک حلقه‌ی بزرگ قاچاق مواد مخدر، افشای فسادهای پنهان‌شده درون سیستم‌های نظامی و تصویرسازی از تمامی‌شان در تریلری جنایی، رازآلود و کمدی. The Guard که برندن گلیسون بازیگر اصلی‌اش است و در این فیلم یکی از دوست‌داشتنی‌ترین و تقلیدنشده‌ترین کاراکترهای سینمایی چند سال اخیر را مقابل‌تان می‌گذارد، بیشتر از حد انتظارتان و بیشتر از اکثر توصیفاتی که می‌توان راجع به The Guard شنید، تماشاگر را عاشق آن می‌کند. به این دلیل که می‌توان وی را در طول داستان جدی گرفت، به تصمیماتش و کارهایش خندید و از همه مهم‌تر، موقع نگاه کردن به او، بیش از تعیین فهرست کاراکترهایی که نویسنده با یادگیری از روی کهن‌الگوهای بناشده توسط آن‌ها این فرد را آفریده است، هوشمندی به کار رفته در فرم دادن به تک به تک جزئیاتش را سنجید. راستی، اگر جزو طرفداران سریال Game of Thrones باشید، شانس لذت بردن از تماشای نقش‌آفرینی لیام کانینگهام (بازیگر نقش سِر داووس) در این فیلم را هم دارید. البته اگر خودتان را جزو آن دسته‌ی محدودی از مخاطبان «بازی تاج و تخت» که شوالیه‌ی پیاز را دوست ندارند، طبقه‌بندی نکنید!

Mary Poppins

Mary Poppins

جولی اندروز در «مری پاپینز» با ارائه‌ی یکی از بهترین نقش‌آفرینی‌های ممکن، یکی از ماندگارترین شخصیت‌های تاریخ سینما را به وجود آورد

به سبب انتشار نسخه‌ی باکیفیت فیلم Mary Poppins Returns با نقش‌آفرینی امیلی بلانت که این‌روزها توجهات زیادی را به خودش جلب کرده است، همان‌قدر که می‌توان آدم‌هایی هیجان زده برای تماشای این اثر را یافت، می‌شود با انسان‌هایی هم مواجه شد که فاصله‌ی ۵۴ ساله‌ی فیلم مورد اشاره با قسمت اولش، برای آن‌ها بیشتر از جذب‌کننده بودن، نگران‌کننده و شک‌برانگیز به نظر می‌آید. اما اگر عضو اشخاصی هستید که هنوز برای قدم گذاشتن به دنیای Marry Pippins شک دارند و نمی‌دانند که اصلا جنس این آثار به دردشان می‌خورد یا تماشای آن‌ها حوصله‌شان را سر می‌برد، باید بدانید که برای رسیدن به جواب دل‌خواه، هیچ راهی به جز تماشای فیلم اول که در سال ۱۹۶۴ میلادی روی پرده‌های نقره‌ای رفت، وجود ندارد. «مری پاپینز» نه درامی پیچیده است که به‌سادگی بتوان آن را به مخاطب بزرگ‌سال توصیه کرد و نه اثری کودکانه که مخاطبان جدی‌تر بخواهند آن را از فهرست تماشای‌شان خط بزنند. جولی اندروز در این فیلم با ارائه‌ی یکی از بهترین نقش‌آفرینی‌های ممکن، آیکونی سینمایی را به وجود می‌آورد و در سکانس‌هایی که شاید هنگام توصیف ظاهری‌شان نتوانید از لغاتی جز «آهنگین» و «خیالی» استفاده کنید، بی‌توقف می‌درخشد. کودکان و در کل مخاطبان کم سن‌وسال، از دیدن Marry Poppins انقدر هیجان‌زده خواهند شد که حتی فکر کردن به از راه رسیدن دنباله‌ی آن، خوش‌حال‌شان می‌کند. دیگران هم اگر هنوز بتوانند برای کودک درون‌شان ارزش قائل شوند، جزئیات فیلم را می‌ستایند و استعاره‌پردازی‌هایش در اوج سادگی و زیبایی را می‌فهمند.

12 Years a Slave

12 Years a Slave

در شدت بزرگی، گستردگی و تلخی ظلم‌وجور واردشده بر تعداد بی‌شماری از مردم سیاه‌پوست در طول تاریخ، هیچ شکی وجود ندارد و خوش‌بختانه در جهان امروز، کمتر کسی را می‌توان یافت که بخواهد چنین حقیقتی را انکار کند. بااین‌حال، کمتر فیلمی هم در حد و اندازه‌ی «دوازده سال بردگی» استیو مک‌کوئین پیدا می‌شود که این‌قدر دقیق و لایق احترام، به زندگی این انسان‌ها پرداخت باشد و به‌جای تمرکز روی موضوعاتی مشخص، با اقتباس از کتابی عالی، تصویری کامل و پرجزئیات را از آن‌چه بر این افراد گذشت، تحویل مخاطابش دهد. «دوازده سال بردگی» درباره‌ی صفر تا صد زندگی بی‌انصافانه‌ای است که آدم‌هایش حتی در منفی‌ترین و زشت‌ترین حالت‌شان، منطق فکری خود را یدک می‌کشند؛ از فرد سفیدپوست و دون‌مایه‌ای که از روی کتاب دینی‌اش دستورها لازم برای شلاق زدن بردگان بی‌گناهش را می‌یابد تا شخصیت‌های دردکشیده‌ی سیاه‌پوست که کارگردان به‌جای قدیس‌سازی از آن‌ها و این‌گونه بزرگ‌تر کردن فاجعه‌ی اتفاق‌افتاده برای‌شان، تک‌تک‌شان را به باورپذیرترین حالت ممکن نشان‌مان می‌دهد. به همین خاطر، مخاطب هم با گذر ثانیه‌های فیلم، دیگر خودش را قرارگرفته مقابل یک اثر مستندمانند و تقلیدشده‌ی دیگر از زندگی سیاه‌پوست‌ها در تاریخ معاصر نمی‌بیند و به‌جای آن، به اهمیتِ اندک داشته‌های‌مان در جهان مدرن پی می‌برد؛ به اهمیت برده‌دار و نژادپرست نبودن یا به بیان واضح‌تر، پست‌فطرت نبودن.

به بیان بهتر، «دوازده سال بردگی» که برد پیت، بندیکت کامبربچ، چیویتل اجیوفور، مایکل فاسبندر و سارا پلسون شخصیت‌هایش را حتی از شخصیت‌پردازی‌های عالی فیلم‌نامه‌شان هم عمیق‌تر کرده‌اند، سبب می‌شود که بفهمیم چه‌قدر برده‌داری کاری کثیف و در عین حال حقیقی بوده است. رخدادی ناراحت‌کننده که مال داستان‌ها نیست، نباید گذر نسبی جهان از آن را فراموش کرد و درباره‌ی اشک‌ها و خون‌های بی‌پایانی است که بدون آگاهی خیلی از آدم‌ها، به زمین ریخته‌اند. کارگردانی مک‌کوئین و تعلیق‌سازی‌های او هم که در این اثر سینمایی به اوج خودشان می‌رسند. پس دیگر چه دلیلی برای ندیدن آن در سریع‌ترین زمان ممکن وجود دارد؟

و کیارستمی ادامه دارد

و کیارستمی ادامه دارد

مستند بلند «و کیارستمی ادامه دارد» که احسان ناجی را در مقام کارگردان دارد و خود او همراه‌با سحر پرتوی‌کیان، وظیفه‌ی تهیه‌کنندگی‌اش را عهده‌دار شده‌اند، از یک هفته بعد از درگذشت عباس کیارستمی وارد پروسه‌ی ساخت شد و تا چندین و چند ماه بعد از آن، در حال آماده شدن برای نمایش بود. سازندگان برای سر و شکل دادن به ثانیه‌های مستندشان، به لوکیشن‌هایی سفر کردند که فیلم‌های قرارگرفته در سه‌گانه‌ی «زلزله» از کیارستمی، در آن‌ها فیلم‌برداری‌شان را پشت سر گذاشته بودند. محتوای اصلی اثر هم بر این اساس ساخته شد که با پرس‌وجو از ساکنان این مناطق، مخاطبان متوجه شوند که آن‌ها تا چه اندازه از زندگی کیارستمی و درگذشت وی، اطلاع دارند.

در این اثر که مطابق گفته‌ی کارگردانش شمایلی چون فیلم‌های «و زندگی ادامه دارد» یا «زندگی و دیگر هیچ» را یدک می‌کشد و در تک‌تک ثانیه‌ها، شخص عباس کیارستمی را به‌عنوان سوژه‌ی اصلی می‌شناسد، بابک احمدپور، احمد احمدپور، حسین رضایی، خدابخش دفاعی و محمدرضا پروانه از بازیگران فیلم‎های «خانه دوست کجاست»، «زندگی دیگر هیچ» و «زیر درختان زیتون» نیز مشغول صحبت راجع به این فیلم‌ساز محترم می‌شوند. «و کیارستمی ادامه دارد» در روزهای اخیر، وارد هفته‌های پایانی اکرانش در سینماهای گروه هنر و تجربه شده است.


منبع زومجی
اسپویل
برای نوشتن متن دارای اسپویل، دکمه را بفشارید و متن مورد نظر را بین (* و *) بنویسید
کاراکتر باقی مانده