موشکافی داستان God of War؛ کریتوس، آترئوس، راز و رمزها

موشکافی داستان God of War؛ کریتوس، آترئوس، راز و رمزها

شنبه, ۱۰ شهریور ۱۳۹۷ ساعت ۱۷:۰۱

در قسمت دوم موشکافی داستان بازی God of War، به سراغ کریتوس و پسرش رفتیم و سپس برخی از اسرار دنیای بازی را مورد بررسی قرار دادیم.

حالا که در قسمت اول موشکافی داستان بازی God of War در مورد کاراکترهای فرعی نوشتم، بهتر است بچسبیم به اصل کاری‌ها؛ کریتوس، آترئوس و این وسط هم در مورد چند نفر دیگر صحبت کنیم. در قسمت قبل کاراکترهای فرعی را بررسی کردیم و مروری بر داستان آ‌ن‌‌ها چه در اساطیر نورس و چه در خود بازی God of War داشتیم. پس این مقاله دیگر نیازی به مقدمه چینی ندارد، همه چیز را خودتان می‌دانید. می‌خواهیم صاف برویم سراغ کریتوس. سپس مروری به شخصیت مرموز آترئوس داشته باشیم و در نهایت نگاهی به نکات پنهان و آشکار دنیای بازی بیندازیم.

 

Kratos

کریتوس

دیگر همه کریتوس را می‌شناسید، شخصیت تک بعدی و بی‌اعصابی در عصر یونان که حالا تبدیل به شخصیتی نسبتا عمیق‌تر و قابل تامل شده و می‌توان در مورد آن صحبت کرد. این حرف‌های تکراری را ادامه نمی‌دهم و بهتر است در مورد حضورش در نسخه جدید God of War و عصر نورس صحبت کنیم.

چگونه پای او به نورس باز شد؟

یکی از بزرگ‌ترین سوالات حول محور God of War جدید این است که خدای جنگ یونان چطور پایش به دنیای نورس باز شد. آیا باز هم پای آتنا وسط است؟ آیا غول یا خدایی از نورس او را به این دنیا کشانده است؟ راستش را بخواهید من این‌گونه فکر نمی‌کنم. شاید از نظرتان این مسئله که کریتوس چگونه پایش اینجا باز شده یک گودال سیاه و تاریک پر از علامت‌های سوال باشد که در ذهن‌تان ایجاد شده است، اما از نظر من اصلا نکته پیچیده‌ای در این قسمت وجود ندارد. اگر بر اساس دانشی که در زمینه دنیای نورس دارم بخواهیم این داستان را بچینیم نظر من این است:

چگونگی حضور او در نورس از نظر من مورد خاصی نیست. اقیانوس او را به نزدیک‌ترین خشکی به یونان آورده است، مگر این‌که در آینده خلافش ثابت شود

میدگارد یک سرزمین پهناور است که دور تا دور آن را اقیانوس احاطه کرده است. میدگارد در اصل یکی از هزاران سرزمین روی کره زمین است که در نورس به آن میدگارد می‌گویند. حال می‌دانیم که پس از نابودی الیمپوس و کشته شدن پوزئیدون که خدای دریا بود، کل آن سرزمین در زیر اقیانوس فرو رفت. کریتوس هم در صحنه آخر به آب میوفتد. خب با یک معادله ساده می‌توان به این نتیجه رسید که آب‌ها او را به نقطه‌ای دور برده‌اند، سرزمینی که کریتوس در ساحل آن بی‌هوش روی زمین افتاده باشد و نداند کجا است. البته نه خیلی دور که به مصر یا سرزمین مایان‌ها فکر کنیم. بلکه سرزمینی نزدیک‌ به یونان. بعد از این ماجرا، می‌توانیم در ذهن خودمان داستان‌سازی کنیم. این که او به هوش آمده و چندین کیلومتر را پیاده رفته تا به نورس رسیده یا اینکه یک غول زن به نام فی، کریتوس را در این ساحل پیدا می‌کند، او را به کلبه‌اش می‌برد، مداوایش می‌کند و بقیه‌ی ماجرا.. و آترئوس.

البته تمامی این موارد زمانی درست است که هیچ اتفاق خاصی بین پایان God of War 3 و God of War جدید رخ نداده باشد. تا زمانی که خود سازنده بازی حرفی از این موضوع نزده، نیاز نیست زیاد در موردش تئوری سازی کنیم. اگر مطلب قبل در مورد میمیر را خوانده باشید، او یک دیالوگ داشت: «زمانی می‌رسد که یک مرد باید گذشته‌اش را فراموش کند و به شمال سفر کند.» چنین دیالوگی که مربوط به داستان میمیر بود، احتمالا در مورد داستان کریتوس هم صدق می‌کند. اینکه او مدت‌ها، یا شاید سال‌ها در سرزمینی تهی راه رفته تا به جایی برسد و نهایتا پایش به میدگارد باز می‌شود. فقط زمانی این معادله ساده به هم می‌خورد که در قسمت دوم، سانتا مونیکا به نحوه ورود کریتوس به این دنیا اشاره کند.

 

God of War Art

نکاتی در مورد کریتوس

دیگر به خوبی کریتوس را می‌شناسیم، اینکه او چه بود و چه کارهایی انجام داد. در این نورس هم به خوبی با ماجراجویش همراه بودیم. بنابراین دیگر این موارد تکراری را در این مطلب بیان نمی‌کنم تا جا برای دیگر موضوعات باز شود. اما بهتر است به چند نکته جالب در مورد کریتوس اشاره کنیم. البته در قسمت آخر مقاله و بررسی‌ تئوری‌های موجود، با این کاراکتر زیاد سر و کار خواهیم داشت.

پدر لوکی فارباوتی نام دارد؛ به معنای مهاجم قدرتمند. او غولی نیرومند بود که با مشخصات کریتوس همخوانی دارد

همانطور که می‌دانید، آترئوس، لوکی مشهور دنیای نورس است. اما جالب است بدانید که پدر واقعی لوکی، غولی به نام فارباوتی «Farbauti» بود. نکته جذاب ماجرا این است که فارباوتی، به معنای مهاجم ظالم است. شاید کریتوس حالا دیگر آن‌قدرها هم ظالم نباشد یا اصلا هنوز دلیلی برای ظالم بودن پیدا نکرده باشد، اما به هر حال این نام کاملا برازنده شخصیت قبلی او است. متاسفانه با جست و جوی فارباوتی نتوانستم اطلاعات زیادی از او در فضای اینترنت یا کتاب‌ها پیدا کنم که یک جور‌هایی سر نخ داستانش در اسطوره‌شناسی نورس را به کریتوس بدوزم؛ اما خب همین معنای نام او به خوبی به تن کریتوس می‌نشیند. البته این را هم فراموش نکنیم. در پایان بازی و تصاویری که روی دیوار منطقه یوتنهایم نقش بسته، به جای نام کریتوس، از نام فارباوتی یاد شده است. بنابراین می‌توان گفت فِی او را فارباوتی صدا می‌کرد.

یکی دیگر از سوالات مهم این است: چطور تا این لحظه و بزرگ شدن آترئوس، هیچ کدام از خدایان نتوانستند کریتوس را پیدا کنند؟ کریتوس زمانی که پا به دنیای نورس گذاشت و با فی آشنا شد، شخصیتی نبود که به راحتی در امان باشد. او قدرتی ویژه داشت و قطعا خدایان آسیر (خدایانی که در آسگارد زندگی می‌کنند) می‌توانستند وجود آن را حس کنند. به لطف همسر دوم او یعنی فی، کریتوس به خوبی می‌دانست که ثور و اودین چه کسانی هستند و چه قدرت‌هایی دارند. اما چگونه او بعد از این همه سال هنوز در امان بود و خدایی پیدایش نکرده بود؟ چطور بعد این همه مدت این دو توانسته بودند از دید خدایانی که در آسگارد سکونت داشتند، یا حتی فریا که در نزدیکی آن‌ها زندگی می‌کرد دور بمانند؟‌ خب دلیل این موضوع، درختانی هستند که نشانه گذاری شده بودند.

Upgrade

چند سال پس از آشنایی کریتوس و فِی، همسر کریتوس به دلیل نامعلومی می‌میرد. همانطور که می‌دانید، بزرگ‌ترین درخواست فی این بود که خاکستر او را به بلندترین قله نورس ببرند، اما همچنین نباید فراموش کنیم که فی از او درخواست کرد تا ابتدا جنازه او را با درخت‌هایی که با نشانه دست علامت‌گذاری شده بودند قطع کنند و بسوزانند. در ابتدای بازی هم به خوبی می‌بینیم که کریتوس هم همین درخت را قطع کرد. حال جالب است بدانید که این درختانی که نشانه دست زرد رنگ روی آن‌ها نقش بسته بود، محافظی برای منطقه‌ای بودند که این سه نفر یعنی کریتوس، فی و آترئوس در آن زندگی می‌کردند. این محافظ جادویی، آن‌ها را نه فقط از دید دراگرها، ترول‌ها، اژدهایان و هیولاها دور نگه می‌داشت، بلکه حتی هیچ خدایی قادر به پیدا کردن آن‌ها نبود. دقیقا پس از قطع کردن این درخت و سوزاندنش بود که سر و کله غریبه‌ها پیدا شد. هنگامی که کریتوس و آترئوس به شکار رفتند، ابتدا سر و کله دراگرها و سپس یک ترول پیدا شد. هنگامی که بازگشتند، سر و کله بالدر پیدا شد. همانطور که در قسمت قبل گفتم، خدایان به دنبال نابود کردن تمامی غول‌ها بودند، اما فی که یکی از مهم‌ترین دشمنان اودین بود، از دید آن‌‌ها ناپدید شد. حال با از بین رفتن این محافظ جادویی، مکانی جدید در برابر خدایان پدیدار شد و آن‌ها نیز با فرستادن بالدر به آن منطقه، حالا با کریتوس رو به رو شدند.

یکی از نکات جالبی که دوست دارم به آن اشاره کنم، داستان‌هایی است که کریتوس در هنگام قایق‌سواری برای آترئوس تعریف می‌کرد. داستان‌های مختلفی مانند خرگوش و لاکپشت، یا قورباغه و عقرب. اما یکی از داستان‌هایی که او تعریف کرد، مربوط به اسبی می‌شد که به دنبال انتقام بود. اسبی که به شخصی اجازه داد تا برای یافتن میلش به انتقام روی او سوار شود، اما در نهایت این اسب بود که آزادی‌اش را از دست داد. این داستان، اشاره متسقیم به رویارویی کریتوس و آرس بود. نکته خاص و پنهانی در آن وجود ندارد، اما به هر حال کریتوس از همان ابتدا سعی داشت به طور کاملا غیر مستقیم، با چنین داستان‌هایی آترئوس را تربیت کند و از گذشته‌ای که تجربه کرده بود، این پسر را آموزش دهد. اما خب کریتوس در داستان گویی یک افتضاح به تمام معنا بود.

مورد جالب دیگر، یکی دیگر از پنهان‌کاری‌های کریتوس از پسرش بود. کریتوس یکی از قدرت‌های پدرش یعنی زئوس را از آترئوس پنهان کرد. در یکی از صحنه‌های بازی بعد از اینکه آترئوس متوجه می‌شود یک خدا است، خیلی زود ذهنش به این سمت می‌رود که آیا می‌تواند تبدیل به یک حیوان شود؟ او زمانی که این سوال را از کریتوس می‌پرسد، کریتوس سکوت می‌کند، به فکر فرو می‌رود و سپس می‌گوید نه نمی‌توانی. اما کریتوس می‌دانست که زئوس، قدرت تغییر شکل داشت. در اصل او تنها خدایی بود که می‌توانست به هر شکلی که می‌خواهد تبدیل شود. حال حساب کنید، زئوس پدربزرگ آترئوس است و خب.. بله لوکی می‌تواند تغییر شکل دهد.

نکته جالب توجه‌ دیگری بعید است در مورد کریتوس مانده باشد. بهتر است به سراغ آترئوس برویم و صحبت در مورد کریتوس را در بخش تئوری‌ها ادامه دهیم. در قسمت آخر این مقاله‌های سه‌گانه، حرف‌های زیادی در مورد کریتوس خواهم گفت؛ تئوری‌هایی عجیب که می‌خواهم با خواندن آن‌ها مغزتان سوت بکشد.

God of War Atreus

آترئوس

در دنیای God of War، آترئوس یک خدای دو رگه است، ترکیبی وحشتناک از خطرناک‌ترین شخص خدایان یونان و غولی از دنیای نورس. ترکیب این دو دنیا، لوکی را به دنیا آورد. اما قبل از صحبت در مورد آترئوس/لوکی قصد دارم ابتدا بگذارید کمی در مورد لوکی اساطیر نورس بنویسم.

لوکی در افسانه‌های نورس

باید این نکته را همین حالا برای همه روشن کنم: لوکی هرگز خدای بدی نیست! لوکی خدایی با چهره‌ای بسیار زیبا و فریبنده بود، طرز صحبت کردن و حرف‌هایش باعث آرامش می‌شد و هوش فوق‌العاده بالایی داشت؛ شاید حتی باهوش‌ترین خدای نورس. اما در عین حال اون دغلباز، حیله‌گر و مکار بود. او بارها و بارها باعث دردسر خدایان شد، اما به همان اندازه که خدایان را با مشکل مواجه می‌کرد، باعث رفع مشکلات آن‌ها هم می‌شد! داستان‌های زیادی هم در این مورد وجود دارد. داستان‌هایی که در آن لوکی شخصی به شدت مفید واقع شد.

یکی از این داستان‌ها را می‌دانید. روایت ساخته شدن میولنیر، چکش قدرتمند ثور و دیگر هدایای بزرگ خدایان به قدری اتفاق مهمی بود که ثور و اودین نمی‌توانستند چنین محبتی را نادیده بگیرند. حتی روایتی وجود دارد که لوکی باعث شد یک غول معمار بتواند در مدت کوتاهی، دیوارهایی بلند و قطوری برای محافظت از آسگارد بسازد. حتی در روایتی آمده است که روزی چکش ثور توسط یک غول دزدیده می‌شود و در نهایت این لوکی بود که با پیدا کردن این دزد و ارائه پیشنهاد، توانست این چکش را پس بگیرد. درست است که لوکی با فرزندان خود یعنی هل، فنریر و یورمونگاند‌ دردسرهای عظیمی برای نورس ایجاد کرد، اما در عین حال او زمانی بنا به دلایلی، تبدیل به یک اسب ماده شد و اسبی با هشت دست و پا به نام اسلیپنیر به دنیا آورد که اودین با آن توانست پا به سرزمین هلهایم بگذارد و دشمنانش را از سر راه بردارد. پس هرگز او را شخصیتی کاملا منفی قلمداد نکنید. او شرور است، اما در عین حال کارهای خوبی هم ازش بر می‌آید.

به خاطر داشته باشید که لوکی در اسطوره‌شناسی نورس صرفا فردی منفی نیست! او در بسیاری از مواقع مشکل‌گشای بسیاری از خدایان بوده است و حتی ثور چکشش را به لطف لوکی به دست آورده است

لوکی فرزند دو غول به نام‌های لویفی «Laufey» و فاربوتی «Farbauti» است. لویفی به معنای سوزن است چرا که او غولی تیز و فرز بود. فاربوتی را که پیش از این در بخش کریتوس شناختید؛ غولی تندخو که قادر بود ضربات بسیار محکمی به دشمن وارد کند. از جمله دارایی‌های لوکی می‌توان به کفش‌های او اشاره کرد که قادر بود با آن‌ها در آسمان پرواز کند. همچنین او می‌توانست به راحتی تبدیل به هر موجودی بشود. از یک حیوان کوچک گرفته تا هیولایی بزرگ. اما خب جالب است بدانید که تمامی سلاح‌ و ویژگی‌های او، باید در برابر ذهن مکارش زانو بزنند. قدرت هوش و ذهن لوکی به قدری زیاد بود که می‌توانست در عین حال حیله‌گر باشد و در عین حال فردی مفید. می‌توانست خرابی به بار بیاورد و می‌توانست بسازد.

راستی، بر خلاف تصور همگان، لوکی برادر ثور نیست، بلکه او برادر تنی اودین است. کسی نمی‌داند لوکی چگونه پا به آسگارد گذاشت اما این را باید بدانید زمانی که او یک نوزاد بود، توسط اودین بزرگ می‌شود اما او را فرزند خودش نمی‌‌داند. پس این مورد را با لوکی و ثور در دنیای سینمایی مارول اشتباه نگیرید. لوکی یک وزنه مهم برای رشد و به قدرت رسیدن بسیاری از خدایان است، باعث و بانی بسیاری از نکات مثبت و مهم. اما در مقابل، با افکار پلیدش، باعث ایجاد اندوه و مشکلات فراوانی می‌شود و در نهایت در ظهور راگناروک، در کنار فرزندانش، در برابر خدایان قرار خواهد گرفت.

شاید برای‌تان سوال باشد که آیا نام آترئوس در اسطوره‌شناسی یونان هم جایی دارد یا نه. بله، آترئوس یکی از پادشاهان یونان بود. آترئوس پادشاه موکنای، در جنوب آتن است. البته اگر در بازی متوجه نشدید، کریتوس نام او را به این دلیل آترئوس گذاشت چرا که آترئوس نام یکی از سربازان جوان اسپارتان‌ها بود. این سرباز، همیشه در تاریک‌ترین و سخت‌ترین زمان‌ها، فردی بسیار امیدوار بود. او در نهایت برای نجات جان هم‌‌رزمانش، جان خود را فدا کرد و از این نظر برای کریتوسی که زمانی فردی بی‌رحم بود، به شخصی قابل احترام تبدیل شد.

God of War

فرزندان لوکی

حضور دیگر فرزندان لوکی در قسمت‌ بعدی می‌تواند جذاب‌تر باشد. ما هنوز هل، ملکه جهنم و فنریر، ترسناک‌ترین هیولای نورس را ملاقات نکرده‌ایم

بد نیست اشاره‌ای دوباره به سه فرزند او داشته باشیم. یورمونگاند، فنریر، هل. ما در این بازی با یورمونگاند آشنا شدیم. او بزرگ‌ترین هیولای دنیای نورس است. در حالی که در میتولوژی نورس آمده که یورمونگاند به شدت وحشی و بی‌رحم است، اما در بازی God of War دیدیم که او چگونه به کریتوس و آترئوس کمک کرد. طبق روایتی که در طول بازی متوجه شدیم، او نه فقط با این دو، بلکه با فی و دیگر غول‌ها نیز رابطه صمیمانه‌ای داشت. حتی تیر نیز یکی دیگر از دوستان او بود. اما واضح است که به شدت از خدایان آسگارد بدش می‌آید. حال باید دید در قسمت بعد چه نقشی ایفا خواهد کرد. فرزند بعدی لوکی، فنریر است. درنده‌ترین و قدرتمندترین هیولای نورس که حتی اژدهایان، خدایان و غول‌ها نیز قادر به شکست او نیستند. اگر طبق افسانه‌های نورس پیش برویم، فنریر در طول داستان بازی در آسگارد زندانی شده باشد. داستان زندانی شدن او از این قرار است. فنریر که یک گرگ سفید و غول پیکر است، طبق پیش‌بینی‌ها، قادر به نابودی همه خدایان بود. خدایان که از قدرت این گرگ هراس داشتند، سعی کردند او را به شکلی دوستانه به چالش بکشند. هیچ غل و زنجیری نتوانست در چالش با او پیروز شود و به راحتی پاره می‌شدند، هیچ موجودی نمی‌توانست او را از پای درآورد. اما روزی خدایان نزد دورف‌ها رفتند و از آن‌ها خواستند تا زنجیری خلق کنند تا فنریر قادر به پاره کردن آن نباشد. در نهایت آن‌ها ریسمانی درخشان ساختند و در چالش نهایی، فنریر را بستند و از او به عنوان یک چالش درخواست کردند تا این ریسمان را باز کند. اما فنریر از باز کردن آن باز ماند و خدایان که از این اتفاق خوشحال شده بودند، این گرگ را در همان حال زندانی کردند. فنریر تا پیش از این با خدایان مشکلی نداشت، اما بعد از این اتفاق بود که او به خون آن‌ها تشنه شد و در نبرد راگناروک بسیاری از خدایان را از بین برد. ما در این قسمت از بازی فنریر را ندیدیم، اما حضور او در قسمت بعد می‌تواند جالب باشد. در نهایت، سومین فرزند لوکی کسی نیست جز هل. هل دارای دو چهره متفاوت بود. یک سمت چهره‌اش دختری بسیار زیبا و سمتی دیگر شبیه به یک جنازه بسیار ترسناک. جالب است بدانید که او رفتار خوبی با خدایان داشت. بنابراین آن‌ها او را ملکه جهنم یا همان هلهایم قرار دادند. جایی که ارواح مردگان در آن سکونت دارند. ما در بازی به هل سفر کردیم، اما خبری از آن‌ها نبود.

God of War

آترئوس/لوکی

فرق لوکی در نورس با گاد‌آور‌وار در این است که در نورس، او شخصیتی جنگنده نیست و قدرت مبارزه خاصی ندارد، اما لوکی در این بازی از کودکی می‌جنگد و حتی قدرت اسپارتان ریج پدرش را هم به ارث برده است

هنوز زود است بتوان در مورد آترئوس نظرهای قطعی داد. او در طول بازی شخصیتی مبهم دارد، شخصیتی دوگانه که گاهی از حالت طبیعی خود خارج و به فردی شرور تبدیل می‌شود که به راحتی دشمنانش را از بین می‌برد یا حتی مودی را می‌کشد. او تا اینجا اکثر صفات لوکی بودن را دارد. او به شدت باهوش است، به سرعت یاد می‌گیرد، زبان‌هایی را بلد است که هر شخصی بلد نیست (مانند زبان مردگان که با یورمونگاند صحبت کرد)، زبان حیوانات را می‌فهمد و به خوبی از معماهایی که سر راهش قرار می‌گیرد سر در می‌آورد (البته به کمک پدرش). البته قدرت‌های دیگری مانده که باید از او ببینیم. مثلا باید منتظر بمانیم و ببینیم که آیا واقعا می‌تواند تغییر چهره و ظاهر دهد یا نه. یا اینکه به فرد بد ذاتی تبدیل می‌شود یا نه. اما به هر حال، او کاملا نشانه‌های لوکی بودن را دارد. اما مسئله زمانی پیچیده‌تر می‌شود که او قدرت نبرد بالایی هم دارد. تا به حال جایی در متون اساطیر نورس نخواندم که لوکی فردی به شدت قدرتمند در میادین نبرد باشد. اما ما اینجا با یک لوکی طرف هستیم که علاوه بر هوش بالا، قدرت سرسام آور پدر و پدر بزرگش را هم به ارث برده است. حتی او ویژگی اسپارتان ریج کریتوس را نیز به ارث برده است. زمانی که مودی در حال صحبت در مورد مادر آترئوس بود، پسرک آن قدر عصبانی می‌شود که نیرویی تازه در بدن خود حس می‌کند، نیرویی عجیب و فراتر از توانایی‌های جسمی او که در نهایت باعث بیهوش شدنش می‌شود و پای کریتوس را برای نجاتش به هلهایم باز می‌کند.

بنابراین، همانطور که لوکی در اسطوره‌شناسی‌ها یک غول بود، آترئوس نیز دقیقا از نژاد غول‌ها است و هنوز نمی‌دانیم جثه او چقدر رشد خواهد کرد. البته یک رگ او غول و رگ دیگرش نیز یک خدا است. همچنین لوکی یا آترئوس خودمان، تنها دو رگه‌ی غول/خدا نیست که در نورس می‌شناسیم. نمونه درشت آن ثور است. ثور فرزند یک خدا و ایزدبانویی از نژاد غول‌ها بود.

از دیگر نکات جالب آترئوس که رابطه جالبی هم با داستان لوکی دارد، می‌توان به کشته شدن بالدر اشاره کرد. در هر دو داستان اسطوره‌شناسی و God of War، بالدر به دست لوکی کشته می‌‌شود. در داستان اول، لوکی با دوز و کلک و با گول زدن هودر (دیگر فرزند اودین) بالدر را توسط تیرهایی از جنس راش می‌کشد. اما در God of War، این اتفاق در یک نبرد و به صورت تقریبا اتفاقی رخ می‌دهد. از این نظر گفتم تقریبا، زیرا تئوری خاصی در مورد آن وجود دارد که در قسمت بعدی خواهم گفت.

God of War Atreus

خالکوبی‌ها

یکی از نکات قابل توجه بازی God of War، وجود Runeهای مختلف در گوشه گوشه‌ی بازی است. اما این مورد روی بدن کاراکترهای بازی به خصوص آترئوس بیشتر به چشم می‌خورد و برای خیلی‌ها سوال است که آن‌ها چه معنایی دارند.

خالکوبی روی گردن آن «ᛚᛟᚷᚾ ᚺᚢᚷᚱ» به معنای ذهن استوار است. روی دست راست او، دو بار «ᚺᚨᛈᛈᛊᚲᛖᛃᛏᚱ» نوشته شده است. این کلمه به معنای خوش شانس بودن است.

کلمه بعدی روی دست راست او که باز هم دو بار تکرار شده، «ᛊᛏᛃᚱᚲᚱ ᚨᚱᛗᚱ» به معنای «دست نیرومند» یا «دست با استعداد» یا «بازوی اصلی» است. که البته همه آن‌ها یک معنی می‌دهند. در نهایت، پشت دست او دو کلمه «ᚺᚱᚨᛞᚨ ᚺᛟᚾᛞ» دیده می‌شود. این کلمه به معنای «دست چابک» است.

فعلا کارمان با آترئوس تمام شد. بسیاری از اتفاقاتی که در مورد او گذشت را در بازی مشاهده کردید و دوباره نوشتن آن فقط باعث طولانی‌تر شدن متن می‌شود. دیگر صحبت‌ها در مورد او را به قسمت آخر این مقاله موکول می‌کنیم.

 

رمز و راز‌های دنیای بازی God of War

در این بخش از مقاله هم سعی دارم نکات ریز داستانی را بگویم و هم سعی دارم ایستر اگ‌های جالبی را که هم به چشم من و هم به چشم بسیاری از کاربران سراسر اینترنت برخورد کرده‌ است مطرح کنم. دنیای بازی پر از نشانه‌ها و ایستر اگ‌های جالبی بود که چه در داستان بازی و چه در مطرح کردن تئوری‌های مختلف تاثیر گذار هستند.

سنجابی به نام راتاتوسکر

در مقاله‌‌های گذشته که در مورد مخلوقین دنیای نورس نوشته بودم، به سراغ اژدهایی به نام نیدهاگ رفتیم. نیدهاگ اژدهایی بسیار سر سخت و مرموز است که در پایین‌ترین بخش درخت ایگدراسیل دنیای نورس زندگی می‌کند. او دائما در بین ریشه‌های درخت می‌خزد و آن‌ها را می‌جَود. اما ما به خود این اژدها کار نداریم و مشخص هم نیست آیا در دنیای God of War حضور خواهد داشت یا نه. ما در اینجا به سنجابی به نام راتاتوسکر کار داریم. این سنجاب، با سنجاب‌های دیگر فرق داشت. وظیفه او این بود که همیشه از ریشه درخت نورس تا بالاترین نقطه آن را هر روز طی کند و نیدهاگ و عقابی‌ را که در بالای درخت زندگی می‌کرد از تمامی وقایع دنیای نورس آگاه کند.

اما در بازی God of War، این سنجاب به شکلی دیگر در بازی ظاهر می‌شود. او یک آیتم ویژه برای آترئوس است. این آیتم هیچ ربطی به مبارزات ندارد، اما زمانی که توسط آترئوس احضار شود، او در محیط بازی به دنبال سنگ‌های سلامتی و ریج می‌گردد و می‌تواند در هنگام شرایط سخت به خوبی به کمک کریتوس بیاید! این یکی از مفید‌ترین آیتم‌ها برای اشخاصی است که در درجه سختی بالا به انجام بازی می‌پردازند.

God of War

نمایی از نبرد پایانی در ابتدای بازی

قطعا اولین نبرد کریتوس و بالدر را به خوبی به یاد دارید. نبردی به یادماندنی و نفس‌گیر که بسیاری از بازیکنان را میخکوب کرد. اما در این نبرد، به جز صحبت‌های بالدر، یک نکته خیلی ریز و جالب در محیط بازی قرار داده شده بود. در یکی از منطقه‌های نبرد این دو، سنگ بزرگی قرار دارد که اگر به آن دقت کنید، نبرد پایانی بازی روی آن نقش بسته است. این یکی دیگر از ده‌ها نشانه‌ بازی است که آینده را پیش‌بینی شده به تصویر می‌کشد.

God of War

اشاره به دستکش اینفینیتی

بازی God of War اشاره جالبی به دستکش اینفینیتی تانوس در دنیای مارول داشت. در ابتدا خیلی‌ها فکر می‌کردند که این تنها یک تصادف است، اما وجود این بخش در بازی نه تنها تصادفی نیست، بلکه کاملا بازی را به فیلم‌های مارول ربط می‌دهد. البته در بازی قرار نیست خود دستکش تانوس را به دست بگیرید. در God of War، شِش آیتم مخفی وجود دارد که با به دست آوردن آن‌ها توسط کریتوس، به قابلیت‌ جدیدی دست پیدا می‌کند. هر کدام از این ۶ آیتم مربوط به خدایان نورس می‌شوند که قدرت‌های خاص و مشابه با هر یک از سنگ‌های اینفینیتی داشتند. این آیتم در بازی Shattered Gauntlet of Ages نام دارد.

god of war

خواهران سرنوشت

یکی از مواردی که دوست داشتم آن را بیان کنم، اشاره بازی به خواهران سرنوشت است. همانطور که در مطلب رمزگشایی لوگوی بازی God of War خواندیم، یکی از Runeهای موجود در این لوگو، اشاره به خواهران سرنوشت دنیای نورس داشت. در یکی از بخش‌های بازی که در حال باز کردن یکی از صندوق‌ها هستیم، یکی از اشیا کهن دنیای بازی را پیدا می‌کنیم که کریتوس از آترئوس می‌خواهد Rune روی آن را معنی کند. اینجا بود که برای اولین بار به خواهران سرنوشت دنیای نورس که «نورن» نام دارند اشاره می‌شود. البته که کریتوس با شنیدن نام خواهران سر نوشت با خود می‌گوید: «هیچ چیز خوبی از سوی خواهران سرنوشت رخ نمی‌دهد».

اگر با خواهران سرنوشت نورس آشنایی ندارید، باید بگویم که آن‌ها سه زن به نام‌های اورد، ورداندی و اسکولد هستند. اورد و ورداندی که خواهران بزرگ‌تر هستند، همیشه در تلاش بودند تا سرنوشت شادی را برای مردمان دنیای نورس رقم بزنند، اما از طرفی دیگر این اسکولد بود که دوست داشت مردم همیشه سختی بکشند و ایجاد آینده‌ای غیر قابل پیش‌بینی برای مردم، جزو سرگرمی‌های او بود. البته در لوگوی بازی God of War تنها نام اسکولد به چشم می‌خورد. اما خب به هر حال با این اشاره کوتاه متوجه شدیم که این سه خواهر قطعا در دنیای نورس حضور دارند. حال اینکه سانتا مونیکا چگونه به آن‌ها بپردازد، باید صبر کرد و دید.

 god of war

رمزی که روی استیل بوک بازی نوشته شد

اگر استیل بوک بازی را دیده باشید، متن خاصی روی آن نوشته شده است. حال افرادی که با این زبان آشنایی دارند، این متن را ترجمه کرده‌اند. متن روی استیل بوک از این قرار است:

این داستان یک خرس و یک گرگ است. خرس و گرگی سرگردان در ۹ دنیای نورس که به دنبال به سرانجام رساندن یک قول هستند. آن‌ها به مسیری نیمه روشن و نامعلوم قدم می‌گذارند؛ مسیری که آن‌ها را به یافتن حقیقت هدایت می‌کند.

 

نام مخفی لوکی

یکی از بزرگ‌ترین سورپرایز‌های بازی God of War، نام آترئوس بود که با شنیدنش، پیچش‌های داستانی جدیدی را آشکار کرد. لوکی، شاید دورترین و غیر منتظره‌ترین نامی بود که ما می‌توانستیم بشنویم. اما جالب است بدانید که نام لوکی، از همان ابتدا در خانه کریتوس قابل رویت بود. این راز چندین ماه پس از عرضه بازی کشف شد. اگر به خوبی خانه را بگردید، چند Rune مشاهده خواهید کرد. پس از یافتن هر چهار علامت، باید در زاویه‌ای خاص قرار بگیرید تا بتوانید این نام را مشاهده کنید. با ترجمه این نشانه‌ها، در آخر به نام Loki می‌رسیم.

 

God of War

چرا آسمان قرمز شد

زمانی که آترئوس برای اولین بار به قابلیت اسپارتان ریج خود دست پیدا می‌کند و سپس به خاطر قدرت بسیار بالای آن بی‌هوش می‌شود و در حال مردن است، اوضاع آب و هوایی نورس به شدت تغییر می‌کند. زمانی که کریتوس در حال رفتن به سمت کلبه خود است تا Blade of Chaos را دوباره در دست بگیرد و به سمت هل حرکت کند، آسمان به خونین‌ترین حالت خود در می‌آید. بسیاری فکر می‌کردیم که این اتفاق به خاطر وجود ثور است. اما طبق گفته کوری بارلوگ، این اتفاق به دلیل وضعیت رو به موت آترئوس بود که باعث می‌شد دنیا از حالت بالانس خود خارج شود! جالب است بدانید در نسخه‌های گذشته، هر کدام از خدایان که کشته می‌شدند، اتفاق ناگواری برای دنیا رخ می‌داد. حال اینجا هم با مردن لوکی داستان، بسیاری از توازن طبیعت دنیای نورس نیز بر هم می‌خورد.

god of war

کریتوس و آینده‌ای با یک چشم؟

در منوی بازی God of War، قبل از اینکه وارد بازی شوید، دو عروسک چوبی را روی زمین مشاهده خواهید کرد. کاملا مشخص است که یکی از آن‌ها آترئوس و دیگری کریتوس است. اما نکته جالب در مورد عروسک کریتوس این است که چشم راست او با یک چشم بند پوشیده شده است. اگر بخواهیم این مورد را در افسانه‌های نورس کند و کاو کنیم، تنها به یک شخصیت می‌رسیم که چشم سمت راستش را از دست داده و آن را با یک چشم‌بند پوشانده است؛ او کسی نیست جز اودین، خدای خدایان نورس. اودین برای اینکه بتواند به دانش و آگاهی بسیار بالایی برسد، به چشمه‌ای رفت که تنها میمیر می‌توانست از آن بنوشد. این چشمه حاوی تمامی رمز و راز‌های جهان بود. اما اودین برای اینکه بتواند از میمیر اجازه نوشیدن از این چشمه را بگیرد، باید یکی از چشمان خود را فدا می‌کرد. به این دلیل است که اودین یکی از چشم‌های خود را از دست داده است. اما آیا کریتوس همان اودین خواهد بود؟

god of war

جریان پرنده غول‌پیکر در هلهایم چیست؟

در دنیای نورس، سه خروس بزرگ وجود دارد. گولینکامبی به معنای خروس طلایی در والهالا زندگی می‌کند. فیالار، خروس دوم است که در جنگل یوتنهایم، سرزمین غول‌ها زندگی می‌کند. در نهایت، خروس سوم در هل قرار دارد، همان پرنده عظیمی که در God of War دیدیم. جالب است بدانید که سومین پرنده هیچ نامی ندارد و احتمالا سرگذشت آن در طول تاریخ گم شده است. اما وظیفه این سه پرنده چیست؟ در افسانه‌های نورس آمده است که در هنگام شروع راگناروک، این سه پرنده با صدایی رعب‌‌انگیز، همه‌گان را از وقوع این آخرالزمان آگاه می‌کنند. خروس طلایی خدایان و جنگجویان آزگارد و والهالا را خبر می‌کند، خروسی که در جنگل‌های یوتنهایم قرار دارد غول‌ها را خبر می‌کند و در نهایت آن خروس بی‌نام و نشان که در سرمای هل جا خوش کرده، مردگان و ملکه آن را آگاه می‌کند.

آغاز راگناروک به این صورت است: مرگ بالدر، سه فصل زمستان پیاپی که فیمبلوینتر نام دارد، دو گرگی که به دنبال ماه و خورشید حرکت می‌کنند و آن‌ها را می‌بلعند و زمانی که دنیا وارد تاریکی شد، ۳ پرنده غول‌پیکر ساکنین نورس را خبر می‌کنند و در نهایت، هامیدال، نگهبان آزگارد با شیپور خود آخرین زنگ راگناروگ را به صدا در می‌آورد.

 

god of war

یورمونگاند؛ یکی از مرموز‌ترین موجودات بازی

شما دیگر باید به خوبی با این غول بزرگ آشنا شده باشید. در قسمت گذشته گفتم که او از آینده آمده است. در نبرد راگناروک، ثور چنان ضربه محکمی با میولنیر به او وارد می‌کند که درخت نورس یعنی ایگدراسیل از هم میشکافد و این مار غول‌پیکر به ناگهان از آینده به گذشته سفر می‌کند؛ گذشته‌ای از نگاه او و زمان حال از نگاه ما.

یکی از نکات مهمی که من در مورد او بسیار دوست داشتم، زبانی بود که با آن حرف می‌زد. یورمونگاند به زبان مردگان صحبت می‌کند و صداپردازی او نیز باعث شد تا این صحبت کردنش به شدت تاثیرگذار باشد. صحبت آن‌ها زمانی جالب می‌شود که پای میمیر هم به ماجراجویی آترئوس و کریتوس باز شده باشد. در ابتدا می‌خواهم به یک نکته خیلی ریز اشاره کنم که شاید هیچکس به آن توجه‌ای نکرده است. در اولین رویارویی میمیر با یورمونگاند، میمیر قبل از اینکه با او صحبت کند یا بهتر بگویم، قبل از اینکه او گلویش را صاف کند، ابتدا به یک زبان دیگر سخن می‌گوید، زبانی شبیه به زوزه گرگ. و اگر به خوبی یورمونگاند را بشناسید، خوب می‌دانید که او یک برادر به شدت قدرتمند به نام فنریر دارد؛ گرگ درنده‌ای که توانست اودین را در راگناروک از پای در بیاورد. البته نمی‌توان دقیقا گفت که اصلا این زبان مربوط به فنریر یا گرگی دیگر باشد، اما به هر حال یکی از بخش‌های بسیار جالب بازی بود. قطعا فنریر، این گرگ سفید غول‌پیکر، زبان منحصر به فرد خود را برای سخن گفتن دارد.

قسمت جالب بعدی صحبت بین میمیر و یورمونگاندر، زمانی است که یورمونگاند در حین صحبت کردن به آترئوس اشاره می‌کند. دیگر تا به این لحظه می‌دانید که این مار عظیم‌الجثه یکی از فرزندان مخوف لوکی است و لوکی، خود آترئوس است. پس قطعا، او پدر خودش را دیده است؛ مگر اینکه باز هم سانتا مونیکا سورپرایز‌های عجیب و غریب دیگری داشته باشد.

یکی دیگر از بخش‌های بسیار سوال‌برانگیز بعدی، مربوط به زمانی بود که آترئوس بی‌هوش شده بود و کریتوس در حال انتقال او به نزد فریا بود. در این حین ناگهان صدای شیپوری که برای صدا کردن یورمونگاند تعبیه شده است به گوش رسید. برای خیلی‌ها سوال شد که چه کسی می‌تواند در غیاب میمیر و کریتوس او را صدا کند. نکته بسیار مهم ماجرا این است که یورمونگاند به زبان مردگان صحبت می‌کند و فقط دو- نفر در نورس هستند که می‌توانند به این زبان صحبت کنند؛ یکی میمیر و دیگری لوکی. پس زمانی که میمیر نزدیک خود کریتوس است، تنها لوکی باقی می‌ماند. البته لوکی‌ای که از آینده آمده است!

اما خب این یک تئوری بیشتر نیست. بنابراین می‌توان به گزینه‌های دیگر هم فکر کرد. برای مثال می‌توان گفت به صدا درآمدن این شیپور کار خود مودی است، چرا که حضور مودی و بی‌هوش شدن آترئوس و سپس به صدا درآمدن این شیپور همگی پشت سر هم رخ داد. اما خب این تئوری دلیل موجه‌ای ندارد. چرا که نه مودی می‌تواند به زبان مردگان صحبت کند، نه زورش به او می‌رسد.

تئوری بعدی این است که ثور این شیپور را به صدا در آورده است. چرا که دقیقا در همین زمان بود که شرایط جوی میدگارد بر هم می‌خورد و شاهد هوایی طوفانی هستیم. اما مسئله اول این است که پیش از این گفتم این تغییر جوی به خاطر این بود که لوکی در حال مردن بود. مسئله دوم هم واضح است، خب یورمونگاند و ثور به شدت از یکدیگر متنفر هستند و حتی جالب است بدانید که ثور از یورمونگاند می‌ترسد. چرا که او توانایی این را دارد که ثور را از بین ببرد. گزینه بعدی فریا است. اما هر جور که فکر می‌کنم، هیچ رابطه‌‌ای بین این دو وجود ندارد.

 اما یکی از قوی‌ترین تئوری‌های موجود در مورد صدای این شیپور، نگهبان آسگارد است. دلایل مختلفی وجود دارد که هایمدال، نگهبان آسگارد، این شیپور را به صدا درآورده باشد. کاملا واضح است که سازندگان بازی، دقیقا تک تک رویداد‌هایی را که در میتولوژی نورس رخ داده است به ترتیب به تصویر نکشیده‌اند و دلیل آن هم حضور نخاله‌ای به نام کریتوس است. چند وقت پس از انتشار بازی، چندین نفر در توییتر از بارلوگ پرسیدند که چه کسی این شیپور را به صدا درآورد. بارلوگ جواب واضحی نداد. او در توییتر گفت:

فکر می‌کنید او چه کسی باشد؟ چه کسی دائما به دنبال کریتوس و آترئوس است تا آن‌ها را پیدا کند؟

شاید در این لحظه به سرعت ذهن‌مان به سمت بالدر برود. بالدر دائما به دنبال این دو نفر بود. اما مسئله این است که بالدر نه در اینجا، بلکه در اواخر بازی با یورمونگاند درگیر می‌شود و او را بی‌هوش می‌کند. پس دلیلی ندارد در این لحظه از بازی او را صدا کند.

پس چرا نام هایمدال این وسط به میان آمد؟ چند نقطه اشتراک بین هایمدال و اتفاقات بازی وجود دارد. اولین نکته در مورد هایمدال این است که او نگهبان اصلی بایفراست است. پل رنگین کمانی که میدگارد را به آسگارد متصل می‌کند. اما خب در این بازی، بایفراست به شکلی دیگر، همانند یک کلید در اختیار کریتوس قرار دارد تا بتوانید بین دنیاهای مختلف بازی حرکت کند! اگر طبق اسطوره‌شناسی نورس پیش برویم، بایفراست در حقیقت باید در اختیار هایمدال باشد. پس بی‌راه نیست که بگوییم او برای به دست آوردن دوباره این کلید باید به دنبال کریتوس برود. مورد دیگر این است که هایمدال قدرت بینایی فوق‌العاده‌ای دارد. او می‌تواند از هزاران کیلومتر دورتر، هر چیزی که می‌خواهد را حتی در تاریکی شب مشاهده کند. ما هرگز او را در طول بازی ندیدیم، اما طبق روایت‌های اسطوره‌شناسی نورس، او این قدرت را دارد که از فواصل دور همه چیز را تحت نظر داشته باشد. همچنین قدرت شنوایی او به قدری بالا است که می‌تواند صدای رشد کردن گیاهان را هم بشنود. و در نهایت، هایمدال مشهورترین شخصی است که مشهورترین شیپور نورس را به صدا در می‌آورد! او شیپوری به نام گالارهورن دارد که در مواقع خطر آن را به صدا در می‌آورد تا خدایان را آگاه کند. این صدا به قدری بلند است که تمامی ساکنان آسمان، زمین و دنیای زیرین نیز قادر به شنیدنش هستند. پس نکته مهم این است؛ شاید صدایی که شنیدیم، صدای شیپور گالارهورن بود، نه صدای شیپور مخصوص یورمونگاند.

نظر شما در مورد این تئوری چیست؟

 

دیگر بعید می‌دانم نکته قابل توجه‌ای برای توضیح دادن باقی مانده باشد. باقی موارد، از جمله نقاشی‌های روی دیوارها، برخی دیالوگ‌ها و سایر اتفاقات، مستقیما به تئوری‌هایی در مورد آینده God of War مربوط می‌شود. پس اجازه دهید تئوری‌های جذاب داستان God of War را به قسمت پایانی آن واگذار کنیم و پرونده این بازی را ببندیم.

منبع زومجی
اسپویل
برای نوشتن متن دارای اسپویل، دکمه را بفشارید و متن مورد نظر را بین (* و *) بنویسید
کاراکتر باقی مانده