نویسنده: سارا مرتضوی
// جمعه, ۱ دی ۱۳۹۶ ساعت ۱۸:۵۹

تاریخچه جوکر: مرگ خاندان - قسمت دوم

در این قسمت از تاریخچه جوکر در کمیک‌بوک، داستان مرگ خاندان را ادامه داده و به عاقبت نقشه‌ی شوم و خونین‌بار جوکر پی می‌بریم. 

در قسمت قبل داستان مرگ خاندان دیدیم که چطور جوکر بعد از یک‌سال دوری، دوباره به شهر گاتهام بازمی‌گردد و هنوز برنگشته، حمامی از خون در گاتهام راه می‌اندازد. البته که به نظر می‌رسد جوکر از این کشت و کشتارهای خود هدفی بزرگ‌تر را دنبال می‌کند، هدفی که درنهایت مطمئناً به بتمن ختم می‌شود.
آرک «مرگ خاندان» در کنار روایت داستانی جذابش، به بخش زیادی از سوالاتی که در طول سالیان ذهن خواننده‌ها را درگیر خود کرده بود، پاسخ داده است؛ سوالاتی مانند: آیا بالاخره جوکر هویت واقعی بتمن را می‌داند؟ یا حتی آیا بتمن هویت واقعی جوکر را می‌داند؟ اصلاً چرا بتمن جوکر را نمی‌کشد؟ ماجرای رابطه‌ی عجیب و غریب بین بتمن و جوکر چیست و.. البته کماکان این احتمال وجود دارد که اگر شما هم جزو خواننده‌های سخت‌گیر کمیک‌های بتمن باشید، شاید درنهایت با هیچ‌یک از جواب‌های این نویسنده هم راضی نشوید و کماکان احساس کنید یک جای کار می‌لنگد. 

جدای این حرف‌ها، یکی دیگر از دلایل اهمیت داستان «مرگ خاندان» در پرداختن عمیق به رابطه‌ی میان بتمن و جوکر است. تصویری که اسکات اسنایدر از عمق علاقه‌ی جوکر به بتمن نشان داده، شاید کمتر نویسنده‌ای پیش از او جسارت همچین کاری را داشته است. هرچند بی‌شک او نیز خودش را در این بی‌پروایی وام‌دار داستان «بازگشت شوالیه تاریکی» فرانک میلر می‌داند.

یکی از دلایل اهمیت داستان «مرگ خاندان»، پرداختن عمیق به رابطه‌ی میان بتمن و جوکر است

اگر مقاله قبلی را نخوانده‌اید، خلاصه ماجرا از این قرار بوده که روزی جوکر نزد دال میکر (قاتل سریالی) می‌رود و از او می‌خواهد پوست صورتش را جدا کند. دال میکر این کار را با نهایت رضایت انجام داده و درنهایت جوکر پوست صورتش را به عنوان پیامی خصوصی، در سلولش رها کرده و به نوعی تقدیم بتمن می‌کند. یک سال از این ماجرا می‌گذرد. حالا جوکر بازگشته و در اولین اقدام خود، پوست صورتش را که به عنوان مدرک جرم در اداره پلیس گاتهام نگهداری می‌شده، پس می‌گیرد. اگر در تصاویر دقت کنید می‌بینید که جوکر درواقع این پوست جدا شده را دوباره با بند، روی صورتش چسبانده و به همین دلیل هم ریخت و قیافه‌ای عحیب و غریبی پیدا کرده است. درنهایت جوکر با شکل و شمایل جدید خود، روی پلی به ملاقات بتمن می‌رود. در این‌ ملاقات نفس‌گیر، جوکر به اطرافیان بتمن اعلام می‌کند که ظرف ۷۲ ساعت آینده، تمامی آن‌ها کشته خواهند شد، آن‌هم به دست بتمن!‌
تا به این‌جای کار متوجه شدیم که جوکر در این یک سال غیبت خود، بیکار ننشسته و گویی نقشه‌هایی شوم و خطرناک برای بتمن کشیده است. نقشه هایی که شوم بودنشان روی شهر گاتهام هم سایه افکنده‌اند. حالا ادامه ماجرا..

Death of the Family

بتمن نیو ۵۲: مرگ خاندان (Batmna New 52: Death of the Family)

قسمت دوم/ آخر

ماشینی خارج از یک کلیسای بزرگ توقف می‌کند. پنگوئن به همراه دو نفر از دار و دسته‌اش از این ماشین پیاده شده و قدم در کلیسا می‌گذارند؛ گویا قرار است در این مکان فرد خاصی را ملاقات کنند. همه‌جا ساکت و آرام به‌نظر می‌رسد که ناگهان، تازه‌واردان با صحنه‌ی هولناکی مواجه می‌شوند: روی صندلی‌های این کلیسا افرادی به چشم می‌خورند که انگار نشسته‌ خواب‌شان برده است، دست‌ها به حالت نیایش رو به روی‌شان قرار گرفته و چیزی مانند سیم‌خاردار هم اطراف‌شان را پوشانده است. فضا در سکوتی مرگبار فرو رفته‌. بالاخره این سکوت را یکی از  همراهان پنگوئن می‌شکند: «اینا همشون مُردن، آقای کابلپات.» البته که پنگوئن خودش چشم دارد و صحنه را می‌بیند. با نگاهی دقیق‌تر به اجساد، این‌طور به نظر می‌رسد که انگار فردی از قبل، تعدادی از شناخته‌شده‌ترین اعضای خانواده‌های مافیایی گاتهام را یک‌جا جمع کرده و در حرکتی نمادین آن‌ها را به‌قتل رسانده است.

Death of the Family

در همین گیرودار، دو جسد دیگر نیز به کشته‌ها اضافه می‌شوند؛ یک نفر با چتری مخصوص از پشت به همراهان پنگوئن حمله کرده و در چشم برهم زدنی جفت‌شان را می‌کشد. بعد از این نمایش حیرت‌انگیز، قاتل که کسی نیست جز جوکر، از تاریکی خارج شده و خطاب به پنگوئن می‌گوید: «اوزی، اوزی، اوزی. خجالت نمی‌کشی؟ باید خییییلی قبل‌تر از اینا بهم می‌گفتی کشتن آدما با چتر چقدر حال می‌ده. اون‌ وقت شاید کشتن این همه آدم انقدر خسته کننده نمی‌شد. تازه کِیف اصلیش اون موقعی‌ایه که رئیس روسا بفهمن این همه از آدماشون رو از دست دادن.»

حالا چرا جوکر این‌همه آدم را یک‌جا کشته است؟ درواقع جوکر با کشتن اعضای خانواده‌های مافیا، از یک طرف می‌خواسته لطفی به پنگوئن کرده باشد و از طرفی دیگر هم درخواست خودش را مطرح کند؛ درخواستی که اگر پنگوئن آن‌را نپذیرد، جوکر مسئولیت تمامی این قتل‌ها را برگردن او می‌اندازد. پنگوئن که حسابی ترسیده، فکر می‌کند بازهم جوکر مثل قبل درخواست پول یا اسلحه دارد. اما جوکر خیلی سریع او را از اشتباهش خارج می‌کند. این‌بار گویا موضوع خیلی جدی‌تر از این حرف‌هاست! پنگوئن که چاره‌ای جز قبول درخواست جوکر ندارد، در نهایت خطاب به او می‌گوید: «باشه جوکر، گوشم با توعه»

Death of the Family

صحنه‌ی بالا فلش بکی کوتاه بود به کارهایی که جوکر در مدت غیبتش مشغول آن‌ها بوده. در طول داستان و طی این فلش بک‌ها، می‌توان به گوشه‌ای از نقشه‌های جوکر پی برد، نقشه‌هایی که گویا برای پیاده‌کردن‌شان به کمک افراد دیگری هم نیاز دارد. اما حالا پنگوئن و جوکر را تنها می‌گذاریم و باری دیگر به روی پل و صحنه رویارویی بتمن و جوکر بازمی‌گردیم. در صحنه آخر دیدیم که چطور جوکر در برابر همگان اعلام کرد دار و دسته‌ی بتمن ظرف هفتاد و دو ساعت آینده کشته خواهند شد، آن‌هم به دست بتمنی که در حال حاضر اسیر و کَت بسته روی زمین نشسته است...

همان‌طور که جوکر در حال سخنرانی است، نیروهای پلیس را می‌بینیم که به مکان حادثه رسیده‌اند. هاروی بولاک، همکار کمیسر گوردون نیز میان این نیروها به چشم می‌خورد. این‌طور به نظر می‌رسد که هاروی عزم خود را برای دستگیری جوکر حسابی جزم کرده است. بتمن اما از طرفی دیگر اصرار دارد هاروی و نیروهایش را از آن مکان دور کند، به هر حال او می‌داند که دستگیری جوکر حتماً عواقب سختی در پی خواهد داشت.

Death of the Family


جوکر با دیدن نیروهای پلیس سعی می‌کند همان بلایی را که سر گوردون آورده بود، این‌بار سر هاروی بیاورد. به هر حال همیشه یکی از بزرگ‌ترین سلاح‌های جوکر زبان تند و تیزش بوده: «اوه هاروی، خودتی مردِ گُنده؟ ها ها ها، هی هارو.. یه سوالی! اون روز کجا بودی؟ همون روزی که داشتم گردن رفقاتو می‌شکوندم؟ دنبالت می‌گشتم. گمونم داشتی زیرآبی می‌رفتی، نه؟ راستشو بگو، داشتی چیکار می‌کردی؟ بگو که این کارو نمی‌کردی» هاروی کماکان براعصابش مسلط است. بتمن از جوکر می‌خواهد آن‌ها را به حال خودشان رها کند: «جوکر، این موضوع فقط بین منو توئه» جوکر هم که انگار منتظر شنیدن همین جواب بوده، به نیروهایش فرمان آتش صادر می‌کند. بله، تعدادی افراد مسلح از قبل اطراف پل و لای شاخ و برگ درختان پنهان شده بودند و پس از شنیدن دستور جوکر، به سمت نیروهای پلیس آتش گشودند.

Death of the Family

در همین گیر و دار بتمن از موقعیت استفاده کرده و خود را از شر طناب‌هایی که دورش پیچیده شده بود، خلاص می‌کند. پس از آن و با حرکتی ناگهانی، بتمن به سمت جوکر شیرجه می‌زند. جوکر باری دیگر از نیروهایش کمک می‌خواهد و این‌بار نیز آن‌ها به سمت بتمن شلیک می‌کنند. البته که درنهایت می‌بینیم بتمن از این انفجار جان سالم به در برده و از میان شعله‌ها به سمت جوکر حمله‌‌ور می‌شود. برای شروع نبرد، بتمن ابتدا مشتی را حواله صورت جوکر می‌کند، سپس او را از گردن بلند کرده و می‌پرسد: «آلفرد پنی‌ورث کجاست؟ یالا جواب بده»

Death of the Family


جوکر که مشت بتمن پوست روی صورتش را کج و کوله کرده، پاسخ می‌دهد: «اون اینجا نیست، بتس! خیلی از اینجا دوره. اون یه بخشی از شام مخصوص ماست! جشنی برای من و تو و خانواده‌ی کوچولوت! اگه ببینیش کلی ازم تشکر می‌کنی، بتس! مطمئنم اینکارو می‌کنی! حتی ممکنه دستمو ببوسی! همونجوری که من همین الان دستت رو بوسیدم سرورم! ها ها ها!» بتمن که تازه دوزاری‌اش افتاده، نگاهی به دست خود کرده و زیر لب می‌گوید: «سَم.. نه..» درواقع مشت بتمن به صورت جوکر باعث انتقال سمی به بدنش شده است.

جوکر ادامه می‌دهد: «هیچ راهی وجود نداره بذارم جشنی که برات تدارک دیدم رو خرابش کنی. اونم بعد این همه زحمتی که براش کشیدم. بعدِ اون همه خون و اشکی که براش ریخته شده، البته خون و اشکی که بقیه براش ریختن نه من، ها ها ها، البته خیلی مهم نیست. فقط باید ببینیش! بیا بذار کارت دعوتت رو بهت بدم.» جوکر پای خود را بلند کرده و بتمن را با لگدی محکم به داخل آب پرتاب می‌کند.

Death of the Family

بروس وین ناگهان از خواب می‌پرد. بالای سرش، کلِ اعضای تیمش ایستاده‌اند و به او خیره شده‌اند. اولین کلامی که بروس وین به زبان می‌آورد این‌ها هستند: «جوکر، اون..» دیک گریسون اما بلافاصله خیالش را راحت می‌کند: «نگران نباش، بروس. ما دستگیرش کردیم. الان زندانیه. می‌خواست با یه کپسولی که زیر آب قایم کرده بود از راه لوله‌ها فرار کنه که جیسون می‌فهمه و گیرش می‌ندازه.» بتمن اما هنوز نگران است: «آلفرد چی شد؟ حالش خوبه؟» تیم دریک در جواب می‌گوید که انگار جوکر آلفرد را تمام این مدت در انباری نگه می‌داشته و حالا اما آن‌ها موفق شده‌اند آلفرد را پیدا کنند و به عمارت وین بازگردانند.

در همین لحظه درب اتاق باز شده و آلفرد، سینی چای به‌دست وارد می‌شود. بروس وین اما از دیدن آلفرد حسابی تعجب کرده؛ چرا که آلفرد ظاهرش شبیه جوکر شده است. آلفرد شروع به صحبت می‌کند: «صبح بخیر، آقای بروس. خیلی خوشحالم که شما رو سالم و سرحال می‌بینیم. خوشحالم که دوباره برگشتید بین دوستاتون.» بعد از گفتن این حرف‌ها، آلفرد ناگهان تبری را که پشت سرش پنهان کرده بود، بالا برده و با پایین آمدن تبر، بروس وین از خواب بیدار می‌شود.

Death of the Family

اگر جوکر هویت آن‌ها را نمی‌داند، پس چرا بروس ماجرای دزدیده‌ شدن آلفرد را به آن‌ها نگفته؟

این بار اما بتمن دیگر واقعاً از خواب بیدار شده. اعضای خانواده‌ در مخفی‌گاهش دور او حلقه زده‌اند و کمی هم عصبانی به‌نظر می‌رسند. نایت‌وینگ خطاب به بتمن می‌گوید: «ما باید صحبت کنیم.»  اما بتمن ابتدا سراغ جوکر را می‌گیرد. بالاخره چه بلایی سر جوکر آمده؟ اعضای تیم توضیح می‌دهند که گویا جوکر حین درگیری‌ها فرار کرده و باقی اعضای تیم هم سعی کرده‌اند سم موجود در آب را خنثی کنند. بتمن دوباره راه افتاده تا از غار خارج شود، اما گویا اعضای تیم دست بردار نیستند. باربارا می‌گوید: «یه بار برای همیشه باید بهمون بگی بروس، چیزی که جوکر گفت حقیقت داره؟ واقعاً می‌دونه ما کی هستیم؟» بتمن پاسخ می‌دهد: «نه اون نمی‌دونه.»

اما حالا سوال دیگری پیش می‌آید که اگر جوکر هویت آن‌ها را نمی‌داند، پس چرا بروس ماجرای دزدیده‌ شدن آلفرد را به آن‌ها نگفته؟ بروس وین باری دیگر توضیح می‌دهد: «برای این‌که ترسیده بودم. برای این‌که می‌دونم شماها از روی احساس تصمیم می‌گرفتید و همین به نفع جوکر بود.» جیسون تاد اما نظر دیگری دارد:‌ «نفهمیدم چی شد. یعنی می‌خوای بگی اگه به ما می‌گفتی اون آلفردو گرفته، که خب معنیش اینه که هویت اصلی مارو می‌دونه، این نمی‌تونست کمک‌ کنه بیش‌تر مراقب باشیم؟» اما بتمن کماکان اصرار دارد که جوکر هویت هیچ‌کدام از آن‌ها را نمی‌داند و دروغ می‌گوید.

Death of the Family

موضوع دیگری که هنوز باقی مانده، کارت تماس جوکر است. منظور جوکر از این‌که بتمن کارت تماس من را دارد چه بوده؟ بروس وین در نهایت تسلیم شده و ماجرا را تعریف می‌کند:

این جریان مال خیلی وقت پیشه.. همون اوایلی که لباس بتمن رو پوشیدم. شماها هنوز نبودید. یه‌مدت بعدتر از اولین نبردی که با جوکر داشتم. اون می‌خواست با یه بالن هوای شهر رو مسموم کنه. اما آخرش من اونو (از روی بالن) پرت کردم توی آب. قبل از این‌که بالن آب رو سمی کنه، با قایق کشیدمش بیرون. بعد سریع برگشتم دنبال جوکر. چند ساعت کل خلیج رو گشتم، اما هیچ نشونه‌ای ازش پیدا نکردم. بعد از اون، یادمه تو راه برگشت به بت‌کیو همش داشتم به خودم فحش می‌دادم که چرا نتونستم دستگیرش کنم. خیلی عصبانی بودم. تا حالا هیچ پرونده‌ی ناتمومی انقدر نرفته بود رو مُخم. هیچ‌وقت. اون موقع‌ها تازه داشتم می‌شناختمش. اون ماجرای مخزنای آب و این داستانا باعث شده بود یه کمی بهتر بشناسمش، اما همینم باعث شد که کم کم بفهمم.. بفهمم که اون با بقیه فرق داره. فهمیدم اون برای خودش هدف‌های خاصی داره و حاضره برای رسیدن به اونا هرکاری بکنه. خلاصه، بعد از این‌که دیدم پیداش نمی‌کنم، با قایق برگشتم به غار. البته اون موقع از یه راهی بین صخره‌های جنوبی که الان دیگه بستمش وارد غار شدم. بعد از این‌که از قایق پیاده شدم، مستقیم رفتم به عمارت تا کمی بخوابم. یعنی تلاش کنم که خوابم ببره. چند ساعت بعد دوباره به غار برگشتم تا روی پرونده کار کنم. اما همین که وارد غار شدم، چشمم افتاد به یه چیزی. توی آب کنار قایق، من کارت جوکرو پیدا کردم.

Death of the Family

بعد از پیدا کردن کارت، بتمن همه نوع آزمایشی روی آن انجام می‌دهد، اما درنهایت هیچ سرنخی پیدا نمی‌کند. اما حالا داستان اینجاست که این موضوع کار را خراب‌تر می‌کند. پیدا شدن کارت جوکر در بت‌کیو می‌تواند به این معنی باشد که او توانسته خود را تا اینجا برساند. اما بتمن کماکان مخالف است و عقیده دارد که جوکر بعد از سقوط از بالن، کارت را به قایق چسبانده. بتمن بیش‌تر توضیح می‌دهد:

اون به هیچ وجه نمی‌تونسته وارد غار بشه، من اینو مطمئنم. چون که این کار غیرممکنه. حتی با وجود این‌که هنوز حصارای امنیتی رو کار نذاشته بودم، بازهم این کار غیرممکن بود. اولاً به این دلیل که (اگر جوکر خودش رو به قایق آویزون کرده بود) قایق باید اضافه وزن رو نشون می‌داد. غیر از این اگه حالا بازم بگیم سنسورای قایق درست کار نکردن، اون باید یه جوری از تونلا رد می‌شد. این یعنی باید یه چیزی حدود پنج مایل (هشت کیلومتر) رو زیر آب به قایقی که سرعتش پنجاه مایل در ساعته، آویزون می‌موند. هیچ‌کودوم از ماها نمی‌تونه همچین کاری کنه. با وجود همه این‌ها، اگر بازم تونسته باشه وارد اینجا بشه، باید یه اثری ازش می‌موند. یا یه مدرکی. بالاخره یه آلارم یا سنسوری باید یه چیزی رو ضبط می‌کرد. رُک و راست بگم، هیچ راهی وجود نداره که وارد غار شده باشه.

Death of the Family

با تمامی این حرف‌ها، بازهم به نظر می‌رسد هیچ‌کس هنوز قانع نشده. همه می‌دانند که غیرممکنی برای جوکر وجود ندارد و او ثابت کرده همیشه راهی برای انجام هرکاری پیدا می‌کند. جر و بحث بین بروس وین و اطرافیانش بالا گرفته و همه از مخفی کردن این ماجرا توسط بتمن ناراضی‌اند. بروس وین که دیگر کاری برای مجاب کردن دیگران از دستش برنمی‌آید، راه خود را گرفته و از غار خارج می‌شود.

مقصد بعدی بتمن خانه‌ی فردی به نام دیلن مک‌دایر است. بتمن پی برده که در درگیری روی پل، جوکر برای ارتباط با آدم‌هایش از سیگنال تلفن‌همراه استفاده کرده بود. بتمن با پی‌گیری این سیگنال، صاحب موبایل را شناسایی کرده و حالا نیز در راه خانه همین فرد است. بتمن باید پیش از آن‌که جوکر قدم بعدی‌اش را بر دارد وارد عمل شود.

خانواده‌ای را می‌بیینیم که دور میز شام نشسته‌اند. در همین حین ناگهان بتمن شیشه را شکسته و به داخل شیرجه می‌زند. پدر خانواده که حسابی ترسیده به سرعت اعتراف می‌کند: «من مجبور بودم. اون گفت خانوادمو می‌کشه. اون مارو زیر نظر داشته. یه هفته‌ی تمام همه‌مون رو زیر نظر داشته.» بتمن اما منظور مرد را از همه متوجه نمی‌شود: «تو و دیگه کی؟» مرد پاسخ می‌دهد: «من و همه‌ی همکارام. تمام نگهبانای آرکام»

Death of the Family

مقصد بعدی بتمن هم مشخص شد. در راه تیمارستان آرکام، بتمن صحبت‌های مرد را با خود مرور می‌کند:

دیلن مک‌دایر نُه سال نگهبان تیمارستان آرکام بوده. من تا حالا فکر می‌کردم اون و چندتا دیگه از نگهبانای تیمارستان، حالا یا از روی ترس یا طمع با اون همکاری کردن. اما داستانی که (مک‌دایر) توی خونه‌اش برام تعریف کرد، خیلی بدتر از اون‌چیزی بود که فکرشو می‌کردم. داستانی راجع‌به یه تیمارستان که کنترلش افتاده دست یه آدم دیوونه. یه قاتل که هر شب نگهبانایی که خانواده دارن رو می‌فرسته خونه و مجبورشون می‌کنه وانمود کنن همه‌چیز عادیه. مجبورشون می‌کنه تظاهر کنن تیمارستان داره مثل قبل کار می‌کنه، در حالی‌که تمام این مدت یه تغییراتی داشته توی تیمارستان اتفاق می‌افتاده. مک‌دایر دقیقاً نمی‌دونه چه خبر بوده. درواقع هیچ‌کس نمی‌دونسته اون تو چه خبره. اما اون تونسته از سالن پایین یه چیزایی رو ببینه. مثلاً دیده کلی چیزمیز وارد اون‌جا کردن، چیزایی مثل کابل و ژنراتور، رنگ و چسب و بتونه. بعضی وقتام صدای جیغ می‌شنیده. یا مثلاً دیده کلی حوله‌ی خونی رو با چرخ آوردن به سالن پایین. بعضی وقتام صدای جسدایی که می‌فرستادن تو کانال دفع زباله رو می‌شنیده. صدای برخورد فلزات به‌هم، دود و بوهای عجیب و غریب و صدای خنده از طبقه بالا، این صدای خنده همیشه شنیده می‌شده.. مک‌دایر می‌گه هرکاری که اون داشته انجام می‌داده، همش به‌خاطر تو بوده. اون می‌گفت می‌خواد تیمارستان رو به قصر تو تبدیل کنه، جایی که توش احساس راحتی کنی.

Death of the Family

حالا بتمن به درب تیمارستان رسیده و سعی دارد قبل از ورود، خود را با گفتن این جملات آرام کند:

خب، حالا بروس. وقتی که وارد شدی، به خودت بگو اونم فقط یه آدمه مثل تو. به خودت بگو اونم از گوشت و خون ساخته شده، گوشتی که می‌تونی تیکه پارش کنی و استخونایی که می‌تونی خردشون کنی. به خودت بگو اونم به نفس‌کشیدن و خوابیدن و غذاخوردن احتیاج داره. اینو به خودت ثابت کن. توام بهش زل بزن، به اون چشمای لعنتیش. انقدر بهش زل بزن تا مجبور شه بالاخره پلک بزنه. انقدر زل بزن تا ببینی چشمای اونم مثل چشمای بقیه است. تا ببینی که مردمکای چشمای اونم تغییر می‌کنه. همه اینا خیلی سریع اتفاق میافته، فقط یه جابه‌جایی کوچیکه اما بالاخره اتفاق افتاده. وقتی که توام زل بزنی اون سوسوی ضعیف رو توی مردمکای چشماش که هنوز ثابته می‌بینی. اون وقت می‌تونی به خودت بگی: دیدی؟ زیر همه‌ی این پوششا، بازم اون همون چیزیه که فکرش رو می‌کردی؛ یه آدم. و سعی کن فراموش کنی وقتی به اندازه کافی به چشماش زل زدی، مردمکای چشمای اون به خاطر تو گشاد می‌شه. و سعی کن این رو هم فراموش کنی که دلیل گشاد شدن مردمک چشمای اون، از عشقه.

حالا دیگر بتمن آماده ورود به تیمارستان آرکام است..

Death of the Family

فلش بکی دیگر و این‌بار اما مستقیم به تیمارستان آرکام می‌رویم. ریدلر را می‌بینیم که در حال صحبت با نگهبان سلولش است و سعی دارد با کمک او، جدولی را حل کند. نگهبان اما انگار حواسش کلاً جای دیگری است: «اون می‌گه گلوی دخترمو پاره می‌کنه، می‌گه مجبورم می‌کنه بخورمش.» ریدلر می‌پرسد: «کی این حرفو زده؟» در هیمن حین سر و صداهای زیادی از راهرو به‌گوش می‌رسد. حالا ریدلر واقعاً کنجکاو شده که این‌جا چه خبر است.

در راهروی تیمارستان اما تعدادی از نگهبانان را می‌بینیم که سعی دارند با زحمت زیاد، اسبی را به طبقه بالا منتقل کنند. هرچند به نظر می‌رسد وزن اسب از نیروی نگهبانان خیلی بیش‌تر باشد. درنهایت هم پس از تلاش فراوان، نگهبانان مقاومت خود را در برابر فشار وزن حیوان از دست داده و اسب را رها می‌کنند. جوکر که به عنوان ناظر صحنه حضور داشته، خطاب به نگهبانان می‌گوید که این اسب دیگر به درد کار او نمی‌خورد. پس از آن نیز با شلیک گلوله‌ای حیوان را خلاص کرده و سفارش اسب دیگری می‌دهد.

Death of the Family

در همین حین جوکر ناگهان متوجه حضور ریدلر شده و به سمت او می‌رود: «اوه اِدی، ندیده بودمت. خوشحالم که تونستی انجامش بدی.» گویا ریدلر به درخواست جوکر خود را به تیمارستان آرکام رسانده و حالا جوکر او را به مهمانی مخصوصش دعوت می‌کند. اما پیش از هرچیزی ریلدر باید برای اثبات لیاقتش برای حضور در این میهمانی، راه خروج از سلول را خودش پیدا کند. برای هیجان بیش‌تر، جوکر توپی را که از آن گاز سمی خارج می‌شود به داخل سلول ریدلر پرتاب می‌کند.

ریدلر که دیگر فرصت زیادی ندارد، سریعاً دست به کار شده و راه فرار از سلول را پیدا می‌کند. پس از رهایی، ریلدر ادعا می‌کند با توجه به زمان محدودی که در اختیار داشته، او موفق شده از بین چهل و شش راه موجود برای خارج شدن از سلول، چهارتای آن‌ها را که به زمان کمتری نیاز داشتند بررسی کند. درنهایت هم تصمیم گرفته از راه سوم که همان دستکاری سیستم سیم‌کشی سلولش بوده استفاده کند. حالا جوکر که حسابی تحت تاثیر قرار گرفته، به‌سرعت می‌رود سر اصل مطلب.

Death of the Family

جوکر درحالی‌که مدرک دکترای جرمیای آرکام را به سمت ریدلر گرفته، از او می‌خواهد نگاهی به درونش بیاندازد. ریدلر از چیزی که در دستانش می‌بیند حسابی ترسیده و وحشت کرده است: «من سردرنمیارم..» جوکر خیالش را راحت می‎‌کند: «قرارم نیست سردربیاری، پسرم. این یه چیزیه بین منو اون. اما بهم اعتماد کن، ارزشش رو داره. مطمئنم هیچ‌کس اینو فراموش نمی‌کنه!»

برگردیم به زمان حال. در همان ابتدا با ورود به تیماستان آرکام، با صحنه‌ای عجیب و غریب مواجه می‌شویم: بتمن و جوکر دست در دست هم، در حال رقصیدن و چرخیدن هستند! در این بین هرازچندگاهی جملاتی از جوکر نیز به‌گوش می‌رسد که انگار قصد دارد شیوه درست رقصیدن را به بتمن آموزش دهد. بتمن اما از طرفی کماکان در حال کلنجار رفتن با خود است و سعی دارد با فکر نکردن به آلفرد و باقی اعضای خانواده‌اش، تمرکزش را حفظ کند.

Death of the Family

با نگاهی دقیق‌تر از چشم بتمن به آن‌چه که در جریان است، متوجه می‌شویم آن‌چه که تا به حال می‌دیدم، نه بتمن و جوکر واقعی، بلکه نگهبانان تیمارستان‌ آرکام‌ هستند. نگهبانان به شکل بتمن و جوکر لباس پوشیده و حالا پشت محفظه‌های شیشه‌ای در حال رقصیدن هستند. صدای جوکر هم از بلندگوهایی که در تیمارستان کار گذاشته شده به‌گوش می‌رسد.

درواقع جوکر این نمایش را برای خوش‌آمدگویی به بتمن ترتیب داده. بتمن که روبه‌روی محفظه‌های شیشه‌ای ایستاده و ناظر ماجراست، در دل با خود فکر می‌کند موفق شده دست جوکر را زودتر از موعد بخواند و حالا با حضور ناگهانی‌اش در تیمارستان آرکام، حسابی او را غافلگیر کرده است. بتمن اما متاسفانه خبر ندارد جوکر چندین روز است که تدارک همه‌چیز را دیده و در آمادگی کامل به‌سر می‌برد.

Death of the Family

نگهبانان که کماکان در حال رقصیدن هستند، دست به دامن بتمن می‌شوند: «خواهش می‌کنم کمکمون کن، چند روزه که همین‌جوری داریم می‌رقصیم.» بتمن باری دیگر اوضاع را بررسی می‌کند: نگهبانان، که بتمن تقریباً همه آن‌ها را به اسم می‌شناسد، در محفظه‌هایی قرار دارند که علاوه بر شیشه، حصاری فلزی نیز مقابل آن‌ها کشیده شده است. کف هر محفظه هم با آب پر شده و به نظر می‌رسد جوکر جریان برقی را وارد این آب کرده است، جریانی که اتصال آن تنها به فشردن یک دکمه بستگی دارد.

حالا بتمن باید سریع تصمیم گرفته و وارد عمل شود، چرا که هر لحظه امکان دارد جوکر دکمه را فشار داده و تمامی این افراد را یک‌جا به کام مرگ بکشاند. از آن‌جایی که مدتی‌ است سیستم حفاظتی تیمارستان عوض شده، بتمن نمی‌تواند حصارهای فلزی را غیرفعال کند. به‎‌همین دلیل بتمن تنها راه ممکن را در پرتاب گوی‌هایی مخصوص به داخل هر محفظه و تخلیه کردن آب کف آن‌ها می‌بیند. صدای جوکر کماکان به گوش می‌رسد، او از این اقدام بتمن کاملاً راضی و خوشنود است و این‌ها را نشانه بازگشت پیروزمندانه بتمن به روزگار اوجش می‌داند. بتمن که مرحله اول را با موفقیت پشت‌ سر گذاشته، وارد راهروهای تیمارستان می‌شود.

Death of the Family

«تو کودوم سوراخی قایم شدی؟» حالا بتمن دارد با خود فکر می‌کند که برای رسیدن به جوکر، از کدام مسیر برود بهتر است. به احتمال زیاد جوکر در اتاق کنترل پنهان شده اما نه آن اتاق کنترل اصلی، بلکه آن‌ اتاقی که جرمیا آرکام (پسرعموی آمادئوس آرکام، موسس اصلی تیمارستان آرکام) در قسمت خصوصی خودش ساخته است. بتمن درنهایت مسیری مستقیم را برای رسیدن به این اتاق انتخاب می‌کند؛ مسیری که علی‌رغم طولانی‌تر بودنش، احتمالاً خطر کمتری برایش خواهد داشت.

بتمن دری را باز کرده و قدم به درون فضایی تاریک می‌گذارد. به محض قدم گذاشتن در اتاق، بتمن از دور موجودی نورانی را می‌بیند که با سرعت به سمت او در حال حرکت است. با نزدیک‌تر شدن این نور، اسبی را می‌بینیم که سرتاپایش در حال سوختن در آتش است. اسب با سرعت به سمت بتمن حرکت کرده و بتمن نیز با یک عکس‌العمل سریع، خود را از مسیر حرکت او کنار می‌کشد. با این کار، اسبِ درخشان در انتهای مسیر خود از نرده‌ها به پایین پرتاب می‌شود. بتمن که سر از ماجرا در نیاورده، به راه خود ادامه می‌دهد.

Death of the Family

کمی جلوتر، بتمن نقاط نورانی دیگری را در تاریکی تشخیص می‌دهد. این نقاط به آرامی به او نزدیک شده و طولی نمی‌کشد که دور او حلقه می‌زنند. در همین لحظه چراغ‌ها روشن شده و بتمن خود را میان تعداد زیادی از افراد مسلح به شمشیر می‌بیند، شمشیرهایی که نوک آن‌ها با آتش روشن شده است. به دستور جوکر، همگی ناگهان بر سر بتمن می‌ریزند و بتمن نیز درگیر نبردی سنگین با آن‌ها می‌شود. درنهایت و پس از زد و خوردی حسابی، بتمن موفق می‌شود تمامی این افراد را شکست داده و خودش نیز سوار بر اسبی از اتاق خارج می‌شود. صدای جوکر نیز کماکان به گوش می‌رسد که در حال تعریف و تمجید از بتمن است. 

Death of the Family

قبل از خارج شدن از اتاق، بتمن چشمش به اثر هنری دیگری از جوکر می‌افتد. آن بالا و روی سقف، پرده‌ای نصب شده که روی آن تصاویری از خاطرات قدیمی بتمن و جوکر به‌چشم می‌خورد: قضیه ماهی‌های جوکر و کشته‌شدن رابین به دست او و چندین و چند مورد دیگر، همگی روی این پرده با وضوح تمام به تصویر کشیده شده‌ است. با نگاهی دقیق‌تر می‌بینیم که گویا این پرده از کنارِ هم قراردادن اجساد آدمیزاد تشکیل شده، انگار کسی این جسدها را بهم دوخته و روی آن‌ها نقاشی کرده است.

جوکر برای ساخت این اثر هنری، از دال‌میکر کمک گرفته است. اگرچه دوست داشته در ساخت این اثر از مُرده‌ها استفاده کند، اما درنهایت دال‌میکر او را به استفاده از افراد زنده ترغیب می‌کند. به قول جوکر: «گوشت زنده باعث می‌شه رنگا بیش‌تر به چشم بیان، مگه نه؟» حالا دیگر صورت این افراد را هم می‌بینیم، در حالی‌که با چشمان باز به اطراف خیره شده‌اند، جمله‌ای را دائم تکرار می‌کنند: «درود بر پادشاه خفاش‌ها» بعد از این نمایش کوتاه، بتمن باری دیگر به راه خود ادامه می‌دهد..

Death of the Family

حالا بتمن وارد مرحله‌ی بعدی شده است. این‌بار بتمن در مسیر خود با تک‌تک دشمنانش رو‌به‌رو می‌شود: فریز، کلی‌فیس و مترسک از جمله دشمنانی هستند که پشتِ سرهم به بتمن حمله کرده و بتمن هم در چشم‌ بهم‌زدنی همه‌‌ی آن‌ها را از سر راهش برمی‌دارد. بعد از این مرحله، کم‌کم به نمایش اصلی نزدیک می‌شویم..

Death of the Family

حالا بتمن پشت درب اتاق اصلی رسیده. صدای جوکر از داخل اتاق به‌گوش می‌رسد، گویا حسابی به تکاپو افتاده به‌سرعت در حال آماده کردن صحنه نمایش است. بتمن که کماکان پشت در ایستاده، دست خود را به سمت دستگیره‌ی در دراز می‌کند اما درست پیش از باز کردن در، دستگیره‌ی در منفجر می‌شود. گویا جوکر قصد داشته با این کار در لحظات آخر برای خودش کمی وقت بخرد.

بتمن سعی می‌کند با هل دادن در وارد اتاق شود، اما اسباب و اثاثیه‌ای که پشت در چیده شده مانع باز شدن کامل در می‌شود. بتمن از لای در نیمه‌باز نگاهی به داخل اتاق می‌اندازد. طبق معمول غافل‌گیری بزرگی انتظارش را می‌کشد: در انتهای اتاق یک صندلی سلطنتی به‌چشم می‌خورد که با پرده‌هایی تزئین شده و جوکر و چندین نفر دیگر در دو طرف این صندلی ایستاده‌اند. جوکر به نوبت حاضرین را معرفی می‌کند. در سمت چپ، دشمنان قدیمی بتمن یعنی ریدلر، پنگوئن و تو- فیس ایستاده‌اند که با معرفی نامشان توسط جوکر، هرکدام درودی به بتمن می‌فرستند؛ این‌ها نسخه‌های اصلی این افراد هستند. در طرف دیگر صندلی اما متحدین بتمن ایستاده‌اند: واندروومن، گرین‌لنترن، سوپرمن و آکوآمن؛ این‌ها نسخه‌های قلابی این افراد هستند، آدم‌هایی معمولی که جوکر لباس نسخه‌های اصلی را به آن‌ها پوشانده.

Death of the Family

برای شروع نمایش، جوکر سوپرمن قلابی را مسئول کشیدن دستگیره دستگاهی می‌کند که جریان برق در آن به‌طور دائم قطع و وصل می‌شود. جوکر وعده می‌دهد که اگر سوپرمن قلابی بتواند این دستگیره را با موفقیت و با زمان‌بندی درست بکشد و زنده بماند، او را آزاد کند. سوپرمن به سمت دستگیره رفته اما متاسفانه جریان برق وارد بدنش شده و او را جزغاله می‌کند. حالا نوبت واندروومن قلابی است. در همین حین که واندروومن به سمت دستگاه در حال حرکت است، بتمن نیز بالاخره موفق می‌شود با ضربه‌ای سنگین در را باز کرده و وارد اتاق شود. هرچند پیش از آن‌که بتواند به صحنه‌ی نمایش نزدیک شود، میله‌هایی فلزی به دستور جوکر از سقف به پایین افتاده و آن‌ها را از هم جدا می‌کند.

Death of the Family

حالا جوکر و سایر افراد پشت میله‌ها زندانی شده‌اند و بتمن دستش به آن‌ها نمی‌رسد. با دیدن این صحنه، بتمن با پرتاب بت‌رنگی جریان برق دستگاه را قطع می‌کند. حالا شرایط اتاق به این ترتیب است: در گوشه‌ای اتاق و پشت میله‌ها، جوکر و دار و دسته‌اش بدون آن‌که راه فراری داشته باشند اسیر شده‌اند. بتمن هم که در طرف دیگر میله‌ها ایستاده، ماجرا را تمام شده تصور می‌کند و منتظر رسیدن نیروهای پلیس است.

Death of the Family

در این میان پنگوئن و ریدلر حسابی شاکی شده‌اند، چرا که خود را اسیر و زندانی بتمن می‌بینند. جوکر که اما به طرز غریبی خونسرد به‌نظر می‌رسد، به بتمن پیشنهاد می‌کند در این بین نگاهی هم به صفحه‌ی نمایشگری که سمت چپش نصب شده بیاندازد. حالا همه چشم‌ها به صفحه نمایش دوخته شده. روی صفحه این نمایش‌گر، تصاویری از درگیری جوکر با باربارا، دیک، دیمین، جیسون و تیم دریک به نمایش گذاشته شده، گویا جوکر درنهایت به وعده خود عمل کرده و تک تک اعضای خانواده بتمن را دستگیر کرده است. با دیدن این صحنه، بتمن چاره‌ای جز تسلیم شدن به خواسته‌ی بعدی جوکر ندارد. جوکر از بتمن می‌خواهد که بلاخره نقش اصلی خود را پذیرفته و روی صندلی‌ای که از قبل برایش تدارک دیده‌اند، بنشیند.

Death of the Family

حالا دیگر ریدلر و سایرین نیز خوشحال به‌نظر می‌رسند. بتمن اما پیش از هرکاری، حال هم تیمی‌هایش را جویا می‌شود: «اونا کجان؟ باهاشون چیکار کردی؟» جوکر به او وعده می‌دهد با نشستن روی صندلی، پاسخ تمام سوال‌هایش را پیدا خواهد کرد: «بشین تا خودت ببینی. برای سرنوشتت بجنگ... وگرنه هیچ‌وقت نمی‌تونی پیداشون کنی، هیچ‌وقت. پیر می‌شی و هنوزم نفهمیدی که من باهاشون چیکار کردم. حالا بشین.» بتمن به آرامی به سمت صندلی حرکت کرده و روی آن می‌نشیند. بالای صندلی کلاهی آهنی به‌چشم می‌خورد. بتمن این کلاه را نیز مانند تاج پادشاهی بر سر می‌گذارد.

«اون ور می‌بینمت رفیق قدیمی» جوکر با این کلمات از بتمن خداحافظی کرده و در همین لحظه جریان برق وارد کلاه می‌شود..

Death of the Family

جریان برق بتمن را برای مدتی بیهوش می‌کند. به‌محض به هوش آمدن، بتمن خود را روی همان صندلی، اما در اتاقی دیگر می‌بیند و خیلی زود متوجه می‌شود که در زمان بیهوشی، جوکر او را از تیمارستان خارج کرده و به غارهای اطراف بت‌کیو برده است. بتمن نگاهی به اطراف می‌اندازد؛ در برابر صندلی او، میزی بزرگ قرار گرفته که در دو طرف آن، تمامی اعضای خانواده‌ غیر از آلفرد، با صورت‌های پوشیده به صندلی‌های‌شان طناب‌پیچ شده‌اند! جوکر با  خوشحالی فریاد می‌کشد: «شام حاضره!» 

Death of the Family

روی میز و در برابر هریک از اعضای خانواده، ظرفی سربسته به‌چشم می‌خورد. جوکر ادامه می‌دهد: «اوه نگران نباش رفیق قدیمی، اونا حالشون خوبه. فقط به صندلی بسته شدن. شنونده‌های ساکتین که دور میز نشستن. البته من حسابی سرگرمشون کردم، ساعت‌ها باهاشون حرف زدم و بهشون گفتم که تو واقعاً راجع به اونا چه فکری می‌کنی. گوشاشون داره می‌سوزه. تیس! اوه، داغه! هه هه!» با دیدن این صحنه، بتمن تلاش می‌کند از روی صندلی بلند شود. البته که جوکر حساب این‌جای کار را هم کرده و خیلی ساده توضیح می‌دهد که اگر بتمن ذره‌ای از صندلی‌اش فاصله بگیرد، خود و تمامی افراد دور میز در آتش می‌سوزند. درواقع جوکر سنگ چخماقی زیر میز و صندلی بتمن نصب کرده که به محض بلند شدن بتمن، جرقه زده و باعث آتش‌سوزی می‌شود.

Death of the Family

حالا دیگر زمان سرو غذاست! جوکر برای این کار آلفرد را صدا می‌زند. بلافاصله آلفرد با ریخت و قیافه‌ای عجیب از سمت دیگر اتاق وارد می‌شود. بتمن از آن‌که آلفرد را زنده می‌بیند، حسابی خوشحال شده. جوکر خطاب به آلفرد می‌گوید: «آقای پنی‌ورث! حالا که همه اینجاییم، این افتخارو بهمون می‌دید که چشمای حاضرین رو به‌روی شامی که براشون تدارک دیدیم باز کنید؟» با گفتن این حرف، آلفرد مطیع و برده‌وار به سمت طنابی در گوشه‌ی اتاق حرکت می‌کند. بتمن حالا پی‌می‌برد که علاوه بر ظاهر، رفتار آلفرد نیز کمی عجیب و غریب شده است.

Death of the Family

آلفرد طناب را می‌کشد، پوشش روی صورت میهمانان کنار رفته و بتمن باری دیگر با صحنه‌ای وحشتناک رو‌به‌رو می‌شود: صورت تمام اعضای خانواده در باندی خون‌آلود پیچیده شده! «جوکر.. تو چیکار کردی؟!» بتمن در نهایت بهت‌زدگی این سوال را از جوکر می‌پرسد. جوکر اما به آرامی پاسخ می‌دهد:

من چیکار کردم؟ هیچی، فقط لباس مهمونی تنشون کردم. یا اگه دوست داری می‌تونم بگم لباسای قبلیشونو درآوردم. لباسایی که برای همه، غیر از تو سرورم، نامرئی بود. درواقع می‌تونم بگم اونارو به نمایش گذاشتم! راستی حرف از نمایش شد، آقای پنی‌ورث ممکنه غذارو برامون سرو کنی؟ امیدوارم همه خوشتون بیاد.

آلفرد بلافاصله اطاعت کرده و درپوش غذاها را یکی یکی برمی‌دارد. این‌بار اما همگی از آن‌چه که روبه‌روی خود می‌بینند تا سر حد مرگ وحشت کرده‌اند! جوکر پوست صورت‌ همه را جدا کرده و در ظرفی میان قالب‌های یخ، روبه‌روی‌شان گذاشته است: «من این (غذارو) با کلی عشق درست کردم!»

Death of the Family

بتمن فریاد می‌کشد: «چطور تونستی؟» جوکر با عشوه‌گری پاسخ می‌دهد:

چطور؟ خیلی آسون بود، بتس! فقط کافیه که یه بُرش بدی، بِکشیش، خنکش کنی و بعدم سِروش کنی! یه دستور غذای سی دقیقه‌ای! خیلی راحت جدا می‌شن. هرچند درنهایت هیچی زیر اون صورت خوشگلشون نیست. می‌دونی اونا مثل من و تو نیستن، منظورم زیر پوستاشونه. این همون چیزیه که داشتم زور می‌زدم بهت حالی کنم! برای همین این بلارو سر صورت خودمم آوردم. برای اینکه بهت نشون بدم.. بهت نشون بدم که زیر این پوستا یه سطح خیلی نرم و حساسه، یه سطحی که می‌تونی راحت انگشتت رو توش فرو کنی. پشت لبخند من اما همیشه فقط لبخند بیش‌تری بوده! ها ها! زیر پوست توهم یه چیز دوست‌داشتنیه که پوزه و نیش داره و دقیقاً هم داستان سر همینه! اینکه بالاخره یه جوری عشقی که بین من و تو وجود داره رو یادت بیارم!

بتمن باری دیگر فریاد می‌کشد: «من از هیچ چیز تو این دنیا بیش‌تر از تو نفرت ندارم، جوکر. هیچی.» جوکر اما سوال جالبی می‌پرسد، اگر حق با او نیست پس چرا تا به حال بتمن سعی نکرده هویت واقعی جوکر را کشف کند؟ بتمن اما این‌طور پاسخ می‌دهد: «هیچ وقت دی.‌ان.‌ایی نبوده که به تو مرتبط بشه..» جوکر سراغ سوال بعدی می‌رود: «چرا هیچ‌وقت منو نکشتی؟» پاسخ بتمن را می‌شنویم که: «چون تو.. برنده می‌شدی.»

Death of the Family

جوکر اما دست بردار نیست:

هاهاها! من عاشق این جوابتم! ووه..درسته، چون‌که من برنده می‌شدم. نه، ببین، اینجارو نگاه کن (اشاره‌ای به روی میز می‌کند).. من اینجوری برنده می‌شم، بتس. من با زنده موندن برنده می‌شم. با ادامه دادن و ادامه دادن. اینکه می‌گی این کارو نمی‌کنی چون من برنده می‌شم، درواقع این چیزیه که خودتو باهاش گول می‌زنی، اینارم با همین حرفا گول‌شون زدی، فقط هم برای این‌که نمی‌خوای حقیقتو قبول کنی، حقیقتی که قبول کردنش زیادی بهت فشار میاره. هم این، هم اون بهانه‌ی قدیمی‌ای که برای خودت داری، درست می‌گم؟ اگه منو بکشی و بعدش یهو، چمیدونم، شاید دیگه نتونی جلو خودتو بگیری و بخوای همه آدم بدارو بکشی!  

جوکر، دائم از یک سر میز به سر دیگر میز رفته و سخنرانی خود را ادامه می‌دهد. حاضرین هم که دهانشان بسته است، نمی‌توانند وارد بحث شوند و تنها شاهد ماجرا هستند. جوکر کماکان دلایل بتمن را برای نکشتن خودش زیر سوال می‌برد، مثلاً آیا واقعاً بتمن نمی‌توانسته پنهانی و دور از چشم دیگران، فقط و فقط جوکر را بکشد؟ اما حالا درنهایت جوکر از خیر این سوال گذشته و در حالی‌که کارت معروفش را به سمت بتمن گرفته، سوال دیگری را مطرح می‌کند:

خب حالا جواب این سوالمو بده. من از کجا می‌دونستم؟ من از کجا می‌دونستم تو هیچ‌وقت حرفی از این (کارت جوکر) بهشون نمی‌زنی؟ این‌که من چجوری تونستم بیام تو مخفی‌گاه کوچولوت؟ خب برای اینه که ما همدیگه رو درک می‌کنیم. مطمئنم تو این چند روز اخیر این جمله رو هزاربار بهشون گفتی: «شماها درکش نمی‌کنین!» معلومه که گفتی.. خب برای اینه که این حقیقت تلخ وجود داره که تو منو بیش‌تر از اونا دوست داری. من اینو می‌دونم، توام می‌دونی. حالا دیگه اینام فهمیدن. اونام فهمیدن تو چقدر دلت می‌خواد من اونارو برات بُکشم. اونام فهمیدن که تو شبا درارو باز میذاری به امید اینکه من بالاخره دستم بهشون برسه. ناسلامتی خودت اینو برام نوشتی، عزیزم..

Death of the Family

جوکر دفترچه کوچکی را از جیبش در آورده ادامه می‌دهد: «..یه نامه عاشقونه. یه نقشه‌ی سر و ته. یه لیست از کسایی که باید کشته بشن.» جوکر پس از نشان دادن دفترچه، حالا از بتمن می‌خواهد کار نیمه‌تمام‌شان را تمام کند، حالا نوبت کشت و کشتار است. جوکر کبریتی را آتش زده و از بتمن می‌خواهد یا از روی صندلی بلند شود، یا این‌که جوکر زحمت سوزاندن دیگران را هم خودش بر عهده خواهد گرفت.

در حرکتی ناگهانی اما، بتمن از روی صندلی بلند شده و در حالی‌که آتش از هرطرف زبانه می‌کشد، خطاب به جوکر می‌گوید: «اگه منو واقعاً می‌شناختی جوکر، باید اینم می‌دونستی که هیشکی مثل من این غارارو نمی‌شناسه.» پس از این حرف، بتمن در برابر چشمان حیرت‌زده جوکر با پرتاب بمبی کوچک به سقف غار، لوله‌های آب بالای سرشان را منفجر می‌کند، آب روی میز ریخته و آتش خاموش می‌شود. جوکر که نقشه‌اش بهم ریخته، سریعاً پا به فرار می‌گذارد. بتمن اما مستقیم سراغ دیمین، پسرش رفته و پانسمان روی صورتش را باز می‌کند. در کمال شگفتی می‌بینیم که جوکر تمام این مدت بلوف زده و صورت دیمین و سایرین مثل روز اولش سالم است.

Death of the Family

حالا نایت‌وینگ از بتمن می‌خواهد که آن‌ها را تنها گذاشته و به دنبال جوکر برود. بتمن با وجود آن‌که راضی نیست، درنهایت خواسته‌ی آن‌ها را می‌پذیرد. به محض خروج بتمن، باربارا متوجه نکته‌ای عجیب در توله شیر دو سر می‌شود، نقطه‌ای قرمز رنگ روی یکی از سرهای این توله شیر شروع به چشمک زدن کرده. در همین لحظه این چراغ چشم‌زن منفجر شده و فضا از دودی سمی پر می‌شود. گویا جوکر در لحظه آخر هم زهر خودش را ریخته. گاز سمی به سرعت اثر کرده و حاضرین همگی به طرز دیوانه‌واری شروع به خندیدن می‌کنند.

Death of the Family

از طرفی دیگر بتمن را می‌بینیم که به‌دنبال جوکر در تونل‌های پیچ در پیچ غار روانه شده و بالاخره موفق می‌شود در کنار آبشاری او را متوقف کند. (این آبشار همان آبشاری است که بتمن ادعا داشته جوکر پیش از این تا همین نقطه دنبالش کرده، اما هیچ‌وقت وارد مخفی‌گاه اصلی نشده است.) حالا بتمن جدی‌تر از همیشه، روبه‌روی جوکر ایستاده و سعی می‌کند به صحبت‌های او توجهی نکند. جوکر اما از موقعیت استفاده کرده و با تعریف ماجرای پخش شدن سم، سعی می‌کند بتمن را وادار به برگشتن کند. بتمن این‌بار اما گوشش بدهکار نیست. در همین گیرو دار جوکر پایش لغزیده و درست پیش از آن‌که از آبشار به پایین سقوط کند، بتمن او را میان زمین و هوا نگه می‌دارد.

Death of the Family

حالا نوبت بتمن است: «..خب نظرت چیه جوکر؟ نظرت چیه امشب روش برخورد همیشگیم با تورو عوضش کنم. نظرت چیه امشب برای همیشه این بازی رو تمومش کنم؟» جوکر اما هنوز اصرار دارد: «تو عاشق این بازی هستی! هرچقدر دلت می‌خواد انکار کن، تو عاشق منی همونجوری که عاشقِ..» بتمن پاسخ می‌دهد: «من اینکارو کردم جوکر. من کاری رو کردم که تو هیچوقت انجامش ندادی. اینجا همون نقطه‌ای که تو برگشتی درسته؟ دقیقاً کنار همین پرتگاه، جایی که قایق از روی این پرتگاه می‌پَره. اونم نه بخاطر اینکه دیگه نمی‌تونستی از قایق آویزون بمونی، برای اینکه نمی‌خواستی بدونی. اما ببین، من مثل تو نیستم.. از این به بعد دیگه مثل تو نیستم، جوکر. دقیقاً همین یک سالی که نبودی، من هویت واقعیت رو پیدا کردم.»

جوکر فریاد می‌کشد: «تو داری دروغ می‌گی! داری جوک خودمو علیه خودم..» بتمن اما ادامه می‌دهد: «اسمت. گذشتت. خانوادت. همشو فهمیدم. الانم می خوام آروم تو گوشت بگم.. می‌خوام همشو بهت بگم عزیزم»

جوکر حالا به التماس افتاده: «تمومش کنو من گوش نمی‌کنم.» بتمن اما بازهم ادامه می‌دهد: «اسمت جوکر، اسم واقعیت..» پیش از آن‌که بتمن آخرین کلمه را به زیان بیاورد، جوکر موافق می‌شود با وارد کردن ضربه‌ای به صورت بتمن، خود را رها کرده و با این کار از آبشار به پایین سقوط می‌کند..

Death of the Family

بتمن حالا باری دیگر به سمت اعضای خانواده‌اش در حرکت است و در راه، دفترچه‌ای را که جوکر راجع به آن صحبت کرده بوده نیز ورق می‌زند، تمام صفحات این دفترچه سفید است و جوکر بازهم دروغ گفته است.

صبح روز بعد به عمارت وین بازمی‌گردیم. باران بند آمده و خورشید در آسمان می‌درخشد. آلفرد تازه از خواب بیدار شده و بروس وین را در اتاق خود می‌بیند. بروس به آلفرد اطلاع می‌دهد که حال فیزیکی همگی خوب است و قرار است به زودی به آن‌ها در عمارت ملحق شوند. تنها مورد مشکوک، یک نوع ماده‌ی رادیواکتیو عجیب و غریب است که جوکر در سم خود استفاده کرده و هنوز در بدن همه وجود دارد. البته که جای نگرانی نیست، اما بروس برای اطمینان در حال بررسی این ماده است.

Death of the Family

پیش از خارج شدن از اتاق، بروس وین ماجرایی را برای آلفرد تعریف می‌کند: «من یه بار رفتم ملاقاتش، آلفرد. رفتم که ببینمش. رفتم تیمارستان آرکام. دقیقاً بعد از اینکه دیک رو آوردیم اینجا. با اسم بروس وین و به بهونه‌ی ساختن یه شعبه جدید تیمارستان رفتم اونجا. وقتی که به سلولش نزدیک شدیم، وانمود کردم تشنمه و از مدیر تیمارستان یه لیوان آب خواستم. به محض اینکه تنها شدم، رفتم توی سلولش.»

حالا در فلش بکی، بروس وین را می‌بینیم که کارت مخصوص جوکر را سمت او نگه داشته و خطاب به او می‌گوید: «جوکر، من اینو پیداش کردم. فکر کنم مال تو باشه.»

Death of the Family

بروس وین خطاب به آلفرد ادامه ماجرا را تعریف می‌کند:

اون روشو برگردوند و دقیقاً به کارت نگاه کرد، آلفرد. بعدشم به من نگاه کرد.. اما.. اما اون منو ندید. اون اصلاً منو ندید. همونجا فهمیدم.. اون براش مهم نیست کی زیر ماسکه و هیچوقتم براش مهم نبوده. می‌دونستم اون حتی نمی‌خواد موضوع بروس وین رو هم بازش کنه، برای اینکه کل تفریحش خراب می‌شد.. اما در مورد اینکه چرا نمی‌کشمش.. حق با اونه. من اینکارو بخاطر کُدهای اخلاقیم می‌کنم. به‌خاطر اون هدفی که دارم براش می‌جنگم. اما یه دلیل دیگه‌ای هم داره.. اونم اینکه این شهر.. من شدیداً باور دارم اگر اینکارو می‌کردم، اگر جوکرو می‌کشتم، گاتهام یکی بدترش رو سراغم می‌فرستاد. شایدم حتی خودشو دوباره برمی‌گردوند، اما بدتر از قبل. می‌دونم شاید عجیب و غریب به نظر برسه، اما..

آلفرد سعی دارد بروس را دلداری دهد: «اون دیگه رفته، قربان. دیگه تموم شده.»  

بتمن از اتاق آلفرد خارج می‌شود. بعد از خروج از اتاق، اعضای خانواده یکی یکی با ارسال پیامی به بروس وین بهانه‌ای آورده و از ملاقات با او خودداری می‌کنند. بروس ناراحتی و دلخوری آن‎‌ها را درک می‌کند، اما از طرفی هم نمی‌داند جوکر حین دستگیری آن‌ها چه حرف‌هایی تحویل‌شان داده. حالا بروس وین به بت‌کیو برگشته تا نتیجه‌ی آزمایش سم را بررسی کند. روی مانیتور نام ماده مخصوص به چشم می‌خورد: عنصر شماره ۱۰۵، هانیوم با علامت اختصاری Ha..   

Death of the Family


منبع zoomg
اسپویل
برای نوشتن متن دارای اسپویل، دکمه را بفشارید و متن مورد نظر را بین (* و *) بنویسید
کاراکتر باقی مانده