// چهار شنبه, ۱۸ فروردین ۱۳۹۵ ساعت ۱۸:۰۰

بررسی قسمت هشتم فصل دوم سریال Better Call Saul

در اپیزود هشتم این فصلِ «بهتره با ساول تماس بگیری» چاک برای مبارزه با جیمی دست به کار می‌شود و مایک هم مقدمات نقشه‌ی بزرگش را با استفاده از شلنگ و میخ آماده می‌کند. همراه بررسی زومجی باشید.

better call saul.jpghh

اپیزود این هفته شاید در ظاهر پرزرق‌‌و‌برق، طوفانی و سریع به نظر نرسد، اما باور کنید با یکی دیگر از بهترین‌ ارائه‌های «ساول» طرفیم. بله، اتفاقات بزرگی نمی‌افتد. ریتم داستان به‌طرز آرام و سلانه‌سلانه‌ای جلو می‌رود. نویسندگان در حال زمینه‌چینی هستند و مایک را فقط در حال تماشا کردن و فرو کردن میخ در شلنگ می‌بینیم. اگر بعد از دیدن این اپیزود این چیزها به ذهن‌تان خطور کند، خمیازه بکشید یا از دست سازندگان ناراحت شوید که چرا اینها به یکدیگر شلیک نمی‌کنند، حداقل تا آنجایی که من می‌دانم دو دلیل دارد: (۱) همان‌طور که در نقد اپیزودهای قبلی هم به‌طور مفصل توضیح دادم، تو را به خدا با چشم «برکینگ بد» به این سریال نگاه نکنید. «ساول» جواهر دیگری است که «برکینگ بد» هرگز نمی‌توانست باشد. (۲) شاید زود به نتیجه پریده باشید و درباره‌ی اتفاقات و جزییات فوق‌العاده‌ی این اپیزود فکر نکرده باشید. چون راستش را بخواهید این اپیزود از آنهایی است که اوج پختگی سازندگان را می‌توان در فرم و محتوایش لمس کرد. فقط کافی است ذره‌بین بدست گرفته و با دقت بیشتری نگاه کنید. در این اپیزود با چنان دوربین نظاره‌گر و نگاه جزییات‌پرداز و نامحسوسی طرفیم که «ساول» همیشه به آن مشهور بوده است. کسانی که فرمول این سریال را درک کرده باشد، کاملا با آن ارتباط برقرار می‌کنند.

برای شروع سراغ چاک می‌رویم که این بار بدتر از گذشته نشان می‌دهد حاضر است برای نگه داشتنِ حرکت جیمی به سوی موفقیت دست به چه کارهایی بزند. نمونه‌ی متضادش را می‌توانید در رابطه‌ی حرفه‌ای هاوارد و کیم ببینید. هاوارد هرگز آدمی نبود که بتوانیم با خیال راحت از او به عنوان یک شخصیت شرور یاد کنیم. هر وقت هم که با زاویه‌ی بد هاوارد روبه‌رو می‌شویم، به خاطر تاثیر شتشوی مغزی چاک است. هاوارد به محض اینکه متوجه می‌شود کیم می‌خواهد شرکت خودش را راه بیاندازد، نه تنها شگفت‌زده و خوشحال می‌شود، بلکه در جریان یک تکه دیالوگ فاش‌کننده نیز اعلام می‌کند که این همیشه کاری بوده که خودش به انجامش علاقه داشته، اما پدرش او را منصرف کرده و به راحتی می‌توان حسودی هاوارد به آزادی کیم را در لحن حرف‌زدن و نگاهش تشخیص داد. چون او برخلاف چیزی که باور داشت، متوجه می‌شود کیم برای پول به شرکت رقیبشان جذب نشده است. هاوارد برخلاف چاک فرق این دو را می‌فهمد و به همین دلیل از صمیم قلب برای او آرزوی موفقیت می‌کند.

اما از طرفی دیگر چاک حاضر است خودش را به آب و آتش بزند و این همه درد و رنج را تحمل کند، اما نگذارد کیم وکسلر از موفقیتش لذت ببرد. در سکانس مذاکره‌ی هاوارد/چاک و رییس بانک، چاک طوری مشغول تحسین هوش و توانایی کیم است و از پیچیدگی پرونده‌ی مشتریانش حرف می‌زند و طوری در تلاش است تا رای آنها را برگرداند که کاملا به آدم دیگری تبدیل می‌شود و ما ناگهان فراموش می‌کنیم که او به میدان‌های الکترومغناطیسی حساسیت دارد. چاک آن‌قدر درگیر دلیل‌آفرینی برای شک و تردید انداختن در دل مشتریانش در رابطه با کیم است که کاملا بیماری‌اش را فراموش کرده است. به‌طوری که تمام فکر و ذکر و تمام مولکول‌های بدنش فقط مشغول بازگرداندن مشتری‌ها و آجر کردن نانِ کیم هستند. بالاخره وقتی او پس از بستن قرارداد و خداحافظی از حال می‌رود، چاک به حالت قبلی‌اش برمی‌گردد و ما به یاد می‌آوریم که این همان چاک مریض است که برای جلوگیری از موفقیت کیم و جیمی خودش را در مصاف با چنین عمل مرگباری قرار داده است.

این اپیزود از آنهایی است که اوج پختگی سازندگان را می‌توان در فرم و محتوایش لمس کرد

آیا هدف چاک فقط قاپیدنِ مشتری‌های کیم است؟ نه. در سکانس افتتاحیه‌/فلش‌بکِ قسمت پنجم، ما متوجه شدیم که چاک به قابلیت‌های اجتماعی و چرب‌زبانی‌های برادر کوچکترش حسودی می‌کند. جیمی موفق شد کیم را با نقشه‌ی کاری خودش همراه کند و چاک از این طریق می‌خواهد آن را خنثی کند. اما یک دلیل عمیق‌تر دیگر هم وجود دارد. در گفتگویی که چاک و کیم در دو-سه اپیزود قبل‌تر با هم داشتند، ما متوجه شدیم که چاک با قدرت باور دارد که جیمی باعث نابودی زندگی پدرشان بوده است. داستانی که در فلش‌بک آغازین اپیزود هفته‌ی پیش که به دوران کودکی جیمی رفتیم، تایید شد. به همین دلیل چاک به شدت باور دارد که جیمی به عنوان وکیل به این حرفه‌ی مقدس بی‌حرمتی می‌کند. وقتی چاک از جیمی به خاطر ماندن  در شب بیماری‌اش تشکر می‌کند و می گوید اگر این اتفاق برای تو می‌افتاد، من هم چنین کاری را برای تو انجام می‌دادم، ما می‌دانیم برخلاف چیزی که به نظر می‌رسد، او اصرار دارد تا نشان دهد دلیل اصلی‌اش برای چوب کردن لای چرخ جیمی نفرت، حسودی و خصومتِ شخصی نیست، بلکه باور دارد جیمی در صورت پیشرفت، این حرفه را به گند می‌کشد. اما ما خوب می‌دانیم که تقلای چاک ریشه‌های شخصی هم دارد.

البته که جیمی شب را در کنار برادرش نمی‌ماند. در عوض به محض به دست آوردن چنین فرصت فوق‌العاده‌ای برای انتقام، مدارک پرونده‌ی «مسا ورده» را برمی‌دارد و هر بلایی که می‌خواهد سرشان می‌آورد و یکی از خفن‌ترین و کثیف‌ترین حقه‌هایش که تاکنون در طول سریال دیده‌ایم را خرج برادرش می‌کند. عملیات بریدن و کپی‌کردن‌های خسته‌کننده‌ی جیمی توسط یکی از مونتاژهای دیگر «ساول» که این روزها به یکی از امضاهای تصویری سریال تبدیل شده به یک صحنه‌ی به‌یادماندنی و پرمعنی تبدیل می‌شود. این صحنه باری دیگر ثابت می‌کند که مونتاژهای «ساول» فقط وسیله‌ای برای خلق برخی از زیباترین تصاویر در تلویزیون این روزها نیستند، بلکه حاوی معنای تماتیک هستند و جنبه‌های مختلفی از کاراکترها و داستان را در عرض چند دقیقه عمیق‌تر می‌کنند و پیشرفت می‌دهند.

در اینجا این مونتاژ به ضدحمله‌ی جیمی علیه حرکتِ چاک در اتاق کنفرانس تبدیل می‌شود. همان‌طور که چاک این‌گونه خودش را برای نابود کردن کار و کاسبی جیمی و کیم درب‌و‌داغان می‌کند، در جریان این مونتاژ می‌فهمیم که جیمی هم حاضر است برای نابودی برادرش به همان اندازه سختی بکشد و نصفه‌شب جای اعداد ریزِ مدارک را به صورت دستی تغییر دهد. اما خب، اگر چاک از راه مبارزه مشتری جمع می‌کند، جیمی چاره‌ای ندارد جز اینکه از تاکتیک‌های کثیف‌تری برای گرفتن انتقام استفاده کند. جیمی حتی بعد از خنجری که به چاک می‌زند، نم پس نمی‌دهد و تشکر چاک را هم قبول می‌کند. قبلا جیمی وظایف برادری را با کار قاطی نمی‌کرد، اما در اینجا چنین اتفاقی می‌افتد. اگرچه جیمی باور دارد که این بی‌آبرویی حق چاک است و این حرکت در لحظه قابل‌درک است، اما همه‌ی ما می‌دانیم که بین این دو، حرکتِ جیمی غیراخلاقی‌تر است. بماند که این تصمیم بی‌ملاحظه‌ای است که ممکن است عواقبش بعدا دامن جیمی را هم بگیرد.

در خط داستانی دیگر این اپیزود مایک برای بلند شدن بر روی دست سالامانکاها، نقشه‌ی باطمانینه‌تری را در مقایسه با جیمی می‌کشد. او با دنبال کردن ماشینِ هکتور متوجه می‌شود که محموله توسط یک کامیون یخچال‌دار به یک انباری منتقل می‌شود و از آنجا بار ماشین هکتور می‌شود. حالا وقت تهیه‌ی یک مانعِ میخ‌دار برای از کار انداختن این چرخه است و مایک در مسیر آماده شدن برای این عملیات مثل همیشه وسواسی، صبور و با خشمی فروخفته کار می‌کند. فعلا مشخص نیست دقیقا هدف نهایی مایک چه چیزی است، اما از آنجایی که او دارد برای امنیت خانواده و بیرون آمدن از زیر یوغِ سالامانکاها مبارزه می‌کند، حتما باید با نقشه‌ی کاربردی و دقیقی طرف باشیم. تازه این مایک از ماجرای عملیات توکو درس گرفته. او در برخورد با توکو خودش را در مرکز توجه قرار داد. اما در این اپیزود می‌بینیم که او تا حد ممکن در سایه‌ها قرار دارد و به نظر می‌رسد این‌دفعه می‌خواهد طوری به سالامانکاها ضربه بزند که خودشان هم نفهمند از کجا خورده‌اند. بالاخره هکتور و دار و دسته‌اش یک‌عالمه دشمن دارند و کسی به او شک نمی‌کند. به جز ناچو که می‌داند مایک هم مهارت چنین کاری را دارد و هم دلیلش را.

تهیه شده در زومجی


اسپویل
برای نوشتن متن دارای اسپویل، دکمه را بفشارید و متن مورد نظر را بین (* و *) بنویسید
کاراکتر باقی مانده