// دوشنبه, ۲ فروردین ۱۳۹۵ ساعت ۱۷:۰۰

نگاهی به افتتاحیه سریال Vinyl

چند هفته‌ای است که پخش سریال «واینل» از شبکه‌ی اچ‌.‌بی‌.‌اُ آغاز شده. زومجی در این مطلب  به این سوال پاسخ می‌دهد که باید چه انتظاری از آن داشته باشیم و آیا ارزش دارد آن را دنبال کنیم یا نه.

vinyl

وقتی خبر رسید مارتین اسکورسیزی که نیاز به معرفی و تعریف ندارد و ترنس وینتر که مدتی پیش همراه با اسکورسیزی یکی از جدید‌تر‌ین‌‌ و دیدنی‌ترین سریال‌های مافیایی را در قالب «امپراطوری بوردواک» ساخته بودند، قرار است بعد از فارغ شدن از باندهای خلافکاری آتلانتیک سیتی، سراغ وقایع‌نگاری دوران به پاخیزی موسیقی راک اند رول در دهه‌ی ۱۹۷۰ نیویورک بروند، هیجان‌زده شدم و مثل هرکس دیگری که عاشق فیلم‌ها و سریال‌های دست‌اول و پیشروی این دو است، انتظار داشتم تا «واینل» نیز تبدیل به یکی دیگر از «هیت‌»‌های پرسروصدا و زلزله‌وار شبکه‌ی اچ‌.‌بی‌.‌اُ شود. بالاخره به نظر می‌رسید خلاصه‌ی داستانی «واینل» که قرار است به بررسی چرخ‌دنده‌های پشت پرده و کمپانی‌های صنعت موسیقی آن دوران بپردازد، راست کار این دو است.

این درحالی است که اپیزود افتتاحیه‌ی «واینل» در چند دقیقه‌ی ابتدایی‌اش آن‌قدر امیدوارکننده است که این حس را تشدید می‌کند: دوربین روی ریچی فینسترا (بابی کاناویل)، موسس کمپانی موسیقی «امریکن سنچری» زوم می‌کند و ما صدای او را برروی ساندترک می‌شنویم که می‌گوید: «من یه گوش طلایی، یه زبون نقره‌ای و یه‌جفت جیگرِ برنجی داشتم». خب، در عرض چند ثانیه «واینل» هویتش را فاش می‌کند؛ به سبک فیلم‌های زندگینامه‌ای/مافیایی اسکورسیزی یک ضد-قهرمان درب‌و‌داغان و باهوش داریم که داستان زندگی‌اش را همراه با خالی‌بندی و دروغ و حقیقت به زبان طنز تند و تیزی برای ما روایت می‌کند.

Vinyl-Key-Art-FINAdL

اگرچه فرمول سریال قابل‌پیش‌بینی به نظر می‌رسد، اما با خودم فکر کردم چه کسی به تماشای نسخه‌ی سریالی چیزی شبیه به «گرگ وال‌استریت» با حال‌و‌هوای «راننده تاکسی» نه می‌گوید. بالاخره با حضور اسکوسیزی و وینتر، مگر آدم چیز بیشتری می‌خواهد. اما متاسفانه این احساس به مرور کم‌رنگ شد. مسئله این است که بعد از افتتاحیه‌ی دو ساعته‌ی سریال به کارگردانی اسکورسیزی، اپیزودهای دوم، سوم و چهارم «واینل» را هم تماشا کردم و اگرچه به داد و فریادهای کاراکترها و انرژی بی‌حد‌وحصرشان و توجه‌‌‌ سریال به جزییات و کپی‌-پیستِ منابع الهامش جذب شدم، اما سریال آن‌قدر روی این آخری تکیه دارد که خیلی در داستان‌گویی قابل‌پیش‌بینی می‌شود و حداقل تا اپیزود چهارم موفق نمی‌شود به تجربه‌ی متفاوتی نسبت به فیلم‌های این‌سبکیِ اسکورسیزی تبدیل شود یا حداقل چیزی در حد آنها را ارائه کند.

همان‌طور که گفتم «واینل» از همان نگاه اول یادآور «گرگ وال‌استریت» است. با این تفاوت که جای کمپانی‌های اقتصادی را با کسب و کار موسیقی عوض کنید. اما سریال فاقد آن تمرکز، تازگی و انسجامی است که در فیلم اسکورسیزی دیده بودیم. بله، قبول دارم که همه نباید دست به نوآوری بزنند و متوجه‌ام که «واینل» سعی کرده فرمول «گرگ وال‌استریت» را در دنیای دیگری به کار بگیرد، اما راستش سریال موفق نمی‌شود کاری کند تا عدم تازگی‌اش را فراموش کنیم و از اینکه این فرمول هنوز توانایی شگفت‌زده کردن‌مان را دارد خوشحال شویم. مثلا به اپیزود افتتاحیه‌ی سریال نگاه کنید که چندین و چند داستان مختلف را شروع می‌کند؛ از تصمیم ریچی برای عدم فروشِ کمپانی‌اش که در وضعیت مالی بدی به سر می‌برد گرفته تا رابطه‌ی متزلزلش با همسرش دِوان (اُلیویا وایلد) که زمانی مُدل اندی وارهول بوده و این روزها زن خانه‌دار است، جروبحث‌هایش با همکاران و دست‌راست‌هایش، رابطه‌اش با لستر گرایمز، خواننده‌ای که دوران حرفه‌ایش با کارهای او نابود می‌شود و نهایتا قتل رییس یک ایستگاه رادیویی و مخفی کردن جنازه. با اینکه در اپیزودهای بعدی هرکدام از این خط‌های داستانی عمیق‌تر می‌شوند (مخصوصا در رابطه با ماجرای لستر گرایمز)، اما «واینل» مدام آدم را یاد نسخه‌ی ضعیف‌تری از فیلم‌های اسکورسیزی و دیگر سریال‌های درجه‌یک تلویزیونی که از یک پروتاگونیستِ مردِ خاکستری در نقش اصلی‌شان بهره می‌برد می‌اندازد و فاقد جاذبه‌ی ویژه‌ای است که آن را از دیگران جدا کند.

Vinyl-cfast

«واینل» شاید تقلید آشکاری از دیگر محصولات این سبک باشد و از لحاظ عناصری که گردهم آورده قابل‌پیش‌بینی باشد، اما این باعث نمی‌شود تا پرونده‌ی مردودی سریال را زیر بقلش بگذاریم و تمام. «واینل» مطمئنا مثل بزرگ‌ترین سریال‌های شبکه‌ی اچ‌.‌بی‌.اُ اینترنت را درنمی‌‌نوردد و به محافل نقدهای جدی تلویزیون راه پیدا نمی‌کند، اما کماکان یک سرگرمی جریان‌اصلیِ لذت‌بخش است که ما را به سرعت به درون دنیایی از جیغ و فریاد و کاراکترهای کبود و خسته و روانی اما پرانرژی و دونده‌ای می‌برد. پس‌زمینه‌های رنگارنگ و موسیقی‌های بی‌توقفی که از روی باند صوتی سریال قطع نمی‌شوند، به محصولی انجامیده که همزمان در دنیاسازی، وسواسی و گران‌قیمت است.

«واینل» از همان نگاه اول یادآور «گرگ وال‌استریت» است. با این تفاوت که جای کمپانی‌های اقتصادی را با کسب و کار موسیقی عوض کنید

فقط مشکل این است که وسواس وحشتناک سازندگان در بازسازی دقیق اواخر دهه‌ی ۱۹۷۰ به کار کسی نمی‌آید و روی عموم مردم تاثیر چندانی ندارد. اگر از دنبال‌کنندگان سرسخت تاریخ موسیقی راک کلاسیک، فانک، هیپ هاپ و پاپ باشید، مطمئنا نگاه ویژه و ستایش‌آمیزی به سریال خواهید داشت. چون اگرچه من چیزی از ۹۹ درصد از ارجاعات سریال به اشخاص و اتفاقات دنیای واقعی را متوجه نمی‌شوم، اما می‌توانم ببینیم که «واینل» چقدر در این زمینه پربار است. اما وقتی چنین چیزهایی برای اکثر ما اهمیتی ندارد، این سوال مطرح می‌شود که سازندگان چرا باید در سریالی که ظاهرا با هدف جذب تماشاگران جریان‌اصلی ساخته شده، وقت و پولشان را روی این موضوع تلف کنند؟ خب، نمی‌توان این را با قاطعیت «تلف شده» دانست. چون حتی اگر یک درصد از ارجاعات سریال را متوجه نشوید، باز این مسئله در دنیاسازی واقع‌گرایانه‌ی فیلم کمک بسیاری کرده است. فقط مسئله این است که اپیزود افتتاحیه «واینل» را فقط حدود ۷۶۴ هزار نفر تماشا کرده‌اند و این برای سریالی با وجود نام‌هایی مثل اسکورسیزی، وینتر، کاناویل، والید و دیگران چیز قابل‌افتخاری نیست و نشان می‌دهد عموم مردم هم اهمیتی به ریچی فینتسرا و دار و دسته‌اش نمی‌دهند و شاید دنیاسازی بی‌نقص سریال برای جذب مخاطب کافی نبوده است.

Vinyl-2

فصل اول «واینل» شامل ۱۰ اپیزود می‌شود و از آنجایی که تولید فصل دوم نیز از همین الان چراغ سبز گرفته، باید انتظار داشت تمام گره‌های داستانی تا پایان این فصل به سرانجام نرسند. اما امیدوارم هرچه زودتر پرونده‌ی قتل آن دی‌جی بسته شود. چون این یکی از آن داستان‌هایی بود که وقوعش خیلی زورکی و غیرقابل‌باور صورت گرفت. اما روی هم رفته، «واینل» با توجه به سه-چهار اپیزودی که دیده‌ام نشان داده شاید مثل اکثرِ محصولاتِ بزرگسالانه‌ی اچ‌.بی‌.اُ تکان‌دهنده و اریجینال نباشد، اما کماکان با یکی از معتادکننده‌ترین درام‌های سرگرم‌کننده‌ی تلویزیون طرف هستیم که بدون لحظات جادویی و حماسی‌اش هم نیست. مثل پایان‌بندی اپیزود افتتاحیه و ساختمانی که بر اثر پایکوبی و جشن و شور و خروش آن کنسرت روی سر همه خراب می‌شود و ریچی فینسترای تازه‌ای از دل تکه‌‌های بتون و آهن بیرون می‌آید. شاید «واینل» هم به مرور زمان پوست بیندازد و روی واقعی‌اش را نشان‌مان دهد. فعلا همین شاید شگفت‌زده‌مان نکند، اما کارمان را راه می‌اندازد!

تهیه شده در زومجی


اسپویل
برای نوشتن متن دارای اسپویل، دکمه را بفشارید و متن مورد نظر را بین (* و *) بنویسید
کاراکتر باقی مانده