// یکشنبه, ۲۵ بهمن ۱۳۹۴ ساعت ۲۲:۰۰

گیشه: معرفی فیلم Spotlight

«اسپات‌لایت» را می‌توان یکی از برترین و خالص‌ترین درام‌های دیده شده در سال‌های اخیر دانست. اثری جذب‌کننده که با قصه‌ی پرکشش و حقیقی‌اش، تجربه‌ای تلخ و فراموش نشدنی را می‌آفریند و با روایتی یکتا و ستایش برانگیز، به نهایت تاثیرگذاری می‌رسد. زومجی در این شماره از گیشه، نگاهی به نقاط قوت و بازهم قوت فیلم انداخته است. همراه ما باشید.

در کشاکش بازار پر رونق بلاک‌باسترهای هالیوودی و در دورانی که خیلی‌ها ساخته‌های درام‌شان را برای دیده شدن و جذب مخاطب بیشتر، با انواع و اقسام ژانرها در می‌آمیزند، عرضه‌ی شاهکاری داستانی همچون «اسپات‌لایت» که به روایت قصه‌ای شدیدا تلخ اما واقعی می‌پردازد، مانند آب گوارایی است که در هر صورت، نوشیدن‌اش برای مخاطبانِ جدی‌‌ترِ سینما واجب است. اما موضوع زمانی متفاوت می‌شود که اثری تازه با رعایت تمام کهن‌الگوهای این سبک بر پرده‌ی نقره‌ای می‌رود، ولی رویکرد داستان‌‌سرایی‌اش را متفاوت با IMG_1842برترین آثار هم‌رده‌ی خود شکل می‌دهد. این‌جا، همان نقطه‌ای است که فیلم حتی از تمام سطوح بالای سینمای خود نیز فراتر می‌رود و به قدری یکتا می‌شود که می‌تواند در آینده‌ای نه چندان دور، حکم الگویی تازه برای دیگر پدیدآورندگان درام‌های درجه‌یک را داشته باشد.

فیلم، بازگوکننده‌ی رخدای حقیقی و اثرگذار در سال ۲۰۰۱ میلادی است. جایی که تیم اسپات‌لایت، به عنوان خاص‌ترین بخش فعال در روزنامه‌ی بوستون گلوب، به رسوایی بی‌پایان کلیسای کاتولیک می‌پردازد. ماجرا از جایی شروع می‌شود که این گروه خارق‌العاده، متشکل از والتر «رابی» رابینسون به عنوان ویرایشگر، مایک رزندس، ساشا فیفر و مت کارول به عنوان گزارشگرانی حرفه‌ای و کارآزموده، تصمیم به تحقیق و تفحص بیشتر در رابطه با شایعه‌هایی می‌گیرند که بر اساس آن‌ها، سال‌ها است که کودکان بسیاری در داخل کلیسای کاتولیک ماساچوست، مورد اذیت و آزار جنسی قرار می‌گیرند. آن‌ها در ابتدا با پرونده‌هایی جدی و ناراحت‌کننده مواجه می‌شوند که تعدادشان به انگشتان دست هم نمی‌رسد. اما در ادامه، می‌فهمند که موضوع نه تنها محدود به این حرف‌ها نیست، بلکه در طول این سال‌ها، حداقل نزدیک به ۹۰ نفر از این کشیش‌های بیمار و بی‌صفت، به آزار و اذیت جنسی کودکان پرداخته‌اند. این افراد، با تمام سختی‌ها و مشکلاتی که بر سر راه خویش می‌دیدند و با تمام ترسی که در جامعه از قدرت کلیسا وجود داشت، به دانستن اکتفا نکردند و در گزارشی کامل، در ابعادی غیرقابل باور دنیا را تحت تاثیر قرار دادند.

این افشاگری و رسوایی بزرگ، یکی از اتفاق‌های پر رنگ و تاثیرگذاری است که حتی باعث شد کلیسای مرکزی، قوانین تازه‌ای را برای نظارت بیشتر و جدی‌تر بر روی کشیش‌ها وضع کند. فارغ از این، جنجال‌های زیادی در آمریکا و حتی کشورهای اروپایی به پا شد و ماجرا به قدری بالا گرفت که در آخر، کلیسای کاتولیک تمام این فسادهای غیرقابل انکار را پذیرفت و رسما از جامعه‌ی جهانی عذرخواهی کرد. اما برخلاف تمام انتظاراتتان، همین داستان تاثیرگذار و تلخ‌، فقط و فقط در حاشیه‌ی قصه‌گویی جذاب «اسپات‌لایت» قرار می‌گیرد و هرگز تبدیل به نکته‌ی اصلی تماشای اثر نمی‌شود. در حقیقت، اصلا چیزی که این فیلم را با تمام آثار ناراحت‌کننده‌ی دیگری که می‌خواهند از حقیقتی تلخ سخن بگویند متفاوت می‌کند، همین عدم تمرکز نویسندگان بر داستانی است که حالا و پس از گذشت حدودا پانزده سال از اتفاق افتادن‌اش، تقریبا هیچ‌کس نیست که آن را نشنیده باشد. هرچند، ذات داستانی فیلم هم برای آن‌هایی که به هر دلیلی هیچ اطلاعی از این ماجراها ندارند، جذب‌کننده است.

«اسپات‌لایت»، به جای روایت داستانی تکراری و قصه‌ای مستندگونه، از انسان‌هایی می‌گوید که می‌توانند در دفتر کوچک‌شان، کارهایی کنند که بزرگ‌ترین و پرنفوذترین افراد جامعه هم از انجام آن‌ها عاجزند

«اسپات‌لایت»، به آن سبب تبدیل به اثری یگانه و سرشار از ایده می‌شود که به جای روایت داستانی تکراری و قصه‌ای مستندگونه، از انسان‌هایی می‌گوید که می‌توانند در دفتر کوچک‌شان، کارهایی کنند که بزرگ‌ترین و پرنفوذترین افراد جامعه هم از انجام آن‌ها عاجزند. انسان‌هایی که هرگز آن‌قدر که باید جدی گرفته نمی‌شوند و همیشه به عنوان گروهی ساده و کم‌ارزش به گذران زندگی حرفه‌ای‌شان می‌پردازند. ژورنالیست‌های خارق‌العاده‌ای که با قلم جذاب و نترسی بی‌پایان‌شان، به جای صدور حکم و کنترل عمومی جامعه، بر افکار مردم حکومت می‌کنند و آن‌ها را از تفکرات کورکورانه‌شان جدا می‌سازند. فیلم، تمام نگاه و تمرکز خود را روی تیمی می‌گذارد که اگر تا این اندازه در نگارش مقاله‌ی پرارزش‌اش جدیت نداشت، مشخص نبود که این تجاوزهای وحشیانه می‌خواست تا کجا ادامه داشته باشد. همین سبک نگرش تازه و حرکت دادن دوربین از خیایان‌های شلوغ به دفتری ساده است که سبب می‌شود هر بیننده‌ی خسته‌شده از اکشن‌های بی‌پایان هالیوود، ناگزیر به تماشای «اسپات‌لایت» بنشیند.

IMG_1844

فارغ از این سبک داستان‌گویی تازه و خاص، یکی از آن ویژگی‌هایی که حقیقتا «اسپات‌لایت» را به نهایت ارزش خود می‌رساند، اعتدال‌گرایی سازندگان در تمرکز بر قسمت‌های مختلف داستان است. این‌جا، نه به مانند برخی آثار ضعیف و برگرفته از حقیقت هالیوود، داستان‌سرایی به کلی‌گویی‌های بی‌معنی سازندگان خلاصه می‌شود و نه آن‌قدر نویسندگان در بازگویی پرونده‌ سخت‌گیر هستند که اثر تبدیل به یک مستند شود. به جای این‌ها، فیلم همواره در آن اندازه‌ای که باید به جزئیات می‌پردازد و هرجا که لازم است، ترسی از پرشی ناگهانی به شش ماه آینده و گذراندن سریع‌تر دقایق‌اش ندارد. اما در این بین، هنر تام مک‌کارتی در بر قرار کردن پیوند مابین عناصر مختلف این داستان، باعث می‌شود که در برخی از دقایق فیلم، اطلاعات داده شده  به بیننده، بیش از تمام کتاب‌ها و مقالات و مستندهای ساخته‌شده در رابطه با این ماجرای تلخ تاثیرگذار باشد و پراهمیت جلوه کند. این موضوع، بدون هیچ شک و شبهه‌ای نشان می‌دهد که فیلم‌نامه‌ی شیرین و فراموش نشدنی «اسپات‌لایت»، نه فقط حاصل یک نگارش قوی و یک بازگردان سینمایی قدرتمند، بلکه به دست آمده از تحقیقاتی جدی و بزرگ است.

در این بین، یکی از آن نکات مثبت اثر که تاثیر غیرقابل انکاری بر نگاه مثبت مخاطب به آن دارد، پیام‌های ارزشمندی است که فیلم بی‌طرفانه و خوش‌فکر به سوی بینندگان‌اش پرتاب می‌کند. به طور مثال، فیلم قدرت مطلق کلیسای کاتولیک را به شکلی بی‌پرده نادرست می‌خواند و پذیرش بی‌چون و چرای مردم از هر حوزه‌ی بزرگی را به انزوا می‌کشاند. در حقیقت، «اسپات‌لایت» بیش از آن که بخواهد مانند خیلی از فیلم‌های جهت‌دار هالیوودی، اهمیت دین در زندگی مردم را زیر سوال ببرد، با تاکید بر یک نکته‌ی حقیقی و ارزشمند قصه‌اش را روایت می‌کند؛ این که هیچ‌کس نباید هیچ تفکر و سخنی را بدون فکر کردن بپذیرد، حتی اگر از سوی بزرگ‌ترین انسان‌ها ریشه گرفته باشد.

«اسپات‌لایت» با تاکید بر یک نکته‌ی حقیقی و ارزشمند قصه‌اش را روایت می‌کند؛ این که هیچ‌کس نباید هیچ تفکر و سخنی را بدون فکر کردن بپذیرد، حتی اگر از سوی بزرگ‌ترین انسان‌ها ریشه گرفته باشد

شاهد مثال این سخن را می‌توان در بخش‌های قابل توجهی از فیلم مشاهده کرد. جایی که گزارشگران دوست‌داشتنی قصه به سراغ افرادی می‌روند که به هر دلیلی از مواجهه با این پرونده گریزان هستند و نمی‌خواهند حتی یک کلمه در رابطه با بلایی که بر سرشان آمده صحبت کنند. عده‌ای از به یاد آوردن حوادث تلخ گذشته هراس دارند و برخی دیگر به سبب ترس بی‌پایان‌شان از قدرت و نفوذ کلیسا در بندبند کشور است که نمی‌خواهند مصاحبه‌ای داشته باشند. اما فارغ از تمامی این موارد، موضوع زمانی به اوج خود می‌رسد که برخی از این افراد، هنوز هم که هنوز است به خاطر تمامی آن اتفاقات، فقط و فقط خود را سرزنش می‌کنند و معتقدند که کلیسا هرگز نمی‌تواند «بد» باشد. این‌ها، همان انسان‌هایی هستند که «اسپات‌لایت» می‌خواهد از بیشتر شدن‌‌شان جلوگیری کند. اصلا تمام این‌ها به کنار، یک نگاه به سکانس پخش زنده‌ی حادثه‌ی یازده سپتامبر از تلویزیونِ ساختمانِ روزنامه و دقت به چهره‌ی بی‌اعصاب هر چهارتا ژورنالیست گروه که فهمیده‌اند به خاطر این رخداد و اهمیت نگارش در رابطه با آن، نمی‌توانند زودتر به این ستم‌کاری‌های کلیسا و زجر کشیدن افراد بی‌گناه پایان دهند، برای اطمینان از سمت و سو نداشتن فیلم‌نامه‌ی مک‌کارتی، کافی به نظر می‌رسد.

IMG_1843

بدون هیچ شک و شبهه‌ای باید پذیرفت که یکی از بزرگ‌‌ترین نقاط قوت «اسپات‌لایت»، بازیگران بی‌نظیر آن هستند. ستارگان بزرگ هالیوود که در یک اتاق خبرنگاری دور هم جمع شده‌اند و در ثانیه به ثانیه‌ی پیش‌روی این قصه، بیننده را دیوانه‌ی هنرشان می‌کنند و این در حالی است که در «اسپات‌لایت» چیزی به نام نقش اصلی وجود ندارد. به بیان دیگر، فیلم شخصیت‌های زیاد و محکمی دارد که همواره در صف جلوبرندگان این قصه قرار گرفته‌اند و فقط در کنار یکدیگر است که معنا پیدا می‌کنند. اما با این حال، نقش‌آفرینی گروه بازیگری خارق‌العاده‌ی اثر به اندازه‌ای خواستنی است که به همین افراد ناشناس و زیاد که حتی چیزی از گذشته‌شان نمی‌دانیم، جلوه‌ای فراموش نشدنی می‌بخشد.

در هیچ یک از نقش‌آفرینی‌های فیلم، نمی‌توان کوچک‌ترین چیزی به عنوان نقطه‌ی ضعف پیدا کرد

در هیچ یک از هنرآفرینی‌های فیلم، نمی‌توان کوچک‌ترین چیزی به عنوان نقطه‌ی ضعف پیدا کرد اما در این بین، مارک رافالو و مایکل کیتون، یک درجه از تمام بازی‌های خوب حاضر در اثر نیز فراتر می‌روند و این به خصوص برای کیتون که سال گذشته با نقش‌آفرینی به یاد ماندنی‌اش در ساخته‌ی آلخاندرو گونسالس اینیاریتو، یعنی «مرد پرنده» خود را مجددا به سطح اول سینما رسانده بود، شادی‌آور و امیدوارکننده است. ریچل مک‌آدامز، لیو شریبر، جان اسلاتری، برایان دی‌ارکی جیمز و استنلی توچی نیز، همگان در نقش‌آفرینی‌های‌شان یا بی‌نقصِ بی‌نقص هستند یا همواره خالی از هرگونه کمبود، ایفای نقش می‌کنند.

IMG_1841

پیش از تماشای «اسپات‌لایت» و یک بار فرو رفتن در دنیای متفاوت‌اش، باید بدانید که تام مک‌کارتی نه تنها در این فیلم، توانایی‌هایی خود را بارها بیش‌تر از قبل به نمایش می‌گذارد، بلکه با قصه‌پردازی‌ عالی و مثال زدنی‌اش، نوع تازه‌ای از یک «شاهکار سینمایی» را ارائه کرده است. «اسپات‌لایت»، در هیچ نقطه‌ای نمی‌خواهد بیش از اندازه‌ای که هست باشد. نمی‌خواهد با چندین و چند ویژگی بی‌ربط اضافه شده، فروش‌اش را افزایش دهد. علاقه‌ای به داستان‌سرایی‌های روز ندارد و به جای تمرکز بر خیلی از مزخرفات کلیشه‌ای این روزهای هالیوود، خالی از هرگونه ترس و به جدی‌ترین شکل ممکن، با نگرشی متفاوت یک تراژدی شدیدا تلخ را روایت می‌کند. فیلم، قصه‌ی افراد از خودگذشته‌ای است که با شجاعت بی‌پایان‌شان پرده از ظلم‌هایی بر می‌دارند که در پس نادانی مردم پنهان مانده‌اند. افرادی که پس از دنبال کردن سرنخ‌های خسته‌کننده و متفاوت، انجام مصاحبه‌های دشوار با قربانیان، به دست آوردن اسنادی قابل استناد و از همه مهم‌تر، نگارش مقاله‌ای تاثیرگذار، دنیا را تحت تاثیر خود قرار دادند. انسان‌هایی که شاید به سبب کار بزرگ‌شان جوایزی را دریافت کرده و می‌کنند اما هرگز به آن اندازه‌ای که باید در میان مردم شناخته‌شده نیستند و خیلی‌ها کارشان را بی‌اهمیت می‌خوانند. بله، تمرکز بر قصه‌ی همین انسان‌ها است که «اسپات‌لایت» را خارق‌العاده کرده و آن را تبدیل به اثری می‌کند که شایسته‌ی تماشا و ستایش است. اما با تمام این‌ها، فیلم مخاطب خاص خودش را دارد. علت هم مشخص است، این‌جا لوکیشن اصلی نه خیابان‌های شلوغ شهر است و نه گوشه‌ای از کهکشان‌های بی‌کران. این قصه، در اتاقی نسبتا کوچک در ساختمان مرکزی یک روزنامه‌ی محلی دنبال می‌شود. مکانی شگرف که این روزها حرکت‌اش رو به فراموشی را آغاز کرده است.

تهیه شده در زومجی

 


اسپویل
برای نوشتن متن دارای اسپویل، دکمه را بفشارید و متن مورد نظر را بین (* و *) بنویسید
کاراکتر باقی مانده