// شنبه, ۱۶ آبان ۱۳۹۴ ساعت ۱۳:۰۰

نگاهی به افتتاحیه سریال Ash vs. Evil Dead

سریال «اش علیه مردگان شرور» که براساس سه‌گانه‌ی معروف «کلبه‌ی وحشت» ساخته شده پخش خود را آغاز کرده است. زومجی در این مطلب، نگاهی به عملکرد قسمت اول این سریال موردانتظار انداخته است.
ash vs اپیزود افتتاحیه‌ی سریال‌ »اش علیه مردگان شرور» با قطعه‌ آهنگ متناسبی شروع می‌شود که از همان ثانیه‌های ابتدایی تمام احساسات و خاطرات هیجان‌انگیز، خون‌آلود، عجیب و دیوانه‌واری که از سه‌گانه‌ی کمدی/ترسناک سم ریمی داریم را مثل انفجاری در زمان به درون ذهن‌مان سرازیر می‌کند. این قطعه‌ی راک اند رول خفن که «سفر فضایی» نام دارد از «خوش‌شانسی در ونوس» و «دیدار با آدم‌های لذت‌بخش» می‌گوید و شاید در مرتبط‌ترین بخش‌اش با سه‌گانه‌ی ریمی فریاد می‌زند: «ما کهکشان راه شیری رو ترکوندیم»! همان‌طور که این آهنگ کماکان بعد از عرضه در سال ۱۹۷۲ احمقانه و در آن واحد هیجان‌انگیز احساس می‌شود، سه‌گانه‌ی بی‌موویِ جریان‌سازِ «مردگان شرور» سم ریمی هم کماکان در عین مسخره‌بودن، بی‌رقیب است؛ فیلم‌هایی که آنقدر به دل ما ایرانی‌ها نشست که برایش اسم بی‌نظیر «کلبه‌ی وحشت» را انتخاب کردیم؛ اسمی که به توصیف‌کننده‌ی یکی از عناصر مشهور فیلم‌های اسلشرِ بعد از «مردگان شرور» تبدیل شد: گیر افتادن یک سری بچه دبیرستانی در کلبه‌ای تسخیرشده! سال ۱۹۸۱ سم ریمی کارگردان و رابرت تاپرتِ تهیه‌کننده با یک بودجه‌ی ۳۵ هزار دلاری پروژه‌ای را استارت زدند که با یک داستان یک خطی، به موفقیتی عظیم و نهایتا ترکاندن کهکشان راه شیری انجامید! هیولاهای بامزه و جان‌سخت و جلوه‌های بصری عالی فیلم‌ها در نمایش تهوع‌آور دل و روده‌ی مردگان هنوز بی‌نظیر هستند. اما در ردیف اول نمادهای به‌جا مانده از این مجموعه، اشلی ویلیامز بیچاره با بازی کاریزماتیکِ بروس کمپل قرار گرفته که دست اره‌‌برقی‌ و لباس آبی‌اش بیشتر از خودش شخصیت‌پردازی شده‌اند؛ کسی که خیلی زود به یکی از قهرمانان دوران کودکی بسیاری تبدیل شد. خب، خبر خوب این است که دیگر لازم نیست شب و روز دعا‌ دعا کنیم که باری دیگر این مرد را در برابر مردگان ماورا ببینیم، بلکه با توجه به اپیزود اول سریال، به نظر می‌رسد این اتفاق به‌طرز ایده‌آلی افتاده است. EDS1_KeyArt_Vert_1200x1800_Final شاید یکی از ریسکی‌ترین کارهای حوزه‌ی سرگرمی‌سازی این است که اثری که برای تماشاگران حکم نوستالژی مطلق دارد را بردارید و بعد از سال‌ها ادامه‌ای بر آن بسازید. سابقه نشان داد چنین کاری معمولا به شکست و نارضایتی ختم می‌شود. این خطر «اش علیه مردگان شرور» را نیز احاطه کرده بود، اما وقتی معلوم شد خود سم ریمی هدایت پروژه را برعهده دارد، خیال‌مان خیلی راحت‌تر شد. بالاخره اگر یک نفر هم پیدا شود که فوت و فن موفقیت این مجموعه را بلد باشد و دلش برای آن بسوزد، خودِ ریمی است. در طول اپیزود اول می‌‌توان دید که سریال نه تنها به بهانه‌ی تغییر و تحول به نوستالژی تماشاگران بی‌احترامی نمی‌کند، بلکه کاملا براساس آنها ساخته شده است. خطر بعدی خودش را در رابطه با خود اشلی ویلیامز نشان می‌دهد. ما همه اش را دوست داریم، اما راستش به جز کشته شدن نامزدش لیندا به دست شیاطین، چیز دیگری درباره‌ی او نمی‌دانیم. (البته فارق از توانایی‌اش در تحمل ضربات روحی و فیزیکی شیاطین). این مسئله شاید در فیلم‌ها توی ذوق نمی‌زد. اما مدیوم تلویزیون جایی است که بدون داستان نمی‌توان جلو رفت. این یعنی حالا می‌توانیم واقعا کمی بهتر اش را بشناسیم. ما قبل از این سریال، اش را فقط در حال مبارزه با شیاطین و چک و چانه زدن با مردمان قرون وسطایی دیده بودیم، حالا وقت این است که ببینیم او چگونه با همکاران و همسایه‌هایش رفتار می‌کند. بله، این شاید به‌طور معمول اتفاق پیش‌پا افتاده‌ای باشد. اما در دنیای بی‌‌شخصیتِ «مردگان شرور» به عنوان یک پیشرفت قابل‌توجه محسوب می‌شود. اصلا همین که اش را بعد از این همه سال برای اولین‌بار حداقل برای مدتی بیرون از کشت و کشتار می‌بینیم، خود یکی از نکات جالب این اپیزود بود. اما به محض اینکه سریال بالاخره بعد از خواندن آن کتاب لعنتی وارد اتفاقات اصلی‌اش می‌شود، شاهد همان حال‌و‌هوای آشنای مجموعه هستیم، با این تفاوت که مثل سنت این مجموعه، لحن سریال هم دچار کمی تغییر شده. اگر قسمت اول «مردگان شرور» بیشتر ترسناک بود، قسمت دوم قصابی‌های بیشتر و کمدی را به فیلم تزریق کرد و «ارتش تاریکی» به یک کمدی/فانتزی تبدیل شد. در سریال با ترکیبی از اتمسفر کمدی/ترسناک قسمت دوم و دیوانه‌بازی‌های بی‌پروای قسمت سوم مواجه هستیم.
دیالوگ‌های رفت‌و‌برگشتی این گروه سه‌نفره یک‌عالمه خنده به همراه دارد
همان‌طور که انتظار دارید، با داستان رک‌و‌پوست‌کنده‌‌ای طرف هستیم: سی سال بعد از اتفاقات فیلم آخر، اش در یک تریلر زندگی می‌کند. موهایش به سمت خاکستری شدن خیز برداشته‌اند و خودش هم حسابی اضافه وزن پیدا کرده. برای کسی که روزگاری ماجراهای پُر فراز و نشیب زیادی را پشت سر گذاشته، اش روزگار کسل‌کننده‌ای را می‌گذراند یا حداقل به چیزی اهمیت نمی‌دهد و می‌خواهد نوکر و آقای خودش باشد. در کنار او، دوتا از همکاران وفادارش که در چرت‌و‌پرت‌گویی از او کم نمی‌آورند هم حضور دارند؛ پابلو سایمون بولیور (ری سانتیاگو) تمام خصوصیات یک دست‌راست کلیشه‌ای را دارد. کسی که در ستایش جایگاه اش کم نمی‌گذارد و او را ترغیب می‌کند تا اره‌برقی به دست بگیرد و کاری که شروع کرده بود را تمام کند. کلی مکسول (دانا دلورنزو) هم دختر ۲۰ و چند ساله‌ای است که به خاطر مرگ مادرش خیلی سرسخت‌تر از چیزی که نشان می‌دهد، است و پتانسیل‌های زیادی برای یاد گرفتن دارد. ash1 در همین اپیزود اول، نه تنها دیالوگ‌های رفت‌و‌برگشتی این گروه سه‌نفره یک‌عالمه خنده به همراه دارد، بلکه سریال خیلی زود آنها را به گروهی کلیشه‌ای اما جذاب که از چنین ژانری انتظار داریم، تبدیل می‌کند. همان‌طور که زنده شدن شیاطین در فیلم‌ها خیلی مسخره و اعصاب‌خردکن بود، در اینجا هم اش تنها چیزی که برای سرگرم کردن دوست جدیدش پیدا می‌کند، خواندن جملاتی از کتاب نحس «نکرونومیکان اکس مورتیس» است. بله، دوباره تمام بدبختی‌ها همین‌قدر ساده و خجالت‌آور شروع می‌شوند. یکی از نکات هیجان‌انگیز جدید تاریخ «مردگان شرور» همین‌جا خودش را نشان می‌دهد. برخلاف گذشته اش و دوستانش نباید در یک مکان دورافتاده با شیاطین مبارزه کنند. حالا تمام یک شهر در خطر است. موضوعی که نه تنها به تعداد تسخیرشدگان اضافه می‌کند، بلکه اش و گروهش را در موقعیت حساس‌تری قرار می‌دهد و از همه بهتر، فرصت خوبی برای خلق بازماندگانِ سختی‌کشیده‌ی جدید فراهم می‌کند. یکی از آنها را در اپیزود اول و در قالب مامور پلیس آماندا فیشر می‌بینیم. کسی که همکارش را به‌طرز فجیحی از دست می‌دهد و حالا به دنبال حقیقت می‌گردد.
یکی از نکاتی که باعث شده این اپیزود در دنیاسازی‌ سریال موفق باشد، توجه به تک‌تک جزییات مهم مجموعه و انتظارات طرفداران است
یکی از نکاتی که باعث شده این اپیزود در دنیاسازی‌ سریال موفق باشد، توجه به تک‌تک جزییات مهم مجموعه و انتظارات طرفداران است؛  از طراحی مناسب دیدار دوباره‌ی تعداد بسیاری از طرفداران با کاراکتری محبوب گرفته تا معرفی گروهی از کاراکترهای قابل‌تحمل جدید که از مهم‌ترین لازمه‌های یک ساخته‌ی اسلشر است و ترکیب خوشمزه و دقیق ترس، تعلیق و کمدی و هیجان‌زده نگه داشتن بینندگان برای ادامه. تماشای «اش و مردگان شرور» همان احساس کارگردانی ویژه‌ و جادویی سم ریمی را منتقل می‌کند که واقعا یکی از استادان فیلم‌های بی‌مووی‌ است. تبحر او را می‌توانید در نماهای غیرمنتظره‌ای که می‌گیرد، تدوین‌های سریع و صدم‌ثانیه‌ای‌اش که هیچ‌وقت اعصاب‌خردکن نمی‌شوند و صدالبته دوربین اول‌شخص مارگونه‌ی آن نیروی شیطانی ببینید که فیلم‌های اصلی را وحشتناک ساخته بود. ریمی در همین ۴۰ دقیقه به زیبایی به تمام بی‌مووی‌سازانِ قلابی این روزها یاد می‌دهد که این کار خودش یک هنر است. برای مثال سکانسی که فیشر مورد حمله‌ی همکار مرده‌اش قرار می‌گیرد و چراغ‌قوه‌اش به زمین می‌افتد را ببینید. ریمی اجازه می‌دهد، چراغ‌قوه به چرخش به دور خودش ادامه دهد و همین به یک صحنه‌ی تنش‌زای ساده اما هوشمندانه ختم می‌شود. ash در این میان، چگونه می‌توان این متن را بدون اشاره به بروس کمپل، جاذبه‌ی مرکزی سریال تمام کرد. در ۵۷ سالگی او هنوز توانایی این را دارد تا به‌طرز خیره‌کننده‌ای این نقش که نیاز سنگینی به حرکات فیزیکی و بدلکاری دارد را بازی کند. ناسلامتی اگرچه هنوز در اولین قسمت سریال به سر می‌بریم، اما او مجبور بود به یاد بشقاب‌های معروف «مردگان شرور ۲»، این‌ بار گلدان توی سرش خرد کند. راستش را بخواهید همین ۴۰ دقیقه ثابت می‌کند که نه تنها کمپل پیر نشده، بلکه او برای ایفای این نقش در باتجربه‌ترین و زنده‌ترین وضعیتش حضور دارد. جدا از کمدی‌های اسلپ‌استیکش، کمپل باز دوباره نشان می‌دهد توانایی عجیبی در بیان دیالوگ‌هایش به نحوی به‌یادماندنی که در ذهن طرفداران حک شود، دارد. تمام حرکات، واکنش‌ها و جملاتش دارای چنان جزییات ریزی است که آنها را به چیزی زنده‌تر و بامزه‌تر تبدیل می‌کند. سریال برای ادامه‌ی بقای جذابیتش نیاز به شارژ نگه داشتن این جاذبه‌ی مرکزی دارد. چون برخلاف فیلم‌ها، دقایق بیشتری را با اش خواهیم گذراند و نویسندگان در تازه نگه داشتن این شخصیت، کار سختی در پیش دارند. فعلا به جز یک سری جلوه‌های کامپیوتری بی‌حس‌و‌حال به جای استفاده از غذاهای فاسد برای شبیه‌سازی اعضای بدن قربانیان، همه‌چیز ایده‌آل به نظر می‌رسد. همیشه بازی با نوستالژی عواقب خطرناکی در پی دارد، اما در حال حاضر «اش علیه مردگان شرور» نشان داده می‌خواهد با استفاده از عناصر تعریف‌کننده‌ی سه‌گانه‌ی اصلی، این فرانچایز را گسترش دهد . شروع پُر سر و صدا و شگفت‌انگیز سریال، ما را به ادامه‌ای سرشار از ماجراجویی‌های رعد‌آسا و پُرهرج‌و‌مرج امیدوار می‌کند. اگرچه طنز و شیمی عالی کاراکترها لذت‌بخش است، اما حالا که به نظر می‌رسد همه‌چیز روی ریل افتاده، نمی‌توان نگران نبود. نگران اینکه آیا اپیزودهایی که ریمی کارگردانشان نیست هم به همین اندازه خوب هستند؟ و آیا نویسندگان می‌توانند ‌در حد توانایی‌های بُرنده‌ی کمپل، ظاهر شوند؟ باید صبر کرد و دید. اما فعلا که همه‌چیز بر وفق مراد است! تهیه شده در زومجی


اسپویل
برای نوشتن متن دارای اسپویل، دکمه را بفشارید و متن مورد نظر را بین (* و *) بنویسید
کاراکتر باقی مانده