// یکشنبه, ۸ آذر ۱۳۹۴ ساعت ۲۰:۰۰

موشکافی صحنه به صحنه اولین تریلر فیلم Captain America: Civil War

به تازگی اولین تریلر فیلم «کاپیتان امریکا: جنگ داخلی» منتشر شد. زومجی در این مطلب نما به نما، نگاهی به نکات مهم و دور از چشم این دو دقیقه و سی ثانیه انداخته است. همراه زومجی باشید.

دانلود ویدیو با رزولوشن SD 320p | دانلود ویدیو با رزولوشن HD 720p

اصولا در مسیر رسیدن به اکران بلاک‌باسترهای پرخرج و پر سر و صدا، بحث‌ها و گفتگوها و بررسی‌های شکل‌گرفته قبل از دیدن فیلم اصلی، خیلی بیشتر و فراگیرتر از زمان بعد از نمایش فیلم است. چنین چیزی درباره‌ی «کاپیتان امریکا: جنگ داخلی»، به کارگردانی برادران روسو جدیدترین غولِ مارول هم صدق می‌کند. در تریلر حدودا سه دقیقه‌ای پخش‌شده از فیلم، «جنگ داخلی» به راستی هیجان‌انگیز و دیوانه‌وار به نظر می‌رسد و خیلی نزدیک به چیزی است که از بهترین‌های مارول انتظار داریم و بدون‌شک از همین الان از لحاظ ابعاد و اندازه لقب بزرگ‌ترین فیلم سال آینده را بدست می‌آورد، چون اینجا زمانی است که تاکنون در میان دنیای سینمایی مارول سابقه نداشته است. یعنی علاوه‌بر دشمنان قدرتمند، قهرمانانمان نیز به جان هم افتاده‌اند و مثل بچه‌مدرسه‌‌‌ایی‌ها برای یکدیگر شاخ و شانه می‌کشند.

در بالاترین نقطه‌ی نبرد، کاپیتان امریکا را داریم که ظاهرا بالاخره از دست تونی استارک به خاطر پیچاندن ساندویچ‌های کالباسی که مادرش برایش می‌گذارد، جوش آورده و می‌خواهد در مقابل او بیاستد، تا بچه‌های دیگری مثل هاوک‌آی، اسکارت ویچ، بلک ویدو و ویژن که باید این وسط برای دعوای بعد از زنگ آخر یکی را برای طرفداری انتخاب کنند! در این میان، پلنگ سیاه و اسپایدرمن هم به عنوان تازه‌واردهای مدرسه باید خودی نشان دهند و از همان ابتدا میخ‌شان را بکوند. بله، همه‌چیز در قاراشمیش‌ترین وضعیت ممکنش به سر می‌برد. اما خب، این واکنشی است که هنگام دیدن تریلرهای اکثر فیلم‌های مارول نشان می‌دهیم، اینکه محصول نهایی بتواند از پس این حجم از پیچیدگی‌ها و شخصیت‌های درهم‌گره‌خورده به خوبی برآید و اینکه آیا این غول جدید، علاوه‌بر اندازه‌ی عظیمش، چابک و سرحال هم است، مسئله‌ی دیگری است. اما خب، در حال حاضر با تریلری طرف هستیم که سرشار از لحظات کنجکاو‌ی‌برانگیز و اتفاقات سوال‌برانگیز است. گفتم سوال و بگذارید ببینیم مهم‌ترین بخش‌های این تریلر چه چیزهایی برای گفتن داشت و آیا می‌توانیم جوابی برایشان پیدا کنیم؟   bucky captain america and falcon خیلی خب، اولین نمای تریلر، آخرین نماهایی است در صحنه‌های پسا-پسا-تیتراژِ «انت‌من» دیده بودیم. جایی که به نظر می‌رسد استیو راجرز (کاپیتان امریکا) و سم ویلسون (فالکون) جستجوی طولانی‌شان برای یافتن باکی بارنز (سرباز زمستان)، دوست دوران کودکی استیو را به پایان رسانده‌اند؛ سرباز زمستانی که در فیلم قبلی «کاپیتان امریکا» دیدیم که تحت شستشوی مغزی سازمان هایدرا به یکی از قاتل‌های آنها تبدیل شده بود. از آنجایی که با وجود تمام کاراکترهای گوناگونی که در این قسمت حضور دارند، در عنوان فیلم نام «کاپیتان امریکا» به چشم می‌خورد، پس ظاهرا داستان او و دوست کودکی‌اش محور «جنگ داخلی» را شامل می‌شود. یکی از دلایلی که «کاپیتان امریکا: سرباز زمستان» تا این لحظه یکی از بهترین ارائه‌های مارول است، به همین رابطه‌ی استیو و باکی برمی‌گردد و خوشبختانه به نظر می‌رسد در این قسمت هم فیلم می‌خواهد کمی از انفجارهای الکی فاصله بگیرد و قدم‌های در شخصیت‌پردازی بردارد. جو روسو، درباره‌ی خاطرات باکی می‌گوید: «خاطراتش اگرچه تیره و تار هستند. اما او چیزهایی به یاد می‌آورد. او همچنین الان دیگر آدم متفاوتی شده است. بخشی از شخصیتش تحت کنترل بوده و او خیلی‌ها را کشته است. به همین دلیل باکی گذشته‌ی پیچیده‌‌ای دارد. او چه کسی است؟ چطوری چنین شخصیتی به حرکت ادامه می‌دهد؟ او دیگر باکی بارنز نیست. او دیگر سرباز زمستان نیست. او چیزی در میان این دو است».   bucky barnes ظاهرا یکی از بزرگ‌ترین درگیری‌های استیو این است که باکی را به‌شکلی مجبور به یاد آوردن گذشته‌ها و هویت واقعی‌اش کند. حالا اینکه آیا او از مرد مورچه‌ای برای ورود به مغز باکی استفاده می‌کند یا نه، مشخص نیست! اما در جایی از تریلر استیو از باکی می‌پرسد، آیا او را می‌شناسد و او نیز جواب می‌دهد: «اسم مادرت سارا بود. تو عادت داشتی توی کفشت روزنامه بذاری». بله، ظاهرا تلاش‌های مرد مورچه‌ای کارساز بوده است! و این آغازی است برای پیوستن باکی به گروه دوست قدیمی‌اش. اما با دیدن این صحنه در آغاز تریلر، این سوال مطرح می‌شود که آیا مرحله‌ی جستجوی استیو در فیلم به سرعت به پایان می‌رسد؟ جو روسو در جواب به این سوال می‌گوید: «این صحنه در اوایل فیلم نیست. اما فکر کردیم با استفاده از این صحنه در همین ابتدا روشن کنیم که این فیلم بیشتر از اونجرز ۲ و نیم، کاپیتان امریکا ۳ است». آنتونی روسو نیز ادامه می‌دهد: «این فیلم داستان چگونگی رسیدن کاپیتان به باکی است و جستجوی استیو هم تاحدودی جزو آن می‌شود». فقط در پایان تنها سوالی که درباره‌ی این صحنه باقی می‌ماند این است که باکی چطوری دست آهنی‌اش را لای یک پرس گیر انداخته است. آیا او قصد دارد از شر این دست آهنی خلاص شود یا چه؟!   explosions اما خیلی طول نمی‌کشد تا بفهمیم دیدار این دوستان قدیمی و آفتابی شدن سرباز زمستان، عواقب بدی در پی داشته. استیو رو به باکی می‌گوید: «تو تحت تعقیبی». در همین حین، ما ساختمان دولتی و ظاهرا مهمی را می‌بینیم که منفجر می‌شود؛ ساختمانی که بسیاری آن را همان سازمان ملل می‌دانند. این سوال ایجاد می‌شود که آیا باکی پشت این حمله‌ی تروریستی بوده است؟ او می‌گوید: «من دیگه از اون کارا نمی‌کنم». پس، شاید کسی برای او پاپوش دوخته است. چه کسی بهتر از سرباز زمستانی که نیروهای امنیتی به خاطر اتفاقات «کاپیتان امریکا ۲» در به در به دنبالش هستند.   civil war troops اینجا برمی‌گردیم به چرایی گیر کردن دست آهنی باکی؟ می‌دانیم که آنتاگونیست‌های جدیدی مثل بارون زمو و کراس‌بونز در این قسمت حضور دارند. اما گیر افتادن باکی را باید کار دولت بدانیم. در طول تریلر، ارجاعات متعددی به کارهای باکی در «سرباز زمستان» می‌شود و این‌طور برداشت می‌شود که مقامات به دنبال دستگیری او هستند. از همین رو، این تئوری به میان کشیده می‌شود که شاید دولت، رد باکی را زده و او را زندانی کرده باشد و استیو راجز با فراری دادن او، رابطه‌اش با دولت را گل‌آلود می‌کند. شاید باکی تغییر کرده باشد و استیو به او اعتماد داشته باشد، اما پلیس نه برای دستگیری، بلکه برای کشتن او در تعقیبش است. آنتونی روسو در این‌باره می‌گوید: «تمام چیزی که می‌توانم در این‌باره بگم این است که او تاریخ پیچیده‌ای به عنوان یک قاتل و سلاح هایدرا دارد و مطمئنا آن تاریخ باعث می‌شود تا پای او به داخل درگیری‌ جدیدی باز شود». درحالی که مشخص است برای باکی پاپوش بزرگی دوخته‌اند. اما سوال این است که توسط چه کسی؟   bucky jumping قبل از اینکه لوگوی مارول ظاهر شود، باکی را در حال پریدن از لبه‌ی ساختمان می‌بینیم. نکته‌ی جالب این صحنه این است که با یک نمای قهرمانانه طرف هستیم. در کمیک‌بوک‌ها، باکی و فالکون جایگزین‌های استیو راجز به عنوان کاپیتان امریکای اصلی بوده‌اند. آیا «جنگ داخلی» هم کم کم می‌خواهد چنین حرکتی را با باکی اجرا کند؟   general ross سپس، با چهره‌ی پیر اما فراموش‌شده‌ای روبه‌رو می‌شویم که وارد صحنه می‌‌شود: ویلیام هرت معروف به ژنرال «تاندربولت راس» که دشمن اصلی بروس بنر در فیلم «هالک باورنکردنی» (۲۰۰۸) بود؛ فیلمی که هرگز تبدیل به یکی از فرزندان قابل‌قبول دنیای سینمایی مارول نشد. او همان‌طور که بدجوری روی اعصاب بروس بنر بیچاره می‌رفت، ظاهرا بعد از هشت سال برگشته تا این‌دفعه روی مـخ کاپیتان رژه برود.  ظاهرا او به عنوان مسئول رسیدگی به اتفاقات سوکوویا انتخاب شده است. ژنرال که از کارهای اونجرز راضی به نظر نمی‌رسد به کاپیتان می‌گوید: «تو با یه عالمه قدرت و بدون نظارت فعالیت کردی». جو روسو می‌گوید: «هدف این بوده تا همه‌ی این فیلم‌ها را به هم مرتبط کنیم. اینکه توانستیم او را از فیلمی مثل هالک که تاحدودی فراموش‌ شده، بیرون بکشیم و دوباره در داخل چارچوب دنیای سینمایی وارد کنیم، خیلی برای‌مان اهمیت داشت».   captain america black widow civil war جو ادامه می‌دهد: «شما نمی‌توانید کاراکتری به اسم کاپیتان امریکا داشته باشید و خصوصیات آن را مخصوصا در این دوره و زمانه، بدون بررسی رها کنید. قهرمانان چنین دنیایی نه زیر هدایت دولت، بلکه زیر سایه‌ی خودشان فعالیت می‌کنند و این می‌تواند مشکلات زیادی به همراه بیاورد. ما در این فیلم می‌خواهیم روی بخش کوچکی از معنای امپرالیسم تمرکز کنیم؛ اینکه آیا کسانی که قدرت دارند، حتی برای انجام کار خوب، باید از آن قدرت استفاده کنند؟ ما چگونه باید این نوع قدرت را کنترل کنیم؟» از قرار معلوم، ژنرال راس راه‌حل ساده‌ای در نظر دارد...   sokovia accounts بله، این سند قطور که در کمیک‌بوک‌ها «لایحه‌ی ثبت ابرقهرمانان» نام دارد و در این فیلم به «لاحیه‌ی سوکوویا» معروف است، چیزی است که داستان «جنگ داخلی» را به جلو حرکت می‌دهد. شاید خواندن این پرونده‌ی بزرگ حوصله‌سربر باشد و کاغذ پاره‌ای بیش به نظر نرسد، اما همین کاغذها قرار است نقش مهمی در فیلم داشته باشند. این همان پرونده‌ای است که به دولت این اجازه را می‌دهند تا بر ابرقهرمانان نظارت داشته باشد و آنها را تحت رهبری قرار دهد و همان سندی است که به نوشتن کمیک‌بوک «جنگ داخلی» در سال ۲۰۰۶ انجامید. جو روسو می‌گوید: «ما داریم از عصاره‌ی چیزی که جنگ داخلی را تشکیل می‌داد، استفاده می‌کنیم. آن کمیک‌بوک‌ها با توجه به ساختاری که ما تاکنون طراحی کرده‌ایم از لحاظ داستان‌گویی قابل‌استفاده نیستند. اما ایده‌ی قانونی شدن عملکرد قهرمانان و این حقیقت که آنها باید به خاطر قدرت‌هایشان که امکان دارد ترسناک شوند، تحت نظارت و کنترل باشند، اجراشدنی بود». خب، چنین چیزی با طرز کار کاپیتان جور درنمی‌آید. به همین دلیل، او در مقابل کسانی قرار می‌گیرد که تا قبل از این هم‌تیمی‌هایش بودند.   general ross sokovia accords اما این لایحه به چه دلیلی شکل گرفته است. خب، برای دیدن جواب‌تان بروید پایان‌بندی سه فیلم «اونجرز»، «سرباز زمستان» و «دوران اولتران» را یک بار دیگر تماشا کنید. از ماجرای جان گرفتن اولتران به دست ابرقهرمانان و کاری که این هوش‌مصنوعی با شهر سوکوویا کرد گرفته تا ترکاندن نیویورک در پایان «اونجرز» و درب‌و‌داغان‌شدن واشنگتون بعد از سقوط آن هواپیمابر عظیم در پایان «سرباز زمستان». بالاخره یک نفر پیدا شده تا به انتقام‌جویان بفهماند که شماها خیلی خرابکاری می‌کنید. تمام اینها مدارک خوبی برای هرچه قطور کردن این پیمان و استفاده از آن برای کنترل اونجرزها هستند.   steve rogers civil war اگرچه مارول علاقه‌ای به نمایش مستقیم مشکلاتی که جنگ‌های انتقام‌جویان برای مردم ایجاد می‌کند، ندارد. اما خب به قول روسو: «این چیزی است که دنیا دیگر نمی‌تواند تحملش کند». از همین سو، ما استیو را در عمق افکارش می‌بینیم. او به چه می‌اندیشد؟ در کمیک‌بوک‌ها، مخالفت کاپیتان با این لایحه به شورش او می‌انجامد. اگرچه او در فیلم نیز وارد چنین مسیری می‌شود، اما به خاطر دلیل متفاوتی. دلایلی خیلی شخصی‌تر. آنتونی روسو می‌گوید: «چالشی که در رابطه با داستان جنگ داخلی داشتیم این بود که همه از لاحیه‌ی کنترل ابرقهرمانان خبر دارند. می‌توان از این موضوع به عنوان یک مشکل سیاسی استفاده کرد، اما نمی‌خواستیم درگیری فیلم فقط و فقط براساس سیاست باشد. به همین دلیل دنبال دلایلی خیلی شخصی‌تر گشتیم تا رویارویی همه با این لاحیه را وارد مرحله‌ی پیچیده‌تری کنیم. رابطه‌ی استیو و باکی این اجازه را به‌مان داد تا جبهه‌گیری کاراکترها در مواجه با این لاحیه را شخصی‌تر کنیم».   bucky barnes civil war به نظر می‌رسد کاپیتان حمایت یکی از نزدیک‌ترین دوستانش را از دست می‌دهد: ناتاشا رومانوف. در حالی که باکی سوار بر موتور در تونلی زیرزمینی درحال ویراژ دادن است، صدای رومانوف را می‌شنویم که از پشت تلفن به کاپیتان می‌گوید: «می‌دونم چقدر به باکی اهمیت می‌دی. اما بی‌خیال این یکی شو». «سرباز زمستان» رابطه‌ی نزدیکی را بین استیو و ناتاشا پی‌ریزی کرد. کسانی که هر دو روح مهربانی دارند و توسط دولت‌‌ها به سلاح‌های زنده تبدیل شده بودند. ناتاشا اما ظاهرا با لاحیه‌ی سوکوویا موافق است یا حداقل راه مقابله با آن را مبارزه با ‌هم‌تیمی‌های خودش نمی‌داند. از همین رو، او یکی از کسانی است که در رویدادهای «جنگ داخلی» در مقابل کاپیتان می‌ایستد. جو روسو می‌گوید: «ما فکر کردیم خیلی جالب می‌شود اگر رابطه‌ای که در جریان سرباز زمستان اینقدر قوی بود را برداریم و امتحانش کنیم. ناتاشا قبول دارد که آنها اشتباهات آشکار زیادی مرتکب شده‌اند و در تلاش است تا استیو را راضی کند که قضیه به سیاهی و سفیدی‌ که او می‌بینید، نیست. اینکه شاید آنها باید مجازات شوند و شاید باید این مجازات را قبول کنند. اما باید راهی از درون سیستم برای مقابله با آن پیدا کنند تا انتقام‌جویان از یکدیگر متفرق نشوند».   steve rogers disguise عمق جدایی استیو از دار و دسته‌‌ی قدیمی‌اش را وقتی می‌بینیم که او در لباس مبدل در میان مردم مخفی شده (که شامل یک کلاه و عینک آفتابی برای یکی از معروف‌ترین آدم‌های دنیا می‌شود!). او و ناتاشا در «سرباز زمستان» مجبور شده بودند که همین‌طوری قاطی مردم شوند، اما در اینجا آنها در جبهه‌های مخالف قرار گرفته‌اند. در همین حین، ناتاشا را داریم که در جریان تماسش، سعی می‌کند به کاپیتان درباره‌ی پیچیده‌تر شدن اوضاع هشدار دهد: «لطفا. تو فقط همه‌چیز بدتر می‌کنی». اما استیو نمی‌خواهد باکی را تنها بگذارد. به نظر می‌رسد تلاش کاپیتان در کمک کردن به دوست قدیمی‌اش برای پاک کردن اسمش، چیزی است که کاپیتان امریکا را به یک شورشگر تبدیل کرده و کاری می‌کند تا او علیه کشوری که اسمش را از آن گرفته، بجنگد. آنتونی روسو توضیح می‌دهد: «وقتی برای کارگردانی سرباز زمستان وارد کار شدیم، فکر کردیم جالب‌ترین کاری که می‌شود با این کاراکتر کرد این است که او را از مثبت‌ترین فرد گروه برداریم و شخصیتش را که در واقع یک مامور پروپاگاندا بود را در پایان فیلم سوم تبدیل به یک شورشی کنیم». چیزی که قدم بزرگی در پرداخت شخصیتی است که هنوز هر از گاهی پرچم کشورش را به تن می‌کند. بالاخره در نماهای جلوتر، استیو را می‌بینیم که ناتاشا را به مبارزه می‌طلبد: «می‌خوای منو دستگیر کنی؟» صدای شلیک چندین گلوله به گوش می‌رسد که به معنای یک «آره»ی بلند است!   black widow civil war آنتونی روسو اضافه می‌کند: «در همین خصوص کاپیتان باید در مقابل سیستم قرار بگیرد. با این تفاوت که این بار عواقب این کار و چیزهایی که در خطر هستند، خیلی حساس‌تر از سرباز زمستان هستند. در سرباز زمستان او در جبهه‌ی حق قرار داشت. چرا که سیستم از ریشه توسط سازمانی شیطانی فاسد شده بود. در این فیلم، همه‌چیز به سیستم علیه کاپیتان امریکا خلاصه می‌شود. او باید تصمیم بگیرد که آیا می‌تواند سیستم را تحمل کند یا نه».   tony stark civil war و به نظر می‌رسد سیستم در قالب تونی استارکِ عصبانی، خسته و کبود ظاهر می‌شود. تونی در حال حرکت در یک راهرو به استیو می‌گوید: «کاپیتان، یه کمی تدافعی به نظر می‌رسی». کاپیتان جواب می‌دهد: «خب، روز سختی داشتم». هشدار: به برخورد نزدیک می‌شویم!   iron man civil war در کمیک‌بوک «جنگ داخلی» اختلاف نظر کاپیتان و مرد آهنی به درگیری‌های ایدئولوژیک و فیزیکی می‌کشد و چنین چیزی درباره‌ی فیلم هم صدق می‌کند. از زمانی که استیو راجز و تونی استارک در «اونجرز» با یکدیگر آشنا شدند، آنها رابطه‌ی گرمی نداشته‌اند، اما حتی بعد از «دوران اولتران» هر دو در وضعیت خوبی از هم جدا شدند. اما به نظر می‌رسد در یک یا چند سالی که از رویدادهای آن فیلم گذشته، نظر نابغه‌ی میلیاردر ما تغییر کرده است. در اولین برخورد با فیلمی مثل «جنگ داخلی» به نظر می‌رسد حتما کاپیتان امریکا باید طرفدار دولت باشد و تونی استارک به عنوان کسی که اولتران را بدون مشورت خلق کرد، باید شورشی جمع لقب بگیرد. اما خب، بالاخره هر آدم خودخواهی مثل استارک بعد از اینکه ببیند اختراعش به چه ماشین کشتاری تبدیل شد، کمی سر عقل می‌آید. آنتونی روسو می‌گوید: «خصوصیت تعریف‌کننده‌ی شخصیت تونی، خودپرستی‌اش است و ما فکر کردیم خیلی جالب می‌شود اگر او را در نقطه‌ای از زندگی‌اش قرار دهیم که او راضی به دنبال کردن قانون و پیروی از یک بالاسری است؛ جایی که او احساس می‌کند این کار خوبی است». جرقه‌ی این تحول را باید در «دوران اولتران» جستجو کرد. بعد از چشم‌اندازی که تونی از نابودی زمین و اونجرزها به دست تانوس دید، به قول جو روسو: «او دچار عذاب وجدان سختی شده و این مسئله در تصمیم‌گیری‌اش تاثیرگذار بوده است».   martin freeman civil war درست بعد از اینکه جمله‌ی «می‌خوای منو دستگیر کنی؟» تمام می‌شود، ما کاپیتان و فالکون را بدون تجهیزاتشان در محاصره‌ی پلیس‌ها و مقامات می‌بینیم. نکته‌ی مهم این نما، شخصیت بی‌نام و نشان مارتین فریمن است که به سختی قابل‌دیدن است و همچنین شارون کارتر یا مامور ۱۳ که باید در جبهه‌ی کاپیتان باشد اما نیست. سوال این است که آیا او نیز علیه کاپیتان کار می‌کند یا مامور دو جانبه است. این وسط، می‌توان این احتمال را نیز داد که شاید شخصیت فریمن هم آن چیزی که به نظر می‌رسد، نباشد. به هر حال، روی این صحنه صدای تونی را می‌شنویم که می‌گوید: «اگه ما نتونیم محدودیت‌ها رو قبول کنیم، هیچ فرقی با آدم‌بدها نداریم». که کاپیتان جواب می‌دهد: «من اینطوری فکر نمی‌کنم». مشت اول، هزار!   captain america shield civil war جو روسو می‌گوید: «وقتی مردم سینما را ترک می‌کنند، درباره‌ی اینکه در فیلم حق با کاپیتان بود یا تونی بحث خواهند کرد. تونی نظر درستی درباره‌ی مجازات و وظیفه‌ی اونجرزها در قبال دنیا دارد و باور دارد که این حق دنیا است که یک‌جورهایی اونجرزها را کنترل کند. در همین رابطه تونی داستان خیلی احساسیی در این فیلم دارد. و دوانی جونیور در این نقش شگفت‌انگیز است. فکر می‌کنم او شخصیتی که در طول این سال‌ها ساخته بود را برمی‌دارد و در این فیلم با او وارد مکان‌های خطرناکی می‌شود».   bucky civil war اینجا باکی و کاپیتان را می‌بینیم که ظاهرا دارند برای نبرد نهایی آماده می‌شوند و استیو کاملا نسبت به تصمیمی که گرفته خوشحال به نظر نمی‌رسد.   tony stark تونی که حالا کت و شلوار به تن دارد به استیو می‌گوید: «بعضی‌وقت‌ها دوست دارم بزنم دندون‌های خوشگلو خرد کنم». چرا؟ به قول جو روسو: «تونی کسی است که مثل بقیه به این وضعیت به عنوان شرایطی خاکستری نگاه می‌کند. اما کاپیتان شدیدا سیاه و سفید به موضوع نگاه می‌کند. این درحالی است که تونی دارد سعی می‌کند تا جایی که می‌تواند شکیبانی به خرج دهد و این کار استیو را به پای لجبازی ننویسد. این موضوع که او دوست دارد یک مشت روانه‌ی دندان‌های خوشگل کاپیتان کند به نوعی نشان‌دهنده‌ی عصبانیت او از عدم توانایی کاپیتان به درک کردن این موقعیت و سیاست‌ها و مصالحه کردن است».   cap آنتونی روسو اضافه می‌کند: «ما همچنین با تاریخ هم بازی کردیم. زمانی که تونی استارک به دنیا می‌آید و بزرگ می‌شود، کاپیتان امریکا یک افسانه است. از این طریق می‌خواهیم تاریخ بین این دو کاراکتر را بررسی کنیم. خیلی جالب است. با رابطه‌ی مریض و پیچیده‌ای طرف هستیم». این شاید به یکی از شایعه‌هایی که از «جنگ داخلی» به گوش می‌رسد هم اشاره کند؛ اینکه شاید درگیری تونی و استیو یک‌جورهایی با هاوارد استارک، پدر تونی در ارتباط باشد. در دنیای سینمایی مارول، هاوارد استارک در تصادف اتومبیلی قبل از اتفاقات «مرد آهنی» می‌میرد. اما چه می‌شود اگر باکی به عنوان سرباز زمستان در مرگ او نقش داشته باشد؟ آیا این تونی را متقاعد می‌کند که شکیبایی را کنار بگذارد و صورت کاپیتان را به یک همبرگر خونی تبدیل کند؟!   falcon civil war اینجا درحالی که فالکون از لبه‌ی پشت‌بامی به پرواز درمی‌آید، می‌شنویم: «من می‌خوام مطمئن بشیم که همه‌ی گزینه‌هامون رو در نظر گرفتیم. اون کسایی که به تو شلیک می‌کنن، معمولا به من هم شلیک می‌کنن». و می‌بینیم که همین‌طور است. اما داستان فالکون در این فیلم چیست؟ جو روسو می‌گوید: «او دارد رابطه‌اش را با کاپیتان قوی‌تر می‌کند. حالا با فالکون، کاپیتان و باکی طرف هستیم. داینامیک بین آنها چگونه خواهد بود؟ او درباره‌ی باکی چه فکر می‌کند؟ اگر سرباز زمستان به داستان برگردد، این چه تاثیری روی رابطه‌اش با کاپیتان می‌گذارد؟» هرچه نباشد سه‌گانه‌ی کاپیتان/فالکون/باکی را باید بزرگ‌ترین مثلث عشقی تمام دنیای سینمایی مارول دانست. ناسلامتی آنها به خاطر یکدیگر، بزرگ‌ترین تیم ابرقهرمانی دنیا را به گند کشیده‌اند. امیدوارم ارزشش را داشته باشد!   captain america jumping through window اینجا کاپیتان را می‌بینیم که از پنجره وارد سازمان بیماری‌های عفونی می‌شود. این می‌توان تقویت‌کننده‌ی شایعه‌هایی در این رابطه باشد که شاید بخشی از این فیلم پیرامون پخش ویروسی مرگبار در سرتاسر جهان بچرخد.   avengers civil war جو روسو می‌گوید: «وقتی در دوران کودکی کمیک‌ جمع می‌کردم، همیشه دنبال پنل‌های بزرگ دوتایی می‌گشتم و حرکات تمامی کاراکترها در هنگام نبرد را با دقت بررسی می‌کردم. بعضی‌وقت‌ها به این صفحات به عنوان پنل‌های انفجار اشاره می‌شود. این پنل انفجار ماست». به راستی که همین‌طور است. خیلی وقت است که می‌دانیم «جنگ داخلی» درباره‌ی تقسیم شدن اونجرزها به دو تیم است؛ گروهی وفادار به کاپیتان و گروهی که پشت مرد آهنی صف می‌کشند. در این نما می‌بینیم که رویداد اصلی فیلم در حال شکل‌گیری است. در یک طرف، کاپیتان امریکا، باکی، اسکارت ویچ و هاوک‌آی (بعد از عقب انداختن بازنشستگی‌اش در مزرعه) ایستاده‌اند. و در بیرون از این نما، می‌توان حدس زد که فالکون نیز حضور دارد و انت‌من هم جایی روی شانه‌ی کاپیتان یا لای موهایش منتظر است تا وارد سوراخ دماغ تونی شود!   stark rhodes civil war و در طرف قرمز رینگ، مرد آهنی و جیمز رودی را داریم؛ بله، اگرچه اصلا نبرد عادلانه‌ای به نظر نمی‌رسد، اما می‌توان تصور کرد که همه‌چیز به سرعت مساوی شود. آنتونی روسو می‌گوید: «ما سعی کردیم تا نظر تمامی کاراکترها و واکنش‌ شخصی‌شان به ایده‌ی لایحه را بررسی کنیم. اینکه آنها چگونه به آن پاسخ می‌دهند؟ چرا این مشکل برایشان اهمیت دارد؟ چرا این لایحه برایشان خوب یا بد است؟ ما چنین برنامه‌ای برایشان داشتیم».   rhodes stark civil war flying ظاهرا فالکون از آسمان روی اعصاب حریف رفته! تونی رو به رودی: «بیا اول اون مگسِ موذی رو له کنیم!»   bucky running به نظر می‌رسد‌‌ یکی از نبردهای اصلی موافقان و مخالفان در یک فرودگاه اتفاق می‌افتد. باکی هم که سر بزنگاه پاسپورتش را یادش رفته!   civil war explosion اینجا حدس می‌زنیم این «وار ماشین» است که موشک‌هایش را روانه‌ی فرودگاه کرده است. درحالی که به نظر می‌رسد آن دو آدمک کوچک نیز هاوک‌آی و اسکارلت ویچ هستند.   black panther civil war اما برگ برنده‌ی «جنگ داخلی» وارد می‌شود: تی‌چالا یا پلنگ سیاه، جدیدترین ابرقهرمان بیرون آمده از کارخانه‌ی مارول که رهبر کشوری آفریقایی به اسم واکاندا است؛ اشتباه نکنید. واکاندا یکی از خواهرزاده‌های اتیوپی یا سومالی نیست. بلکه کشوری کاملا پیشرفته در تکنولوژی و شدیدا محرمانه‌ای است که جایی در غرب آفریقا واقع شده است. پلنگ سیاه نیز به خاطر توانایی‌های بدنی باورنکردنی و هوش فرابشری‌اش معروف است. او دستی هم در تکنولوژی و اختراعات دارد. برای همین در کمیک‌بوک‌ها هر وقت قضیه علمی می‌شود، به خدمات کامپیوتری تی‌چالا زنگ می‌زنند! تمام اینها به کنار، لبـاس را دریـاب! جو روسو می‌گوید: «پوشش پلنگ سیاه ترکیبی از لباس واقعی و جلوه‌‌های کامپیوتری است. بافت لباس از جنس وایبرنیوم است و مثل شبکه‌ای درهم‌تنیده می‌مانند. تقریبا مثل زره زنجیری. درخشندگی سطح لباس هم چیزی است که باید در مرحله‌ی پس از تولید به آن اضافه کنیم». لباس پلنگ سیاه از وایبرنیوم است و اگر با کمیک‌بوک‌های این شخصیت آشنا باشید، چیزی برای غافلگیری وجود ندارد. در دنیای کمیک‌بوک‌های مارول، وایبرنیوم فلزِ تقریبا غیرقابل‌شکستن و باارزشی است که سپر کاپیتان امریکا هم از آن ساخته شده. منبع این عنصر کجاست؟ بله، واکاندا. اگر یادتان باشد در «عصر اولتران» هم هوش مصنوعی‌مان برای ساخت بدنی برای خودش، بدجوری در جستجوی یک مثقال وایبرنیوم بود! خب، به نظرتان آیا مبارزه با کسی که تمام بدنش با چنین فلزی پوشیده شده، عاقلانه است؟ اما سوالی که باقی می‌ماند این است که نقش او در «جنگ داخلی» چیست؟ جو می‌گوید: «پای او به خاطر دلایل متفاوتی به درگیری کاپیتان و تیمش باز شده است. انگیزه‌های او با انگیزه‌های آنها یکسان نیست». ولی به نظر می‌رسد از آنجایی که به لطف روباتی ساخته شده به دست تونی استارک، از وایبرنیومِ واکاندا برای نابودی دنیا استفاده شد، شاید پلنگ سیاه به نیویورک سفر کرده تا دو کلام حرف حساب با قهرمانان دنیا بزند!   civil war hero shot در بازگشت به بررسی تریلر، سم را داریم که می‌پرسد: «چیکار باید کنیم؟» و کاپیتان جواب می‌دهد: «می‌جنگیم». و در این نما تیم جداشده‌اش از اونجرز را می‌بینیم. فقط طبیعتا خبری از انت‌من نیست که این به معنای عدم حضورش نیست! همچنین توانایی جدید اسکارلت را داشته باشید که چگونه از انرژی‌اش برای پرواز می‌کند. ظاهرا در یکی-دو سال گذشته، حسابی روی پیشرفت توانایی‌هایش کار کرده!   black widow fighting civil war در این نما ناتاشا یک سری از حرکات مرگبارِ مورد علاقه‌اش را اجرا می‌کند. همچنین اینجا لوکیشن جدید و گرمی به نظر می‌رسد. شاید واکاندا؟   black panther running civil war در همان تونل زیرزمینی که باکی را در حال موتورسواری دیده بودیم، کاپیتان بدجوری در تلاش است تا پلنگ سیاه را بگیرد (به همین خیال باش!). در ادامه برای لحظه‌ای باکی را نیز می‌بینیم که در لباس قرمز با دویدن بر روی سقف ماشین‌ها بخشی از این تعقیب و گریز است.   captain america helicopter خب، استیو راجرز را در این نما می‌بینیم که در حال تحمل فشار زیادی است. چرا؟ چون در تلاش است تا به‌طرز سوپرمن‌واری جلوی پرواز هلی‌کوپتری را بگیرد! به نظر می‌رسد کاپیتان امریکا رسما در این فیلم از همه نظر مورد امتحان‌های دشواری قرار می‌گیرد. جو روسو می‌گوید: «او به دلیل شدیدا احساسی‌ به هلی‌کوپتر چسبیده است. ما داستان‌هایی را درباره‌ی مادرانی می‌خوانیم که به خاطر عشقی که به فرزندانشان دارند، ماشین را از جا بلند کرده‌اند. در این صحنه هم اتفاق خیلی مهمی در حال وقوع است و این برای ما نشان‌دهنده‌ی نبرد کاپیتان به عنوان یک شخصیت بود. یک مرد علیه هلی‌کوپتری که سعی می‌کند پرواز کند. می‌تونه جلوش رو بگیره؟ حد نهایی قدرت‌های او چیست؟ به نظر ما، این یکی از قوی‌ترین نماهای کل فیلم است و کریس ایوانز هم تلاش بسیار سختی می‌کند تا قدرت فیزیکی شخصیتش را به نمایش بگذارد. در صحنه‌ی فیلمبرداری، او در کنار جرثقیلی که هلی‌کوپتر را نگه می‌داشت، زور می‌زد که نتیجه‌اش چنین نمای معرکه‌ای از جنبش ماهیچه‌هایش بود. در حالی که او سعی می‌کند جلوی هلوی‌کوپتر را بگیرد، آدم می‌تواند درد، انرژی و اراده‌اش را در آن لحظه احساس کند». این «دلیل احساسی» کیست؟ آیا امکان دارد باکی در هلی‌کوپتر باشد؟   black widow explosion در این نمای میلی‌ثانیه‌ای ناتاشا نظاره‌گرِ هرج‌و‌مرج روبه‌رویش است. شاید او دست رد به سینه‌ی کاپیتان زده باشد، اما به نظر می‌رسد در صف سربازان تونی استارک هم قرار نگرفته است. آیا او در انتخاب جبهه‌ی درست مشکل دارد؟ آنتونی روسو می‌گوید: «ناتاشا در این فیلم در نقطه‌ی خیلی خوبی قرار گرفته. از یک طرف، ذهنش با تونی است، اما از طرفی دیگر، قلبش با کاپیتان است. او به عنوان یک شخصیت واقعا در موقعیت معرکه‌ای در این فیلم قرار دارد». خدا کند که این‌طور باشد. چون موقعیت قبلی‌اش با هالک یکی از نقاط ضعفِ «دوران اولتران» بود! اینجا می‌توانیم ببینیم که آن فرودگاه، فرودگاه لایپزینگ/هال در آلمان است. با توجه به ریشه‌ی آلمانی «بارون زمو» و آمدن اسمش به عنوان یکی از آنتاگونیست‌های «جنگ داخلی»، این سوال مطرح می‌شود که پس او کجاست؟ چون کسانی که با بارون زمو آشنایی داشته باشند، می‌دانند که او این پتانسیل را دارد تا تبدیل به یک آدم‌بدِ واقعا خفن در فیلم‌های مارول شود. جو روسو می‌گوید: «زموی دنیای سینمایی مارول، زموی کمیک‌بوک‌ها نیست و چیزی که درباره‌ی وفادار نماندن به داستان او در کتاب‌ها هیجان‌انگیز و غافلگیرکننده است، این است که (۱) این‌طوری همه‌چیز قابل‌پیش‌بینی می‌شد و (۲) زموی کمیک‌بوک‌ها در خدمت داستانی که ما سعی در روایتش داریم، نیست. پس، اگر زمو در این فیلم حضور پیدا کند، فکر کنم مردم باید انتظار چیزهای تازه و هیجان‌انگیزی را بکشند».   bucky iron man fight اینجا باکی و تونی را در تصادفی سنگین با یکدیگر می‌بینیم. چیزی که شاید کبودی زیر چشم تونی در اوایل تریلر را توضیح دهد. روی کاغذ این مبارزه عادلانه به نظر نمی‌رسد. اما به چهره و چشم‌های باکی دقت کنید. او بیشتر از آن باکی ناراحتِ اوایل فیلم، به حالت سرباز زمستانی‌‌اش سوییچ کرده است!   captain america hospital استیو درحال فرار در میان افنجار‌هایی در یک بیمارستان می‌گوید: «متاسفم، تونی». (بیمارستانی که ممکن است همان سازمان بیماری‌های عفونی باشد.)   tony rhodes civil war به یکی از مهم‌ترین نماهای تریلر می‌رسیم. تونی سر بیهوشِ رودی را در بغل گرفته. اما مشخص نیست که آیا مُرده است یا نه. چون معمولا مرگ شخصیت‌ها چیزی نیست که در تریلرها لو برود و در احساسی‌ترین دیالوگ تریلر، استیو می‌گوید: «می‌دونی که من چاره‌ی دیگه‌ای نداشتم». و درست بعد از نمایی از باکی برای یادآوری: «ولی اون دوست منه».   tony stark crying و حالا جمله‌ی محوری تریلر: تونی استارک، نخستین قهرمان دنیای سینمایی مارول، در غمگین‌ترین حالتی که تاکنون او را دیده بودیم، جواب می‌دهد: «خب، منم بودم». از این جمله می‌توان این‌طور برداشت کرد که دعوای این دو به نقطه‌ی غیرقابل‌بازگشتی رسیده است. جو روسو می‌گوید: «تم این فیلم درباره‌ی خیانت است و این تمِ واقعا تاثیرگذاری است. فیلم به شدت احساسات‌برانگیز است. همه‌چیز به احساس وابسته است و راستش را بخواهید ما نمی‌خواستیم فیلم فقط تبدیل به سیاست و دعوای مردم سر چیزهای پیش‌پاافتاده باشد. پرده‌ی سوم فیلم پیرامون لحظه‌ی خیلی شخصی‌ای بین این کاراکترها طراحی شده است».   avengers fight نهایتا به صحنه‌ای حماسی می‌رسیم که ظاهرا در آن آب از سر همه‌کس و همه‌چیز گذشته است. باکی و کاپیتان، تونی را گوشه‌ی رینگ انداخته‌اند و مشت و لگد‌هایی است که یکی پس از دیگری روی سر و صورتش پیاده می‌شود. این وسط، کار تیمی کاپیتان و باکی در استفاده از سپر، اشاره‌ی دیگری به شایعه‌ی «آیا باکی کاپیتان امریکای جدید است؟» می‌‌کند. اگرچه قبل از مشخص شدن نتیجه‌ی مسابقه، تریلر به پایان می‌رسد. اما احتمال اینکه مرد آهنی موفق نشود به تنهایی از زیر این ضربات پیروز بیرون بیاید، خیلی بالا است.   captain america civil war fight اما یک‌عالمه سوال‌های دیگر نیز در حاشیه‌ی این نبرد وجود دارد: اینجا کجاست؟ (ظاهرا این مکان در جایی برفی قرار گرفته که می‌تواند یکی از پایگاه‌های مخفی هایدرا باشد). چه بلایی سر فالکون آمده و بقیه‌ی اعضای اونجرز کجا هستند؟ چه زمانی سر و کله‌ی بارون زمو یا کراس‌بونز پیدا می‌شود؟ آیا نیرویی شرور از دعوای ابرقهرمانان زمین سوءاستفاده می‌کنند و کاری می‌کنند که هر دو طرف پشیمان شود؟ هنوز راز و رمزهای سر به مهر زیادی باقی مانده است. جو روسو می‌گوید: «برای ما مهم بود که از همین ابتدا به مردم بفهمانیم که این فیلم مکملسرباز زمستان است. این فیلم ادامه‌ای بر دوران اولتران نیست و قرار نیست ربطی به جنگ بی‌نهایت داشته باشد...» دو دقیقه و سی ثانیه‌ای که از «جنگ داخلی» دیده‌ایم یادآور بهترین عناصری است که از فیلم‌های مارول انتظار داریم و همان چیزی است که «سرباز زمستان» و کارگردانانش را در دل طرفداران جا کردند. به نظر می‌رسد خبری از تکیه‌ی بیش از اندازه‌ی فیلم به انفجارهای بزرگ و بی‌معنی نیست و این درگیری‌های ایدئولوژیک و احساسی هستند که به نبردهای فیزیکی می‌انجامند. اینکه پشت هر مشت و لگد کاراکترها مقداری داستان و احساس قرار داشته باشد، باعث می‌شود یک درگیری ظاهرا معمولی تنش‌زا شود و دیگر برای هیجان‌زده کردن تماشاگر نیازی به فرستادن شهری به آسمان نباشد! فقط، مثل همیشه بزرگ‌ترین خطری که این فیلم را تهدید می‌کند، عدم پرداخت عمیق انگیزه‌های کاراکترهایش برای پشت کردن به دوستان قدیمی‌شان است. مثلا در «دوران اولتران» دیدیم که تصمیم تونی استارک به ساخت بی‌سر و صدای اولتران چقدر ناگهانی و بی‌منطق بود. اینکه موقعیت این تعداد از شخصیت‌های مختلف را به‌طرز باورپذیری پرداخت کنی، کار سختی است و سخت‌تر از آن، قرار دادن متقاعدکننده‌ی کاپیتان امریکا و مرد آهنی در شرایط فشرده‌ای است که هیچ گزینه‌ای به جز «جنگ» در آن دیده نمی‌شود. «کاپیتان امریکا: جنگ داخلی» این پتانسیل را دارد تا مثل قسمت قبلی‌اش تماشاگران را از لحاظ بحث‌های زیرمتنی سیاسی و کشمکش‌های احساسی تحت‌تاثیر قرار دارد و آن وسط با اضافه کردن دویدن‌های ترسناک پلنگ سیاه به عنوان چاشنی، مغز بترکان شود! اینکه آیا برادران روسو موفق می‌شوند چیزی که شروع کرده بودند را با این فیلم پیشرفت دهند، به روز نمایش فیلم در ۶ می ۲۰۱۶ مربوط می‌شود. شما درباره‌ی این تریلر چه فکر کردید؟ تهیه شده در زومجی


اسپویل
برای نوشتن متن دارای اسپویل، دکمه را بفشارید و متن مورد نظر را بین (* و *) بنویسید
کاراکتر باقی مانده