// شنبه, ۲۵ مهر ۱۳۹۴ ساعت ۱۹:۰۰

نگاهی به اپیزود دوم فصل دوم سریال The Affair

قسمت دوم این فصل از سریال «رابطه» در واقع نگاهی به اتفاقات قسمت اول از نگاه الیسون و کول است و شرایط آنها در زندگی جدیدشان را مطالعه می‌کند. همراه بررسی زومجی از این اپیزود باشید.
The-Affair یکی از ناب‌ترین جنبه‌های «رابطه» نحوه‌ی استفاده‌اش از «حقیقت» به عنوان ابزاری برای مطالعه‌ی احساسات و درونیاتِ شخصیت‌هایش است. فصل اول سریال که داستان و رویدادها را از دو زاویه‌ی دید متفاوت تعریف می‌کرد، دنیایی خلق کرد که در آن خبری از چیزی به اسم «حقیقت مطلق» نبود. همه‌چیز به حدس و گمان‌ و برداشت‌های بینندگان از روی سرنخ‌هایی که پیدا می‌کردند، برمی‌گشت. اگرچه بررسی نقاط مشترک و اختلاف پرسپکتیو کاراکترها یکی از کارهای جذاب سریال بود و کماکان است، اما مطمئنا وقتی هدفی بزرگ‌تر برای یافتن حقیقت وجود نداشته باشد، پس از مدتی حقیقت‌یابی هیجان و اهمیتش را از دست می‌دهد. اما سازندگان که از وقوع چنین خطری آگاه بودند، وارد عمل شدند و با معرفی عنصر «معمای قتل»، سیستم داستان‌گویی خودشان را به چالش کشیدند و کاری کردند تا بینندگان توجه‌ی دقیق‌تری به یافتن حقیقت و پیدا کردن جوابی برای سوال: «چه کسی دروغ می‌گوید؟» نشان دهند. affair-(4) با پُررنگ‌تر شدن نقش شخصیت‌‌های هلن و کول در فصل دوم، بزرگ‌ترین حرکت سازندگان اضافه کردن داستان آنها به عنوان بخش‌های جدا به سریال بود. در قسمت گذشته دیدیم که سر زدن به دالان‌های ذهن هلن، چقدر به شناخت و پرداخت بیشتر موقعیتِ نوآ کمک کرد. از همین رو، بدون شک اضافه شدن هلن و کول به ردیف اول قصه، اگرچه در زمینه‌ی افزودن به بار دراماتیک و عمق داستان هیجان‌انگیز و پسندیده است، اما در حال حاضر فصل دوم عنصر مهمی را کم دارد. فصل اول از ماجرای معمای قتل به عنوان راهی برای انتقال زاویه‌ی دید الیسون و نوآ به چیزی فراتر از شخصیت‌پردازی استفاده کرد. اما حالا که صحنه‌های بازجویی به پایان رسیده و نوآ دستگیر شده و نتیجه‌ی دادگاه هم اعلام شده، سریال باید برای فصل دومش «چیزی» برای مرتبط کردنِ داستان گذشته‌ی کاراکترها با زمان حال‌شان پیدا کند. دو اپیزود اول این فصل فعلا این کار را نکرده و اگرچه این مسئله فعلا اذیت‌کننده نبوده، اما سریال برای هیجان‌انگیزتر ساختن سیستم پرسپکتیومحوری‌اش در این فصل باید به دنبال راهی برای اتصال اتفاقات گذشته با زمان حال باشد. در راستای شجاعت سازندگان در گسترش مرزهای داستان‌گویی سریال، این هفته قبل از هرچیز با نقش بستن جمله‌ی «قسمت سوم: الیسون» روی صفحه، سریال به بینندگان اعلام می‌کند که این ادامه‌ای بر اتفاقات افتتاحیه است. و اینکه بررسی چشم‌انداز هلن به معنای بی‌اهمیت شدن الیسون یا کول نیست. از طرفی، مهم است که در کنار نوآ، زندگی مشترک‌ آنها را از زاویه‌ی نگاه الیسون هم ببینیم. خب، قبل از هرچیز متوجه می‌شویم برخلاف نسخه‌ی نوآ، الیسون از این روز خاطره‌ی چندان خوشی ندارد. نوآ هفته‌ی پیش وقتی بعد از پشت سر گذاشتن یک روز طاقت‌فرسا به خانه برگشت، همه‌چیز از نگاهش، با وجود میز شامی عالی و رد و بدل کردن لبخند‌های گرم، عالی به نظر می‌رسید. درحالی که الیسون چیز دیگری به یاد می‌آورد: دعوا، فریاد و ناراحتی! the affaie 58785 در هر دو پرسپکتیو، این تصاویر در واقع نشانه‌ای از درونیات و نیازهای احساسی کاراکترها هستند. در نسخه‌ی نوآ، او نیاز داشت تا بعد از یک روز پُرمشغله و سخت، احساس کند که همه‌ی این بدبختی‌ها و فشارهای عصبی ارزش‌اش را دارد. اما در داستان الیسون، او نیاز دارد تا موقعیت ویژه و برگزید‌ه‌اش را پیدا کند. در این صحنه‌ها حقیقت اهمیت ندارد. بلکه این صحنه‌ها در واقع ابزاری تصویری از سوی نویسندگان برای بیرون ریختن هرچه بهتر شرایط روانی کاراکترهایشان است. و آنها در این کار موفق‌اند. نیازِ الیسون برای رسیدن به احساس مفید و موئثر واقع شدن، محور داستان او در این قسمت است. مسئله‌ای که او در طول این قسمت در تلاش است تا به آن برسد. می‌بینیم که او نمی‌تواند ماندن در خانه را تحمل کند. از همین سو، به شهر می‌رود و از پیش‌خدمت کافی‌شاپ درباره‌ی حقوق‌اش می‌پرسد. مشخص است که او این روزها علاقه‌ای به بازگشت به کار قبلی‌اش ندارد، اما این نشانه‌ای است از درون این زن که دوست دارد چیزی بیشتر از یک زن خانه‌دار باشد. این درگیری ذهنی تا وقتی ادامه دارد که الیسون با همسایه‌‌شان آشنا می‌شود و آنها یک فرصت شغلی به او پیشنهاد می‌کنند. این لحظه‌ای است که برای اولین‌بار تا این نقطه، چهره‌ی الیسون واقعا از خوشحالی برق می‌زند.
آیا چیزی که الیسون به یاد می‌آورد واقعا حقیقت دارد، یا او می‌‌خواهد برای آرام کردن عذاب وجدان احتمالی‌اش به خاطر ترک کردن کول، با بد جلوه دادن او در ذهنش، کارش را توجیه کند؟
نهایتا به دیدار الیسون و کول می‌رسیم که زمین تا آسمان با یکدیگر تفاوت داشتند. الیسون، کول را به عنوان یک آدم خطرناک و تهدیدآمیز به یاد می‌آورد که حضورش تا لحظه‌ی آخر باعث ناآرامی و بی‌قراری‌اش شده است. اما از نگاه کول، دیدارشان حس کاملا برعکس دیگری دارد. یک‌جور حس غمناک و خداحافظی‌گونه‌ای که باعث می‌شود دلمان برای کول بسوزد. مطمئنا نگاه هیچکدامشان صد درصد حقیقت ندارد. چون مثل اکثر سکانس‌های این دو قسمت، تفاوت دیدگاه تنها وسیله‌ی برای رنگ‌آمیزی کاراکترها است. آیا چیزی که الیسون به یاد می‌آورد واقعا حقیقت دارد، یا او می‌‌خواهد برای آرام کردن عذاب وجدان احتمالی‌اش به خاطر ترک کردن کول، با بد جلوه دادن او در ذهنش، کارش را توجیه کند؟ 1031103_2_3416798_prm-nxton202_1024x640 اگرچه کاربرد شخصیت‌پردازانه‌ی این صحنه‌ها بیشتر است، اما از لحاظ بررسی واقعی بودن یا نبودن آنها به نظر می‌رسد احتمال واقعی‌ بودنِ دیدگاه کول بیشتر است. ما در جریان داستان کول می‌بینیم که او دیگر آن مرد خطرناک و قلدر گذشته نیست. او حالا آدم شدیدا خسته و آسیب‌خورده‌ای است که خواب و خوراک ندارد و ارتباط‌ش را با همه‌کس و همه‌چیز بریده است. به‌طوری که حتی حاضر نیست در خانه‌ی الیسون بخوابد و در عوض، در کاروان زندگی می‌کند. بنابراین، وقتی در سکانس پایانی این قسمت دیدار گرم و صمیمی و دوست‌داشتنی آنها برخلاف چیزی که الیسون به‌مان نشان داده بود، از راه می‌رسد، می‌دانیم این نسخه‌ی صحیح‌تری است. اگر الیسون به عنوان زنی نشان داده شد که به دنبال وسیله‌ای برای توجیه رابطه‌ی مخفیانه‌اش با نوآ می‌کشت، کول کسی است که بین قبول و فراموش کردن این اتفاق دردناک و سوختن در آتشِ این برزخ مانده است. در نهایت، وقتی کول از زبان خود الیسون می‌شنود بازگشتی در کار نخواهد بود، او آخرین دلیلش برای چسبیدن به گذشته را هم از دست می‌دهد و بالاخره با خیال راحت خوابش می‌برد. در پایان وقتی او را در سکانس دادگاه می‌بینیم، شاهد کسی هستیم که خیلی تر و تمیزتر و آرام‌تر از گذشته به نظر می‌رسد و حتی نحوه‌ی برخورد و نگاهش به الیسون هم تغییر کرده است. اگرچه چیزی از شروع فصل نگذشته، اما «رابطه» نشان داده قدم در مسیر پیچیده‌تری برای موشکافی عمق بیشتری از کاراکترهایش گذاشته است. شاید این موضوع باعث شده هر دو قسمت یک‌بار شاهد داستانی جدید باشیم، اما در عوض شخصیت‌های قابل‌لمس‌تری تحویل می‌گیریم. این وسط، بیایید امیدوار باشیم نوآ نفهمد چه کسی توالتش را تعمیر کرده. وگرنه خون به پا خواهد شد! تهیه شده در زومجی


اسپویل
برای نوشتن متن دارای اسپویل، دکمه را بفشارید و متن مورد نظر را بین (* و *) بنویسید
کاراکتر باقی مانده