نویسنده: علی ولی خانی
// شنبه, ۳ خرداد ۱۳۹۹ ساعت ۱۷:۰۵

نقد انیمیشن !Scoob

!Scoob نه‌تنها فیلمی خوب برای کسانی که با مجموعه‌ی «اسکوبی-دوو» آشنایی ندارد به شمار نمی‌رود، بلکه حتی نمی‌تواند طرفداران قدیمی این سری را راضی کند. با نقد و بررسی این انیمیشن ما را همراهی کنید.

موفقیت بزرگ دنیای سینمایی مارول (Marvel) اکثر استودیوهای هالیوودی را به فکر ساخت دنیای سینمایی گسترده‌ی خود انداخت؛ این روزها هر استودیویی در تلاش ساخت مجموعه‌ای از فیلم‌ها و سریال‌های گسترده و متعدد هستند که شخصیت‌های مجزا و منحصر‌به‌فرد را در یک داستان بزرگ گرد هم جمع می‌آورند. اتحاد قهرمانان یا شخصیت‌های شرور در کمیک‌های مارول و دی سی (DC) مسئله‌ی جدیدی نیست، پس کم و بیش می‌شد حدس زد که طرفداران قدیمی آثار این دو ناشر از فیلم‌های کراس‌اور و دنیای سینمایی آن‌ها استقبال کنند. نکته‌ای که گمان می‌رود بسیاری از استودیوهای بزرگ فراموش کرده‌اند این است که صرفا چون این فرمول در دو سه مورد خاص نتایج قابل قبولی در گیشه به همراه داشته، قرار نیست ریختن کارکترهای متعدد و ترکیب دنیاهایی که هیچ ارتباطی به یکدیگر ندارند در یک آش شلم شوروا، مساوی با موفقیت بی چون و چرا باشد.

انیمیشن !Scoob نیز یکی از جدیدترین تلاش‌های ناموفق استودیوی برادران وارنر برای ساخت یک دنیای سینمای کوچک با استفاده از شخصیت‌های آثار Hanna-Barbera، با محوریت گروه .Mystery inc سری معروف Scooby-Doo است. درکنار چهره‌هایی که انتظار داریم در این انیمیشن ببینیم، شخصیت‌هایی نظیر دیک دستردلی، از سری Wacky Races، کاپیتان کیومن، داینامات و بلو فالکن نیز حضور دارند؛ شخصیت‌هایی نسبتا محبوب و با ریشه که شاید تماشای آن‌ها در سریال‌های مخصوص خودشان خالی از لطف نباشد، اما گنجاندنشان در یک فیلم مشترک زیاد منطقی به نظر نمی‌رسد. چهار فیلم نامه نویس !Scoob، مت لیبرمن، آدام استیکیل، جک دونالدسون و درک الیوت، تمام تلاش خود را کردند که این شخصیت‌ها و دنیاهای متفاوت آن‌ها را هرطور که شده در داستان لیبرمن، ایال پودل و جاناتان ای. استوارت بگنجانند که نتیجه‌ی آن فیلمی شده که مسیر آن بیهوده عوض می‌شود و وقایع و شخصیت‌ها آن تاثیری که باید داشته باشند را ندارند.

scoob

!Scoob اولین ضربه را از شرایط فعلی پیش آمده خورد. این فیلم قرار بود مهمان پرده‌ی نقره‌ای سینماها باشد، اما شیوع ویروس کرونا اولین مانع را جلوی برنامه‌های وارنر برای بازسازی و زنده کردن مجموعه‌های Hanna-Barbera قرار داد. نهایتا تصمیم ناشر بر آن شد که به‌جای تعویق، !Scoob به نمایش خانگی بسنده کند. پخش خانگی این انیمیشن شاید ایده آل‌ترین حالت برای وارنر نباشد، اما حالا حداقل افراد به‌جای آنکه در سینما ناامیدانه تلف شدن پتانسیل‌های !Scoob را تماشا کنند، می‌توانند آن را با هزینه‌ای پایین‌تر کرایه یا کودکان خود را به پای رنگ‌های شاد و شوخی‌های دبستانی آن بنشانند و برای یک ساعت و اندی ایشان را سرگرم کنند.

!Scoob مخاطب هدف خود را نمی‌شناسد و در یک دوگانگی هویت به ‌سر می‌برد

ضربه‌ی مهلک بعدی را خود !Scoob با گناه بزرگ نشناختن مخاطب هدف به خود وارد می‌کند. همان‌طور که گفتیم این انیمیشن با هدف ریبوت این مجموعه درکنار چند سری دیگر ساخته شد. فرض کنید قصد دارید یک انیمیشن که قدمت آن به پنجاه سال و اوج محبوبیت آن به سی سال پیش برمی‌گردد را بازسازی کنید؛ مهم‌ترین کاری که باید انجام دهید چیست؟ واضح‌ترین پاسخ آن است که باید رایحه و هویت اثر را حفظ کنید و دقیقا عدم رعایت این مسئله به یکی از بزرگ‌ترین لغزش‌های !Scoob بدل می‌شود. این انیمیشن قصد دارد ضمن جذب طرفداران قدیمی سری با تکیه بر برانگیختن نوستالژی در ایشان، اثری باشد که توانایی جلب نظر بینندگان کم سن و سال‌تر را نیز داشته باشد، اما درنهایت نمی‌تواند یک تجربه‌ی درست و حسابی برای هیچ یک از دو گروه مخاطب باشد. 

از تلاش‌های !Scoob برای خوش آمدن به ذائقه‌ی نسل جدید می‌توان به سعی در سوار شدن بر موج محبوبیت آثار ابرقهرمانی، انتقال شخصیت‌ها از حال و هوای دهه هفتاد-هشتادی خود به دنیای امروز و استفاده از سبک کمدی ددپول واری که متشکل از پر حرفی و شوخی‌های کلامی متعدد متکی بر تضمن به فرهنگ عامه اشاره کرد. این ساخته‌ی تونی کرون نه‌تنها در بازیافت این عناصر کلیشه‌ای ناموفق است، بلکه زمانی کافی برای پرداختن به شخصیت‌های قدیمی متعدد این اثر و روابط آن‌ها ندارد و از همین رو بینندگان جدیدی که با !Scoob به دنیای مجموعه‌ی اسکوبی وارد شده‌اند، آنطور که باید نمی‌توانند با اعضای میستری اینک و سایر شخصیت‌ها آن ارتباط برقرار کنند. در سوی دیگر، این تلاش‌های نافرجام باعث می‌شود که «اسکوبی-دوو» از ژانر اصلی و حال و هوای خود فاصله گرفته و آن چیزی نباشد که طرفداران قدیمی سری انتظار دارند.

با وجود آنکه سری اسکوبی-دوو به‌دلیل پخش نشدن در تلویزیون ملی هیچوقت نتوانست محبوبیتی آنچنانی در کشور ما پیدا کند، اما به محض شروع پخش اولین سری در سال ۱۹۶۹ توانست به پدیده‌ای فرهنگی در آمریکا و به مرور در سایر کشورها تبدیل شود؛ دلیل این محبوبیت را باید به برداشت و ارائه‌ی جدید این انیمیشن از ژانر معمایی-کارآگاهی نسبت داد. اسکوبی-دوو علاوه‌بر طنز خوب، دارای ردپایی از ژانر وحشت بود و حال و هوایی متفاوت از آثار مشابه را به بیننده عرضه می‌کرد. در هر قسمت، اعضای گروه وارد ماجرایی تازه می‌شدند و سعی می‌کردند درنهایت از جنایات و خراب کاری‌هایی که در نگاه اول فراطبیعی به نظر می‌آمدند پرده بردارند. در !Scoob اما جز اولین ماجراجویی گروه، دیگر از آن حال و هوای ترسناک همیشگی این سری خبری نیست و معماهایی آنچنان جذاب و چالش برانگیز برای کارآگاهان جوان ما مطرح نمی‌شود.

scoob

این انیمیشن در بازخلق شخصیت‌های اصلی خود ناموفق است

در سوی دیگر ماجرا، بخش قابل توجهی از محبوبیت سری اسکوبی-دوو به شخصیت‌های جذاب این سری برمی‌گردد؛ از نقش‌های مجزای هر شخص در گروه گرفته تا ون «فردی» و شخصیت پردازی خاص و منحصر‌به‌فرد «شگی»، نقاط قوت متعددی شخصیت‌های این کارتون را از سایر آثار تمیز می‌داد. این اثر بسیار خوب توانسته ظاهر اعضای میستری اینک را به سبک سه‌بعدی بازسازی کند، اما از نظر شخصیتی !Scoob به مسیری کم و بیش متفاوت نسبت به ریشه‌ی این شخصیت‌ها قدم می‌گذارد. شگی کماکان بیش از حد آسوده خاطر و ترسوست، فرد هنوز زور بازوی گروه به شمار می‌رود، دفنی جایگاه خود را به‌عنوان چهره جذاب و اجتماعی میستری اینک حفظ کرده و ولما طبق معمول عهده دار نقش مغز متفکر گروه است.

با تمام این اوصاف اما به نظر می‌رسد بخش اعظمی از روح و شیمی بین شخصیت‌ها طی انتقال ایشان به دنیای امروزه گم شده است. واضح‌ترین مثال این مسئله را می‌توان در شخصیت شگی مشاهده کرد؛ گذر در زمان جایگاه نماد ضد فرهنگ سری و حال و هوای هیپی گونه‌ی شگی را کاملا در خود حل کرده و ترسو بودن جذاب او، تنها سایه‌‌ی آن چیزی است که از این شخصیت سراغ داریم. البته !Scoob، برخلاف سایر اعضای گروه، درمورد پردازش فرد عملکرد بهتری دارد و با نشان دادن ابعادی جدید از وی درکنار توانمندی‌های جسمی، شخصیت بیشتری به او می‌بخشد.

scoob

این انیمیشن صحنه‌ی آغازین خود را به نمایش نحوه‌ی آشنایی شگی و اسکوبی اختصاص می‌دهد؛ با وجود آنکه آشنایی شگی و اسکوب در این فیلم با آنچه در سری‌های قبلی گفته شده کمی متفاوت است، اما کماکان از بهترین و تاثیرگذارترین سکانس‌های انیمیشن به شمار می‌رود. با پیش روی در داستان، ولما، فرد و دفنی به داستان وارد می‌شوند و ماجراجویی را رقم می‌زنند که منعکس کننده‌ی روح آن اسکوبی-دوویی است که به خاطر داریم. از اینجا به بعد اما همه چیز روندی سقوطی را دنبال می‌کند. بعد از پایان بخش مقدمه و تماشای تدوینی از نمایش ماجراهای گروه طی سالیان فعالیت .Mystery Inc اتفاقی که آغازگر وقایع دومینو وار اما پخش و پلای فیلم است، رخ می‌دهد.

اعضای گروه که تصمیم گرفته‌اند فعالیت‌های خود را به یک کسب‌و‌کار بزرگ‌تر تبدیل کنند، با یک سرمایه گذار، که دست بر قضا سایمن کاول است، قرار می‌گذارند. نتیجه‌ی این قرار چیزی جز جدایی شگی و اسکوبی از گروه نیست. اسکوبی و شگی که حالا حس می‌کنند توسط سایر اعضای گروه نادیده گرفته شده‌اند، برای تسکین زخم دلشان به یک باشگاه بولینگ می‌روند؛ جایی که این دو توسط ربات‌های کوچک مورد حمله قرار می‌گیرند. در پایان تعقیب و گریزی جذاب، بشقاب پرنده‌ی بلو فالکن به کمک این دو یار دیرینه می‌آید و ایشان را نجات می‌دهد. در اینجا داستان ما را با پسر بلو فالکن و او ما را با دیک دستردلی، شخصیت منفی اصلی داستان، آشنا می‌کند.

scoob

بی هدفی و عدم وجود انسجام در داستان باعث می‌شود که سایر ابعاد اثر نیز فراموش شدنی و یک بار مصرف باشند

!Scoob چهره‌ای جدید برای دو شخصیت قدیمی بلو فالکن و دیک دستردلی ترسیم می‌کند و انتقال بخشی از مفاهیم داستان به بیننده را ازطریق ایشان انجام می‌دهد. ردلی کراون خود را بازنشسته کرده و عنوان بلو فالکن را به پسرش بخشیده است. بلو فالکن پسر با وجود آنکه خود را پر از فخر و غرور نشان می‌دهد، اما در زیر فشار پر کردن جای پاهای پدر کمر خم کرده و از توانایی‌های خود مطمئن نیست. این تغییرات در شخصیت بلو فالکن ضمن به‌وجود آوردن بستری برای گنجاندن طنز در برخی محاورات و موقعیت‌ها، مقدمه‌ای برای درسی درباره‌ی لزوم اعتماد به نفس در پایان داستان است که احتمالا دفعه‌ی صد و چندمین باری است که مشابه آن را در یک اثر تماشا می‌کنید.

در آنسو، انیمیشن ابعاد شخصیتی جدیدی را از دیک دستردلی معرفی می‌کند. او حالا دیگر تنها یک راننده‌ی متخلف خلافکار که برای پیروز شدن در مسابقه دست به هر کاری می‌زد نیست و تنها به حقه‌های زیرکانه‌ی خود بسنده نمی‌کند؛ دیک دستردلی در !Scoob یک دانشمند دیوانه در حد و اندازه‌های دکتر اگمن در سونیک و صاحب یک کشتی هوایی بزرگ و ارتش روباتیک خود است. داستان پا را از این صحبت‌ها فراتر می‌گذارد و با پرداختن به رابطه‌ی عشق و نفرت دستردلی و دستیار کله پوکش، بعد انسانی-احساسی معروف‌ترین شخصیت شرور آثار Hanna-Barbera را نیز به تصویر می‌کشد.

به هر حال داستان با تعقیب و گریزی سه جانبه ادامه پیدا می‌کند و چند تغییر مکان ما را برای خاتمه دادن به داستان به شهر آتن می‌کشاند. ماجرای !Scoob با پیروی از فرمولی جواب پس داده و کوبیدن درامایی اجباری در صورت بیننده به پایان می‌رسد و درنهایت چیزی جز پیام‌هایی تکراری و کلیشه‌ای از اهمیت دوستی و سکانسی پایانی که نوید ساخت دنباله‌ای به این انیمیشن را می‌دهد نصیبمان نمی‌شود. نمی‌توان انکار کرد که !Scoob دارای جلوه‌ی بصری خاص و چشم نوازی است و از سکانس‌های اکشن تماشایی نیز خالی نیست، اما بی هدف بودن اثر و عدم وجود داستانی منسجم باعث می‌شود بیشتر ابعاد این انیمیشن یک بار مصرف و فراموش شدنی باشند. !Scoob حاصل تلاش برای کش دادن ایده‌ای کوتاه، ساده و نه چندان شگفت انیز به مدت یک ساعت و نیم است؛ آن هم بدون هیچ برنامه‌ی خاصی جز اضافه کردن شخصیت‌های جدید به داستان.


منبع زومجی
اسپویل
برای نوشتن متن دارای اسپویل، دکمه را بفشارید و متن مورد نظر را بین (* و *) بنویسید
کاراکتر باقی مانده