// شنبه, ۱۹ مرداد ۱۳۹۸ ساعت ۱۶:۵۹

نقد فیلم Rocketman - راکت من

فیلم Rocketman «راکت من» به کارگردانی دکستر فلچر، با خلق جهانی فانتزی و موزیکال به روایت فراز و فرود زندگی «التون جان»، خواننده و آهنگساز انگلیسی می‌پردازد. همراه زومجی باشید.

کمپانی پارامونت به همراهی دکستر فلچر، پس از ساخت فیلمی درباره گروه کوئین، این بار به سراغ التون جان، نابغه‌ای دیگر در دنیای موسیقی رفته‌اند. اگر در راس فیلمِ Bohemian Rhapsody «حماسه کولی»، رمی مالک ایستاده بود که بر خلاف ضعف‌های زیاد فیلم، به تنهایی مخاطب را مسحور خود می‌کرد، در اینجا نیز یک تارون اگرتون (در نقش التون جان) داریم که در لحظات زیادی از فیلم، فراموش می‌کنیم که او التون جان واقعی نیست. کاملا مشخص است که کوچکترین رفتار و حرکات التون جان را بررسی و تمرین کرده است. از نحوه رفتارش روی استیج تا تقلید صدای التون جان را تا حد بسیار خوبی اجرا می‌کند.

برای بررسی یک فیلم بیوگرافی مجدد به سراغ یک پرسش مهم می‌رویم. آن هم اینکه سازندگان فیلم راکت من تا چه اندازه بر اطلاعات و واقعیت‌هایی که مخاطبان درباره زندگی التون جان در ذهن دارند تکیه کرده‌اند؟ یا از سوی مقابل چقدر تلاش شده است که شخصیت التون جان بدون هیچ پیش فرضی خارج از جهان فیلم، از صفر تا صد در خود فیلم طراحی و شناسانده شود؟ این طبیعی است که در هنگام تماشای فیلمی درباره التون جان، ذهن مخاطبی که با این شخصیت و آهنگ‌های او تا حد خوبی آشناست، مدام درگیر مقایسه و به یاد آوردن لحظاتی می‌شود که از واقعیت گرفته شده یا حتی تحریف شده‌اند. اما وجه دیگری که مهمتر است ذکر این موضوع است که فیلمساز برای خلق یک فیلم بیوگرافی جذاب و درگیر کننده، پایه و اساس تمرکزش را باید بر خلق یک شخصیت و یک روایت جذاب، فارغ از میزان مطابق بودنش با واقعیت بگذارد و اگر اطلاعاتی را هم از فرد مورد نظر می‌خواهد به مخاطب بگوید، آن‌ها را به پنهان‌ترین شکل ممکن ارائه کند.

 ایده آل آن است که وقتی یک کارگردان بنا دارد که فیلمی درباره یک شخصیت مشهور بسازد، ما با برداشت او از زندگی و تفکرات این چهره مشهور آشنا شویم. به طور خلاصه ببینیم که التون جان از دیدگاه دکستر فلچر و نویسندگانش چه طور شخصیتی است؟ با چنین پیش فرضی، دیگر بحث تطابق دادن تمام اطلاعات با واقعیت از اهمیت کمتری برخوردار می‌شود. درباره فیلم راکت من این موضوع قدری متفاوت‌تر است. چرا که یکی از تهیه کنندگان فیلم، شخص خود التون جان است و این اتفاق، ناخودآگاه منجر می‌شود که ما خیلی بر صحت اطلاعات داده شده درباره مسیر زندگی التون جان تردید نکنیم. اما از سوی دیگر ممکن است این ذهنیت پیش بیاید که عمدا پرداخت کاملی را هم از شخصیت او در فیلم نبینیم.

در بررسی میزان موفق بودن سازندگان در پرداخت شخصیت التون جان، باید گفت که این موضوع از دو جهت قابل بررسی است که در یکی فیلم موفق و در بحش دیگر قدری ناموفق است. جنبه اول مسیر رشد او در موسیقی و خوانندگیست و جنبه دوم زندگی و روحیات شخصی او. در واقع فیلم در بررسی جنبه اول می‌شود گفت موفق عمل کرده است. خلق جهانی فانتزی از یک سو، که مدام پیوند درونیات التون را با موسیقی نشان می‌دهد که موسیقی همواره پیش چشمش حضور دارد و با او زندگی می‌کند و از سوی دیگر انتخاب و استفاده درست از قطعه‌های مشهور او برای پیشبرد روایت قصه از نکات بارزی است که مسیر رو به رشد این هنرمند را به خوبی به تصویر می‌کشد.

 اما فیلم از جنبه دوم که در واقع تاکید بر شخصیت خود التون جان فارغ از دنیای موسیقی است، در بسیاری از لحظات غافل می‌ماند. اگرچه قرار است شخصیت پردازی التون جان، از متن ترانه‌هایی که می‌شنویم بیرون بیاید (از این جهت فیلم روندی در ژانر موزیکال دارد) اما وقتی تمام این پرداخت، به دوش موسیقی و ترانه‌های التون جان و برنی تاوپین بیافتد، گاهی از چیزی که حرف زده نمی‌شود خود واقعی التون جان است. پرداخت کمی از زندگی التون خارج از دنیای موسیقی می‌بینیم. بیشتر شبیه به نگاهی گذراست تا پرداختی عمیق‌. اشاراتی کلی همچون اعتیاد به مواد مخدر ، الکل و همچنین تنهاییِ او از التون شخصیتی ویژه نمی‌سازد. ویژه بودن او در فیلم باز هم به عهده موسیقی‌اش است. این نکته را هم می‌توان در نظر گرفت که به هرحال آنقدر بُعد موسیقی و خوانندگی التون جان جذاب است که این ایراد ممکن است کمتر به چشم بیاید. فیلم راکت من در مجموع کاملا ارزش یکبار دیدن را دارد و برای هواداران این خواننده و یادآوری آثار مشهورش، به چند بار دیدن هم می‌تواند ختم شود.

در ادامه متن جزییاتی از داستان فیلم راکت من فاش می‌شود

انتخاب و استفاده درست از قطعه‌های مشهور التون جان برای پیشبرد روایت قصه و شخصیت پردازی، از نکات بارزیست که مسیر رو به رشد این خواننده و آهنگساز را به خوبی نشان می‌دهد

«دلم برای زمین خیلی تنگ شده...دلم برای زنم تنگ شده...اینجا توی فضا هیچ کس نیست و متروکه است...توی همچینن پروازی تمام نشدنی...مدت زمان زیادی طول می‌کشه تا بعد از فرود، من به حالت هوشیاری برگردم...من اون مردی که تو خونه فکر می‌کنند نیستم!...اوه من فضانوردم....فضانوردی که فتیله‌اش رو این بالا و تو تنهایی می‌سوزونه...اوه من فضانوردم»

این بخش‌هایی از ترانه قطعه «راکت من» است. فیلم نیز هم از جهت عنوان بندی و هم از جهت پرداخت، تاکیدش را روی این ترانه گذاشته است. این ترانه را درجایی از فیلم می‌شنویم که التون برخلاف مشهور بودنش احساس تنهایی شدیدی می‌کند. احساسی که هیچ کس قادر به درکش نیست. خودش را به استخر می‌اندازد و در اعماق استخر با کودکی‌اش روبرو می‌شود. گویی دلش برای گذشته معصومانه‌اش و لذت کشف موسیقی تنگ شده است. گویی التون را هم در خانه مردی صدا می‌کنند که او نیست. به نقطه‌ای از شهرت رسیده که دیگران او را بسیار بالا می‌بینند ولی او هوشیار نیست. با خود واقعی‌اش فاصله دارد و دلش برای آن تنگ شده. از همه مهمتر این است که مشخص نیست که کی دوباره به این هوشیاری برگردد.

این ترانه آنقدر عمیق و گویای التون جان است که حتی در لحظاتی حس می‌کنم شخصیت پردازی فیلم به اندازه محتوای ترانه عمقی نیافته است. شاید فریاد‌های التون جانِ واقعی روی صحنه که می‌گوید: «من فضانوردم» بیشتر عمق تنهایی او را به یاد بیاورد. اما فیلم به هرحال نقطه درستی را از شخصیت التون هدف گرفته است. می‌شود این ترانه را به زندگی التون پیوند زد.

 مسیر زندگی التون جان گویی سه بخش است. بخش اول کشف موسیقی از کودکی و رشد او تا رسیدن به شهرت و شناخته شدن، بخش دوم آسیب‌های شهرت و مسیر رو به زوال او در تنهایی، مواد مخدر و الکل و در نهایت بخش سوم بازگشت او این بار به سمت ماندگاری.

فیلم را هم به همین روال تحلیل می‌کنیم. در بخش اول که شامل کودکی اوست، فیلمساز کاملا نشان می‌دهد که جهان موسیقی به اتاق او راه پیدا می‌کند. با پیانو و موسیقی کلاسیک آشنا می‌شود. نت‌ها را به صورت کاملا گوشی می‌فهمد و روی ریتم سوار می‌شود. اما برخلاف تسلطش بر موسیقی کلاسیک، این التون جان آدمی نیست که پشت پیانو آرام و قرار بگیرد و همین آرام و قرار نداشتنش، زمینه ساز راک و راک اند رول می‌شود . فیلمساز به خوبی از صحنه‌ای که از التونِ نوجوان می‌خواهند که در کافه پشت پیانو بنشیند، یک نوازنده افسار گسیخته می‌سازد. در طراحی چنین صحنه‌هاییست که موسیقی و متن ترانه در خدمت پرداخت شخصیت است.

انتخاب قطعه Saturday Night Alright For Fighting هم کمک به سبکی از موسیقی می‌کند که حال و هوای شخصی التون جان است و هم در ادامه با یک اجرای خوب در گذر زمان حل می‌شود. التونِ نوجوان به التونِ جوان تبدیل می‌شود در حالی که این ذهنیت و این سبک موسیقی در ذهن او کاملا پخته شده است و ترانه‌ این آهنگ نشان می‌دهد که او شخصیتی نیست که در چارچوب‌های سنتی بماند. بنابراین در این صحنه ما صرفا شاهد یک اجرای موسیقی صرف میان فیلم نیستیم بلکه شخصیت پردازی و تغییر فصل داستان با کمک انتخاب همین موسیقی‌ها شکل می‌گیرد. اما از کودکی التون شاید تنها خاطراتی را که احتمالا خود او در اختیار نویسندگان گذاشته می‌بینیم. پدر تیپ کسی است که گویی هیچ میلی به التون ندارد و در یک موقعیت خانه را ترک می‌کند. مادر نیز به نظر نمی‌رسد توجه بیشتری نسبت به پدر داشته باشد. این‌ها به ساده‌ترین شکل ممکن در فیلم نشان داده می‌شوند.

حال در بخش دوم به روند آشنایی او با استودیو دیک جیمز و همینطور دوست همیشگیِ ترانه سرا و آهنگسازش، برنی تاوپین (با بازی جیمی بل) می‌پردازیم. اگرچه در واقعیت شنیده‌ایم که التون و برنی هیچ گاه با هم دعوا نکرده‌اند اما آشنایی این دو در فیلم نیز به عنوان دو کاراکتر خجالتی و آرام، خبر از این دوستی ماندگار می‌دهد. این بار قطعه Border Song برای یادآوری همکاری این دو به ما یاد آوری می‌شود که اولین قطعه‌ای بود که نام التون جان را در جدول Billboard Hot 100 آمریکا قرار داد. التون به برنی درباره آماده بودن موسیقی در ذهنش به محض خواندن ترانه او می‌گوید: «اونقدری که انگشتام نمی‌تونستن پا به پای مغزم بیان» این یکی از بهترین دیالوگ‌هاییست که لی هالِ فیلمنامه نویس در وصف التون جان نوشته است.

در پلانی از فیلم که التون جان در حالی که پیانو می‌زند به پرواز در آمده، جوهره موسیقی و خوانندگی التون جان را شاهد هستیم

متن ترانه نیز که می‌گوید: «موسی مقدس...بذار در آرامش زندگی کنیم...بذار یه راهی پیدا کنیم تا هرچی نفرت هست رو از بین ببریم...یه آقایی اونجاست...نمیدونم رنگ پوستش چیه؟ مهم نیست...اون برادرمه...بذار در آرامش زندگی کنیم» با پلان‌هایی که آشنایی بیشتر این دو و تلاششان را برای خلق ترانه و آهنگ‌های تازه‌تر نشان می‌دهد هماهنگی خوبی یافته است. حاصل همین آشنایی و تلاش‌ها را در واقع می‌شنویم: قطعه «ترانه مرزی». حال فیلمساز این قطعه را تلفیق می‌کند در تلاش‌های بعدی که در دفتر جیمز دیک انجام می‌دهند. این تلفیق شدن‌های متوالی به ایجاز و طی شدن سریع پیشرفت این دو کمک می‌کند و پس از شنیدن یک قطعه، خیلی زود مخاطب را دوبار به دل روایت فیلم می‌کشاند.

جان و برنی برای آنکه بتوانند هماهنگی بیشتری داشته باشند باید سعی کنند در یک محل با هم زندگی کنند. آوارگی این دو در خانه‌های مختلف، ما را به خلق قطعه عاشقانه Your Song‌ می‌برد که متن ترانه‌اش از دل همین حال و هوا بیرون آمده است. جان و برنی سرمایه‌ای جز موسیقی ندارند. حال وقتی تمام داراییشان را در برابر جیمز دیک می‌گذارند، می‌توانند رضایت او را هم بگیرند. از این نقطه بعد دیگر مسیر شهرت او آغاز می‌شود و آوازه‌اش از انگلستان به آمریکا می‌رسد.

حضور در آمریکا و اجرای مهم در «تروبادور» لحظه سرنوشت سازی برای التون جان است. اشراف سازندگان بر این موضوع، این صحنه را به یکی از بهترین صحنه‌های فیلم تبدیل کرده است. این صحنه از کمبود اعتماد به نفس جان در ابتدا آغاز می‌شود و به یک پلان که گویی بیانگر تمام موسیقی و هنر التون جان است می‌رسد. پلانی که التون در حالی که پیانو می‌زند به پرواز در می‌آید. این همان کاریست که موسیقی التون با مخاطبانش هم می‌کند. زاویه Low Angle‌ دوربین به همراه نوری که از بالا بر سر التون افتاده (و حالتی قهرمانانه به او داده است) و در نهایت Slow‌ کردن پلان، همگی یک لحظه ناب را خلق کرده است. متن ترانه نیز مثل همیشه با روند فیلم هماهنگ است. ترانه Crocodile Rock که می‌گوید: «راک کروکودیلی یه چیزه که شوکه می‌کنه...یه حالی که نمیذاره پاهات ثابت بمونه» با اجرای تارون اگرتون آنقدر متناسب است که متمایز بودن این خواننده را در جهان فیلم باور می‌کنیم.

rocketman

 فیلمساز از  پرداخت شخصیت واقعی التون جان فارغ از دنیای موسیقی او، در بسیاری از لحظات غافل می‌ماند

اما پس از این صحنه، مسیر به اوج رسیدن جان و روند رو به زوالش قدری به تکرار می‌افتد. جز مواد مصرف‌ کردن‌های مداوم و غرق در شهرت بودنش چیز زیادی نمی‌بینیم. تنها صحنه‌ای که دوباره جان تازه‌ای به فیلم می‌دهد، بازگشت برن و ملاقاتش با التون است که به زمزمه مجدد Goodbye Yellow Brick Road منتهی می‌شود. انتخاب این ترانه در فیلم نیز از دو جهت کارکرد دارد. یکی اشاره‌ به جاده آجری زرد، برگرفته از داستان جادوگر شهر اُوز است که بیانگر تفاوت انتخاب مسیر جان و دوروتی (قهرمان آن قصه که برای بازگشت به خانه خود و به دست آوردن یک سری ویژگی‌ها مثل شجاعت، داشتن قلب و بازگشت به خانه به سراغ یک جادوگر می‌روند) است.

این ترانه به ما می‌گوید که التون جان برای تغییر خود با وعده‌هایی مثل طی کردن مسیر آجری فریب نمی‌خورد. به گفته ترانه :«آینده من فراتر از جاده آجری است». این گزاره باز هم در راستای افسار گسیختگی و ساختار شکنی اوست. از سوی دیگر در اوج شهرت دلش برای گذشته ساده خود با برنی تنگ می‌شود یا به یاد کودکی خود می‌افتد. همچون دوروتی که مدام در جستجوی مزرعه خود است.

این ترانه مقدمه‌ایست برای فصل انتهایی فیلم و بازگشت دوباره التون. التون از ابتدا لباسی پوشیده که کلاهش شبیه به شیطان و بیانگر وجه تسخیر شده او در زوال شهرت است و بال‌های سرخ و سیاهش، ققنوسی را به یاد می‌آورد که قرار است از این زوال برخیزد. در واقع طی شدن این دو مسیر را در لباسش شاهد هستیم. او با تمام کاراکتر‌های خود در گذشته صحبت می‌کند تا همه ابعاد زندگی او را دوباره مرور کنیم. حال در آخرین گامِ استفاده از ترانه برای روایت فیلم و شخصیت، ترانه I Am Still Standing را می‌شنویم. با اجرا و گریمی شبیه به آنچه که از موزیک ویدئوی اصلی آن سراغ داریم.

«می‌دونید که هنوز ایستادم...بهتر از همیشه...عین یه دلاور واقعی...سرخوش عین یه بچه کوچک...» او درست می‌گوید. ۷۵ سال است که ایستاده...


منبع زومجی
اسپویل
برای نوشتن متن دارای اسپویل، دکمه را بفشارید و متن مورد نظر را بین (* و *) بنویسید
کاراکتر باقی مانده