// چهار شنبه, ۱۶ مرداد ۱۳۹۸ ساعت ۱۱:۰۱

اولین نگاه به فیلم Joker؛ واکین فینیکس، تاد فیلیپس و بی‌توجهی به دنیای کتاب‌های کامیک

فیلم Joker که شاید متفاوت‌ترین نسخه از دلقک و شاهزاده‌ی امپراطوری جرم و جنایت در دنیای هنر هفتم را به نمایش بگذارد، به‌زودی اکران خواهد شد و این مقاله، تمام اطلاعات رسمی‌مان از آن را زیر ذره‌بین می‌برد.

آن دلقک را زیر و رو کن!

«آن دلقک را زیر و رو کن»؛ این تیتری است که شماره‌ی جدید مجله‌ی امپایر (Empire) برای مقاله‌ی ویژه‌ی خود انتخاب کرد؛ مقاله‌ای که به فیلم Joker می‌پردازد. چرا که به عقیده‌ی نویسنده‌ی مطلب، همه‌ی ما تا به امروز جوکرهای گوناگونی را دیده‌ایم. جوکرهایی که هرکدام ویژگی‌های مد نظرشان از دنیای کتاب‌های مصور را برداشتند و در ترکیب با خلاقیت و نحوه‌ی تفکر یک فیلم‌ساز به نسخه‌ای عالی، خوب، متوسط یا بد از این آنتاگونیست عجیب‌وغریب تبدیل شدند. ولی به ادعای تاد فیلیپس، ابرشرورِ گاتهام هرگز تا امروز به مانند تصویری که در فیلم او دارد، نشان مخاطبان داده نشده است. او معتقد است فیلمِ نه‌چندان پرخرج وی که واکین فینیکس را به‌عنوان بازیگر اصلی می‌شناسد، شدیدا اغراق‌آمیز خواهد بود و نگاهی کاملا تازه به زندگی جوکر را ارائه خواهد کرد.

واکین فینیکس (بازیگر نقش جوکر): مشکلی ندارد مرد. اصلا مشکلی وجود ندارد. شما از من متنفر هستید. از من متنفر باشید. من نمی‌دانم چگونه باید درباره‌ی این فیلم صحبت کنم. حتی در بهترین اوقات هم از انجام این مصاحبه‌ها خوشم نمی‌آید. چه برسد به حالا که آن‌قدر تحت تاثیر فرو رفتن در نقش جوکر قرار گرفته‌ام که نمی‌خواهم با به زبان آوردن توضیح یا سخنی نادرست، ذره‌ای به تصویر ساخته‌شده از این شخصیت در فیلم آسیب بزنم. (خطاب به شخص مصاحبه‌کننده) من بدترین شخصی هستم که تا حالا برای مصاحبه با او سر و کله زده‌ای؟ داری با خودت می‌گویی «این لعنتی هیچ‌چیزی به آدم نمی‌گوید و وقتی هم حرفی می‌زند، حرفی بی‌ارزش را تحویل من می‌دهد»؟ (با خنده خطاب به شخص مصاحبه‌کننده) مطلع باش که من نمی‌خواهم تو را اذیت کنم. لعنت! تو این همه راه آمده‌ای و قلب من می‌شکند اگر چنین کاری را انجام بدهم.

دلیل اینکه نمی‌توانم به‌سادگی در رابطه با فیلم Joker صحبت کنم، رابطه‌ی خاصی است که با تاد (نویسنده و کارگردان) موقع ساخت اثر داشتم. این رابطه و آن چیزی که ما در فیلم با هم کشف کرده‌ایم، برای من خیلی خاص به نظر می‌آید. (با طعنه به شخص مصاحبه‌کننده) تو خیلی خوش‌شانس هستی. اولین نفری محسوب می‌شوی که من با او درباره‌ی این اثر صحبت می‌کنم. پس هنوز تصمیم نگرفته‌ام که می‌خواهم در مصاحبه‌ها چگونه به احساسات شخصی خود درباره‌ی این اثر اجازه‌ی فوران کردن بدهم. رابطه‌ی من با این فیلم، مثل رابطه‌ی عاشقانه با یک شخص به‌خصوص می‌ماند. رابطه‌ی من با تاد فیلیپس هم همین‌گونه است؛ یک رابطه‌ی صمیمی. من و او در تمام طول این مسیر، درکنار یکدیگر بودیم.

یکی از نکات جالب درباره‌ی صحبت‌های فینیکس با Empire و اشارات وی به پیوند احساسی و جدی ایجادشده بین او و فیلم Joker، شنیده شدن صحبت‌هایی مشابه با گفته‌های او درباره‌ی اثر مورد بحث از زبان نویسنده و کارگردان آن یعنی شخصِ تاد فیلیپس است؛ فیلیپسی که این‌روزها در لس‌آنجلس مشغول همراهی با تیم تدوین اثر تازه‌ی خود شده است و سخت تلاش می‌کند تا «جوکر» را برای نمایش در دو جشنواره‌ی تورنتو و ونیز آماده کند. مطابق شنیده‌ها، این کارگردان به مدت سه سال در دل این پروژه‌ی سینمایی غرق شد و بعد از اکران فیلم War Dogs با نقش‌آفرینی مایلز تلر و جونا هیل، تمام وقت خود را روی Joker گذاشت. زیرا تجربه‌ی ساخت و صحبت درباره‌ی آن فیلم که فضایی همزمان درام، کمدی، تریلر، جنگی و جنایی داشت، او را به فکر فرو برد. به بیان واضح‌تر این تجربه باعث شد که فیلیپس بیش‌ازپیش به برخی از محبوب‌ترین فیلم‌های دنیا برای خود همچون One Flew Over the Cuckoo's Nest و Serpico فکر کند و حتی به یاد Taxi Driver، شاهکار مارتین اسکورسیزی بیافتد. او به این فیلم‌ها به‌عنوان کلاس درس شخصیت‌پردازی نگاه می‌کند. شخصیت‌هایی که به نظر او در سینمای امروز، کمتر کاراکتری در حد و اندازه‌ی آن‌ها پیدا می‌شود.

تاد فیلیپس (نویسنده و کارگردان اثر): امروزه بیرون آوردن حجم قابل توجهی از مردم از خانه‌های‌شان برای آشنا کردن آن‌ها با چنین شخصیت‌های معرکه‌ای شدیدا سخت شده است. چون ما در دوره‌ای زندگی می‌کنیم که صنعت و تجارت سینما روی محور اقتباس‌های کامیک‌بوکی می‌چرخد. پس من با خودم فکر کردم که می‌توان کاراکتری عمیق را در دل یک فیلم کامیک‌بوکی خلق کرد. در این بین، جوکر همیشه شخصیتی محبوب برای من بود. چون شخصا همواره آشوب را دوست داشته‌ام. از شخصیت اجراشده توسط ویل فارل در Old School تا کاراکترهای نقش‌آفرینی‌شده توسط تام گرین و زک گلیفنکیس به ترتیب در فیلم‌های Road Trip و Due Date؛ همیشه شخصیت‌های آشوب‌گر بخشی از آثار سینمایی من را تشکیل داده‌اند.

این ریسمانی است که در طول کارنامه‌ی من کشیده می‌شود. حتی در The Hangover هم آقای چاو به‌نوعی جوکر است. راستی من مستند Hated: GG Allin and the Murder Junkies را هم ساخته‌ام و آن‌جا هم جی‌جی اَلِن در نوع خود جوکر است. من به آن انرژی خاصی که یک فرد مزاحم می‌تواند به فیلم بیاورد، علاقه‌مند هستم. پس با خودم فکر کردم روایت داستانی برای شرح ریشه‌ی شکل‌گیری شخصیت جوکر جالب خواهد بود. چون هیچ‌کس تا به امروز این کار را انجام نداده است. من در کودکی کامیک‌ها را خوانده‌ام و به اندازه‌ی کافی درباره‌ی آثار فرانک میلر و مجموعه‌های «شوالیه تاریکی» (The Dark Knight) و «جوک کشنده» (The Killing Joke) اطلاعات دارم. با همه‌ی این‌ها اما می‌دانم که شخصیتِ مورد بحث، در واقعیت داستانی برای توضیح منبع شکل‌گیری‌اش ندارد. پس فکر کردم که «اوه لعنتی. آیا ما قادر به روایت چنین داستانی هستیم؟ آیا قانون اجازه‌ی انجام این کار را می‌دهد؟».

اولین ایده‌ی مطرح‌شده از سوی من برای انجام این کار، ساخت یک دنیای سینمایی دیگر به اسم DC Black بود. من به سران شرکت «برادران وارنر» پیشنهاد دادم که گروهی از فیلم‌ها با این نام را به وجود بیاورند که اعضای آن به‌صورت مستقل و خارج از جهان سینمایی اصلی فیلم‌های DCEU فعالیت می‌کنند. یک دنیای متعلق به فیلم‌های جداگانه که قرار نیست در خدمت یک جهان سینمایی بزرگ باشند. بگذارید «جوکر» تبدیل به اولین فیلم DC Black بشود تا بعد از آن فیلم‌سازهای فوق‌العاده بیایند و فیلم جداگانه‌ی خود درباره‌ی یک شخصیت را خلق کنند. اصلا این می‌تواند تبدیل به وجه تمایز فیلم‌های DC از فیلم‌های دنیای سینمایی مارول شود. به آن‌ها گفتم که این حرکت باعث می‌شود ما به‌جای زندگی کردنِ دائمی در سایه‌ی ترس از هیولا (اشاره به MCU و موفقیت‌های توقف‌ناپذیر آن)، کاری را انجام بدهیم که مارول توان انجامش را ندارد. فیلم‌های DC Black می‌توانند با بودجه‌هایی نزدیک به سی میلیون دلار ساخته شوند و شامل CGIهای شلوغ و دیوانه‌وار نباشند.

من به آن‌ها گفتم که بیایید این ایده را تا انتها صیقل بدهیم. چون اگر جواب بدهد، رهایی‌بخش خواهد بود.

در پس این درخواست‌ها، به شکلی غیر قابل پیش‌بینی تهیه‌کنندگان از فیلیپس خواستند که ایده‌ی خود را عملی کند و فیلم‌نامه‌ی Joker را به رشته‌ی تحریر دربیاورد. او نیز همراه‌با اسکات سیلور، نویسنده‌ی فیلم‌هایی همچون 8Mile و The Fighter به سراغ انجام این کار رفت. آن‌ها برای نگارش این فیلم‌نامه، مجوز آزادی عمل کامل داشتند و از این مجوز نیز نهایت بهره را بردند.

تاد فیلیپس: ما هیج‌چیزی از کتاب‌های کامیک را دنبال نکردیم و این موضوع برخی از مردم را عصبانی خواهد کرد. ما فقط نسخه‌ی خودمان از داستانی را نوشتیم که شاید ریشه‌ی به وجود آمدن فردی همچون جوکر را توضیح دهد. این چیزی بود که من را به پروژه‌ی Joker جذب کرد. همین که ما حتی مشغول روایت داستان جوکر نیستیم و بیشتر به شما می‌گوییم آرتور چگونه تبدیل به جوکر می‌شود. داستان قرار است درباره‌ی این مرد باشد. استودیو عاشق این فیلم‌نامه شد و در عین آن که با ایده‌ی ساخت برند DC Black برای فیلم‌هایی همچون Joker موافقت نکرد، اما به ساخت خودِ آن چراغ سبز نشان داد.

از زمان ساخت The Hangover در سال ۲۰۰۹ میلادی، بردلی کوپر، بازیگر و کارگردان محبوب سینما با تاد فیلیپس دوستی صمیمانه‌ای داشت. آن‌ها در سال ۲۰۱۴ یک شرکت فیلم‌سازی تأسیس کردند تا بتوانند فیلم‌هایی را که خودشان دوست دارند، خلق کنند. War Dogs به کارگردانی فیلیپس و A Star Is Born با بازی و کارگردانی بردلی کوپر نیز دو محصول نخست این شرکت بودند؛ یک استودیوی تولیدی و تهیه‌کننده‌ی سینمایی که Joker تبدیل به سومین فیلم آن شده است.

بردلی کوپر (یکی از تهیه‌کنندگان اصلی فیلم Joker): من موقع خواندن فیلم‌نامه، مدام با خودم فکر می‌کردم که چه‌قدر این اثر جاه‌طلبانه است. تاد به من گفت که «من ایده را در سر دارم و می‌خواهم داستان شکل‌گیری جوکر را روایت کنم» و من هم گفتم «واو، حتما!».

Joker

تاد فیلیپس: اِلِمان‌هایی از دنیای کامیک در فیلم پیدا می‌شوند. چون بالاخره این فیلم Joker است! مثلا داستان در شهر گاتهام جریان دارد و نسخه‌ای قدرتمند و ثروتمند از توماس وین (پدر بروس وین یا همان بتمن) و پسربچه‌ی کوچک او به اسم بروس در فیلم دیده می‌شوند. فیلم‌نامه هم در سال ۱۹۸۱ میلادی جلو می‌رود تا اینترنت و گوشی‌های هوشمند جایی در دنیای اثر نداشته باشند! البته یک دلیل دیگر هم وجود دارد و آن هم این است که من نمی‌خواهم تصور شود که فیلم من در جهانی مشترک با جهان طراحی‌شده توسط زک [اسنایدر] یا کریستوفر نولان یا هر فیلم‌ساز دیگری پیش می‌رود. ما می‌خواهیم این فیلم دنیای خود را داشته باشد.

عنصر خاص این دنیا هم آرتور فلک است؛ فردی نامتعادل که برای مدتی طولانی در جامعه و سیستم شهری زندگی کرده است و در وضعیت روحی به‌خصوص و توضیح داده‌نشده‌ای قرار دارد. شخصیت آرتور فلک با درنظرگرفتن شخص واکین فینیکس به‌عنوان بازیگر او طراحی شد. من وی را نمی‌شناختم و صرفا کورکورانه امیدوار بودم که او نقش را بپذیرد. کسی که در Signs و The Village به کارگردانی ام. نایت شیامالان چنین فضاهایی را با شخصیت‌هایی که داشت، تجربه کرده است و از زمان ساخت فیلم Walk the Line به این‌طرف، بارها و بارها سراغ پروژه‌هایی رفت که کاراکترهایی کوچک‌تر و عمیقا قابل مطالعه را به تصویر می‌کشند.

اندکی قبل حتی شایعه‌ی حضور فینیکس در فیلم «دکتر استرنج» (Doctor Strange) هم مطرح شده بود که البته نادرست از آب درآمد و پس از مدتی نه‌چندان بلند، از ذهن همه پاک شد. همان‌گونه که مشخص است، تصور درگیر شدن بازیگری همچون واکین فینیکس با دنیای سینمایی عظیم مارول و چندین و چند فیلم در طول سال‌های متمادی سخت به نظر می‌رسد. اما فیلیپس از او یک نقش‌آفرینی مشخص و تعیین‌شده می‌خواست. درخواستی که با ماهیت نقش‌آفرینی‌های او در دنیای هنر هفتم، جور درمی‌آمد.

تاد فیلیپس: من فکر می‌کنم که او بهترین بازیگر مرد جهان است. ما موقع نگارش فیلم‌نامه‌ی Joker تصویری از او را در بالای مانیتور کامپیوترمان داشتیم و دائما با خود می‌گفتیم «وای خدا، فکر کن واکین واقعا این نقش را بازی کند».

Joker

واکین فینیکس: من با خواندن کتاب‌های کامیک بزرگ شدم و مثلا وقتی ۱۳ سال سن داشتم، آن‌ها را جمع‌آوری می‌کردم؛ کتاب‌های مصوری همچون رمان گرافیکی Arkham Asylum به قلم گرنت موریسون و دیو مک‌کین. از قضا چند سال قبل من در ذهن خود ایده‌ای مشابه با نحوه‌ی تفکر تاد فیلیپس نسبت به فیلم‌های ابرقهرمانی داشتم. پس مدیر برنامه‌های خود را صدا زدم و به او گفتم که «جالب و جذاب نیست اگر فیلمی این‌چنین در زیرژانر مورد بحث با بودجه‌ی پایین و تنها برای شرح درون‌ریزی‌های یک کاراکتر ساخته شود؟». اما خب این ایده را در همین حد نگه داشتم و آن را جلوتر نبردم. این احتمالا توضیح می‌دهد که چرا وقتی فیلیپس فیلم‌نامه‌ی Joker را برای من فرستاد، شدیدا با آغوش باز از آن استقبال کردم.

تاد فیلیپس «جوکر» را «غیراستودیویی‌ترین فیلم استودیویی ساخته‌شده در چندین و چند سال اخیر» به شمار می‌آورد. مشکلِ بزرگ اما این بود که اثر مورد بحث، Joker نام داشت و او فکر می‌کرد که این نام‌گذاری و تعلق اثر مورد بحث به DC، روی انتخاب شدن یا نشدن نقش توسط من تاثیر خواهد گذاشت. او می‌گفت «دادن فیلم‌نامه به واکین یک چیز است و راضی کردن او به مطالعه‌ی جدی آن، چیزی دیگر». اما من فیلم‌نامه‌ی نوشته‌شده را دوست داشتم. من بعد از خواندن آن احساس خاصی داشتم که باعث شد نقش را بپذیرم. من همیشه بر مبنای بروز یا عدم بروز همین احساس، نقش‌ها را می‌پذیرم یا رد می‌کنم. این فیلم به‌نوعی برای من الهام‌بخش بود و می‌خواستم بیشتر درباره‌ی آن بدانم. می‌خواستم بیشتر در پروسه‌ی ساخت آن دخیل باشم.

بالاخره با پشت سر گذاشته شدن تمامی این مراحل، واکین فینیکس قرارداد خود برای حضور در فیلم را امضا کرد و به خواست کارگردان، سراغ کاهش وزن خود رفت. چون فیلیپس اعتقاد داشت آرتور باید انسانی باشد که همیشه گرسنه و بیمار به نظر می‌رسد. هشت هفته پیش از آغاز فیلم‌برداری سکانس‌های Joker، تاد فیلیپس و واکین فینیکس در خانه‌ی این بازیگر وقت می‌گذراندند و درباره‌ی فیلم‌نامه و لحن اثر گفت‌وگو می‌کردند. فینیکس هم بعد از بارها و بارها مطالعه کردن فیلم‌نامه، یادداشت‌برداری و گوش دادن به موسیقی‌های مشخص، به مرحله‌ای رسید که باور داشت اکنون همه‌چیز برای آغاز مراحل اصلی ساخت فیلم، آماده شده است.

واکین فینیکس: از نقطه‌ای به بعد، واکاوی فیلم‌نامه و شخصیت و یادگیری همه‌چیز به پایان می‌رسد و کار جدید، تبدیل به زندگی تو می‌شود. نقطه‌ای که بهترین موارد در دل آن قرار دارند و تو با ورود به آن همه‌چیز را رها می‌کنی و به شکلی غریزی‌تر از قبل، صرفا سراغ انجام وظایف خود می‌روی.

Joker

تاد فیلیپس: من برای تصویرسازی از شهر گاتهام، سراغ شهر نیویورک رفتم. سراغ تصاویر اندکی که از نیویورکِ سال ۱۹۸۱ میلادی در ذهن دارم؛ شهر و زمانه‌ای که درون‌شان بزرگ شدم و می‌دانم درکنار هم چه تصویر شکسته و پرشده از مردم شکسته‌ای را تشکیل می‌دهند. همواره قصد من این بود که در خود خیابان‌ها فیلم‌برداری را انجام بدهم. آن انرژی خاصی که تو می‌توانی در فلان خیابان خاص و منطقه‌ی به‌خصوص از بازیگر اثر خود بگیری، هرگز هنگام فیلم‌برداری از او در مقابل یک پرده‌ی سبز به فیلم تزریق نمی‌شود. (با خنده) هرچند که من اصلا اگر بخواهم نیز توانایی انجام این مزخرفات (ساخت بخش‌های قابل توجهی از فیلم با فیلم‌برداری در مقابل پرده‌ی سبز) را ندارم. خلاصه که در این فیلم، حتی در یک سکانس هم از پرده‌ی سبز استفاده نشده است.

فارغ از این‌ها یکی از مهم‌ترین مسائل برای من، اختصاص دادن زمان لازم به همراهی با فینیکس بود. من نیاز داشتم که همیشه با آمادگی ذهنیِ کامل درکنار واکین باشم و به‌لطف اِما تیلینگر کاسکاف، تهیه‌کننده‌ی تک‌تک فیلم‌های مارتین اسکورسیزی از زمان اکران The Departed، این توانایی را پیدا کردم. من فیلم‌نامه را برای اسکورسیزی فرستادم و از اینکه او عاشق آن شده است، مطلع شدم. حتی قرار بود اسکورسیزی تبدیل به تهیه‌کننده‌ی اجرایی اثر بشود. هرچند که در انتها وی آن‌قدر مشغول کار روی فیلم The Irishman شده بود که فرصت انجام این کار را پیدا نکرد. بااین‌حال به‌لطف کاسکاف، بسیاری از آدم‌های موفقی که سابقه‌ی کار با اسکورسیزی را داشتند، به تیم سازنده‌ی Joker پیوستند. تا به قول خود او «امکان وجود آن فضای آرام کاری بین من و واکین به دور از هیاهو و جنون روزهای فیلم‌برداری از بین نرود».

Joker

تاد فیلیپس: در دهه‌ی گذشته، واکین فینیکس مطلقا با کارگردان‌هایی فیلم ساخته است که به او اجازه‌ی پیروی از تفکرات درونی و غریزه‌هایش در اجرا را می‌دهند. شما فینیکس را استخدام نمی‌کنید که به او بگویید در آن نقطه بایست، روی آن خط حرکت کن و آن دیالوگ را این‌گونه به زبان بیاور. بلکه به او محل مهیاشده برای فیلم‌برداری را نشان می‌دهید و بعد به گوشه‌ای می‌روید و نگاه می‌کنید که او کجا می‌رود و چه کارهایی انجام می‌دهد؛ این تجربه‌ای هیجان‌انگیز است. در آخر هم بالاخره پس از روزانه ۱۵ ساعت کار کردن، پروژه ادامه می‌یابد و دائما جلوتر می‌رود.

شما هرگز هنگام کار کردن با فینیکس، تصویر واضحی از کار در ذهن خود ندارید. او به‌دنبال چنین چیزی نیست. بلکه می‌خواهد همه‌ی عناصر فیلم را حتی بیشتر از حالت عادی‌شان پیچیده کند. من فکر می‌کنم یکی از عظیم‌ترین مهارت‌های یک کارگردان آن است که به بازیگر خود آرامش بدهد. به او آرامش بدهد تا بفهمد انقدر ارزش بالایی در تیم تولید فیلم دارد که می‌تواند در برخی فیلم‌برداری‌ها اشتباه کند و حتی گند بزند تا پس از امتحان کردن اجراهای مد نظرش، به تصویر دل‌خواه خود برسد.

«شجاع» صفتی کلیشه‌ای است. اما اگر بخواهیم از آن برای توصیف جنسِ فعالیت یک بازیگر استفاده کنیم، باید گفت واکین شجاعانه‌ترین جنس از نقش‌آفرینی را ارائه می‌کند.

یکی از بزرگ‌ترین جذابیت‌های این پروژه در نگاه رسانه‌ها، پیوند عمیق شکل‌گرفته بین فینیکس و فیلیپس به‌عنوان سازنده و بازیگر اصلی است. پیوندی که باعث شد آن‌ها دائما با عشق‌وعلاقه به سراغ پیش‌برد مراحل ساخت فیلم Joker بروند و همواره با نگرشی یکسان و هماهنگ‌شده، وظایف خود در قبال این اثر مورد انتظار را به سرانجام برسانند.

واکین فینیکس: ما به خانه می‌رفتیم. بعد از پانزده ساعت کار روزانه، به خانه می‌رفتیم و ساعت‌ها به یکدیگر پیام می‌دادیم و سپس تازه به این نتیجه می‌رسیدیم که باید با هم تماس بگیریم. بعد تماس برقرار می‌شد و نزدیک به دو ساعت راجع به کارهای انجام‌شده درآن روز صحبت می‌کردیم؛ درباره‌ی سکانس‌هایی که آن روز موفق به ضبط‌شان شده بودیم. ما از شدت علاقه به کار، در کار غرق شده بودیم و این بهترین برخوردی است که می‌توانید با کار خود داشته باشید.

من هرگز چنین تجربه‌ای در دنیای فیلم‌سازی نداشتم. فیلیپس دائما همه‌چیز را زیر سؤال می‌برد، تمام عناصر فیلم را تکه‌تکه می‌کرد و اجازه می‌داد که این تکه‌ها دوباره توسط هر دوی ما به شکل درست، به یکدیگر متصل شوند. در آخر هم وقتی تلفن را قطع می‌کردیم، چهار ساعت می‌خوابیدیم و سپس باید به سراغ کار پانزده‌ساعته‌ی روز بعدی می‌رفتیم.

افزون بر تمامی صحبت‌ها، من می‌خواهم یک چیز دیگر هم درباره‌ی بازیگری بگویم. در دنیای نقش‌آفرینی، من به‌دنبال تجربه کردن حس «تحقیر شدن» هستم. موردی که تاد فیلیپس هم آن را درک می‌کند و می‌گوید بعد از تجربه‌ی این احساس در پسِ اجرای یک کاراکتر، شجاعتی در بازیگر به وجود می‌آید که اجازه‌ی در معرضِ تماشا قرار دادن بیشتر آن شخصیت را به او می‌دهد.

Joker

نمی‌شود انکار کرد که فارغ از هر نظری که تاد فیلیپس و واکین فینیکس در این رابطه دارند، جوکر هرگز ریشه‌ی داستانی قطعی و مشخصی نداشته است. اما نویسندگان مختلف او را از این نظر برآمده از خواستگاه‌های گوناگونی معرفی کرده‌اند. اولین شخصی که به ریشه‌ی داستانی جوکر پرداخت، بیل فینگر یعنی یکی از خالقان او بود که در سال ۱۹۵۱ میلادی و شماره‌ی ۱۶۸ کامیک‌های Detective، از دلقک جرم و جنایت یک گانگستر ساخت. جوکر در این داستان کارگری در آزمایشگاه است که به دلایلی تبدیل به یک خلافکار با نام Red Hood می‌شود و یک بار هنگام فرار از دست بتمن به درون دیگ بزرگی از مواد شیمیایی متعلق به همان آزمایشگاه می‌افتد و این‌چنین، شرایط لازم برای تولد دوباره‌ی خود در قالب یک روانی را فراهم می‌آورد؛ رخدادی که ظاهر و باطن او را برای همیشه دچار تغییر می‌کند. اما در داستان نوشته‌شده توسط الن مور در سال ۱۹۸۸ میلادی یا همان The Killing Joke، او استندآپ کمدینی است که در کار خود شکست می‌خورد و باز هم به دلایلی خاص، تبدیل به یک خلافکار با نام Red Hood می‌شود. هرچند که خود او در جایی از کامیک مورد اشاره می‌گوید «اگر قرار است گذشته‌ای داشته باشم، ترجیح می‌دهم مرموز و تشکیل‌شده از چند گزینه‌ی مختلف باقی بماند». دیالوگی که باعث می‌شود درک کنیم شاید الن مور هرگز به او به‌عنوان یک استندآپ کمدین نگاه نمی‌کرد. در فیلم Batman اثر تیم برتون دوست‌داشتنی، باز هم جوکر فردی دوباره متولدشده از اعماق مواد شیمیایی عجیب‌وغریب است. اما اولا جک نیپیر نامیده می‌شود و برخلاف اکثر جوکرها یک اسم عادی دارد و ثانیا همان فردی است که سال‌ها قبل، پدر و مادر بروس وین را به قتل می‌رساند.

تازه این همه‌ی ماجرا نیست! در کامیک‌های The Atom And The Joker محصول سال ۲۰۱۰، گفته می‌شود که جوکر از زمان تولد یک روانیِ عاشق خشونت بوده است. تا آن‌جا که به‌گفته‌ی برخی افراد، او در کودکی اعضای خانواده‌ی خود را بعد از اینکه کلکسیون اسکلت‌های جمع‌شده توسط او را پیدا می‌کنند، در خانه حبس کرده است. بعد هم تمام خانه را به آتش کشیده است تا آن‌ها زنده‌زنده بمیرند و اسرار مرتبط با زندگی او را با کسی در میان نگذارند.

در خط داستانی Endgame (یکی از خطوط داستانی مهم کامیک‌های DC در سال ۲۰۱۴ میلادی و نه تازه‌ترین قسمت از فیلم‌های Avengers)، جوکر نه یک انسان که اهریمی ازلی و ابدی است که هرگز کشته نمی‌شود. هرچند که برخی از مخاطبان فکر می‌کنند در آن خط داستانی، جوکر ذهن بتمن را به بازی می‌گیرد و باعث می‌شود وی چنین دروغ دیوانه‌واری را باور کند و بیش‌ازپیش تحت تاثیر ترس خود از شاهزاده‌ی جرم و جنایت قرار بگیرد. یک بار هم در سال ۲۰۰۹ میلادی آدام وست گفت که ریشه‌ی شکل‌گیری شخصیت جوکر چیزی نیست جز دزدیده شدن توسط یک دلقک فاسد در کودکی و مورد سواستفاده قرار گرفتن. این وسط کامیک‌نویس‌ها و حتی فیلم‌نامه‌نویس‌هایی مثل کریستوفر نولان هم بوده‌اند که چند اشاره‌ی غیرمستقیم به منشا شکل‌گیری جوکر می‌کنند و از رازآلود، پیچیده و بی‌جواب بودن پاسخ سؤال مخاطبان مبنی بر ریشه‌ی شکل‌گیری این کاراکتر، فرصتی عالی برای پرداختن دقیق‌تر و بهتر به مفاهیم سازنده‌ی این ابرشرور را پیدا کرده‌اند.

Joker

نقش‌آفرینی در جایگاه جوکر وحشتناک نیست و این بازی هیث لجر بود که اجرای این نقش و رفتن به سراغ آن را در نگاه خیلی از بازیگران ترسناک کرد. اما من باتوجه‌به ذات کامیک‌بوک‌ها که اجازه‌ی اجرا شدن شخصیت‌های ثابت توسط بازیگران مختلف را می‌دهد، از انجام این کار هراسی ندارم. - واکین فینیکس

با این اوصاف سینماشناس‌ها اعتقاد دارند که فقط «تصویرسازی از داستان شکل‌گیری شخصیت جوکر» برای تبدیل شدن فیلم فیلیپس به اثری موفق کافی نیست و Joker برای ماندگار شدن، به بیشتر از این حرف‌ها احتیاج دارد. تاد فیلیپس هم معتقد است که اصلا از همان اول باتوجه‌به همین نکته، فیلم‌نامه‌ای خاص را نوشت و برای نقش مکمل فیلم، سراغ رابرت دنیرو رفت. چرا که بازیگری پایین‌تر از حد دنیرو که در این فیلم نقش مجری یک برنامه‌ی تلویزیونی با اسم موری فرانکلین را دارد، نمی‌توانست در مقابل فینیکس قرار بگیرد و محو نشود!

تازه علاوه‌بر میل جدی فینیکس و فیلیپس به حضور دنیرو در Joker، شخصیت موری فرانکلین با الهام از شخصیت روپرت پاپکین از فیلم The King of Comedy با بازی خود رابرت دنیرو ساخته شده است. پس چه بهتر که خود این بازیگر تحسین‌شده فرصت درخشش در جایگاه وی را داشته باشد.

تاد فیلیپس: او واقعا فیلم‌نامه را دوست داشت. من با او ملاقات کردم و به وی گفتم که «اگر بگویم هنگام ساخت فیلم‌های خود تحت تاثیر بسیاری از آثار تو قرار نگرفته‌ام، دروغ گفته‌ام». من با او درباره‌ی Taxi Driver و The King of Comedy صحبت کردم؛ مخصوصا دومی که یکی از محبوب‌ترین فیلم‌های تمام ادوار برای من است. شخصیت موری فرانکلین کپی‌شده از روی راپرت پاپکین در آن فیلم نیست. اما با الهام از او ساخته شده است. من به رابرت دنیرو گفتم که این برای طرفداران جذاب و دیوانه‌وار خواهد بود اگر او در Joker، نقشی شبیه به نقش اجراشده توسط جری لوئیس در The King of Comedy را بازی کند.

من تعارفی درباره‌ی تاثیرپذیری‌ام از او نداشتم. وقتی با او در دفتر مدیر برنامه‌هایش نشسته بودیم، به دنیرو گفتم که به من ۱۰ دقیقه فرصت بده تا فقط با تو صحبت کنم. می‌خواهم این کار را انجام بدهم تا بعد روی ساخت فیلم متمرکز شوم. به او گفتم که قول می‌دهم همین ۱۰ دقیقه صحبت را داشته باشیم و سپس دیگر من مثل یک کارگردان بزرگ‌سال واقعی رفتار خواهم کرد؛ (با خنده) نه یکی از طرفدارانی که دائما قصد تحسین کردن تو را دارند.

در روز اولِ حضور دنیرو در پشت صحنه برای آغاز فیلم‌برداری، یک بمب برای او ارسال شد. در تاریخ بیست‌وپنجم اکتبر سال ۲۰۱۸ این اتفاق افتاد و بمب پس از چند ساعت توسط یک تیم خنثی‌کننده‌ی حرفه‌ای، خنثی شد. یادم می‌آید که ما ناگهان با حضور ماموران FBI در صحنه مواجه شدیم و من با خودم گفتم «وای خدا، اکنون دنیرو چه حالی خواهد داشت؟». بعد دنیرو آمد و طوری که انگار هیچ اتفاقی رخ نداده است، آماده‌ی انجام کار خود به بهترین حالت ممکن بود. او فوق‌العاده است.

Joker

واکین فینیکس: من عاشق همکاری با دنیرو بودم. آن جزئیات، آن ژست‌های کوچک و آن نکات ریزی که در بازی او وجود دارند، من را جذب می‌کنند. جزئیاتی که گاهی ممکن است هرگز درک نکنی که آن‌ها بخشی از عناصری هستند که کاراکتر اجراشده توسط او را شدیدا فوق‌العاده و زنده جلوه می‌دهند. اما در صحنه‌ی فیلم‌برداری، من احتیاج داشتم که علاقه‌ی خود به هنر او را فراموش کنم. باید جلوی آن را می‌گرفتم. وقتی با او ملاقات می‌کنی، دوست داری دست‌های خود را روی شانه‌هایش بگذاری و از وی بخواهی که همه‌چیز را به تو بگوید. همه‌ی ترفندهای بازیگری را به تو آموزش دهد. اما وقتی زمان همکاری روی صحنه می‌رسد، باید جلوی این احساسات را بگیری و کار خودت را انجام بدهی.

Joker

اِما تیلینگر کاسکاف: در عین درخشان بودن فعالیت همه‌ی بازیگران و مخصوصا رابرت دنیرو، Joker فیلمِ واکین فینیکس است. فیلم‌برداری این اثر یک سواری پرتنش بود که طی ۵۸ روز، مدام انرژی زیادی از همگان می‌گرفت. باتوجه‌به آن که آرتور فلک (نام جوکر در این فیلم) دائما چیزهای بیشتری از بازیگر خود می‌خواهد، قطعا اجرای این نقش حتی برای واکین هم آسان نبود.

آرتور فردی عمیقا مشکل‌دار است. به‌گونه‌ای که نفس کشیدن در جایگاه او سخت به نظر می‌رسد. اما نه‌تنها نفس واکین از به سرانجام رساندن این نقش‌آفرینی نگرفت، بلکه اجرای آرتور توسط واکین به‌معنی واقعی کلمه نفس‌گیر شد. فیلیپس هم البته همین‌قدر در پیشرفت فیلم تأثیرگذار بود. ولی من از نگاه کردن به فینیکس در قالب جوکر سیر نمی‌شوم. من احتمالا تا حالا چهار هزار بار این فیلم را دیده‌ام و همچنان می‌توانم به تماشای آن بشینم و در طول تک‌تک دقایقش فقط به چهره‌ی واکین نگاه کنم؛ تا ابد.

Joker

این بخش از مقاله، اطلاعاتی اندک درباره‌ی فضای داستانی فیلم را اسپویل می‌کند.

نویسنده‌ی مجله‌ی امپایر در گزارش خود ذکر می‌کند که هنگام تماشای افتتاحیه‌ی فیلم در همراهی با کارگردان آن، متوجه شد Joker با نام تولیدی «رومئو» (Romeo) ساخته شده است. فیلیپس نیز توضیح جالبی برای چرایی قرار گرفتن این اسم رمزگذاری‌شده روی فیلم، هنگام کلید خوردن مراحل ساخت آن دارد.

تاد فیلیپس: من می‌خواستم این کاراکتر شدیدا رمانتیک باشد. من می‌خواستم آرتور شخصیتی ظریف باشد که مخاطبان می‌توانند با او ارتباط بگیرند. ما در این فیلم سراغ ارائه‌ی تصویری درست و قابل قبول از شخصیتی می‌رویم که در کامیک‌ها به‌عنوان فردی مطلقا شرور یا ابرشرور معرفی شده است؛ تصویری که با دیدن آن بتوانید به یاد یکی از آدم‌های مورد علاقه‌ی خود در زندگی بیافتید. ما دوست داریم وقتی فیلم شروع شد، شما در طرف آرتور قرار بگیرید و از او طرفداری کنید. تا اینکه از جایی به بعد، ببینید دیگر توانایی حمایت از وی را ندارید. ما دوست داریم وقتی فیلم آغاز شد، شما نسبت به آن گُلِ کوچک که در گوشه‌ی یک پیاده‌روی خراب‌شده در حال رشد کردن است، احساس داشته باشید. دوست داریم وقتی فیلم جلو رفت، از خودتان بپرسید که چه زمانی سراغ تأمین آب و نور مورد نیاز آن گل می‌روید؟ آیا برای همیشه به گل مورد نظر بی‌توجهی می‌کنید؟ اگر به سراغ عشق ورزیدن به آن رفتید، تا چه مدت انجام این کار را ادامه می‌دهید؟

Joker

واکین فینیکس: من کمتر از فیلیپس مایل به صحبت درباره‌ی جوکر هستم. نمی‌خواهم درباره‌ی این چیزها صحبت کنم. چون در بیان کلیشه‌ای، همیشه همه‌چیز افتضاح به نظر می‌رسد. لعنت! اما کمی صحبت کردن هم ضرری ندارد. بخشی از شخصیت‌پردازی این کاراکتر، حاصل تلاش اورژانسی او برای نظم و ترتیب بخشیدن به بخش‌هایی از زندگی خود است؛ چیزهایی که همیشه با او همراه بوده‌اند و احساساتی که یک انسان، گاهی سال‌ها مشغول سرکوب کردن آن‌ها می‌شود. مواردی جسمی یا روحی که با تو همراه هستند و تو نیاز داری آن‌ها را بالاخره به یک تناسب برسانی. در بخشی از این مسیر، آرتور مثل خیلی از انسان‌های دیگر به نقطه‌ای می‌رسد که تصمیم می‌گیرد دیگر توجهی به تایید شدن نظراتش توسط دیگران نداشته باشد. بین من و او نوعی ارتباط وجود دارد. من در دهه‌ی چهارم زندگی خود به‌نوعی چنین چیزی را تجربه کرده‌ام. برقرار کردن این تناسب بخشی از زمان تو را به خودش اختصاص می‌دهد. ولی وقتی این کار انجام شد، زندگی من هم حالتی فوق‌العاده پیدا کرد.

Joker داستان خیالی خاص خود را روایت می‌کند. قطعا در بین مخاطبان تعدادی از طرفداران کامیک‌ها وجود دارند که هنوز فکر می‌کنند این فیلم خودش را به‌نوعی در اسطوره‌شناسی‌های جوکر جای خواهد داد. ولی ما وظیفه داریم حرف حقیقی را بزنیم: ما در حال ساختن آن داستان‌ها نیستیم و داستان خودمان را خلق کرده‌ایم.

همان‌گونه که با خواندن این مصاحبه هم می‌توان متوجه شد، فینیکس وفاداری زیادی نسبت به شخصیت‌هایی دارد که آن‌ها را اجرا می‌کند. به همین خاطر هم میل او به نداشتن صداقت ۱۰۰ درصدی موقع فکر کردن و صحبت کردن درباره‌ی آن‌ها، فقط مختص مصاحبه‌ی وی نیست و در بازی‌هایش نیز تاثیر می‌گذارد. تاد فیلیپس نیز می‌گوید شما با پذیرش بازیگری همچون فینیکس، همه‌ی ویژگی‌های خاص او همچون این را درکنار یکدیگر به فیلم خود می‌آورید.

تاد فیلیپس: نقش‌آفرینی فینیکس در Joker میخکوب‌کننده است. Joker فیلم ناآرامی است و نقش‌آفرینی فینیکس در آن ناآرام‌تر. من هم فکر می‌کنم این عنصر سینمایی فوق‌العاده‌ای باشد. چون یک فیلم با محوریت جوکر باید از فضایی ناآرام بهره ببرد. این فیلم طبیعتا در آمریکا با درجه‌ی سنی بزرگسال (R) اکران خواهد شد. (با خنده) من فکر می‌کنم شما در فیلم‌های مناسب برای گروه سنی بالاتر از سیزده سال (PG-13)، دیگر حتی نمی‌توانید سیگار کشیدن شخصیت را نمایش بدهید. خب جوکر هم در این فیلم حتی بیشتر از هامفری بوگارت (هنرپیشه و تهیه‌کننده‌ی معروف آمریکایی) سیگار می‌کشد.

هدف دائمی این فیلم ارائه‌ی نسخه‌ای واضح از داستان شکل‌گیری درون‌ریزی‌ها و تولد جوکر است. اما این فیلم تشابهی با تصور شما از فیلم‌های زیرژانر خود ندارد. این یک فیلم اکشن نیست. این فیلمی نیست که با یک ابرقهرمان عجیب‌وغریب سر و کار داشته باشد. این فیلم لحنی آرام‌سوز دارد. این فیلمی شخصیت‌محور درباره‌ی مردی است که در آستانه‌ی بریدن از همه‌چیز قرار می‌گیرد. با اینکه Joker می‌خواهد جایی در میراث آنتاگونیست افسانه‌ای DC هم داشته باشد، هدف اصلی چیزی نیست جز آن که خودِ خودِ فیلمِ ما تبدیل به محصول خاصی بشود؛ نه اینکه وفادار به میراث «جوکر» در طول تاریخ باشد. به همین خاطر اقتباس‌ها و برداشت‌های متعدد انجام‌شده از داستان او در طول دهه‌های مختلف، روی این فیلم تاثیری ندارند.

Joker

بردلی کوپر: این فیلم دو مورد متفاوت و مهم را به خوبی به هم متصل کرده است. از یک طرف کاملا واقع‌گرایانه و باورپذیر به نظر می‌رسد و از طرف دیگر وقتی مشغول تماشای آن هستید،‌ متوجه اسطوره‌شناسی خاص اثر می‌شوید؛ متوجه جریان داشتن آن درون جهانی ساخته‌شده توسط سازندگان. برقراری این تعادل، کار بسیاری سختی است. تاد توانست در خطی قدم بردارد که به سبب گام زدن روی آن، هر دو مورد در سرتاسر فیلم او جریان داشته باشند. به همین خاطر هم پس از پایان یافتن پروسه‌ی تماشای فیلم، شما از مسیری که همراه‌با آن طی کرده‌اید، به‌شدت رضایت دارید.

اما این صحبت‌ها از جایی جالب‌تر می‌شوند که الکس گادفری، نویسنده‌ی مجله‌ی Empire، می‌گوید باتوجه‌به سکانس‌های اختصاصی پخش‌شده از فیلم برای او و همکارانش توسط تاد فیلیپس، Joker دقیقا همان اثری است که همگان می‌خواستند. فیلمی که به عقیده‌ی او باید تنش‌زا، خوب، پر زرق‌وبرق و عجیب از آب درمی‌آمد و باتوجه‌به سکانس‌هایی که آن‌ها دیده‌اند، دقیقا لیاقت دریافت چنین صفاتی را دارد. از رقص تنها و غم‌انگیز فینیکس مقابل دوربین تا موسیقی ناامیدکننده و خاص هیلدور گاناداتیر (آهنگ‌ساز Joker)، همه و همه در سکانس‌های تماشاشده توسط او توانایی دست‌پاچه کردن مخاطب را داشته‌اند و فضای اثر را به اندازه‌ی کافی، منحصر‌به‌فرد جلوه می‌دهند. تاد فیلیپس و واکین فینیکس نیز بعد از طی شدن پروسه‌ی پخش شدن این سکانس‌ها برای گادفری، گفت‌وگوی خود با Empire را به شکلی احساسی به پایان می‌رسانند.

تاد فیلیپس: من عاشق نگاه کردن به اجرای واکین فینیکس در همین سکانس هستم. من نمی‌دانم طرفداران پروپا قرص فیلم Fast & Furious چگونه با سکانس رقصیدن تنهای آرتور با اجرای او کنار می‌آیند. اما من این سکانس را معنی‌دار می‌بینم. دیدن واکنش مردم نسبت به این اثر جذاب خواهد بود. چون مخاطبان قرار است هنگام تماشای «جوکر» با فیلم مریضی سر و کار داشته باشند. این یک مورد را می‌توانم با اطمینان به شما بگویم.

واکین فینیکس: پروسه‌ی ساخت این فیلم، یکی از خوشحال‌کننده‌ترین تجربه‌های کاری زندگی من را رقم زد. این فیلم از آن میلِ من به حضور و انجام کاری خاص در یک فیلم کامیک‌بوکی در سال‌های قبل فراتر رفت. من هرگز چیزی این‌قدر خفن را تصور نکرده بودم. Joker شاید در نوع خود تبدیل به یک معجزه‌ی سینمایی کوچک بشود.

Joker

فیلم Joker جمعه، دوازدهم مهرماه سال ۱۳۹۸ شمسی (۴ اکتبر سال ۲۰۱۹ میلادی)، روی پرده‌های نقره‌ای خواهد رفت.


منبع Empire زومجی
اسپویل
برای نوشتن متن دارای اسپویل، دکمه را بفشارید و متن مورد نظر را بین (* و *) بنویسید
کاراکتر باقی مانده