// یکشنبه, ۹ خرداد ۱۳۹۵ ساعت ۲۲:۲۲

نقد فیلم درود بر سزار – Hail Caesar

درود بر سزار (Hail Caesar) یا همان تازه‌ترین ساخته‌ی بلند برادران کوئن، شاید به اندازه‌ی هیت‌های به یاد ماندنی و دیوانه‌وار آن‌ها خواستنی نباشد، اما هنوز هم اثری است که به سبب داشتن  چندین و چند ویژگی دوست‌داشتنی، می‌تواند خیلی‌ها را مجذوب دقایق متفاوت خویش کند. با زومجی و بررسی این فیلم همراه باشید.

Hail, Caesar! (2)
«درود بر سزار» را به ساده‌ترین بیان ممکن می‌توان یکی از آن ساخته‌هایی دانست که شاید در فروش و درو کردن انواع و اقسام جوایز در فستیوال‌های کوچک و بزرگ عملکردی خارق‌العاده نداشته باشند، اما آن‌قدر عناصر فرامتنی خود را هماهنگ‌شده و درست چیده‌اند که سخت می‌توان به پایشان نشست و از تماشایشان نهایت لذت را نبرد. فیلم‌هایی خواستنی که شاید در جذب مخاطب عامه‌ی سینمای امروز آن‌گونه که باید و شاید موفق نباشند و حتی نتوانند در میان آثار بزرگ تاریخ سینما جایگاه ویژه‌ای برای خود دست و پا کنند، اما بدون شک با هنرآفرینی‌ها و قصه‌گویی‌های ویژه و جذابشان، شگفتی‌ها و ارزش‌های پنهان شده در تمام لایه‌های این مدیوم را به یاد خیلی‌ها می‌آورند و همان‌گونه که در ابتدای کار گفتم، این تازه‌ترین ساخته‌ی برادران کوئن نیز بدون شک یکی از همین آثار است. اثری که شاید وجود تعدادی نقص آزاردهنده در ساختار روایی‌اش خیلی سریع آن را از قلمرو شاهکارهای فراموش ناشدنی کوئن‌ها خارج کند، اما هنوز هم که هنوز است آن‌قدر در خلق سکانس‌ها و تقدیم درست مفاهیم به مخاطب عالی است که پر بیراه نگفته‌ام اگر بگویم هیچ‌جوره نباید از خیر تماشای آن گذشت.

Hail, Caesar! (4)

اصلا راستش را بخواهید، «درود بر سزار» حقیقتا فیلمی فوق‌العاده است. آن هم نه فقط به این خاطر که در دوره‌ای که تقریبا همه‌چیز در هالیوود به پول درآوردن‌های بیشتر از بلاک‌باسترها خلاصه شده، شجاعانه و هنرمندانه به خلق داستانی چندلایه در رابطه با سینمای ۶۰ سال قبل می‌پردازد، بلکه بیشتر به این دلیل که در تک به تک ثانیه‌هایش، دنیایی از معنا و مفهوم را در رابطه با ذات سینمایی که همین امروز نیز با آن مواجه هستیم، تحویلمان می‌دهد. فیلم، در تمام دقایق خود، به بهترین شکل ممکن تصویری فکرشده و ارزشمند از آن روزهای هالیوود را با ایده‌پردازی‌های درست و به دور از تحریف تقدیم مخاطب می‌کند. اما همان‌گونه که پیش‌تر نیز اشاره کردم، آن‌چه که این سفر زمانی در دنیای تصویر را به نهایت ارزش خود می‌رساند و آن را به چیزی فراتر از یک تجربه‌ی متفاوت و ساده‌ی سینمایی تبدیل می‌کند، پرهیز از کهنه‌گرایی مطلق از سوی سازندگان است. منظورم این است که «درود بر سزار»، تقریبا در تمام دقایق به شکلی ستایش‌برانگیز و غیرقابل انکار، هدفی بزرگتر از آشنا کردن مخاطب با عناصر سینمای آن دوران را دنبال می‌کند و در نمای کلی، بیشتر قصد ارائه‌ی دو دیدگاه ارزشمند و عمیق در رابطه با ساختار تقریبا صد ساله‌ی هالیوود را دارد؛ اولی ذات کنش‌ها و اعمال جریان‌یافته در تک‌تک ساخته‌های سینمایی حاضر در تمام دوران‌ها را به باد ستایش می‌گیرد و مورد دوم، ارزشمندی‌های غیرقابل انکار سینمای آن سال‌ها که شاید این روزها در نگاه مخاطبان تازه‌ی پرده‌ی نقره‌ای چندان مهم و جذاب نباشد را یادآور می‌شود. این یعنی «درود بر سزار»، هرگز فیلم خسته‌کننده‌ای نیست که حکم مستندی خوش‌رنگ و لعاب از گذشته‌ی هالیوود را داشته باشد، بلکه ساخته‌ی عمیق و پرمعنایی است که صرفا مفاهیم خود را در بستری خاص و غیرقابل انتظار روایت می‌کند. هرچند، حتی این هم برای لحظه‌ای باعث نمی‌شود که اثر، اهداف کوچک و بزرگ دیگرش را کنار بگذارد و به درستی آن‌ها را پردازش نکند.

Hail, Caesar! (3)

به ساده‌ترین بیان ممکن، فیلم ساخته‌ی عمیق و پرمعنایی است که صرفا مفاهیم خود را در بستری خاص و غیرقابل انتظار روایت می‌کند

شاید خیلی‌ها با خواندن نوشته‌های بالا این‌گونه برداشت کنند که «درود بر سزار» هم یکی از همان ساخته‌های شدیدا متعصبانه‌ای است که می‌خواهند به بی‌معناترین حالت ممکن، کورکورانه جلوه‌ای آرمانی از بندبند دنیای سینمایی هالیوود را به خورد مخاطبان بدهند و تصویری ناب از زیبایی‌های بی‌پایان(!) این نظام استودیویی را تقدیم آن‌ها کنند. اما برخلاف انتظارتان، باید بگویم که فیلم نه تنها از این منظر شبیه آثاری مانند «نجات آقای بنکس» نیست و قصد انجام چنین کارهایی را ندارد، بلکه در حقیقت حجم بالایی از زمان خود را نیز به تقدس‌زدایی محض از تمام بخش‌های این کارخانه‌ی سرگرمی‌سازی اختصاص داده است. این یعنی اگر در آن فیلم والت‌ دیزنی دوست‌داشتنی را می‌بینیم که همواره با روحیه و لبخندی بر لب تیم رویایی‌اش را رهبری می‌کند و با سیستم جذاب و شگفت‌انگیزی که پدید آورده، حتی نویسنده‌ی سفت و سختی چون ترورز را نیز مجذوب فعالیت در آن می‌کند، این‌جا کاراکتر اصلی کوئن‌ها ادی منیکس (با بازی جاش برالین) را داریم که هم باید حرص تمام سختی‌ها و پیچیدگی‌های کار استودیو را بخورد، هم باید حواسش به مشکلات شخصی و خانوادگی‌اش باشد و هم باید گندکاری‌های تمام ناشدنی بازیگران بی‌خاصیتی که مردم برای قیافه‌شان ارزش قائل هستند را هرگونه که هست جمع و جور کند.

hail caeserاین وسط، نه تنها خبری از ارزش بخشیدن‌های بی‌پایان و فضل‌فروشانه به نظام پول‌پرست هالیوود نیست، بلکه تا جای ممکن شاهد طعنه‌ها، انتقادها و حتی توهین‌های مستقیمی هستیم که توسط سازندگان بر این سیستم پراشکال وارد می‌شوند. جالب‌تر آن که این موضوع حتی محدود به بخش مشخصی از فیلم هم نشده و تقریبا می‌توان گفت در تمام بخش‌های اثر به آن توجه شده است. اصلا یک بار دیگر پیرنگ ظاهری داستان را مرور کنید تا متوجه شوید که سازندگان چگونه به عمد آن را تا این اندازه بچگانه و سطحی سر و شکل بخشیده‌اند. همان‌گونه که احتمالا خودتان هم می‌دانید، قصه در سال ۱۹۵۰ روایت می‌شود و هسته‌ی اصلی آن چیزی نیست جز دزدیده شدن یک بازیگر بزرگ و پراهمیت توسط گروهی از نویسندگان قدیمی و کاربلد هالیوود که می‌خواهند با دریافت مبلغی برای آزاد کردن او، حق پایمال شده‌ی گذشته‌هایشان را از چنگال تهیه‌کنندگان پول‌پرست هالیوود بیرون بکشند. در این میان، آن چیزی که بیش از تمام موارد دیگر، توجه مخاطب را به خود جلب می‌کند، ابتدایی بودن بیش از اندازه‌ی تمام این ماجراها از بنیان است و این دقیقا همان چیزی است که دیدگاه اثر در رابطه با عناصر تشکیل‌دهنده‌ی یک فیلم در هر سینمایی را به عریان‌ترین شکل ممکن به نمایش می‌گذارد؛ این که سینما در جلوه‌ی نهایی مقدس و لایق ارزش‌گذاری‌های بی‌پایان است اما مثل هر صنعت بزرگ دیگری، در پشت صحنه‌ی آن هیچ دنیای شگفت‌انگیزی جریان نیافته و اتفاقا تا دل‌تان بخواهد می‌توان آن‌جا آدم‌های احمق و بی‌ارزش، نقاط تاریک و فعالیت‌هایی کودکانه پیدا کرد. اما نکته‌ی تمام این ماجراها چیزی نیست جز این که «درود بر سزار»، شاید اغلب به نمایش آن ضعف‌های غیرقابل انکار بپردازد و انسان‌های بی‌خاصیتی همچون توبی یا حتی برد ویتلاک (با بازی جرج کلونی) را به جدی‌ترین حالت ممکن زیر سوال ببرد، اما در باطن تمام دقایقش را صرف ستایش افرادی می‌کند که به مانند ادی منیکس، با دانستن ارزش حقیقی محصولی که در پایان بر پرده‌‌ی نقره‌ای می‌نشیند، تمام سختی‌ها را تحمل می‌کنند و همه‌ی این عناصر تلخ و شیرین را برای خلق آن به کار می‌گیرند. 

Hail, Caesar! Image

فارغ از تمام این‌ها، باید پذیرفت که «درود بر سزار» تقریبا از هر لحاظ حکم ادای دینی دقیق و شگفت‌انگیز به سینمای دهه‌ی ۵۰ را دارد؛ ادای دینی که به سبب کارگردانی خارق‌العاده‌ی سکانس‌ها و درک کاملا صحیح و  عمیق سازندگان اثر از سینمای آن دوران، به درجه‌ای از کمال رسیده که در اغلب مواقع سخت می‌توان در برابر کشش متفاوت و جلوه‌های خواستنی‌اش مقاومت کرد. اما اگر بخواهیم صادقانه قضاوت کنیم، باید پذیرفت که این توجه شگرف برادران کوئن به خلق ساخته‌ای تا این حد وفادار به آن مرجع، همان‌قدر که تبدیل به صفت و ویژگی مثبت اثر شده، در بعضی زمان‌ها نیز به ضرر آن تمام می‌شود. به طور مثال، با نگاهی گذرا می‌توان متوجه شد که به سبب تاثیر انکار ناشدنی این توجه جدی بر تصویر نهایی ارائه شده از سوی سازندگان، فیلم سکانس‌های بی‌اهمیت بسیاری را فقط و فقط برای آفرینش نسخه‌ای بازسازی شده از برخی از آثار سینمایی آن سال‌ها در خود گنجانده است. بدتر از همه‌ی این‌ها هم آن که اجرای بحث‌برانگیز الگوی ساختاری سینمای آن دوران در جلوه‌ی کلی این ساخته‌ی متعلق به سال ۲۰۱۵ نیز نه تنها در بعضی مواقع «درود بر سزار» را به ناخواه بی معنا و مفهوم جلوه می‌دهد، بلکه می‌تواند در نگاه مخاطب غیر حرفه‌ای امروز، حسی شبیه به مواجهه با ساخته‌ای شلخته که از داستان‌گویی منظم عاجز شده است را تداعی نماید.

کیفیت نقش‌آفرینی‌های حاضر در اثر، دقیقا به مانند کارگردانی و دیگر عوامل فنی آن، بدون هیچ شک و شبهه‌ای در حد و اندازه‌ای دیوانه‌وار خارق‌العاده است

اما اگر تمام موارد بالا را کنار بگذاریم، به هنرآفرینی‌های هر چند کوتاه اما شدیدا دوست‌داشتنی موجود در فیلم می‌رسیم که خیلی راحت باید گفت کیفیتی مثال زدنی دارند. در حقیقت، هر اندازه که درجه و سطح فیلم‌نامه و قصه‌گویی‌های جریان یافته در فیلم، می‌تواند بر اساس نحوه‌ی نگاه بیننده شگفت‌انگیز یا فاجعه‌‌بار تلقی شود، کیفیت نقش‌آفرینی‌های حاضر در اثر، دقیقا به مانند کارگردانی و دیگر عوامل فنی آن، بدون هیچ شک و شبهه‌ای در حد و اندازه‌ای دیوانه‌وار خارق‌العاده است. ترکیب شلوغ و گلچین شده‌ی کوئن‌ها از میان ستارگان سینمای هالیوود، آن‌قدر حساب شده و جذاب است که حتی در ساده‌ترین و کوتاه‌ترین شات‌های فیلم نیز می‌توان به سادگی جلوه‌هایی خواستنی از درخشش یک بازیگر توانمند را پیدا کرد. اما انتظار نداشته باشید که این نقطه‌ی قوت بزرگ، صرفا به عنوان عنصری مستقل و دوست‌داشتنی در متن اثر حضور داشته باشد، چرا که اگر حقیقتش را بخواهید، «درود بر سزار» تقریبا اکثر کاریزمای موجود در کاراکترهای حقیقتا سطحی‌اش را مدیون همین اجراهای بی‌اشکال است. از بازی جذاب و متفاوت جورج کلونی در نقش بازیگری شدیدا اعصاب خوردکن و بی درک و فهم گرفته تا طنز و جدیت عجیب موجود در چهره و نگاه چنینگ تیتوم در هنگام اجرای دقایق کوتاه و بی‌ربط شخصیتش، همه و همه بر رفع و رجوع برخی از عیوب جدی فیلم تاثیر به سزایی دارند.   

Hail, Caesar! (1)

همان‌گونه که در نقطه‌ی آغازین این بررسی هم گفتم، بدون هیچ شک و گمانی باید پذیرفت که «درود بر سزار» ساخته‌ای شدیدا ارزشمند و لایق تحسین‌های گوناگون است. اما این هرگز به مفهوم آن نبوده که قرار است تماشای این اثر به مذاق همگان خوش بیاید. فیلم، در عین داشتن عیوبی جدی در شخصیت‌پردازی و جلوه‌ی ظاهری داستان‌گویی که بیش از هر چیز بر نگاه مخاطب عامه‌ی سینما نسبت به آن تاثیر منفی گذاشته است، آن‌قدر به سبب ارائه‌ی درست و به یاد ماندنی نگاه یگانه‌ و تعاریف فکر شده‌اش در رابطه با ذات سینما برای دنبال‌کنندگان حرفه‌ای‌تر این مدیوم خواستنی جلوه می‌کند که به جد باید پذیرفت در میان آثار ساخته شده در سال‌های اخیر هالیوود، خیلی سخت می‌توان تجربه‌ای حتی نزدیک به آن را مشاهده کرد. افزون بر این‌ها، «درود بر سزار» دربردارنده‌ی تصویری پر جزئیات و عمیق از جلوه‌های فراموش شده‌ اما پر ارزش سینما در زمان‌های گذشته است. تصویری که به سبب ثبت شدن توسط دستان هنرمند برادران کوئن، همان‌گونه که انتظار می‌رفت خارق‌العاده از آب درآمده است.  

تهیه شده در زومجی


تهیه شده در زومجی
اسپویل
برای نوشتن متن دارای اسپویل، دکمه را بفشارید و متن مورد نظر را بین (* و *) بنویسید
کاراکتر باقی مانده